- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- تاریخ و تمدن
- تمدن اسلامی از آغاز تا کنون

تمدن اسلامی از آغاز تا کنون

فرهنگ و تمدن اسلامی مجموعه باورها و ارزشهای اسلامی و نمود آن در پیشرفت علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی در بین ملل و مردمی است که اسلام را به عنوان دین خود پذیرفتند. آسمونی در این بخش تاریخچه فرهنگ و تمدن اسلامی از آغاز تا کنون را برای شما عزیزان شرح می دهد.
فرهنگ اسلام توانست در طول چند قرن تمدنی عظیم و بی نظیر را در منطقه وسیعی از جهان به وجود آورد. مسلمانان از نیمه دوم قرن دوم هجری تا اواسط قرن هشتم (در حدود شش قرن) رهبری علمی جهان را در دست داشتند.
تعریف واژههای فرهنگ و تمدن اسلامی
فرهنگ تمدن اسلامی
واژه فرهنگ که در زبان انگلیسی culture و در عربی ثقافه نامیده میشود از واژه های پر بحث است که تعاریف مختلفی برای آن بیان شده است. برخی از تعاریف بیان شده برای فرهنگ عبارتند از:
- مایکل گیلسون فرهنگ را «مجموعهای از قواعد ناشناخته و چیزهایی که به عنوان امور طبیعی گرفته میشوند و در واقع به مسائل غیرعلمی بستگی دارند» میداند.
- رولف لنتون مفهوم فرهنگ را مسائل بنیادی میداند که ویژگی روشنی به افراد یک جامعه میدهند و آنها را به صورت یک گروه متمایز با زبان، آداب و رسوم و دین خاص درمیآورد.
- در فرهنگ سخن فرهنگ چنین تعریف شده است: «فرهنگ: پدیده کلی پیچیدهای از گرداب، رسوم، اندیشه، هنر و شیوه زندگی که در طی تجربه تاریخی اقوام شکل میگیرد و قابل انتقال به نسلهای بعدی است».
- علی اکبر ولایتی در کتاب تاریخ و تمدن اسلامی: فرهنگ مجموعهای از سنتها، آداب و اخلاق فردی یا خانوادگی اقوامی است که پایبندی ایشان به این امور باعث تمایز آنها از دیگر اقوام و قبایل میشود. به عبارت دیگر، فرهنگ مجموعه باورهای فرد یا گروهی خاص است و چون باورها ذهنیاند پس فرهنگ جنبه عینی ندارد.
تمدن در زبان انگلیسی civilization و در عربی حصاره خوانده میشود و در لغت به معنای شهرنشینی و از ریشه مدینه و مدنیت گرفته شده و به معنی دیگر متخلق شدن به شهرنشینی یا خوی و خصلت شهرنشینی به خود گرفتن میدهد. و بدان معناست که بشر در سایه آن به تشکیل جوامعی پرداخته و شهرنشین شده است. «در زبانهای بیگانه نیز کلمه تمدن civilization از کلمه civita که در مقابل وحشیگری قرار گرفته و از کلمه civilis که معنی شهرنشینی دارد گرفته شده است».
برای واژه تمدن اسلامی نیز همانند فرهنگ معانی و تعاریف گوناگونی وجود دارد:
ویل دورانت:
«تمدن را میتوان به شکل کلی آن، عبارت از نظمی اجتماعی دانست که در نتیجه وجود آن، خلاقیت فرهنگی امکانپذیر میشود و جریان پیدا میکند».
فرهنگ روز سخن:
در تعریفی دیگر میتوان تمدن را «مجموعه دستاوردهای مادی و معنوی بشر در یک منطقه، کشور یا عصر معین یا حالات پیشرفته و سازمان یافته فکری و فرهنگی هر جامعه که نشان آن پیشرفت در علم و هنر و ظهور نهادهای اجتماعی و سیاسی است»،
دهخدا:
«تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت»
علی اکبر ولایتی: تمدن حاصل تعالی فرهنگی و پذیرش نظم اجتماعی است. تمدن خروج از بادیه نشینی و گام نهادن در شاهراه نهادینه شدن امور اجتماعی یا به قول ابن خلدون عمران یافتن است.

ابن خلدون:
ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعی انسان می داند. از نظر ابن خلدون، جامعه ای که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاه های حکومتی تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگی فردی به سوی زندگی شهری و شهرنشینی روی آورده و موجب تعالی فضایل و ملکات نفسانی، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.
قرابت معنای فرهنگ و تمدن اسلامی
به طور کلی تمدن با واژه فرهنگ قرابت دارد و گاهی این دو به جای هم بکار میروند یا هر کدام طوری استعمال میشود که معنای دیگری در آن مشاهده میشود. هنگامی که این دو در مقابل هم قرار میگیرند، باید فرق این دو را شناخت. تمدن بیشتر به ظواهر زندگی اجتماعی توجه دارد اما آنجا که پای معنا به میان میآید با فرهنگ ارتباط پیدا میکند.
چون در زندگی اجتماعی اغلب این دو با هم هستند، جداکردن حیثیت مادی از حیثیت معنوی آن مشکل است. پس وقتی میگوییم تمدن اسلامی یعنی آن ویژگیهای زندگی اجتماعی که متأثر از اسلام است. البته وقتی میگویند تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست و نسبت دادن به اسلام فقط از آن روست که کسانی که این کارها را انجام دادهاند، مسلمان هستند.
مانند این که گاهی فلسفه اسلامی میگوییم در مقابل فلسفه مسیحی، یعنی این فلسفه مسلمانهاست ولی گاهی منظور فلسفهای است که متأثر از فکر اسلامی باشد یعنی اسلام آن را ابداع کرده یا پرورش داده و بکار گرفته باشد. این جا هم میگوییم تمدن اسلامی، گاهی منظور تمدن مسلمانهاست. در کتابهایی که غربیها درباره تمدن نوشتهاند، منظورشان همان تمدن مسلمانهاست. اغلب هم اسلام و عرب را مساوی میدانند.
مقام معظم رهبری در رابطه با فرهنگ فرمودهاند: منظور ما از فرهنگ، عقاید و اخلاق است. برخلاف ما که وقتی در محاوراتمان واژه فرهنگ را میگوییم، بیشتر آداب و رسوم و زبان فارسی و این حرفها به ذهنمان میآید و وقتی ده درصد بودجه کشور را برای فرهنگ میگذارند متاسفانه صرف همینها میشود. بنابراین فرهنگ باورها و ارزشهاست و مسائل دیگر جنبه فرعی و ثانوی دارد. شکل خانهسازی یا برخی آداب و رسوم، ماهیت فرهنگ را عوض نمیکند. فرهنگ جامعه هنگامی تغییر میکند که باورهایش درباره هستی و انسان و ارزشهای حاکم بر زندگی تغییر کند. اصول دین و فروع دین هم بیشتر به باورها و ارزشها مربوط است. باورها را بیشتر در اصول و ارزشها را بیشتر در فروع دین مطرح میکنیم. پس حقیقتاً جایی که اسلام در زندگی اجتماعی مردم اثر میگذارد در بعد فرهنگی است و به وسیله فرهنگ با تمدن ارتباط پیدا میکند. به همین خاطر مسائل فرهنگی و تمدن با هم آمیخته است، حتی یک پدیده از جهتی مربوط به تمدن و از جهتی مربوط به فرهنگ است. اگر شکل ظاهری و جهات محسوس آن را حساب کنیم، بعد تمدنی است و اگر جهات معنایی آن را در نظر بگیریم، آن بار معنایی که دربردارد و حکایت از باور یا ارزش خاصی میکند، آن با فرهنگ جامعه ارتباط دارد.

تعریف تمدن اسلامی و محدوده تاریخی و جغرافیایی آن
با پیدایش اسلام و انتشار سریع و گسترده آن در میان اقوام و ملل و جلب و جذب فرهنگهای گوناگون بشری بنای مستحکم و عظیمی از فرهنگ و تمدن انسان پایهگذاری شد که در ایجاد آن ملل و نژادهای مختلفی سهیم بودند. این ملل با ارزشها و ملاکهای نوین اسلامی موفق به ایجاد تمدنی شدند که بدان تمدن اسلامی گفته میشود.
از این رو تمدن اسلامی تمدن یک ملت یا نژاد خاص نیست بلکه مقصود، تمدن ملتهای اسلامی است که عربها، ایرانیان، ترکها و دیگران را شامل میشود. که به وسیله دین رسمی یعنی اسلام و زبان علمی و ادبی یعنی عربی با یکدیگر متحد شدند. این تمدن به درجهای از عظمت و کمال و پهناوری است که آگاهی از همه جنبههای آن و احاطه بر همه انحای آن کاری بس دشوار است.
تمدن اسلامی در زمان امویان در شام وارد دوره پختگی شد و در عصر عباسیان به اوج خود رسید و مرکز این تمدن درخشان شهر بغداد در سالهای (1258-750 م) و به روزگار خلافت امویان در اندلس در سالهای 1492-755 م بود. مطالعه در اطلس تاریخ اسلامی و چگونگی انتشار اسلام در جهان نشان میدهد که اسلام در طول چند قرن بر بیشتر سرزمینهای آباد آن روز جهان مسلط شد و قسمت اعظم آسیا، آفریقا و قسمتی از اروپا را تحت سلطه و اقتدار خود درآورد.
در مرکز از عراق، ایران، افغانستان و در شرق تا چین و هند امتداد داشت. از جانب شمال شرقی تا سمرقند و بخارا و خوارزم تا کوههای یکی از فرغانه را شامل میشد. این مناطق با فرهنگ و دین مشترکی به هم وصل شده بودند و ساکنان آن خود را عضو تمدن واحد و وسیعی میدانستند که مرکز روحانی و مذهبی آن مکه و مرکز فرهنگی و سیاسیاش بغداد بود.
این تمدن بیش از همه تمدنها به علم و دانش اهمیت داده و کهنترین دانشگاههای جهان را پدید آورده است و با تلفیق علوم گوناگون و افزودن بر آنها میراث عظیم و تکامل یافتهای را تحویل بشریت داد. با این اوصاف میتوان گفت منظور از تمدن اسلامی مجموعه افکار، عقاید، علوم، هنرها و صنایع است که با الهام از آموزههای دینی توسط مسلمین پدید آمده است.
عوامل شکل گیری و گسترش تمدن اسلام
روح اجتماعی احکام اسلام
شکل گیری تمدن اسلامی ریشه در این دارد که اسلام تنها دینی است که بنیان خود را صریحا بر اجتماع نهاده و در هیچ شانی از شؤون خود از مسئله اجتماع غفلت ننموده، روح اجتماع را در تمام احکام بسیار خود جاری نموده است.این مسئله باعث شد خیلی زود جامعه اسلامی با پشتوانه باورها و احکام اسلامی شکل گیرد. در حالی که تا آن زمان به جز اجتماعات قومی و وطنی تحت سلطه شاه و یا رئیس قبیله وجود نداشت و راهنمایی نیز برای این اجتماع جز عامل وراثت و اقلیم نبود.
تشویق بسیار اسلام به علم آموزی
قرآن مکرر مردم را به تفکر و تدبر در احوال کائنات و به تأمل در اسرار آیات دعوت نموده است. چنانچه گفته شده کلمه علم و مشتقات آن 782 بار در قرآن ذکر شده است. و قرآن حکمت را خیر کثیر دانسته است: وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیراً کثیرا همچنین در حدیث نبوی آمده است : طلب العلم فریضة علی کل مسلم؛ طلب علم بر هر مسلمانی واجب است
وجود مبارک ائمه علیهم اسلام در بین مسلمانان
از آنجا که در ادامه رسالت پیامبر(ص)، ولایت و امامت مطرح شد تا خط سیر سرچشمه های این فرهنگ و تمدن، در جامعه اسلامی و دیگر جوامع تسری یابد؛ائمه اهل بیت(ع)به عنوان پیشگامان حرکت اسلامی و داعیه داران فرهنگ اصیل دینی،به دلیل درک عمیق و دقیق از ارکان فرهنگ اسلامی و با تفسیر صحیح آنها،ع لاوه بر تقویت پایه های فرهنگ اسلامی،آن را از تحریف و انحراف مصون داشته و با تعلیم علوم نزد خود و تربیت شاگردانی ممتاز در علوم و فنون زمان،بر غنای آن افزودند.
در رأس این حرکت امامان معصوم(ع)،امام امیرالمومنین(ع)،قرار داشت؛ شخصیتی که نه تنها در طول دوران حیات خویش، بلکه در زمان حیات حضرت رسول(ص)نیز رتبه ای ممتاز داشت و در پایه گذاری علوم اسلامی نقش به سزایی ایفا نمود. فرزندان علی(ع)نیز به پیروی از ایشان، تداوم بخش این نهضت عظیم فرهنگ ساز بودند که این نقش را در زمان صادقین(ع)و امام ضا(ع)برجسته تر از دوران دیگر ائمه می بینیم.
در ادامه مسیر نیز پیروان ایشان بر این امر اهمام گماشته و در راه بسط و ترویج فرهنگ و معارف اسلامی نقش به سزایی ایفا نمودند که در ادامه تلاش ها و مجاهدت های ائمه اهل بیت(ع)بوده است. وجود بی شمار علمای شیعه - به عنوان شاگردان و رهپویان مکتب اهل بیت(ع)- در علوم مختلف، نشانگر سهم برجسته و قابل توجه مکتب تشیع در پیدایش و بسط علوم و معارف اسلامی است.
نقش ائمه علیهم السلام در پیدایش و گسترش علوم اسلامی تا بدانجاست که ابن ابی الحدید از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در مقدمه شرح نهج البلاغه امیرمؤمنان علیه السلام را منشأ شاخه های مختلف علوم اسلامی می داند.
عدم تعصب درباره ی غیر مسلمانان
جرجی زیدان یکی از علل توسعه ی تمدن اسلامی را نیکوکاری خلفا با دانشمندان نامسلمان دانسته و گفته است: یکی از عوامل مؤثر در سرعت پیشرفت تمدن اسلامی، و ترقی و تعالی علوم و ادبیات در نهضت عباسیان این بود که خلفا در راه ترجمه و نقل علوم، از بذل هر چیز گران و ارزان دریغ نداشتند و بدون توجه به ملیت و مذهب و نژاد، دانشمندان و مترجمان را احترام می گذاشتند و همه نوع با آنان مساعدت می کردند و از آن رو دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی، صابئی و سامری در بارگاه خلفا گرد می آمدند
در زمان هارون الرشید، خلیفهی عباسی، به سفارش یحیی بن خالد برمکی، وزیر ایرانی، کتابخانهی بزرگی به نام خزانهی حکمت(گنجینهی دانش) در بغداد ساخته شد و کتابهای گوناگون از جای جای جهان، بهویژه ایران و سوریه، گردآوری شد. مامون عباسی، پسر هارون، کارهای پدر را پی گرفت و به سفارش ابوسهل فضل بن نوبخت اهوازی، بنیادی به نام بیت الحکمه (خانهی دانش) به تقلید از گندیشاپور اهواز ساخت. او گروهی از مترجمان را به ریاست یوحنا بن ماسویه، دانشمند ایرانی مسیحی، در آنجا گرد آورد و همچنین گروهی را به هند، ایران و قسطنطنیه فرستاد تا کتابهای مفید را گردآوری کنند. به این ترتیب، ترجمهی آثار علمی، فلسفی و ادبی از زبانهای سُریانی، پهلوی، هندی و یونانی به زبان عربی، که از همان سدهی نخست هجری آغاز شده بود، شتاب گرفت.
ترجمهی آثار علمی تمدنهای پیشین به عربی باعث شد که برای نخستین بار بخش عمدهای از دستاوردهای علمی و فرهنگی بشر تا آن زمان، کنار هم قرار گیرد. مسلمانان به طبقهبندی این دستاوردها و بررسی آنها پرداختند و به این ترتیب راه را برای پیشرفتهای بعدی هموار کردند. بهزود تولیدی علمی نیز رشد پیدا کرد و ترجمهی دانش دیگران جای خود را به تالیف و نوآوری داد.

علم و دانش در تمدن اسلامی
تلاشهای گوناگون علمی مسلمانان، از جمله عوامل بسیار مهمی بود که تمدن اسلامی را در مرتبه سرآمدی تمدنهای روزگار نشاند. جرج سارتن از نیمه دوم قرن دوم تا آخر قرن پنجم هجری را دوره رهبری بلامنازع مسلمانان میداند و برای هر 50 سال از این دوره یک نفر را مشخص میکند و آن نیم قرن را به نام او مینامد. از نظر سارتن، برای 250 سال بعد نیز افتخار داشتن مردان طراز اول علم ـ نظیر نصیرالدین طوسی، ابن رشد، ابن نفیس ـ همچنان نصیب مسلمانان است؛ ولی در این دوران مسیحیان نیز وارد میدان شده و افرادی نظیر راجربیکن را پرورش دادهاند
آنچه زمینهساز اصلی اقبال مسلمین به فراگیری علوم مختلف شد، توصیه اسلام به فراگیری علم در همه احوال است و ارزشی که برای اهل علم قائل شده است.
پیدایش علوم اسلامی و دانشهای مقدماتی آنها
با ظهور اسلام دانشهایی نیز مرتبت با معارف اسلام طرح شد که از آنها به علوم اسلامی تعبیر می شود یعنی دانشهایی که موضوع و مسائل آن اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهائی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات میشود، یعنی قرآن و سنت، مانند علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم کلام نقلی، علم فقه، علم اخلاق نقلی به علاوه علومی که مقدمه آن علوم است مانند: ادبیات عرب از صرف و نحو و لغت و معانی و بیان و بدیع و غیره، و مانند کلام عقلی، و اخلاق عقلی، و حکمت الهی، و منطق، و اصول فقه، و رجال و درایه.
رشد علوم عقلی توسط مسلمانان
قرآن کریم به تفکر و تعقل بهای بسیاری داده است و به شدت به آن دعوت و تشویق نموده است. و در روایات نیز تفکر در جایگاه بالایی قرار گرفته است آنچنانچه یک ساعت فکر کردن را برتر از شصت سال عبادت کردن دانسته است. این محرک ها در کنار تربیت ویژه ای که ائمه علیهم اسلام شاگردان خود را در این خصوص می دادند موجب شد که علوم عقلی به زودی در بین مسلمانان رایج گردیده و به سرعت پیشرفتی شایان پیدا کند. از عوامل مهم دیگر در گسترش علوم عقلی، یکی ترجمه آثار عقلی یونانیان در عهد اموی و عباسی و دیگری بروز اختلافات اعتقادی در بین مسلمانان و پیرو آن تلاش عقلی هر گروه برای دفاع از اعتقادات خویش است.
روشهای مسلمانان در علوم عقلی
علامه شعرانی در خصوص روشهای مسلمانان در علوم عقلی می گویند:
«مسلمین در عقلیات چهار طریقه کلی داشتند:
اول: طریقه متکلمین که منقسم به سه شعبه مهم میشود: معتزله و اشاعره و شیعه. و شعبه معتزله نیز فرق بسیار دارند و هر یک عقاید و فلسفه مخصوصی.

دوم و سوم: اشراقیین و عرفا که طریقه آنها را به اصطلاحMysticime گویند. و طریقه عرفا مخصوصا اهمیت فوق العاده داشت.
چهارم: طریقه حکما که طرفدار استدلال عقلی بودند و اروپائی ها این طریقه راrationaliste گویند. و مسلمین هر کس که طرفدار استدلال عقلی باشد مشّائی گویند؛ چون مشّائیین این طریقه را داشتند اگرچه در تمام عقاید موافق با مشائیین نباشند.».
فلسفه در اسلام
در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله، از آنجا که مسلمانان اولیه تازه با تعالیم بلند اسلام آشنا شده بودند و از نظر علمی نیز مردمی کم مایه بودند با ذهنی ساده و غیرفنی به بحثهای علمی می پرداختند و خبری از تفکر فلسفی در بین آنان نبود، تنها امیر المؤمنین علیه السلام است که بیانات جذاب وی در الهیات عمیقترین تفکرات فلسفی را دارد و نظیر سخنان او در کلام هیچ یک از صحابه یافت نمی شود
صحابه و علمای تابعین که به دنبال صحابه آمدهاند و بالأخره عرب آن روز به تفکر آزاد فلسفی هیچگونه آشنایی نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجری نمونه ای از کنجکاوی فلسفی دیده نمی شود تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه و بالخصوص امام اول و هشتم شیعه است که ذخایر بی کرانی از افکار فلسفی را داراست و آنان میباشند که گروهی از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.
عرب از طرز تفکر فلسفی دور بود تا نمونهای از آن را در ترجمه برخی از کتب فلسفی یونان به عربی در اوایل قرن دوم هجری دید و پس از آن کتب بسیاری در اوایل قرن سوم هجری از یونانی و سریانی و غیر آن به عربی ترجمه شد و روش تفکر فلسفی در دسترس عموم قرار گرفت، اگر چه اکثریت فقها و متکلمین بدان روی خوشی نشان ندادند و با آن به مخالفت پرداختند. آنچنان که در دورهای کتب فلسفی را به دریا می ریختند. رسائل اخوان الصفا که تراوش فکری یک عده مؤلفین گمنام است یادگاری است از آن دوران و گواهی است که چگونگی وضع ناهنجار آن وقت را نشان می دهد.
پس از این دوره در اوایل قرن چهارم هجری، فلسفه توسط «ابی نصر فارابی»احیا شد و در اوایل قرن پنجم در اثر مساعی فیلسوف معروف «بو علی سینا» فلسفه توسعه کامل یافت و در قرن ششم نیز فلسفه اشراق را «شیخ سهروردی» تنقیح نمود و به همین جرم نیز به اشاره سلطان صلاح الدین ایوبی کشته شد! و دیگر پس از آن داستان فلسفه از میان اکثریت برچیده شد و فیلسوفی نامی به وجود نیامد جز اینکه در قرن هفتم در اندلس ـ که در حاشیه ممالک اسلامی واقع بود ـ ابن رشد اندلسی به وجود آمد و در تنقیح فلسفه کوشید.
در پیشرفت تفکر و ترویج فلسفه شیعه جایگاه و نقشی خاص دارد - چنانکه در آغاز، برای پیدایش تفکر فلسفی عاملی مؤثر بوده است - با رفتن ابن رشد، فلسفه از میان اکثریت تسنن رفت، اما در میان شیعه همچنان مسیر رشد خود را ادامه داد.
کسی که به ویژه در این بخش باید مورد توجه بسیار قرار گیرد خواجه نصیرالدین طوسی (597 - 672 هـ.ق) است که در شرایط بسیار سخت اجتماعی و سیاسی ایران، یعنی همزمان با یورش مغولان ظهور کرد. طوسی به طور کلی در فلسفه پیرو ابن سینا است، اما عقاید خاص خود را نیز دارد.
پس از طوسی، در قرون بعد بواسطه غلبه مغول آثار تمدن اسلام ضعف یافت و علوم راکد ماند و کسی که بتوان او را بخصوص نام برد ظاهر نشد تا اینکه در عصر صفویه فیلسوفان بزرگی همچون میرداماد استرآبادی نویسنده کتاب القبسات، میرفندرسکی و شیخ بهائی ظهور کردند.
در اوایل سده یازدهم صدر المتألهین شیرازی ظاهر گردید و او طریقه خاصی در حکمت اظهار کرد و خلاصه تمام اقوال سابقین را جمع و آنها را با هم مقایسه کرده و طریق اشراق و مشّاء و عرفان را با هم نزدیک نموده و بعضی اصول دیگر را تکمیل کرد و فعلا در ایران فلسفه او رائجتر است و کتب وی مخصوصا اسفار معروف است.

ریاضیات در بین مسلمانان
مهمترین نقش ریاضیدانان مسلمان در تکوین دانش ریاضی، در هم آمیختن مکتب های ریاضی شرق و غرب، یعنی ریاضیات یونان و هند است. ریاضیات اسلامی ریاضیات هندسی و از همه مهمتر، شیوه عددنویسی دهدهی را با دیگر مفاهیم ریاضی طرح شده در یونان در هم آمیخت و از آن صورت واحدی درآورد و به غرب ارائه داد.
به طور کلی دستاوردهای ریاضیدانان اسلامی را در شاخههای گوناگون دانش ریاضیات چنین میتوان عنوان کرد: اصلاح دستگاه عددنویسی هندی با تکمیل حساب دستگاه اعشاری آن، از جمله ابداع کسرهای اعشاری؛ به وجود آوردن مفاهیم جدید در تئوری اعداد؛ بهوجودآوردن علم جبر؛ کشفیات مهم و جدید در دانش مثلثات و نیز علم کرهها و ابداع روشهای گوناگون برای یافتن پاسخ های عددی معادلات درجه دو و سه.
برخی از خدمات علمی مسلمانان به پیشرفت ریاضیات از این قرار است:
- خوارزمی اولین کتاب را در باب جبر و مقابله تالیف کرد. نام وی به شکل Algorism در اروپا معادل فن محاسبه تلقی شد. چنانکه نام کتاب نیز به شکل Algebra عنوان علم جبر باقی ماند. جبر خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپائیان فوقالعاده اهمیت یافت و تا زمان ویت " F.viete" (متوفی 1603 میلادی) مبنای مطالعات ریاضی اروپائیان بود.
- ابوالوفای بوزجانی (متوفی 388 ق) در بسط علم مثلثات نیز - مثل جبر - کارهای ارزنده کرد. چنان که در استخراج جیب زاویه سی درجه طریقه ای یافت که نتیجه آن تاهشت رقم با مقدار واقعی 30 Sin مطابقت دارد.
- خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجه اول، دوم و سوم پرداخته است.
- در اروپا حل مساله جمع زوایا را به کوپرنیک منسوب می دارند در حالی که ابوالوفا بوزجانی سالها پیش از او راه حل ساده تری برای آن ارائه داده است.
- استعمال جبر در هندسه و بالعکس به وسیله مسلمین انجام یافت و این امر در بسط هندسه تحلیلی تاثیر بسزائی داشت.
نگاهی گذرا به تاریخ تمدن اسلامی نشان میدهد علم طب همواره از جایگاه رفیعی در بین مسلمانان برخوردار بوده است چنانچه لفظ مقدس حکیم در تمدن اسلامی هم به طبیب و هم به فیلسوف اطلاق میگردیده است. بیشک از مهمترین علل توجه مسلمانان به دانش طب، توجه پیشوایان دین به این دانش ارزشمند است. در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام دانش طب همسنگ با علم دین و در کنار آن مورد توصیه قرار گرفته است. و پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام خود در کنار رسالت تعالی روح افراد، با توصیههای طبی آنها را در نگه داشتن سلامت جسمشان نیز یاری مینمودند. شاهد این مدعا کتابهای روایی بر جای مانده در این موضوع با عنوان طب النبی، طب الائمه، طب الصادق و طب الرضاست.
علم طب در دوره اسلامی با ترجمه کتابهای یونانی و هندی در این رشته توسط اساتید علمی و طبی جندی شاپور آغاز شد. اما مسلمانان به ترجمه اکتفا ننمودند و تحقیق و توسعه دانش طب را با جدیت دنبال نمودند. به نحوی که بیماری هایی که در بخشهای گوناگون الحاوی، نوشته رازی بررسی شده، بسیار بیشتر از آن چیزی است که در آثار جالینوس، بقراط و دیگر پزشکان یونانی آمده است. در همه دوران پزشکی غرب، هیچ کتابی که همچون قانون ابن سینا چنین جامع و مانع و دانشنامه گونه مبادی و موضوعات پزشکی را دربرگرفته باشد، به وجود نیامده بود. بی دلیل نبود که قانون به سرعت و پس از ترجمه آن به لاتین، مورد توجه دانشمندان و پزشکان غرب قرار گرفت، و به عنوان کتاب درسی در دانشکده های پزشکی تدریس شد.
از کتابهای مسلمانان در پزشکی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
- العشر مقالات فی العین تالیف حنین بن اسحاق عبادی (م 264 ه): که در چشم پزشکی است.
- المسائل فی الطب للمتعلمین: این کتاب نیز از تالیفات حنین بن اسحاق عبادی است. این کتاب به طریق سوال و جواب در فن نظری و فن عملی طب نوشته شده است.
- فردوس الحکمه تالیف علی بن سهل بن ربن طبری (قرن سوم): این کتاب یک دوره کامل طب و درمان و بهداشت را در بردارد و چون از نخستین کتابهای طبی اسلامی است، نظرات قدما نیز در آن منعکس است.
- الحاوی الکبیر فی الطب تالیف زکریای رازی (م 320): این کتاب دایرهالمعارف طبی است که در آن از کلیه شاخههای طب و اصول تداوی و بهداشت و بیماری شناسی و داروشناسی و اخلاق پزشکی بحث شده است.
- کامل الصناعه علی بن عباس اهوازی (م 384 هـ):این کتاب نیز یک دائرة المعارف طبی بزرگ است
- قانون ابن سینا (م 428):قانون ترکیبی علمی از تجارب بالینی بوعلی، آثار و تعالیم جالینوس، بقراط، ارسطو و نوشته پزشکان ایرانی و مسلمان پیش از خود چون رازی، ابن ربن طبری و ابوسهل مسیحی است
- ذخیره خوارزمشاهی از سید اسماعیل جرجانی (م 531: این کتاب از مشروحترین کتب طبی پارسی است

نهادهای علمی- فرهنگی در تمدن اسلامی
مسجد
مسجد اولین مرکز علمی- آموزشی جهان اسلام بود که در آن همه گونه تعلیمات دینی و علمی و حتی امور مربوط به خواندن و نوشتن انجام می گرفت. تعلیم در مسجد از مسجدالنبی آغاز شد و تا آغاز قرن چهارم هجری غالباً مساجد در غیر اوقات نماز، حکم مدارس را داشت.
مسجدالنبی تا اواخر دوران بنی امیه از رونق بسیاری برخوردار بود و مسلمانان از بلاد دور و نزدیک بدانجا میآمدند و پاسخ سئوالات علمی و فقهی خود را دریافت می کردند.
در اوایل سده دوم هجری، خلافت از بنیامیه به بنی عباس رسید. در این زمان فرصتی مناسب برای شیعه فراهم شد و کوفه در شرایطی که مناسب برای تجمع و رفت وآمد شیعیان بود، مرکزیت یافت و از این پس مسجد کوفه مرکز علمی مسلمانان شد و امام صادق (ع) با توجه به فرصت سیاسی بهوجودآمده و با دریافتن نیاز شدید جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، نهضت علمی و فرهنگی پدرش را پی گرفت و مسجد کوفه را به دانشگاهی بزرگ بدل نمود.
بدینسان، ایشان در رشتههای مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز، شاگردان سترگی همچون هشامبن حکم، محمدبن مسلم، ابانبن تغلب، هشامبن سالم، مؤمن طاق، مفضلبن عمر و جابربن حیان را تربیت کرد که شمار آنها را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته اند.
مساجد بزرگ و معروف دارای کتابخانه، در شهرهای مهم اسلامی بسیار بودند که یکی از آنها مسجد دمشق است. این مسجد که در زمان ولیدبن عبدالملک بنا شد یکی از کانونهای مهم آموزش بود که حلقههای تدریس بسیاری در آن تشکیل میشد و استادان آن از حقوقی بسنده برخوردار بودند. از دیگر مساجد مهم میتوان به جامع بصره، جامع فُسطاط، جامع کبیر قیروان، جامع زیتونه در تونس، جامع قرویین فاس و جامع الخصیب اصفهان اشاره کرد.
بیت الحکمه و دار العلم ها
نخستین مرکز مهمی که به منظور آموزش و تعلیم تأسیس شد بیت الحکمه نام داشت که در بغداد ساخته شد. این مرکز، که به هزینه خزانه دولتی یا بیت المال اداره می شد، محل اجتماع دانشمندان و پژوهشگران و به ویژه مترجمان شایسته ای بود که کتابهای علمی و فلسفی یونانی را به عربی ترجمه می کردند. اساس بیت الحکمه را، که نخستین کتابخانه مسلمانان در بغداد بود، هارون الرشید پایه ریزی کرد. پیش از آن منصور عباسی، که از زمان وی کار ترجمه آغاز شده بود، دستور داد کتابهایی از زبانهای دیگر به عربی ترجمه شود و همین کتابها پایه بیتالحکمه گردید.
در زمان مأمون، بیت الحکمه توسعه یافت. او صد بار شتر کتاب به بغداد حمل کرد و ظاهراً این کتابها بهدنبال قرار صلحی که بین وی و امپراتور روم، میشل دوم، بسته شد، به مسلمانان داده شد. مأمون همچنین 300 هزار دینار صرف ترجمه کتاب کرد. علاوه بر بیت الحکمه، مراکز علمی متعدد دیگری نیز وجود داشت؛ یکی از این مراکز دارالعلمها بودند. این دارالعلمها کتابخانهه ای عمومی به حساب می آمدند.
ازجمله این مراکز، دارالعلم فاطمیون در مصر است. در این نهاد، که در 395 ق و به دستور الحاکم بامراللَّه، خلیفه فاطمی مصر، در قاهره تأسیس شد، تقریباً یک میلیون جلد کتاب وجود داشت. دارالعلم موصل را نیز جعفربن محمد حمدان موصلی بر پا ساخت. این مرکز نخستین مرکزی بود که در آن کتابهایی از همه رشته های علمی گردآوری شده بود. در طرابلس، از شهرهای لبنان کنونی نیز، در اواخر سده پنجم هجری، دارالعلمی با 6/ 1 میلیون جلد کتاب وجود داشت.

نظامیه ها
در نیمه دوم سده پنجم هجری، خواجه نظام الملک با ساخت مدارسی به نام نظامیه که اولین آنها را در در 459 ق در بغداد تاسیسی نمود و بعدا در نیشابور و شهرهای دیگر قلمرو سلجوقیان مدارس مشابهی پدید آورد تاثیر چشمگیری در نهضت بزرگ علمی و فرهنگی جهان اسلام گذاشت. در نظامیه بغداد، که تأسیس شد، ابواسحاق شیرازی تدریس میکرد و پس از آن بزرگترین مقام تدریس در این مدرسه به امام محمد غزالی رسید. در نظامیه نیشابور، که به خاطر توجه خواجه نظامالملک و دیگر پادشاهان سلجوقی به شهر نیشابور در این شهر تأسیس شد، افراد مشهوری چون امام موفق نیشابوری، حکیم عمر خیام، حسن صباح، امام محمد غزالی و برادرش امام احمد و امام محمد نیشابوری تربیت شدند. نظامیه اصفهان و بلخ نیز استادان ناموری داشت.
رصدخانه ها
رصدخانه ها به عنوان سازمان مشخص علمی- که در آن رصد ستارگان صورت میگرفته- مرکز مهم آموزش علم نجوم و علوم وابسته به آن بوده است. در سرزمینهای اسلامی رصدخانههای متعدد بزرگی ساخته شد که نخستین آنها رصدخانه شماسیه است که در سال 213 هجری در بغداد بهدست مأمون بنا گردید.
بیمارستان ها
بیمارستان نیز سازمان علمی مهمی بهشمار میرفت؛ چراکه مرکز عمده تعلیمات پزشکی بالینی در آنجا صورت میگرفت. بسیاری از بیمارستانها، کتابخانه و مدرسهای برای تدریس جنبههای نظری علم طب داشتند که از آن میان میتوان به بیمارستانهای ری، فسطاط،الکبیر منصوری قاهره و نوری بغداد اشاره کرد.
سایر مراکز
در مورد مراکز مهم آموزشی اسلامی، توجه به دو مرکز علمی دیگر حایز اهمیت است: یکی رَبع رشیدی که محل آمدوشد علما و دانشمندان بسیاری بود که به کار علمی مشغول بودند و دیگری شَنب غازانی که در دوره ایلخانان تأسیس گردید و در آن دانستههای علمی فراوانی ردوبدل میشد.
بازرگانی در تمدن اسلامی
بازرگانی ممالک اسلامی در قرن چهارم از مظاهر ابهّت اسلام بود و جهان اسلام ملکه تجارت دنیا محسوب میگردید و مقام نخست را داشت. کشتیها و کاروانهای مسلمین همه دریاها و صحراها را درمینوردید و اسکندریه و بغداد، دست کم در مورد کالاهای تجملی، دو مرکز تعیین نرخ بودند.

نظام اداری مسلمانان
نظام اداری دولت اسلام بطور کلی مانند نظامات اداری ایران و روم بود، زیرا مردم این نواحی نظامات سیاسی و اداری معینی داشتند که کارایی لازم را داشت و مسلمانان پس از فتوحات همان را پذیرفتند البته بمرور ایام قسمتهایی از آنرا باقتضای عقاید دین خویش و مصالح مردم محل تعدیل کردند.
با ورود اسلام به ایران، مسلمانان ناچار شدند برای اداره این قلمرو وسیع به نظام دیوانی پیشرفته و پر سابقه ساسانی روی بیاورند. برای این کار مجبور شدند از دبیران که طبقهای ریشهدار در تاریخ ایران بودند، استفاده کنند. این امر نه تنها موجودیت این قشر فرهیخته و دانشمند ایرانی را تا قرنها بعد تضمین کرد، بلکه در کنار آن بسیاری از مشخصههای نظام حکومتی ایران را در نظام حکومتی اسلام تثبیت کرد.
از طرفی به دلیل نیاز مبرمی که حکام اسلامی ایران به امکانات این طبقه داشتند و به دلیل تجربه دهقانان در گردآوری مالیات پیش از اسلام، حکام اسلامی این وظیفه را پس از ورود خود به ایران به دهقانان واگذار نمودند. دهقانان پیش از اسلام جزء آخرین رده بزرگان، یعنی آزادان بودند، اما با ورود اسلام به دلیل نیاز حاکمان جدید به آنها، وجهه و موقعیتی فوق العاده ممتازتر از گذشته به دست آوردند.
از این رو پس از اسلام، در چند قرن نخست هجری دهقانان جزء معدود طبقاتی از اشراف ساسانی بودند که باقی ماندند و رتبهای برجستهتر از دوره ساسانی بهدست آوردند. طبقه دهقان در کنار دبیران، ایرانیانی بودند که به نفوذ، تکوین و تثبیت مواریث ایران ساسانی در امپراتوری اسلام کمک کردند و در این امر نقشی اساسی داشتند. بنابراین میتوان دبیران و دهقانان را به عنوان حافظان اصلی میراث فرهنگی ایران پس از اسلام به شمار آورد. اولین دیوانی که از ایرانیان به مسلمانان رسید، دیوان خراج بود که عمر این خراج را در قالب عطایا بین مسلمانان تقسیم کرد.
البته دیوان جیش نیز به موازات دیوان خراج به وجود آمد. دوران خلافت معاویه را به نوعی میتوان دوره گذر خلافت از دوره خلفای راشدین به دوره بنیامیه و دوره تکوین نظام دیوانی نامگذاری کرد. در این دوره، دو دیوان مهم یعنی دیوان خاتم و دیوان برید به نظام دیوانی اسلامی افزوده شد. اگرچه زیاد بن ابیه، استاندار وی نیز در پایهگذاری این دیوانها و به خصوص دیوان خاتم نقش تأثیرگذاری داشت.
یادآوری این نکته نیز ضروری است که در غرب قلمرو اسلامی (شام)، امویان بر میراث عظیم رومیها دست یافتند و به دلیل قرار داشتن پایتختشان در قلمرو پیشین امپراتوری روم، دستگاههای دیوانی اموی بیشتر رنگ و بوی رومی داشت. بنابراین، نوعی تقسیمبندی اجتنابناپذیر به وجود آمده بود؛ یعنی متصرفات شرقی تحت تأثیر نظام دیوانی ساسانی، و متصرفات غربی تحت تأثیر نظام دیوانی روم تا اینکه در زمان خلافت عبدالملک بن مروان نظام دیوانی ایرانی و رومی به عربی برگردانده شد. هم زمان با تغییر دیوان، سکه و طراز نیز از شکلهای ایرانی و رومی جدا شد و شکل عربی و اسلامی به خود گرفت.