زمان مطالعه: 1 دقیقه
شعر اشک یتیم از پروین اعتصامی
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر كوی و بام خاست
پرسید زان میانه یكی كودكی یتیم
كاین تابناک...
روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودکی یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت
این اشک دیده ی من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خَرَد و مُلک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیّت خورد، گداست
بر قطره ی سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آن چنان کسی که نرنجد ز حرف راست
متأسفیم که این مطلب مورد پسند شما واقع نشده است.
لطفاً با اعلام دلیل نارضایتی خود، ما را در تولید مطالب بهتر یاری نمایید:
ثبت
انصراف
1187
23
همچنین بخوانید
منبع:
آسمونی
جای این شعر ، بر پرچم حکومت غیر اسلامی ایران است
خیلی عالی و تاثیر گذار برا اهلش .
پرسید آن قدر یا دانیم آنقدر که متاعی گران بهاست؟
عالی. واقعن در دوره شاه همین بود اماخدا رو شکر الان نیست. دست رهبر درد نکنه☺☺❤❤❤❤
نوستالژی دوران نوجوانی الان از کتابا برداشته شده ، چون شرح حال همین زمونه اس
خیلی عالی یس
اشعارش دنیای رموز این دنیا و ادماشه
واقعا چیز عجیبی بود من خیلی خوشم امد پروین اعتصامی بزرگوار روحت در بهشت قرار بگیرد خداااااا بیامرزتش ?????
خیلی قشنگ است
جای این شعر بر روی سر در سازمان ملل است . جای این شعر در مساجد هست . جای این شعر در ورودی شهر ها ست. روحت شاد.
حمید فلاح یاد ایام مدرسه بخیر
این شعر رو انگار برا امروز سروده.هنوزم به وضوح داریم میبینیم....روحش شاد باد...
عااااااااالی و زیبا امروز روز بزرگداشت پروین هستش خدا روحشو شاد کنه❤❤❤❤❤❤
بهتر از این نمی شه
عالللی بوود
کمی از شعر را ننوشتید ممنون
اضافه شد سپاس
شرح ستم بس خوانده ام آتش به آتش مانده ام من خون چشم کودکان دامان به دامان دیده ام از این کله تا آن کله فرقی ندارد شیخ و شه من پاسدار و پاسبان ایران به ایران دیده ام