کد مطلب:  5622 
16 نظر
16 نظر
زمان مطالعه: 1 دقیقه
شعر اشک یتیم از پروین اعتصامی

شعر اشک یتیم از پروین اعتصامی

  روزی گذشت پادشهی از گذرگهی فریاد شوق بر سر هر كوی و بام خاست پرسید زان میانه یكی كودكی یتیم كاین تابناک...
زمان مطالعه: 1 دقیقه

 

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده ی من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست

بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست

پروین اعتصامی

: برای دریافت مشاوره درباره شعر اشک یتیم از پروین اعتصامی فرم زیر را تکمیل کنید
واریز هزینه و دریافت مشاوره توسط آسمونی
نظر خود را درباره «شعر اشک یتیم از پروین اعتصامی» در کادر زیر بنویسید :
2 + 9 = ?
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید