- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- شعر و ترانه
- اشعار روز عاشورا
اشعار روز عاشورا
خدایا پیکرم آتش گرفته
دل غم پرورم آتش گرفته
شهادت نامه را با خون نوشتم
ولیکن دفترم آتش گرفته
خودم دیدم کنار قتلگاهم
که قلب مادرم آتش گرفته
خودم دیدم کنار نهر علقم
لب آب آورم آتش گرفته
خودم دیدم که از تیر سه شعبه
گلوی اصغرم آتش گرفته
خودم دیدم سکینه داد می زند
که عمه چادرم آتش گرفته
الا ای خواهرم زینب کجایی
لباس دخترم آتش گرفته
ز هرم ناله هل من معینم
صدایم، حنجرم آتش گرفته
***************************************
دل مردان خدا راست ز تو نور حیات
یا قتیل العبرات
شده محکم ز مناجات تو ارکان صلات
یا قتیل العبرات
بابی انت و امی گل گلزار رسول
راحت جان بتول
مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفات
یا قتیل العبرات
ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشق
ای قرار دل عشق
چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجات
یا قتیل العبرات
***************************************
تا خیمهی تقرّب تو پر کشیده ایم
تو نور محض و ما ز تبار سپیده ایم
آقا اگر «مَصارِعُ عُشّاق» کربلاست
در عاشقی به منزل آخر رسیده ایم
با عطر سیب پیرهنت مست می شویم
شیدائی قبیلهی عشق و عقیده ایم
دل بر شکوه جنت الاعلی نبسته ایم
وقتی بهشت را به نگاه تو دیده ایم
در بذل جان به راه تو مشتاق تر ز هم
عشق تو را به قیمت جان ها خریده ایم
لب تشنه ایم و در صف پیکار میرویم
وقتی که چشمه چشمه حقیقت چشیده ایم
کی دست میکشیم از این طوف عاشقی؟
با آنکه صد جراحت شمشیر دیده ایم
جان میدهیم و یک سر مویت نمیدهیم
در کربلا حماسهی عشق آفریده ایم
هفتاد و دو صحیفهی با خون نوشته ایم
هفتاد و دو کتیبهی در خون تپیده ایم
در جسم ما هنوز تب جانفشانی است
«هَل مِن مُعِین» بی کسی ات را شنیده ایم
خورشید نیزه ها شدی و در هوای تو
بر روی نیزه مثل ستاره دمیده ایم
***************************************
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توست
خورشید گلی از چمن حنجر توست
شب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینه ی دستِ بهارآور توست
***************************************
هم آیه و هم کتاب می گفت حسین
هم لیلی و هم رباب می گفت حسین
اعضاء و جوارح قتیل ره عشق
در خون خودش خضاب می گفت:حسین
***************************************
این روزها غم تو مرا میکشد حسین
شب های ماتم تو مرا میکشد حسین
تا آن دمی که منتقم تو نیامده ست
سرخی پرچم تو مرا میکشد حسین
از لحظهی ورودیه تا آخرین وداع
هر شب ، محرّم تو مرا میکشد حسین
هنگام پر کشیدن یاران یکی یکی
اشک دمادم تو مرا میکشد حسین
داغ علی اصغر و عباس و اکبرت
غمهای اعظم تو مرا میکشد حسین
از قتلگاه تو چه بگویم؟ حکایتِ
انگشت و خاتم تو مرا میکشد حسین
بر نیزه در مقابل چشمان خواهری
گیسوی درهم تو مرا میکشد حسین
سالار سر بریدهی زینب سرم فدات
هستی فاطمه! پدر و مادرم فدات
***************************************
باز در خاطرهها، یاد تو ای رهرو عشق
شعلة سرکش آزادگی افروخته است
یک جهان، بر تو و بر همت و مردانگیات
از سر شوق و طلب، دیدة جان دوخته است
نقش پیکار تو، در صفحة تاریخ جهان
میدرخشد، چو فروغ سحر از ساحل شب
پرتواش بر همه کس تابد و میآموزد
پایداری و وفاداری، در راه طلب
چهر رنگین شفق، میدهد از خون تو یاد
که ز جان، بر سر پیمان ازل ریخته شد
راست، چون منظرة تابلوی آزادیست
که فروزنده به تالار شب آویخته شد
رسم آزادی و، پیکار حقیقتجویی
همه جا، صفحة تابندة آیین تو بود
آنچه بر ملّت اسلام، حیاتی بخشید
جنبش عاطفه و نهضت خونین تو بود
جان به قربان تو ای رهبر آزادی و عشق
که روانت سر تسلیم نیاورد فرود
زان فداکاریِ مردانه و جانبازی پاک
جاودان بر تو و بر عشق و وفای تو درود!
***************************************
من را که بی قرار حرم می کنی بس است
اصلا مرا غبار حرم می کنی بس است
شرط نزول کوثر رحمت دعای توست
اصلاً تمام خلقت عالم برای توست
بالاتری ز درک تمام جهانیان
وقتی که انتهای جهان ابتدای توست
حتی نداشت روح الامین اذن پر زدن
آنجا که از ازل اثر رد پای توست
بی حب تو کسی به سعادت نمی رسد
رمز نجات اهل زمانه ولای توست
آسوده خاطران هیاهوی محشریم
وقتی رضای حضرت حق در رضای توست
فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین
تنها بهشت اهل ولا ، کربلای توست
در آستانة تو کسی نا امید نیست
صحن امیر علقمه دار الشفای توست
***************************************
وقتی که هست دوش نبی آسمان تو
یعنی تو از پیمبری و او از آن تو
فرزند خویش را به فدای تو کرده است
بسته ست جان حضرت خاتم به جان تو
معلوم کرد نزد همه حرمت تو را
با بوسه های دم به دمش بر دهان تو
فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را
تا بشنود ترنم عشق از زبان تو
آوای «من أحب حسینا» وزیده است
هر روز پنج مرتبه از آستان تو
ما از در حسینیه جایی نمی رویم
هستیم تا همیشه فقط در امان تو
هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق
آنجا که صبح می گذرد کاروان تو
این اشکها برای دلم توشه می شود
اذن طواف مرقد شش گوشه می شود
***************************************
حال و هوای قلب من امشب کبوتریست
وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست
شبهای جمعه عکس حرم زنده می شود
تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست
ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت
با این حساب کار شما ذره پروریست
با تربت تو کام دلم را گشوده اند
آقا ارادتم به شما ارث مادریست
در ماتم تو محفل اشک است چشم ما
اصلا بنای هیات ما روضه محوریست
ما سالهاست در غم تو گریه میکنیم
هم ناله با محرم تو گریه میکنیم
***************************************
بالا نرفت آنکه به پای تو پا نشد
آقا نشد هر آنکه برایت گدا نشد
مقصود از تکلم طور از تو گفتن است
موسی نشد هر آنکه کلیم شما نشد
روز ازل برای گلوی تو هیچ کس
غیر از خدای عز و جل خونبها نشد
در خلقتش زمین و مکانهای محترم
بسیار آفرید ولی کربلا نشد
گرچه هزار سال برای تو گریه کرده اند
یک گوشه از حقوق لب تو ادا نشد
ما گندم رسیده شهر ری توایم
شکر خدا که نان تو از من جدا نشد
یک گوشه می رویم و فقط گریه می کنیم
حالا که کربلای تو روزی ما نشد
داغ تو اعظم است تحمل نمی شود
در حیرتم چگونه قد نیزه تا نشد
***************************************
آفریدند مرا تا که گدایت باشم
سائل دائمی دست عطایت باشم
آفریدند مرا از تو بگیرم عصمت
شیعه چشم و دل غرق عزایت باشم
تا خدا هست تو هم باقی بالله هستی
می شوم مثل تو گر ازشهدایت باشم
چون عزای تو بقای همه دین خداست
آمدم گرمی این بزم عزایت باشم
تو قتیل العبراتی که خدا فرموده:
«ای حبیبم من الله بهایت باشم»
گر نشد زنده بیایم به حریمت مددی
تا که مدفون شده در کرببلایت باشم
اشک ما تلبیه ماست به حل من ناصر
داده ای اذن که این گونه فدایت باشم
شدی آواره که اسلام نگردد تحریف
کاش آوراه این حکم ولایت باشم
***************************************
ای آفــتــاب، زخــم تنــت را شــمــاره نیست
در کهکشان جسم تو غیر از ستــاره نیست
مــارا بــه زخــم هـای تنت، از سپــهر چشم
غیر از سـتاره ریختن ای مـــاه، چاره نیست
ای آســمــان چــگــونـه تورادل زغم نسوخت
درســوگ مـهـــر،گردلت ازسنگ خاره نیست
محــمـل ببســت ســوی عراق ازحجازوگفت
"درکــــارخیرحاجت هیـچ استخــــاره نیست"
جــان راسـپــرد دســت خدا، ناخـدای عشق
جــزوصــل یــــــار، بحر وفا را کنــــــاره نیست
صــــــــائم عــروس بـــاور و انـــــدیشهی تورا
غیــر از ولــای خون خدا، طوق و یاره نیست
***************************************
آمدهام بکربلا بعهد خود وفا کنم
بابتلای هر بلا خالق خود رضا کنم
آمدهام که در برم کشته شود برادرم
در دل زار مضطرم نالة یا اخا کنم
آمدهام که قاسمم زیر سم ستورها
گردد پایمال و من دست زخون حنا کنم
آمدهام که یک دله از دم تیر حرمله
اصغر شیرخواره را برره حق فدا کنم
آمدهام که تا شود خواهر من اسیر کین
وزغم عابد حزین محشر غم بپا کنم
آمدهام که از قفا سر زتنم جدا شود
تا که بدشت نینوا بر سر نی نوا کنم
آمدهام در این زمین تا که شوم شهید کین
از غم مرگ اکبرم خون دل مصطفی کنم
***************************************
از برکت وجود شما دَم گرفته ایم
اذن عزا و روضه و ماتم گرفته ایم
ما دخل و خرج و رزقِ تمامی سال را
از گریه های ماه محرم گرفته ایم
ما را زآفتاب قیامت هراس نیست
تا سر به زیر سایه ی پرچم گرفته ایم
ما مرده را به ذکر شما زنده می کنیم
این معجزه ز سوره ی مریم گرفته ایم
اقرار میکنم که ز دربار فیضتان
بی عرضه بوده ایم، اگر کم گرفته ایم
این روزها که روضه خون و عطش به پاست
مثل هوایِ ابری عالم،گرفته ایم
راه ورود عمه ی سادات بوده است
سقف ورود هیئت اگرخَم گرفته ایم
***************************************
از بسکه خورد بربدنش نیزه و خدنگ
شد پیکرش شکفته چو گلهای سرخ رنگ
از تیر غم چو ابر بهار آسمان گرفت
باران خون بگلشن او داد آب و رنگ
مردم به یک طرف بدنش داشت گردشی
تاچرخ بر نشانه زند تیر بیدرنگ
می جست راه ترک قفس مرغ جان او
تیر بلا ز بسکه نمود آشیانه ننگ
لبریز شد چو از بدنش چشمههای خون
برگرد او بچید فلک ظالمانه سنگ
پوشیده شد عذار حسین از غبار خون
آئینه جمال خدائی گرفت زنگ
قرآنیان به پیکر قرآن کشیده تیغ
اسلامیان گرفته عجب شیوة فرنگ
دشمن در انتظار و مهیای غارت است
تاگوشوار و معجری آرد مگر به چنگ
بر شد حرم ز غلغلة وا محمدا
شد هم صدا بزینب غمدیده طبل جنگ
طبع حسان چگونه دهد شرح ماجرا
اینجا که پای فکر سبک سیر گشته لنگ
***************************************
از عرش ، از میان حسینیهء خدا
آمد صدای نالهء « حی علی العزاء »
جمع ملائکه همه گریان شدند و بعد
گفتند تسلیت همه بر ساحت خدا
جبریل بال خدمت خود را گشود و گفت :
" یا رب اجازه هست ، شوم فرش این عزا "
آدم ز جنت آمد و ناله کنان نشست
در بزم استجابت بی قید هر دعا
او که هزار بار به گریه نشسته بود
یک یا حسین گفت و همان لحظه شد به پا
آری تمام رحمت خود را خدا گرفت
گسترد بر مُحرم این اشک و گریه ها
آن گاه گفت روضه بخوان « ایها الرسول »
جانم فدای تشنه لب دشت کربلا
روضه تمام گشت ولی مادری هنوز
آید صدای گریه اش از بین روضه ها
***************************************
لطف حسین مارا تنها نمی گذارد
گر خلق وا گذارد او وا نمی گذارد
او کشتی نجات و کشتی شکسته مائیم
مولا به کام غرقاب مارا نمی گذارد
هل من معین اورا باید جواب دادن
شیعه امام خود را تنها نمی گذارد
زهرا به دوستانش قول بهشت داده است
برروی گفته خویش او پا نمی گذارد
ما و فسرده حالی مولا نمی پسندد
مسکین و دست خالی مولا نمی گذارد
از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم
باید که سوخت مارا زهرا نمی گذارد
***************************************
اگر که دل شکستهای حسین را صدا بزن
اگر ملول و خستهای حسین را صدا بزن
در این بهار معرفت پرستوی بهاریام
اگر چه پر شکستهای حسین را صدا بزن
سحَر شد و سپیده زد چرا تو همچو مرغ شب
لب از ترانه بستهای حسین را صدا بزن
تو سر به زانوی غمی زشَرم کردههای خود
چرا غمین نشستهای حسین را صدا بزن
اگر به باغ آرزو به عشق کربلای او
دل از همه گسستهای حسین را صدا بزن
***************************************
الا خورشید عالمتاب ،ارباب
قرار هر دل بیتاب، ارباب
نه تنها من که دیدم آفرینش
تو را میخواندت ارباب، ارباب
به هر ابری که افتد چشم مستت
از او بارد شراب ناب، ارباب
تو آن بودی که هر شب در بر تو
گدایی میکند مهتاب ،ارباب
من آن در را که غیر از او دری نیست
کنم با قلب دقالباب، ارباب
بیاد چشم تو بیمارم امشب
طبیبا بر سرم بشتاب، ارباب
اگرچه ریزه خوارم بازگویم
بیا امشب مرا دریاب ،ارباب
به بیداری اگر قابل نباشم
مرا امشب بیا در خواب، ارباب
چو شمعی در هوای کربلایت
دلم شد قطره قطره آب، ارباب
ز چشمانم از این چشم انتظاری
چکد هم اشک هم خوناب، ارباب
***************************************
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
از کعبه شد جدا سیدالشهداء
به قربانگاه عشق، میرود از منا
حسین فاطمه ، عزیز مصطفی
نور چشم علی ، همتای مجتبی
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
پیوسته بر لبش ، لبیک و یاربش
یار همراز او ، قهرمان زینبش
همگامی با وفا ، در نماز شبش
همناله ، همنوا ، در هنگام دعا
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
آماده کن بستر ، بر سبط پیغمبر
راهت گل افشان کن ، در مقدم اکبر
ای آغوش مهرت ، مهد علی اصغر
رقیه مهمان است ، منزل کن مهیا
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
خون مبارزین ، رویت کند رنگین
ای خاک تو مهر ، نماز مصلین
داری عجب آبی ، آب حیات است این
آید لب فرات ، یک تشنه لب سقا
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
ای ماه محرم ، ماه خون و شمشیر
ای روز عاشورا ،ت روز عشق و تکبیر
انقلاب ایران ، دارد ز تو تأثیر
گلگون ز شهیدان ، شد بهشت زهرا
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
هر مکان کربلاست ، هر زمان عاشوراست
رشته مهر او ، رمز وحدت ماست
ماتمش جاویدان ، پرچم او بر پاست
«حجت بن الحسن» ، گرید در این عزا
السلام ، السلام ، بر تو ای کربلا
ای که پاینده شد ، از تو دین خدا
***************************************
امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود
فردا میان قتلگه در خون شناور می شود
امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو
فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود
امشب بهع سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی
فردا تمم باغ او لب تشنه پرپر می شود
امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی
فردا ز جور کوفیان بی عون جعفر می شود
امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند
فردا فدای راه حق بی شیر اصغر می شود
امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو
فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود
امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود
زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود
امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود
فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود
امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم
فردا ز جور خصم دون بی یار و یاور می شود
امشب ز راز دشت خون زینب حکایت می کند
فردا کنار علقمه او بی برادر می شود
امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش
فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود
***************************************
انتظارم میکُشد، یادی ز ما کن یا حسین!
درد هجران را به وصل خود دوا کن یا حسین
گرچه دورم، بر نگاه دلنشینت جان دهم
کوفه را با یک نظر چون کربلا کن یا حسین!
بینیازی گرچه از من، من به تو دارم نیاز
پادشاهی، یک نگه بر این گدا کن یا حسین!
در حریم کعبه میگردی چو ای سیمرغ عشق
عبد سرگردان خود را هم، دعا کن یا حسین!
عید قربان است فردا و ممنم قربانیت
چون ندارم صبر، امروزم فدا کن یا حسین!
چون که دور افتادهام، ای زائر بیتالحرام
بام قصر کوفه را، کوه منا کن یا حسین!
مهربانی از دو سر، دارد چو لذت بیشتر
دیر شد احضار من، نامم صدا کن یاحسین!
آیم از شوق تو با سر، چونکه پابندم به عشق
پای بر فرقم بنه، کامم روا کن یا حسین!
چون «حسان» بسیار میباشد گدای درگهت
جمله را با یک نظر از غم رها کن یا حسین!
دارم اندر ذمّهام حق خدا و خلق را
خود به فضل خویشتن دیْنم ادا کن یا حسین
***************************************
ای که پیچید شبی در دل این کوچه صدایت
یک جهان پنجره بیدار شد از بانگ رهایت
تا قیامت همه جا محشر کبرای تو برپاست
ای شب تار عدم شام غریبان عزایت
عطش و آتش و تنهایی و شمشیر و شهادت
خبری مختصر از خاطره کرب و بلایت
همرهانت صفی از آینه بودند و خوش آن روز
که درخشید خدا در همه آینه هایت
کاش بودیم و سر و دیده و دستی چو ابوالفضل
می فشاندیم سبک تر ز کفی آب به پایت
از فراسوی ازل تا ابد ای حلق بریده
می رود دایره در دایره پژواک صدایت
***************************************
ای خلیلانه رفته از عرفات
ای کلیمانه خوانده تا میقات
ای ذبیح گذشته از زمزم
تشنه کامِ ذبیح، پای فرات
ای مسیحای رفته بر سرِ دار
ای اشارت شونده در تورات
یوسفِ چاکْ چاک پیراهن
بویت از مصر رفته تا شامات
خطّ جامت گذشته از بغداد
خطّت از خون نوشت آن خطّاط
ای بلاکش ترین بلا گردان
عاشقان صورت تواَند و تو ذات
اشهد انت شاهدن و شهید
اشهد انّ قد اقمت صلات
ای دم اولت مُفرحِ ذات
ای دم آخرت ممدّ حیات
کلّ انفاس هالکن جز تو
تو به پایان نمی رسی هیهات