زندگی نامه دکتر علی شریعتی
دکتر علی شریعتی یکی از شخصیتهای معروف تاریخ ایران است که جریان مرگ او بسیار خبرساز شد. آسمونی در این بخش زندگینامه دکتر علی شریعتی را که شامل کودکی، نوجوانی و جوانی و آثار و فرزندان و اطلاعات دیگر میشود را برای شما گردآوری کرده است که در ادامه میبینید.
نام و نام خانوادگی | علی شریعتی |
تاریخ تولد | ۲ آذر ۱۳۱۲ |
تاریخ درگذشت | ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ |
محل تولد | مزینان، سبزوار، خراسان |
حرفه | سخنران، نویسنده، جامعهشناس |
وضعیت تاهل | متاهل |
نام همسر | پوران شریعترضوی |
علی مزینانی یا علی شریعتی مزینانی، مشهور به دکتر علی شریعتی (2 آذر ماه 1312 در روستای کاهک، سبزوار، خراسان – 29 خرداد 1356 در ساوتهمپتون) نویسنده، جامعهشناس، تاریخشناس و پژوهشگر دینی اهل ایران بود.
کودکی دکتر علی شریعتی
علی شریعتی در دوم آذر سال 1312 در روستای کاهک در کویر مزینان در نزدیکی سبزوار زاده شد. پدر پدربزرگش، ملا قربانعلی معروف به آخوند حکیم، مردی فیلسوف و فقیه بود که در مدارس قدیم بخارا و مشهد و سبزوار تحصیل کرده و از شاگردان برگزیده حاج ملا هادی سبزواری محسوب میشد. ملاقربانعلی چهار فرزند به نامهای محمود، احمد، حسن و حسین داشت. محمود که به هنگام مرگ پدر، به تحصیل علوم قدیمه مشغول بود، با اصرار مردم مزینان به آنجا آمد تا پیشنماز مسجد و مدرس حوزه علمیه باشد. او تا پایان عمر خود در مزینان ماند و چهار فرزند به نامهای معصومه، قربانعلی، محمدتقی و آقامیرزا محمد از خود به یادگار گذاشت. محمد تقی شریعتی در سال 1311 با دختری روستایی از اهالی کاهک به نام زهرا امینیازدواج کرد و اولین فرزند آنها، علی شریعتی بود. شریعتی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان ابن یمین در مشهد در سال 1319 آغاز کرد، اما به دلیل بحرانی شدن اوضاع کشور در سال 1320، محمدتقی شریعتی مجبور شد خانوادهاش را به ده بفرستد و بنابراین وقفه کوتاهی در تحصیلات شریعتی ایجاد شد. پس از آن، شریعتی به همان دبستان برگشت و تحصیل را ادامه داد.
نوجوانی و جوانی علی شریعتی
شریعتی در سال 1325 وارد دبیرستان فردوسی مشهد شد. او پس از اتمام سیکل اول دبیرستان در سن شانزده سالگی، با هدف ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی شد. البته شریعتی ترجیح میداد به هر طریق تحصیلات عالیه را بدون وقفه ادامه دهد، اما پدرش تأکید داشت که وارد دانشسرا شود که شاید علت اصلی آن وضع اقتصادی خانواده بود. در تاریخ 24 تیر 1337 با پوران شریعترضوی همکلاسیش ازدواج کرد. در سال 1344 مدتی پس از بیکاری ، اداره فرهنگ مشهد، استاد جامعهشناسی و فارغالتحصیل دانشگاه سوربن را به عنوان دبیر انشاء کلاس چهارم دبستان در یکی از روستاهای مشهد استخدام میکند، و سپس در دبیرستان به تدریس میپردازد و بالاخره به عنوان استادیار تاریخ وارد دانشگاه مشهد میشود. در سال 1348 به حسینیه ارشاد دعوت میشود و به زودی مسئولیت امور فرهنگی حسینیه را به عهده گرفته و به تدریس جامعهشناسی مذهبی، تاریخ شیعه و معارف اسلامی میپردازد. اما سرانجام در سال 1352، رژیم، حسینیهء ارشاد را تعطیل نمود، و شریعتی را به مدت 18 ماه روانه زندان کمیته شهربانی میکند. وی پس از آزادی از زندان روز های بسیار سختی را پشت سر گذاشت و بار ها توسط ماموران ساواک تهدید شد و تحت شکنجه روحی و جسمی قرار گرفت.
تحصیلات دانشگاهی علی شریعتی
شریعتی تحصیلات دانشگاهی خود را در مشهد گذراند و تحصیلات عالی خود را در مقطع دکتری در سال 1341 در دانشگاه سوربن فرانسه و در رشته ادبیات ادامه داد. در سال 1343 به ایران بازگشت و در مرز دستگیر شد. حکم دستگیری از سوی ساواک بود و متعلق به 2 سال پیش یعنی در هنگام خروج از ایران که به همان دلیل معلق مانده بود و در عین حال لازمالاجرا بود. بعد از بازداشت به زندان قزلقلعه در تهران منتقل شد. اوایل شهریور همان سال بعد از آزادی به مشهد برگشت. علی شریعتی در بین سالهای 1959 تا 1964 در فرانسه زندگی میکرد. او در سال 1963 تز دکترایش را در 155 صفحه به زبان فرانسه و با عنوان «فضائل بلخ» ارائه کرد. تز او در واقع ترجمهای بود از بخش سوم یک کتاب قرن سیزدهم میلادی از صفیالدین بلخی. تز دکترای شریعتی زیر نظر ژیلبر لازار نوشته شده بود. او توانست با کمترین نمره ممکن که فقط برای قبولی کافی است مدرک خودش را بگیرد. برخی به اشتباه نوشتهاند که او مدرک دکترایش را در جامعهشناسی یا تاریخ ادیان یا هر دو گرفتهاست. برخی نیز با توجه به تز دکترایش استدلال میکنند که مدرک دکترای او در زمینه فیلولوژی است. عنوان رسمی مدرک او «تاریخ اسلام در قرون وسطی» بود. سفارت ایران در پاریس مدرک او را به عنوان مدرک دکترا در ادبیات به رسمیت شناخت.
زندگی مخفیانه علی شریعتی
شریعتی از آبان ماه 1351 تا تیر ماه 1352 به زندگی مخفی خود روی آورد. ساواک به دنبال او بود و از تعطیلی حسینیه ارشاد به بعد، متن سخنرانیهای شریعتی با اسم مستعار به چاپ میرسید. در تیر ماه 1352، علی شریعتی در نیمه شب به خانهاش مراجعه کرد و دو روز بعد به شهربانی مراجعه کرد و خودش را معرفی کرد. بعد از آن روز به مدت 18 ماه به انفرادی رفت.
درگذشت علی شریعتی
در تیر ماه 1352، ساواک پدر علی شریعتی و بعد برادر خانم وی را به گروگان گرفت و به زندان اوین برد تا شریعتی به ناچار خود را معرفی کند. بعد از آن روز به مدت 18 ماه به انفرادی رفت و پس از آن آزاد شد زیرا شاه به دلیل فشارهای بینالمللی و درخواست وزیر فرهنگ الجزایر دریافت که نگه داشتن شریعتی در زندان بیش از آزادی او میتواند به شهرت و محبوبیت او بیافزاید. اسارت درازمدت در سلول، او را سخت به نور آفتاب حساس کرده بود و از نظر روحی هم بسیار افسرده شده بود. رژیم همه راههای مبارزه اجتماعی را بر او بسته بود، حسینیه ارشاد تعطیل و او از تدریس در دانشگاه محروم شده بود. مبارزه مخفی هم عملا امکان نداشت. ساواک او را شدیدا تحت نظر داشت و روز به روز حلقه این محدودیتها تنگتر میشد. شریعتی خود میگوید: «ظاهرا آزاد هستم و از قید اسارت، به اصطلاح رهایی یافتهام ولی آنچه مسلم است نوع زندانم تغییر کرده و از زندان دولتی به زندان خانه منتقل شدهام». دکتر شریعتی پس از دو سال، خسته از وضعیتش تصمیم به «هجرت» میگیرد.
ممنوعالخروج بودن مانع بزرگی برای مهاجرت او به خارج از کشور بود. اما وی با گرفتن گذرنامه با اسم فامیلی "مزینانی" توانست از کشور خارج شده و تهران را به مقصد بروکسل ترک کند. شریعتی پس از چند روز اقامت در بروکسل آنجا را به مقصد ساوت همپتن انگلیس ترک میکند. وی در 29 خرداد 1356 در حالی که سه هفته از سفرش به انگلستان میگذشت، در ساوتهمپتون به شکل مشکوکی درگذشت. دلیل رسمی مرگ وی انسداد شرائین و نرسیدن خون به قلب اعلام شد؛ هرچند مرگ وی به دلیل نداشتن سابقهٔ بیماری قلبی، عدم کالبدشکافی و اعلام نتیجه سریع و خبرداشتن سفارت ایران در لندن از مرگ وی قبل از اعلام رسمی خبر مشکوک بود. شریعتی وصیت کرده بود که وی را در حسینیهٔ ارشاد دفن کنند، ولی در قبرستانی کنار آرامگاه زینب کبری، در شهر دمشق نگهداری میشود و خانوادهاش هزینه نگهداری جسد وی را متقبل شدند. گویند که پس از مرگ وی یکی از شعرای بزرگ معاصر در قبر او شعری با این مقدمه را سرود: گر ملحد و گر دهری و کافر باشد؛ باید بچشد عذاب تنهایی را , مردی که ز عصر خود فراتر باشد.
فعالیتهای سیاسی علی شریعتی
محمد تقی شریعتی «نهضت خداپرستان سوسیالیست» را شکل داده بود، علی شریعتی از اعضای نهضت بود و همانجا نخستین آموزههای اسلام انتقادیاش را کسب کرد. در جریان وقایع 30 تیر سال 1331 اولین بازداشت او رخ داد و این اولین رویارویی او و نظام شاهنشاهی بود. او تحت تاثیر سنتهای خانوادهاش، بویژه افکار نوگرایانه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش آخوند حکیم و عموی پدرش عادل نیشابوری از دانشمندان فقه، فلسفه و ادب به شمار میآمدند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بهحساب میآید. هنگام آغاز فعالیت کانون شریعتی یازده ساله بود و در پانزده سالگی او، کانون به یک نهاد مهم نوگرای مذهبی تبدیل شده بود. هدف سخنرانان کانون القای فلسفهای اخلاقی بر پایه قرآن بود. از 1326 هنگامی که شریعتی 14 ساله بود تا نخستین بار بسته شدن کانون در 1338، او در همه برنامههای آن شرکت میکرد و نقش بنیادینی در جذب برخی از دوستانش به کانون داشت. در 1330 اعضای جوان کانون که بیشترشان دانش آموزان دبیرستان بودند با پیروی از نمونه کانون تصمیم به برپایی سازمانی ویژه خود با عنوان انجمن اسلامی دانشآموزان در مشهد کردند.
نهضت مقاومت ملی
شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری سید محمود طالقانی، مهدی بازرگان و یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضت علیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانهاش باعث دستگیری او در سال 1336 و انتقال فوریاش به زندان قزلقلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.
فعالیتهای دکتر علی شریعتی خارج از کشور
پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، صادق قطبزاده و مصطفی چمران پیوست و در سال1341 سازمان نهضت آزادی ایران (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. در جریان کنگره جبهه ملی ایران در اروپا در ویسبادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962 با نظرحسین راضی، شریعتی با توجه به قدرت فکری و قلمیاش، به عنوان سردبیر روزنامه فارسیزبان «ایران آزاد» (ارگان جبهه ملی ایران در خارج از کشور- اروپا) انتخاب شد. اولین شماره این نشریه پس از سردبیری شریعتی در 15 نوامبر 1962 منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس میکرد و ارگان رسمی جبهه ملی ایران در اروپا محسوب میگردید. قبل از آن پرویز ورجاوند سردبیری این نشریه را بر عهده داشت.
اندیشههای علی شریعتی
شریعتی یکی از متفکران مسلمان بود و در عین حال، رویکردی نقادانه نسبت به برخی از باورهای مذهبی داشت. او بهطور خاص، تشیع صفویرا مظهر سنت مسخ شده میداند و آن را توام با اسارتپذیری، خرافه، تقلید و جبرگرایی معرفی میکرد. وی همچنین از نگاه سطحی به مدرنیته نیز انتقاد میکرد و معتقد بود که راه پیشرفت و ترقی ملتهای شرقی، متفاوت از راهی است که غرب پیمودهاست. البته استفاده آگاهانه از تجربیات مدرنیته در غرب، مورد پذیرش شریعتی قرار داشت. شریعتی، محمدرضا حکیمی را به عنوان وصی خود جهت هرگونه دخل و تصرف در آثارش انتخاب کردهاست.
آثار دکتر علی شریعتی
- علی حقیقتی بر گونه ی اساطیر
- مکتب، وحدت، عدالت، علی
- آری این چنین بود برادر
- بازگشت به خویشتن
- فاطمه، فاطمه است
- نیازهای انسان امروز
- پیروان علی و رنج هایشان
- پدر مادر ما متهمیم
- شهادت
- سوره ی روم
- تجدد یا تمدن
- متن کامل وصیتنامه دکتر شریعتی
- یک، جلوش، تا بینهایت، صفرها
- کویر
- نیایش
جملههای دکتر علی شریعتی
من ادعا نمیکنم همیشه به یاد آنهایی هستم که دوستشان دارم اما ادعا میکنم حتی در لحظاتی هم که به یادشان نیستم آنها را دوست دارم.
***********
خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد
***********
آنجا که چشمان مشتاقی برای انسانی اشک می ریزد،
زندگی به رنج کشیدنش می ارزد.
***********
برای خوشبخت بودن ، به هیچ چیز نیاز نیست جز به نفهمیدن!
پس تا می توانی خر باش تا خوش باشی.
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
***********
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند
پرهایش سفید می ماند
ولی قلبش سیاه میشود
***********
اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است (دکتر علی شریعتی)
***********
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است. وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است. وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است. دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم (دکتر علی شریعتی)
***********
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
***********
به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد
***********
برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد
هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد
***********
من چیستم؟ لبخند پر ملامت پاییزی غروب در جستجوی شب که یک شبنم فتاده به چنگ شب حیات، گمنام و بی نشان در آرزوی سر زدن آفتاب مرگ
***********
چه امید بندم در این زندگانی که در نا امیدی سر آمد جوانی سرآمد جوانی و ما را نیامد پیام وفایی از این زندگانی
***********
عشق تنها کار بی چرای عالم است، چه، آفرینش بدان پایان می گیرد
آیا در این دنیا کسی هست بفهمد که در این لحظه چه می کشم؟ چه حالی دارم؟ چقدر زنده نبودن خوب است، خوب خوب خوب
***********
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم و هنگامی تشنه آتش شدم، که در برابرم دریا بود و دربا و دریا ...!
***********
از دیده به جاش اشک خون می آید دل خون شده، از دیده برون می آید دل خون شد از این غصه که از قصه عشق می دید که آهنگ جنون می آید
***********
حرف هایی هست برای نگفتن و ارزش عمیق هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد
***********
چو کس با زبان دلم آشنا نیست چه بهتر که از شکوه خاموش باشم چو یاری مرا نیست همدرد، بهتر که از یاد یاران فراموش باشم
***********
دلی که عشق ندارد و به عشق نیاز دارد، آدمی را همواره در پی گم شده اش، ملتهبانه به هر سو می کشاند
***********
مهربانی جاده ای است که هرچه پیش می روند، خطرناک تر می گردد
***********
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست
اسراف محبت است
***********
مسئولیت زاده توانایی نیست، زاده آگاهی است و زاده انسان بودن.
دلی که از بی کسی غمگین است، هر کسی را می تواند تحمل کند.
***********
ارزش عمیق هر کسی به اندازه حرفهایی است که برای نگفتن دارد.
***********
عشق به آزادی مرا همه عمر در خود گداخته است.
***********
اگر پیاده هم شده است سفر کن، در ماندن می پوسی.
9 سال پیش
تنها افسوس و آه که دیگر در کنار ما نیست اما تا ابد زنده است و شریعت شریعتی همیشه پر رهرو خواهد بود خدایش بیامرزد
10 سال پیش
فقط همیشه افسوس میخورم که چرا دکتر اینقدر زود از بین ما رفت روحش شاد
10 سال پیش
به نظر من دکتر شریعنی یه منجی بود یه منجی که با حرفای خودش سعی داشت افکارغلط رو از شیعه حذف کنه اما افسوس.
10 سال پیش
سلام بابت مطالب خوبتون واقعاممنون بیش ازحدممکن لازمم بود اگه عاشقی به عشقت یااگه حاجت داری به حاجتت :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :lol: :oops: :oops: :oops: :oops: :oops: :oops: :roll: :roll: :roll: :roll: :roll: :roll: :roll: :roll:
10 سال پیش
به نظر من هر چي بد بختي بوده واسه اين بيچاره دلم براي خودش و خانواده اش مي سوزه اخر سر هم به نامردي كشتنش :oops: