آیت الله سید محمود طالقی یکی از روحانیون مشهور ایرانی بود که قبل و بعد از انقلاب، فعالیت های زیادی در زمینه...
آیت الله سید محمود طالقی یکی از روحانیون مشهور ایرانی بود که قبل و بعد از انقلاب، فعالیت های زیادی در زمینه های مختلف انجام داده است. اگر می خواهید با آیت الله سید محمود طالقی آشنا شوید این بخش آسمونی را تا پایان مطالعه نمایید چرا که زندگینامه اولین امام جمعه تهران ، آیت الله سید محمود طالقانی را شرح می دهیم.
سرفصل های این مطلب:
آسمونی : سید محمود علایی طالقانی (13 اسفند 1289 گِلیَرد، طالقان – 19 شهریور 1358 تهران) روحانی شیعه ایرانی، نواندیش دینی، فعال سیاسی و اجتماعی، عضو جبهه ملی دوم و یکی از مؤسسین نهضت آزادی ایران بود.
محمود طالقانی در دوران نهضت ملی شدن نفت به همراه سید رضا زنجانی به حمایت از محمد مصدق برخاست و پس از کودتای 28 مرداد (سقوط دولت مصدق) به همراه جمع کثیری از طرفداران مصدق به نهضت مقاومت ملی پیوست.
پس از توقف فعالیتهای نهضت مقاومت ملی، طالقانی در شروع مجدد فعالیتهای جبهه ملی ایران به رهبری اللهیار صالح فعالیت کرد و به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت.
طالقانی در کنگره جبهه ملی در سال 1340 به عنوان هیئت مؤسس شرکت کرده و از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد.
محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی در سال 1340، حزب نهضت آزادی ایران را بر اساس عقاید ملی-مذهبی تشکیل دادند.
آسمونی : محمود طالقانی چند بار به علت فعالیتهای سیاسی، توسط رژیم پهلوی به زندان رفت و یک بار نیز تبعید شد.
وی در تشکیل سازمان مجاهدین خلق ایران نقش بسیار مؤثری داشت و با بنیانگذاران آن سازمان به ویژه محمد حنیفنژاد بسیار نزدیک و همفکر بود.
اما با کسانی که تحت عنوان سازمان پیکار در سال 1354 از سازمان مجاهدین منشعب شدند، سخت مخالفت کرد.
طالقانی از رهبران انقلاب 1357 ایران بود و پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب را بر عهده گرفت.
طالقانی در اواخر عمرش از طرف روحالله خمینی به عنوان امام جمعه تهران معرفی شد.
پس از آن نیز وارد مجلس خبرگان قانون اساسی شد و یک ماه بعد به طرز مشکوکی درگذشت.
وی در اوایل انقلاب، از معدود روحانیونی بود که از محمد مصدق و علی شریعتی دفاع کرد.
همچنین وی مورد علاقه همه گروهها و احزاب بود بهطوریکه سازمان مجاهدین خلق ایران او را پدر طالقانی خطاب میکرد.
پس از درگذشت وی، روحالله خمینی از او با نام ابوذر زمان یاد کرد.
یکی دیگر از دلایل شهرت او، تألیف مجموعه پرتوی از قرآن بود.
وی در آثارش از جمله این مجموعه، نگاهی نو به مذهب داشته و سعی کرده تا از آن انحرافزدایی کند.
پرتوی از قرآن، در زمان انتشار از محبوبترین تفاسیری بود که نوشته شده بود.
طالقانی در آثارش میکوشید تا نشان دهد اسلام با دموکراسی همخوانی دارد.
آسمونی : وی در 13 اسفند 1289 خورشیدی (برابر با روز یکشنبه 4 ربیعالاول 1329 قمری) در خانوادهای اهل علم و دارای روحیات انقلابی در روستای گلیرد طالقان در استان البرز دیده به جهان گشود.
پدرش ابوالحسن علایی طالقانی نخستین استاد وی بود. در اسفند سال 1316 با بتول اعلایی فرد ازدواج کرد.
تحصیلات ابتدایی را در مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان آغاز کرد و مبانی صرف و نحو و علوم دینی را نزد پدرش سید ابوالحسن طالقانی آموخت. پس از آن در مدارس رضویه و فیضیه قم تا سال 1317 تحصیل را تا درجه اجتهاد ادامه داد.
در مدرسه فیضیه و رضویه قم نزد مدرسین حوزه علمیه قم مانند مرعشی نجفی، محمد تقی اشراقی میرزا خلیل کمرهای تعلیم یافت.
سپس در سال 1310 مخفیانه به نجف رفت و در درس سید ابوالحسن اصفهانی و محمدحسین غروی اصفهانی (کمپانی) شرکت و از اصفهانی موفق به اجازهنامه اجتهاد شد.
او سپس به تهران برگشت و دروس خود را در مدرسه فیضیه ادامه داده و در سال 1317 از عبدالکریم حائری یزدی اجازهنامه اجتهاد و از سید شمس الدین محمود مرعشی و سید حسین طباطبایی قمی اجازه نقل حدیث دریافت کرد و در سال 1318 برای تدریس در مدرسه سپهسالار راهی تهران شد.
طالقانی از دوره رضا شاه در جریان اعتراض به کشف حجاب وارد عرصه سیاسی شد و نزدیک به چهل سال در این عرصه و در سطوح مختلف سیاسی فعالیت کرد.
طالقانی یکی از مخالفان فعال حکومت پهلوی بود و در موقعیتها و شرایط مختلف به مخالفت با روندهای جاری در حکومت دودمان پهلوی پرداخت و چندین بار دستگیر و روانه زندان شد.
آسمونی : در سال 1318 طالقانی به دنبال اعتراض به سرقت یک خیاطی و در هنگام گذر از کنار کلانتری شماره 4 با پرسنل انتظامی درگیر و دستگیر میشود.
برخی دلیل این حادثه را اعتراض او به کشف حجاب و درگیری با مأموری دانستهاند که حجاب را از سر زنی برداشته بود.
و برخی دیگر نیز آن را مربوط به نداشتن جواز عمامه و پاسخ او به توهین مأموران انتظامی میدانند.
به دنبال این واقعه او دو ماه زندانی میشود که سرانجام با فعالیتهای خانوادهاش برای رهایی او و اطلاع رضا شاه از ماجرا بنا به احترام خاص که رضاشاه برای پدر او سید ابوالحسن طالقانی قائل بود دستور رسیدگی فوری را صادر کرد که در نهایت طالقانی به سه ماه زندان قابل خرید محکوم شد.
آسمونی : او در دورههای مختلف و شرایط گوناگون نظیر رویداد نهضت ملی شدن نفت، نهضت مقاومت ملی، کودتای 28 مرداد، فعالیت در جبهه ملی دوم، تأسیس نهضت آزادی ایران و وقایع 15 خرداد 1342 به مخالفت آشکار با رویکردهای جاری حکومت پهلوی پرداخت و همچنین بارها به دلایل مختلف، نظیر پناه دادن به سید مجتبی نواب صفوی که در آن زمان فراری محسوب میشد یا ارائه آموزشهای مذهبی و مبارزاتی و انتشار اعلامیههای اعتراضی در سال 1350 به مدت حدود یک ماه در خانه خود تحت بازداشت خانگی قرار گرفت و پس از آن نیز به زابل و بافت تبعید و زندانی شد.
سید ابوالحسن طالقانی (پدر سید محمود) و عباسقلی بازرگان (پدر مهدی بازرگان) از سال 1303 به منظور ایجاد پایگاهی برای تبلیغ اسلام اقدام به تشکیل مجالسی منظم به منظور دعوت به اسلام و پاسخگویی به شبهات کرده بودند و ارگانی به نام البلاغ را اداره میکردند.
آسمونی : مهدی بازرگان و سید محمود طالقانی در این دوران با یکدیگر آشنایی پیدا کردند که تا پایان دوره حیات طالقانی این دوستی باقی ماند.
بعد از شهریور 1320 و پایان دورهٔ سلطنت رضا شاه، طالقانی فعالیتهای خود را در انجمنی بنام کانون اسلام با سرپرستی خود و با کمک مالی محمدعلی مهیاری ادامه داد.
در این انجمن افرادی فرهنگی و دانشگاهی مانند مهدی بازرگان یدالله سحابی محمد علی بامداد فعالیت میکردند.
هدف اصلی این انجمن ارائه اسلام به مثابه دینی سازگار با نوگرایی و علم و زدودن خرافات رایج از چهره مذهب بود
او همچنین با انجمن تبلیغات اسلامی و اتحادیه مسلمین نیز برای پیشرفت تعالیم و اصول اسلامی همکاری میکرد و در این انجمنها به تفسیر قران و نهجالبلاغه مشغول بود.
او همچنین اداره نشریه دانشآموز ارگان کانون اسلام را برعهده داشت و نخستین مقالهاش نیز در همین مجله با عنوان «خطابه رسول خدا، آینده اسلام و وظیفه مسلمانان» در آبان 1320 نشر یافت.
طالقانی از طرفداران محمد مصدق و از اعضای جبهه ملی بود و در دوران پس از کودتای 28 مرداد به فعالیت در نهضت مقاومت ملی پرداخت او در سال 1339 جزء هیئت مؤسس جبهه ملی دوم بود و در کنگره 1341 جبهه ملی از سوی شرکت کنندگان در کنگره به عضویت در شورای مرکزی انتخاب شد.
آسمونی : طالقانی سخنرانی افتتاحیه کنگره جبهه ملی ایران را انجام داد.
او همچنین در سال 1340 به اتفاق مهدی بازرگان و یدالله سحابی نهضت آزادی ایران را بنا نهاد و تا پایان عمر عضو این مجموعه بود.
آسمونی : طالقانی و دیگر علما، در مخالفت با ایدئولوژی مارکسیستی سازمان پیکار، فتوایی ضد همسُفره شدن با مارکسیستها در زندانها صادر کردند که منجر به مخالفت بعضی مارکسیستها با وی شد.
اما سید محمدمهدی جعفری که از همراهان قدیمی محمود طالقانی بود، در کتاب مجاهدین خلق از درون میگوید که طالقانی حاضر به امضای این فتوا نشد.
نیز یکی از فرزندان طالقانی (مجتبی طالقانی) به جمع مارکسیستهای سازمان پیکار پیوست و روابط طالقانی با او هرگز بد نبود.
مجتبی طالقانی در یک نامه به پدرش، تغییر ایدئولوژی و گرویدن به مارکسیسم را به اطلاع او رسانده بود.
وی بعد از آزادی از زندان در آبان 1357 با بازگشت به مسجد هدایت، سخنرانیها و فعالیتهای خود (که با نام تبیین رسالت برای قیام به قسط شناخته میشود) را از سر گرفت.
در اواخر دیماه 1357 کمی پیش از پیروزی انقلاب 1357، بعد از این که آخرین دسته از زندانیان سیاسی از جمله اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران آزاد میشوند، طالقانی به دیدارشان میرود.
آسمونی : بخشی از صحبتهای طالقانی در دیدار با آنها:
در مقابل شکنجهچیها و بازجویانی که خودتان میشناسید، وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بههم میلرزید و کنترلشان را از دست میدادند. این دلیل بر قدرت عقیده و ایمان بهحق است. از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند، از اسم موسی خیابانی وحشت داشتند.
وی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در مورخ 17 بهمن 1357 گفتهاست: خصوصیت انقلاب اسلامی اینست که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمیخواهیم حاکم باشیم.
انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.
کمی بعد از پیروزی انقلاب در 22 بهمن، در اسفند 1357 طالقانی راهی قلعه احمدآباد و آرامگاه محمد مصدق شد و به سخنرانی و دفاع از مصدق پرداخت.
آسمونی : این در حالی بود که سایر روحانیون و به ویژه روحالله خمینی، از مخالفین سرسخت مصدق بودند.
محمود طالقانی پس از انقلاب ایران از مخالفان اعمال پوشش و حجاب اجباری برای زنان بود و استفاده از آن را اختیاری عنوان میکرد.
«... ساخته من و فقیه و دیگران نیست؛ این نص صریح قرآن است.
آن قدری که قرآن مجید بیان کرده، نه ما میتوانیم از حدود آن خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند، اسلام، قرآن و دین میخواهند شخصیت زن حفظ شود؛ این حرکت انقلابی است.
کی در این راهپیماییها، خانمها، خواهران و دختران ما را مجبور کرد که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟
خودشان با احساس مسئولیت اسلامی که این لباس یکی از شعارهای اسلامی و ایرانی است، اصالت خودشان را نشان دادند …
حتی برای زنهای مسلمان هم نیست. چه اجباری؟
خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت میکند راهنمایی اش میکند که شما این جور باشید به این سبک باشی بهتر میتوانی روح اسلام و سنت ایرانیات را متجلی است… ما اسلام قرآن و مراجع دینی میخواهند زنان ما شخصیتشان حفظ بشود اصل مسئله این است.
هیچ اجباری هم در کار نیست و مسئله چادر هم نیست»
طالقانی یکی از افرادی بود که از نزدیک شاهد ماجرای خودمختاری کردستان در فروردین 1358 بود و در حل کردن ماجراهای کردها از افراد پیشرو بود.
آسمونی : در یک مصاحبه در شب رفراندوم 12 فروردین 1358 پیرامون این رفراندوم توضیحاتی داد.
آسمونی : وی پس از پیروزی انقلاب ایران در بهمن 1357 سمتهای مختلفی را بر عهده گرفت.
نخست، پس از ترور مرتضی مطهری، ریاست شورای انقلاب اسلامی را عهدهدار شد و پس از آن، با رای مردم تهران در 12 مرداد 1358 به عنوان نماینده این شهر راهی مجلس خبرگان قانون اساسی شد.
طالقانی در جلسه افتتاحیه مجلس خبرگان در 28 مرداد 1358 هنگامی که با کمی تأخیر وارد مجلس شد در میان تعجب حاضرین به جای نشستن روی صندلیهای مجلس روی زمین نشست.
وی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در مورخ 17 بهمن 1357 گفتهاست: خصوصیت انقلاب اسلامی اینست که ما رهبران مذهبی هیچ داعیه حکومت برای خودمان نداریم و نمیخواهیم حاکم باشیم.
انقلابی است که از همه مردم شروع شده و برای همه است و هیچ حزب و جمعیت و فردی حق این را ندارد که در این انقلاب سهم بیشتری را برای خود قائل باشد و از این جهت حکومت را در انحصار خودش دربیاورد.
حسینعلی منتظری در جلد نخست کتاب خاطرات خود، طالقانی را از جمله مخالفان گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی شمرده شدهاست. مخالفت طالقانی با ولایت فقیه را برخی دیگر از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی مثل ابوالحسن بنی صدر نیز یادآور شدهاند.
در اردیبهشت 1358 در دانشگاه تهران در یک سخنرانی از علی شریعتی دفاع کرد. وی به همراه موسی صدر، از معدود روحانیونی بودند که از شریعتی دفاع کردند.
آسمونی : در مرداد همان سال از سوی روحالله خمینی به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد و تا قبل از مرگ 5 نماز جمعه را برگزار کرد.
وی در 16 شهریور 1358 در بهشت زهرای تهران، آخرین نماز جمعه خود را برگزار و در آن اعتراض خود را نسبت به وضعیت کشور بیان کرد.
بیشترین تأکید طالقانی در این خطبهها بر مسئلهٔ شورا و عدم توجه به آنها در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. در بخشی از این خطبهها گفت:
یعنی گروههایی و افرادی دست اندرکار شاید اینطور تشخیص بدهند که اگر شورا باشد دیگر ما چه کارهایم؟ شما هیچ! بروید دنبال کارتان! بگذارید مردم مسئولیت پیدا کنند.
این مردمند که کشته دادند. اینهایی که اینجا خوابیدند از همین تودههای جنوب شهر بودند.
طالقانی در تاریخ 19 شهریور 1358، سه روز بعد نماز جمعهٔ 16 شهریور در گذشت. دربارهٔ درگذشت ایشان ابتدا ولادیمیر کوزیچکین (مأمور سازمان اطلاعات و جاسوسی شوروی سابق کا گ ب در ایران طی سالهای 1977 تا 1982) مرگ وی را مشکوک خواند و سالها بعد فرزند وی مجتبی طالقانی، طی مصاحبهای با برنامهٔ بیپرده، بیتعارف بخش فارسی صدای آمریکا، مرگ پدرش را مشکوک اعلام کرد.
ولادیمیر کوزیچکین نقل میکند: «... ملاقات با سفیر شوروی هنگام صبح صورت گرفت.
پس از خاتمه ملاقات، طالقانی مانند معمول سرخوش بود؛ ولی شب هنگام پس از صرف شام ناگهان حالش به هم خورد.
نگهبانان شخصیاش به سوی تلفن هجوم بردند تا به پزشک خبر بدهند ولی خط قطع بود. کوشیدند به او آب بخورانند ولی جریان آب هم قطع شده بود. پیرمرد شانسی نداشت.
آسمونی : مخالفانش همه چیز را تا آخرین جزئیات حساب کرده بودند.»
روحالله خمینی در نامهای که به مناسبت وفات سید محمود علایی طالقانی منتشر کرد از او و پدرش چنین یاد میکند:
مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز حجتالاسلام و المسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلی با اجداد گرامش محشور شد.
برای آن بزرگوار، سعادت و راحت و برای ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه… رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او که در رأس پرهیزگاران بود و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام.
مجاهدین خلق ایران که از جمیع جهات فقدان مجاهد اول را جبرانناپذیر و دردناک میدانند، این فقدان عظیم را به همه مسلمانان و آزادگان و انقلابیون جهان تسلیت گفته و در سوگ آن گرامی پدر یک هفته در سراسر کشور عزادار خواهیم بود.
آسمونی : سید علی اصغر غروی: دین را مدافع آزادی و شخص دیندار را آزادیخواهترین انسان بهشمار میآورد.
امروز طالقانی به عنوان کسی که برای آزادی ملت و اجراء قانون و برقراری عدالت، یک عمر زجر کشیده و زندانهای سخت و شکنجههای کشنده را تحمل کرده، از این جهت مهم است که او از جایگاه یک رجل دین و یک روحانی، از آزادیهای فطری، مشروع و قانونی آحاد ملت دفاع کرد، و سپهر اندیشگی خود را بر این مدار به چرخش آورد که «دین ضد هرگونه خودکامگی، استبداد و استکبار است».
طالقانی حتی آخرین نمازجمعهٔ خود را، در بهشت زهرا، به مناسبت سالگرد هفده شهریور، در واقع در اظهار نگرانی از سوگ آزادی اقامه نمود، و جان تازهای که در کالبد نیمه جان استبداد دمیده شده بود.
وی بیمناکی خود را از ظهور یک استبداد جدید، و قطعاً خطرناکتر، تحت عنوان استبداد دینی، پنهان نساخت، و به صراحت و وضوح هرچه تمامتر، از علائم و نشانههایش پرده برداشت.
محمد حسین دانایی، محقق تاریخ معاصر نیز در کتاب خاطرات خود به نام دو برادر، ضمن شرح احوال و افکار و آثار جلال آل احمد و شمس آل احمد، به اوضاع و احوال اهالی طالقان، از جمله اهالی روستاهای اورازان و گِلیَرد و همچنین به روابط بین خاندان آل احمد و خاندان علایی طالقانی که متعلق به روستاهای مزبور هستند، پرداخته و علاوه بر ارائه اطلاعاتی دربارهٔ جایگاه اجتماعی روحانیون و فعالیتهای سیاسی آنان در سالهای قبل از انقلاب، برخی از مناسبات و همکاریهای خاص بین سید محمود طالقانی با جلال آل احمد را شرح دادهاست.
آسمونی : محمود دولتآبادی: «طالقانی در ردیف افرادی است که در تاریخ ما قربانی شفقت خود شدند»، میگوید: «من با همه آقایان روحانی و غیرروحانی سلام و علیک داشتم ولی آقای طالقانی را دوست داشتم چون احساسی که به من منتقل کرده بود احساس بیطرفی بود و اینکه همه مردم ایران را در برابر پدیدهای میدید که فکر میکرد به ضرر همه است و آن هم دیکتاتوری و جهل بود.»