- آسمونی
- مجله اینترنتی
- ورزشی
- اطلاعات فوتبالی
- فوتبال زنان و ورود به انجمن های هواداری از طریق کلوپ های مخصوص زنان
فوتبال زنان و ورود به انجمن های هواداری از طریق کلوپ های مخصوص زنان
این دو هویت از آنجا با هم دچار تضاد شدید میشوند که هوادار فوتبال بودن ذاتا مفهومی مردانه است. تحقیقات بسیار دیگری نیز تایید کننده این تضاد میباشند.
در حالی که تبعیض جنسی در فوتبال مسالهای بسیار شایع است، بسیاری از هواداران زن نیز تمایل چندانی برای به وجود آوردن هر گونه تغییری در توازن جنسی حاضر در فوتبال نشان نمیدهند. آنها بهاندازه مردان نسبت به پشتیبانی از تلاشهایی که برای جذب هواداران زن انجام میشود بی تفاوت به نظر میرسند. مانند هر هوادار «حقیقی» فوتبال، هواداران زن به کسانی که به تازگی به فوتبال علاقه مند میشوند، چه زن و چه مرد، به دیده شک مینگرند، و حتی آنها را تمسخر کرده و انگیزههای آنان را زیر سوال میبرند تا آنجا که به آنان برچسب «جو زده» میزنند. به همین ترتیب زنان هوادار فوتبال به امتیازاتی از قبیل بلیط نیم بهاء برای زنان و کودکان و یا به همراه داشتن یک همراه زن به صورت رایگان، که از طرف برخی از باشگاهها به آنها ارائه میشود نگاهی تحقیر آمیز دارند و این امتیازات را به نوعی توهین آمیز تلقی میکنند.
بسیاری از زنان هوادار فوتبال درست بهاندازه همتایان مردشان علاقه چندانی به ایجاد تغییرات جدید در فوتبال ندارند. آنهایی که در استادیومها از هیجان ایستاده به دیدن بازی ادامه میدهند نمیخواهند مردان صندلیهای خود را به آنها برای نشستن تعارف کنند. آنها به هیچ عنوان تسهیلاتی بیش از آنچه در اختیار مردان است نمیخواهند. آنها حتی نسبت به فحاشیها اعتراضی نداشته و از شلوغی و ازدحام جایگاههای تماشاگران حتی اگر مملو از مردان عرق کرده به هیجان آمده باشد لذت میبرند. همه اینها در حالی است که هنوز هم از طرف مسئولین امر دائما به ما یادآوری میشود که تغییرات لازم برای جذب بیشتر هواداران زن به استادیومهای فوتبال در حال انجام شدن است. تحقیقات بسیاراندکی در باره توقعات و خواستهها و همچنین اعتراضات هواداران زن در زمینه فوتبال انجام شده و در مواقعی هم که خود این هواداران نظرات خود را اعلام میکنند به صورت گستردهای نادیده گرفته میشوند.
برای بررسی دلایل توزیع نا متوازن میزان شرکت هواداران زن و مرد میبایست با دیدی آگاهانه و نسبی به چگونگی رفتاری که با زنان میشود و تبعیضهای جنسی که عموما درفوتبال موجود است نگاه کرد. در حال حاضر زنان متناوبا و عموما به عنوان حواشی فوتبال نگریسته میشوند و حضور آنان به عنوان هواداران فوتبال بی اهمیت انگاشته میشود. معمولا به زنانی که در مسابقات فوتبال مردان به استادیومها میروند به دیده افرادی عجیب و غریب وهمینطور دارای خشونتی مردانه نگریسته میشوند و در اغلب موارد این افراد محکوم به این هستند که صرفا به خاطر همراهی کردن دوستان مردشان به دیدن این مسابقات میآیند و شخصا علاقهای به این کار ندارند. حتی در مواردی هم که پذیرفته شود که این زنان برای لذت بردن از مسابقه به استادیوم آمدهاند به ندرت نظراتشان از طرف هواداران مرد مورد سوال قرار میگیرد. شاید از آنان در مورد فضای مسابقه سوال شود اما نظرات کارشناسی و فنی آنان در مورد فوتبال بسیار به ندرت مورد بحث قرار میگیرد. تا آنجا که اغلب افراد به صورت نا خودآگاه این پیش فرض را پذیرفتهاند که فوتبال به هیچ عنوان در حوزه تخصص زنان نیست.
برای برخی از افراد، اکثرا و البته نه منحصرا، پذیرش این نکته کهیک هوادار زن چطور میتواند بهاندازهیک هوادار مرد احساس شور و علاقه نسبت به تیم محبوبش داشته باشد. این در حالی است که آمار بدست آمده از تحقیقی که در سال 1995 توسط اتحادیه فوتبال انجام شد نشان دهنده این نکته است که 67.3 درصد هواداران زن فوتبال در طول لیگ در تمام مسابقات خانگی به استادیوم رفتهاند که این میزان بیشتر از میزان شرکت مردان در همان دوره است.
نه تنها تبعیض جنسی در نگرش هواداران زن فوتبال نهفته است، بلکه در فرهنگ فوتبال این نوع تبعیض به صورت آشکار دیده میشود. برای یک زن شنیدن اینکه بازیکنی «زن» و یا «هرزه» خطاب شود توهین آمیز است؛ همانطور کهیک فرد سیاه پوست این توهین منجر به اعتراض و منزوی ساختن طرف مقصر میشود اما این اتفاق برای مقصرین مورد بازیکن زن کمتر میافتد. بلکه بر خلاف انتظار این اتفاق برای کسی اهمیت ندارد.
این حقیقت که تعداد هواداران زنی که امروزه در استادیومهای فوتبال حاضر میشوند بیشتر از دهه 1980 و 1990 است به هیچ عنوان به این معنی نیست که زنان کمتر از گذشته در حاشیه قرار گرفته و یا بیش از گذشته مورد پذیرش واقع شدهاند. زنان تحت سلطهیک فرهنگ مرد سالارانه قرار دارند و تلاش بسیاراندکی برای تغییر این ساختار مردانه کرده و یا اینکه موفقیت بسیاراندکی در انجام آن داشتهاند. بحث در مورد یک نظریه شخصی در خلال یک مسابقه فوتبال از طرف یک زن بدون اینکه مردی به او بگوید «تو حق اظهار نظر نداری، تو فقط یک زنی!» و یا «برو به آشپزخانه و به کارت برس!» تقریبا غیر ممکن است. هر چند حضور زنان معمولا تحمل میشود اما آنان همواره از طریق ارعاب، به حاشیه رانده شدن و بی اهمیت جلوه داده شدن وادار به سکوت میشوند. زنان همواره در به وجود آوردن ساختارهای متعلق به خودشان با شکست مواجه شده و همانطور پیشتر نیز اشاره شد تمایل چندانی هم به اینکار ندارند. فمینیستهای تندرو به طور حتم از چنین پذیرش مطیعانه چهارچوبهای مردانه از طرف زنان خوشحال نیستند.
به هر حال آنها اتفاقی که در اسپانیا افتاده را مورد تحسین قرار میدهند. در اسپانیا زنان هوادار فوتبال به منظور دستیابی به ساختارهای مورد نظر خود در کلوپهای زنانه عضو میشوند. پیشتازان این حرکت گروهی به نام لالونا دو والنسیا (La luna de Valencia) بودند که فعالیت خود را از سال 1986 آغاز کردند و سریعا دیگر هواداران زن مانند باشگاه کاملا زنانهی هواداران تیم رئال مادرید از روش آنها پیروی کردند. تا امروز که این اتفاق برای هواداران زن در انگلستان نیفتاده است و با توجه به نوع نگرش زنان در فوتبال که پیشتر مورد بحث قرار گرفت، بعید به نظر میرسد که این ایده مورد استقبال زنان انگلیسی قرار بگیرد.