زمان مطالعه: 9 دقیقه
اصول مسائل اخلاقی در قرآن مجید

اصول مسائل اخلاقی در قرآن مجید

 قبل از ورود در اين بحث لازم است‏ يك نگاه اجمالى به اصول مسائل اخلاقى در مكتبهاى ديگر بيندازيم. گروهى از...

 قبل از ورود در این بحث لازم است‏ یک نگاه اجمالی به اصول مسائل اخلاقی در مکتبهای دیگر بیندازیم.

گروهی از فلاسفه قدیم که از بنیانگذاران علم اخلاق محسوب می‏شوند، برای اخلاق اصول چهارگانه قائل بودند; و به تعبیر دیگر، فضائل اخلاقی را در چهار اصل خلاصه کرده‏اند:

1- حکمت

2- عفت

3- شجاعت

4- عدالت

و گاه خداپرستی را هم به آن ضمیمه کرده و آن را به پنج اصل رسانده‏اند.

 

 

 

بنیانگذار این مکتب را «سقراط‏» می‏توان شمرده; او معتقد بود:

«نیکوکاری (و اخلاق) بسته به تشخیص نیک و بد (یعنی دانائی) است، و فضیلت‏بطور مطلق جز دانش و حکمت چیزی نیست; اما دانش چون در مورد ترس و بی‏باکی، یعنی آگاهی بر این که از چه چیز باید ترسید، و از چه چیز باید نترسید ملاحظه شود، «شجاعت‏» است، و هرگاه درباره تمناهای نفسانی به کار رود «عفت‏» خوانده می‏شود، و هرگاه علم به قواعدی که حاکم بر روابط مردم نسبت‏به یکدیگر است منظور گردد «عدالت‏» است، و اگر وظائف انسان سبت‏به خالق در نظر گرفته شود «دینداری و خداپرستی‏» است. این فضائل پنجگانه، یعنی حکمت، شجاعت، عفت، عدالت و خداپرستی، اصول نخستین اخلاق سقراطی است.» 

بسیاری از دانشمندان اسلام که درباره علم اخلاق کتاب نوشته یا بحثهایی داشته‏اند، این اصول چهارگانه یا پنجگانه را پذیرفته و دقتهای بیشتری روی آن به عمل آورده، و پایه‏های محکمتری برای آن چیده‏اند، و آن را مبنای نگرشهای اخلاقی خود در همه زمینه‏ها قرار داده‏اند.

آنها در نگرش تازه خود به این اصول می‏گویند:

 

نفس و روح انسان دارای سه قوه است:

1- قوه «ادراک‏» و تشخیص حقایق

2- جاذبه یا نیروی جلب منافع و به تعبیر دیگر «شهوت‏» (البته نه شهوت جنسی فقط، بلکه هرگونه خواسته‏ای به معنی وسیع کلمه).

3- نیروی دافعه و به تعبیر دیگر «غضب‏».

سپس اعتدال هر یک از سه قوه را یکی از فضائل اخلاقی دانسته‏اند که به ترتیب «حکمت‏» و «عفت‏» و «شجاعت‏» نامیده‏اند.

سپس افزوده‏اند: هرگاه نیروی شهوت و غضب در اختیار قوه ادراک و تمیز نیک و بد قرار گیرد، «عدالت‏» حاصل می‏شود که اصل چهارم است.

به‏تعبیر دیگر، تعادل هریک از قوای سه گانه مزبور به تنهائی فضیلتی است که حکمت و عفت و شجاعت نام دارد، و ترکیب آنها با یکدیگر، یعنی تبعیت‏شهوت و غضب از نیروی ادراک، فضیلت دیگری محسوب می‏شود که عدالت نام دارد; چرا که بسیار می‏شود، انسان، شجاعت که حد اعتدال نیروی غضب است دارد ولی آن را بجا مصرف نمی‏کند(مثل این‏که آن‏را درجنگهای بیهوده و بی‏هدف به‏کار می‏گیرد، دراینجا شجاعت وجود دارد ولی عدالت نیست، اما اگر این صفت فضیلت (شجاعت) در راه یک هدف عالی و عقلانی به کار گرفته شود، یعنی با حکمت آمیخته گردد، عدالت‏به وجود می‏آید.

به این ترتیب، این گروه از دانشمندان اسلام، تمام فضائل و صفات برجسته انسانی را زیر پوشش یکی از این چهار اصل قرار داده‏اند، و عقیده دارند فضیلتی نیست جز این که تحت‏یکی از این چهار عنوان جای می‏گیرد; و بعکس، رذائل همواره در طرف افراط و تفریط یکی از این چهار فضیلت است.

برای توضیح بیشتر درباره این مکتب اخلاقی به کتاب «احیاءالعلوم‏» و «محجة‏البیضاء» و سایر کتب معروف اخلاقی مراجعه شود. 

 

نقد و بررسی

تقسیم فضائل به چهار شاخه اصلی که در تحلیل بالا آمده بر خلاف آنچه در ابتدا به نظر می‏رسد، ریشه اسلامی مسلمی ندارد; بلکه نتیجه تحلیلهایی است که دانشمندان اسلام از کلمات حکمای یونان گرفته و آن را تکمیل کرده‏اند، هر چند در بعضی از روایات مرسله اشاره‏ای به آن دیده می‏شود.

 

در روایتی که به علی علیه السلام نسبت داده شده است چنین می‏خوانیم:

«الفضائل اربعة اجناس: احدها الحکمة وقوامها فی الفکرة، والثانی العفة وقوامها فی‏الشهوة، والثالث القوة وقوامها فی‏الغضب، والرابع العدل وقوامه فی‏اعتدال قوی النفس; فضائل چهار نوع است: یکی از آنها حکمت است که ریشه آن در تفکر می‏باشد، دومی عفت است که اساس آن شهوت است، سومی قوت است و اساس آن در غضب است، و چهارمی عدالت است و ریشه آن در اعتدال قوای نفسانیه می‏باشد.» 

این حدیث گرچه هماهنگی کامل با تقسیمات چهارگانه علمای اخلاق ندارد، ولی نزدیک به آن می‏باشد; و همان‏گونه که در بالا آمد حدیث، مرسل است و از نظر سند خالی از اشکال نیست.

 

به هر حال، آنچه به علمای اخلاق یا حکمای یونان در این تقسیم چهارگانه ایراد می‏شود، جهات زیر است:

1- پاره‏ای از ملکات اخلاقی را - که به یقین جزء فضائل است - به زحمت می‏توان در این چهار اصل جای دارد; مثلا، «حسن ظن یا خوشبینی‏» یکی از فضائل است و نقطه مقابل آن «بدبینی و بدگمانی و سوءظن‏» است، اگر بنا باشد در شاخه‏های بالا جا بگیرد، باید در شاخه حکمت واقع شود، در حالی که حسن ظن را نمی‏توان جزء حکمت‏شمرد; زیرا خوشبینی و حسن ظن با تشخیص صحیح نسبت‏به واقعیات «دوتا است‏» بلکه گاه به روشنی از آن جدا می‏شود، به این معنی که قرائن ظن-ی بر صدور گناه و خطا از کسی آشکار باشد ولی به حسن ظن و خوشبینی آنها را نادیده می‏گیرد.

 

همچنین صبر در برابر مصائب و شکر در مقابل نعمتها، بی‏شک از فضائل است; در حالی که نه می‏توان آنها را در قوه تشخیص و ادراک جای داد، و نه در مساله جذب منافع یا دفع مضار، بخصوص اگر شخص صابر و شاکر برای ارزش ذاتی این صفات پایبند به آن باشد، نه برای منافعی که در آینده از آنها عاید می‏شود.

و نیز شاید کم نباشد صفات دیگری که جزء فضائل است و به زحمت می‏توان آنها را در آن شاخه‏های چهارگانه قرار داد.

 

2- «حکمت‏» را جزء اصول فضائل اخلاقی و افراط و تفریط در آن را جزء رذائل اخلاقی شمرده‏اند، در حالی که حکمت، بازگشت‏به تشخیص واقعیتها می‏کند و اخلاق مربوط به عواطف و غرائز و ملکات نفس است نه ادراکات عقل، و لذا هرگز در مورد افراد خوش فکر تعبیر به حسن اخلاق نمی‏شود.

اخلاق می‏تواند ابزاری برای عقل بوده باشد ولی عقل و درک خوب جزء اخلاق نیست; یا به تعبیر دیگر، عقل و قوه ادراک راهنمای عواطف و غرائز انسان است، و به آنها شکل می‏دهد و اخلاق کیفیتهایی است که بر این غرائز و امیال عارض می‏گردد.

 

3- اصرار بر این که همیشه فضائل اخلاقی، حد وسط در میان افراط و تفریط است نیز صحیح به نظر نمی‏رسد، هرچند غالبا چنین است، زیرا مواردی پیدا می‏کنیم که افراطی برای آن وجود ندارد; مثلا، قوه عقلیه هر چه بیشتر باشد بهتر است، و افراطی برای آن تصور نمی‏شود; و این که «جربزه‏» را افراط در قوه عقلیه گرفته‏اند صحیح نیست، زیرا «جربزه‏» از کثرت فهم و هوش ناشی نمی‏شود، بلکه نوعی کجروی و انحراف و اشتباه در مسائل به خاطر عجله در قضاوت یا مانند آن است.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از نظر قدرت عقل و فکر به قدری بالا بود که از ایشان تعبیر به عقل کل می‏شود، آیا این بر خلاف فضیلت است!

درست است که عقل و هوش فراوان گاه سبب درد و رنجهایی می‏شود که افراد بی‏خبر و غافل و ناآگاه از آن آسوده‏اند ولی به هر حال جزء فضائل محسوب می‏شود.

همچنین «عدالت‏» را جزء فضائل اخلاقی شمردند و افراط و تفریط آن را «ظلم‏» و انظلام (پذیرش ظلم) می‏دانند در حالی که قبول ظلم و تن در دادن به آن هرگز افراط در عدالت نیست، و از مقوله دیگری محسوب می‏شود.

بنابراین، مساله حد وسط بودن صفات فضیلت در برابر افراط و تفریطهای صفات رذیلت گرچه در غالب موارد قابل قبول است، اما هرگز نمی‏توان آن را یک حکم عام شمرد، و آن را به عنوان یک اصل اساسی در بحثهای اخلاقی پذیرفت.

نتیجه: اصول چهارگانه‏ای که قدماء برای اخلاق شمرده‏اند و در واقع تکمیلی است‏بر آنچه فلاسفه یونان قدیم داشته‏اند، نمی‏تواند به عنوان یک الگوی جامع برای تقسیم صفات اخلاقی شمرده شود، هر چند نسبت‏به بسیاری از مسائل اخلاقی صادق است.

 

بازگشت‏ به اصول اخلاقی در قرآن

اکنون به بررسی اصول اخلاقی در قرآن باز می‏گردیم. می‏دانیم قرآن مجید به صورت یک کتاب کلاسیک تنظیم نشده که فصول و ابواب و مباحثی به شکل این گونه کتابها داشته باشد، بلکه مجموعه‏ای از وحی آسمانی است که به تدریج و بر حسب نیازها و ضرورتها نازل شده است، ولی می‏توان آن را با استفاده از روش تفسیر موضوعی در چنین قالبهایی ریخت.

 

از تقسیم‏هایی که از مجموع آیات قرآن استفاده می‏شود این است که اصول اخلاق را می‏توان در چهار بخش خلاصه کرد:

1- مسائل اخلاقی در ارتباط با خالق

2- مسائل اخلاقی در ارتباط با خلق

3- مسائل اخلاقی در ارتباط با خویشتن

4- مسائل اخلاقی در ارتباط با جهان آفرینش و طبیعت

 

مساله شکرگزاری (شکر منعم) و خضوع در مقابل خداوند و رضا و تسلیم در برابر فرمان او و مانند اینها، جزء گروه اول است.

تواضع و فروتنی، ایثار و فداکاری، محبت و حسن خلق، همدردی و همدلی و مانند آن، از گروه دوم می‏باشد.

پاکسازی قلب از هرگونه ناپاکی و آلودگی، و مدارا با خویشتن در برابر تحمیل و فشار بر خود و امثال آن، از گروه سوم است.

عدم اسراف و تبذیر و تخریب مواهب الهی و مانند آن، از گروه چهارم است.

 

همه این اصول چهارگانه، شاخه‏هایی در قرآن مجید دارد که در بحثهای موضوعی آینده در تک تک مباحث اخلاقی به آن اشاره خواهد شد.

البته این شعب چهارگانه با شعب چهارگانه‏ای که در کتاب «اسفار» فیلسوف معروف «ملاصدرا شیرازی‏» و پیروان مکتب او آمده است، متفاوت است. آنها مطابق روش معروف خود که انسان را در مسیر سعادت به مسافری تشبیه می‏کنند و مسائل خودسازی را به سیر و سلوک تعبیر می‏نمایند، برای انسان چهار سفر قائل شده‏اند:

 

او می‏گوید سالکان از عرفا و اولیاء الله چهار سفر دارند:

1- سفر از خلق به سوی حق (السفر من الخلق الی الحق)

2- سفر به حق در حق (السفر بالحق فی الحق)

3- سفر از حق به سوی خلق به وسیله حق (السفر من الحق الی الخلق بالحق)

4- سفر به حق در خلق (السفر بالحق فی الخلق)

 

ناگفته پیداست که این سفرهای اربعه یا مراحل چهارگانه خودسازی و سیر و سلوک الی الله، راه دیگری را می‏پیماید، هر چند شباهتهایی در پاره‏ای از قسمتها میان آن و شاخه‏های چهارگانه اخلاق که در سابق به آن اشاره کردیم وجود دارد.

در قرآن مجید مجموعه آیاتی وجود دارد که به نظر می‏رسد اصول کلی اخلاق در آن ترسیم شده است.

 

از جمله، مجموعه آیات سوره لقمان است، که از این آیه شروع می‏شود:

«ولقد آتینا لقمان الحکمة ان اشکرلله; ما به لقمان حکمت‏بخشیدیم (و به او الهام کردیم) شکر خدا را به جای آور!» (سوره لقمان، آیه‏12)

در زمینه معارف و عقائد، نخست‏سخن از شکر منعم می‏گوید، و می‏دانیم مساله شکر منعم، نخستین گام در طریق شناخت‏خداست; و به تعبیر دیگر - همان‏گونه که علمای علم عقائد و کلام تصریح کرده‏اند - انگیزه حرکت‏به سوی شناخت‏خداوند همان مساله شکر نعمت است; چرا که انسان، هنگامی که چشم باز می‏کند خود را غرق نعمتهای فراوانی می‏بیند، و بلافاصله وجدان او وی را به شناخت‏بخشنده نعمت دعوت می‏کند، و این آغاز راه برای معرفة الله است.

سپس به سراغ مساله توحید می‏رود، و با صراحت می‏گوید: «لاتشرک بالله ان الشرک لظلم عظیم; چیزی را همتای خدا قرار نده که شرک ظلم عظیمی است!»

و در مرحله دیگر، سخن از معاد می‏گوید که دومین پایه مهم معارف دینی است; می‏گوید: «یابنی انها ان تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة او فی السموات او فی الارض یات بها الله; پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی (عمل نیک یا بد) باشد و در دل سنگی یا گوشه‏ای از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را (در قیامت‏برای حساب) حاضر می‏سازد! » (سوره لقمان، آیه‏16)

 

سپس به اصول اساسی اخلاق و حکمت عملی پرداخته و به امور زیر اشاره می‏کند:

1- مساله احترام نسبت‏به پدر و مادر، و شکرگزاری از آنها به دنبال شکر پروردگار (ووصینا الانسان بوالدیه.... ان اشکرلی ولوالدیک)

(سوره لقمان، آیه‏14)

2- اهمیت دادن به نماز و رابطه با پروردگار و نیایش و خضوع در برابر او (اقم الصلوة) (سوره‏لقمان، آیه‏17)

3- امر به معروف و نهی از منکر (وامر بالمعروف وانه عن المنکر) (سوره لقمان، آیه‏17)

4- صبر و شکیبایی در مقابل حوادث تلخ زندگی (واصبر علی ما اصابک) (سوره لقمان، آیه‏17)

5- حسن خلق در برابر مردم (ولاتصعر خدک للناس) (سوره لقمان، آیه‏18)

6- تواضع و فروتنی و ترک تکبر در برابر خدا و خلق (ولاتمش فی الارض مرحا ان الله لایحب کل مختال فخور) (سوره لقمان، آیه‏18)

7- میانه‏روی و اعتدال در راه رفتن و سخن گفتن (و همه چیز) (واقصد فی مشیک واغضض من صوتک) (سوره لقمان، آیه‏19)

 

به این ترتیب، مشاهده می‏کنیم که قسمت عمده‏ای از فضائل اخلاقی، به عنوان حکمت لقمان در آیات منعکس است که شامل شکر و صبر و حسن خلق و تواضع و میانه‏روی و دعوت به نیکیها و مبارزه با بدیها می‏شود، که ضمن هفت آیه توضیح داده شده است. (آیه‏13 تا19)

در آیات سه گانه سوره انعام که از آیه‏151 شروع و به‏153 ختم می‏شود، ده فرمان مهم بیان شده است، که قسمت مهمی از اصول اخلاقی را در برگرفته از جمله: ترک ظلم و ستم، سبت‏به فرزندان، ایتام، عموم مردم; و رعایت عدالت در برابر هر کس، و ترک جانبداری تعصب‏آلور از نزدیکان و بستگان و دوستان در برابر نقض اصول عدالت، و نیز پرهیز از زشتکاریهای ظاهر و باطن و همچنین حق‏شناسی در برابر پدر و مادر، و پرهیز از آنچه موجب تفرقه می‏شود، و نیز اجتناب از هرگونه شرک. 

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «اصول مسائل اخلاقی در قرآن مجید» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید
: برای دریافت مشاوره درباره اصول مسائل اخلاقی در قرآن مجید فرم زیر را تکمیل کنید

هزینه مشاوره ۳۰ هزار تومان می باشد

پاسخ مشاوره شما ظرف 1 روز کاری در پنل شما درج می شود و پیامک دریافت می کنید


دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.