
اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
سعدی یکی از بزرگ ترین شاعران ایرانی است و غزلیات و تک بیتی های وی از اهمیت بسیاری در ادبیات فارسی برخوردار می باشد. در این مطلب از آسمونی به یکی از زیباترین اشعار سعدی شیرازی به همراه معنی آن پرداخته ایم. امیدواریم که از خواندن این شعر زیبا لذت ببرید.
شعر ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
تربیت نا اهلان چون گردکان بر گنبد است
مایه اصل و نسب در گردش دوران زر است
دائما خون میخورد تیغی که صاحب جوهر است
گر که بینی ناکسان بالا نشینند عیب نیست
روی دریا خیس نشیند قعر دریا گوهر است
کره خر از خریت پیش پیش مادر است
کره اسب از نجابت در خفای مادر است
شه اگر مسکین شود چون مرغ بی بال و پر است
جملگی دیوانه خوانندش اگر اسکندر است
آهن و فولاد هردو از یک کوره می آیند برون
یکی شمشیر بران می شود آن یکی نعل خر است
شصت و شاهد هردو دعوای شاهی کنند
پس چرا انگشت کوچک لایق انگشتر است
دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد هرچه او بالاتر است
ای رفیق عیب خودم کم بگو
هرکه عیب خویش گوید از همه بالاتر است
من لباس فقر میپوشم چون بی دردسر است
آستین هرچه کوته باشد خیسش کمتر است
معنی و مفهوم شعر ذات بد نیکو نگردد ز آنکه بنیادش بد است
اگر کسی ذات خوبی نداشته باشد، هر چقدر هم به او محبت کنی هرگز جوابی نمی گیری. هیچ حرف محبت آمیزی در آدم بد ذات اثر ندارد و هیچ جوره نمی توان او را به راه راست هدایت کرد. هیچوقت نمی توانید از آدم بدذات انتظار محبت و مهربانی داشته باشید.
تن و بدن بنده خدا تو گور لرزوندی انقدر غلط داری
حقیقی هست بعضی آدم ها در ظاهر خوبن ولی پاش که برسه نشون میدن فقط دنبال منافع خودشون هستن اینا ذات اصلیشون رو سعی میکنن پنهان کنن ولی ماه هیچ وقت پشت ابر نمیونه...