دانیال حکیمی و خاطره بازی پاییزی
یکشنبه 18 مهر 1400
پرستو زارعی
پاییز فصل خاطره بازی هاست. خاطره های شیرین روزگاران رفته و برای کسی که اهل قلم و کتاب باشد هیچ چیز زیباتر از این نیست که فنجانی چای بریزد و با قندپهلو ها به سوپراستارهایی بیاندیشد که پاییزها را با شادی و غم آنها و با نقش های پرفراز و نشیب شان سپری کند.
این پاییز و این سینمای امروز آدمی را به یاد جای خالی "دانیال حکیمی" می اندازد. سوپر استار دهه ی شصتی ها که خاطرات فراوانی را در روزهای پرکاری برایشان رقم زد. بازیگری خانواده دوست و متعهد که لبخند مهربانش از اذهان طرفدارانش پاک نمی شود. با صدای گرم رادیویی اش که در لا به لای اینهمه صدای خام رادیویی ها ، با خودت می گویی ای کاش با توجه به پیشینه ی دانیال حکیمی در رادیو می توانست برنامه ای مخصوص به خودش، به اهالی فرهنگ ارايه دهد.
آغاز کارش با رادیو و اداره ی تاتر بود و با فیلم مخترع وارد سینما شد. جوانی با چهره ای کاریزماتیک که به سرعت بر دل کارگردانان و مخاطبانش نشست و در سریال ها برای نسلی خوش درخشید. (خواب و بیدار ، مسافر ، ولایت عشق ، مرگ تدریجی یک رویا و بسیار آثار دیگر) به رسانه ی ملی جان بخشید و در روزگاران سخت بعد از جنگ مرهم دلی شد برای بسیار مخاطبانی که خستگی شان را پای تلویزیون در می کردند. در نبود رسانه های اجتماعی و کم کاری سینمای آن روزها بنا به هزار دلیل ، حضور بازیگری که به دل مخاطب بنشیند غنیمتی بود. حضور حکیمی جوان در کنار بزرگانی چون بهزاد فراهانی، خسرو شکیبایی، محمد علی کشاورز و دیگران او را به پختگی در بازیگری رساند که نهایتا از او سوپراستاری به حق ساخته شد. برای بازی اش در سریال به یاد ماندنی خواب و بیدار دیپلم افتخار گرفت و برای هنرنمایی اش در نمایش ملودی شهر بارانی به نویسندگی رادی بزرگ و کارگردانی هادی مرزبان تندیس بهترین بازیگر مرد جشنواره تاتر فجر در سال 1386 را کسب نمود.
از آخرین کار سینمایی دانیال حکیمی ، شکار روباه (1387) تقریبا 13 سال می گذرد اما از آخرین کار تلویزیونی اش خاک گرم (1398) چندان زمان دوری نمی گذرد و نکته ی تمام این خاطره بازی پاییزی تعهد حکیمی به جامعه ای ست که او را چون فرزندی دوست دارد. جامعه ای که او عاشقانه می ستاید و به عشق مردم قاره ها را در می نوردد تا دوباره مرهمی باشد برای دل های دوستدارانش که او را فراموش نکرده اند. در حالیکه هم اکنون نیز با توجه به تمام ویژگی هایی که دارد می تواند سوپراستار این روزها گردد.
سینما و بازی های پشت پرده اش همانند همین فصل ها می آید و می رود اما آنچه می ماند یادهاست. یادهایی از شرافت و نجابت آدمهایی که همیشه قلبشان برای وطن تپیده است. حالا که پاییز با آن اسب زرد یال افشانش دوباره از راه رسیده و فصل خاطره بازی در حال برگ ریزان است با اسفند ماهی سینما و تلویزیون ایران از" ستاره های سربی" و" لژیون" تا" طوفان" و" بازی های پنهان" خاطره بازی می کنیم. از تله فیلم هایی چون "آقای بازیگر" و" نامه ای به خواهرم" برایش نامه ای پر از مهر می فرستیم و از" سارق روح" و "آسمان من" برایش از "فاصله ها "، "رهایی" در" شب هزارویکم "آرزو می کنیم. و از" روز رفتن" و" لبه تاریکی" برای "مرگ تدریجی یک رویا" ،" ترانه ی مادری" می خوانیم. برای "خاطره" و" گمشده" ،" دل های شاد" را برای "فردایی هم هست" دوباره آوازی خواهد خواند. برای "دانیال حکیمی" ، مهربان سینمای ایران در هر قاره ای که باشد آرزوی سلامتی می کنیم و امیدواریم بار دیگر لبخند همیشگی اش را بر پرده ی نقره ای در پاییزی که بارانی ست ببینیم...
2 سال پیش
چه خوب که در مورد دانیال حکیمی مطلب نوشتید. ایشون خیلی محبوب هستن اما حیف که کم بازی می کنن. چه خاطراتی برامون زنده شد. ممنون