- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- کتاب و رمان
- آثار استاد شهریار

آثار استاد شهریار
- - آثار استاد شهریار
- - حیدربابایه سلام
- - شهریار در بند سی و پنجم قسمت دوم بدین مسئله چنین اشاره میکند.
- - میتوان ارزشهای موضوعی و مضمونی این دو قطعه را در موارد زیر خلاصه کرد.
- - آسمونی : پنداری نغمه شهریار همچون زمزمه جویبار اشارتی از جهان گذران و حکایتی از گذر عمر است.
- - عشق و شعر
- - غزلیات شهریار
- - نمونهای از غزلیات شهریار:
- - شهریار در اشعار دیگر شاعران
- - هـ.ا. سایه:
- - نیما یوشیج:
- - مفتون امینی:
- - (پژمان بختیاری):
- - مهرداد اوستا:
- - بیژن ترقی:
- - فریدون توللی:
- - مهدی اخوان ثالث:
- - فریدون مشیری:
- - عمران صلاحی:
- - مراسم بزرگداشت شهریار
شهریار یکی از شعرای معروف ایرانی است که داستان عشق او در سراسر جهان شناخته شده است. آسمونی در این بخش معروف ترین آثار استاد شهریار را برای شما عزیزان شرح می دهد.
آثار استاد شهریار
آسمونی : از آثار شهریار غیر از چهار جلد دیوان که توسط کتابخانهٔ خیام چاپ و منتشر شده است جزوهای بهعنوان (حیدربابا) به زبان ترکی در کتابخانهٔ حقیقت تبریز چاپ شده است ـ و در سال 1308 دیوان کوچکی توسط کتابخانهٔ خیام چاپ شده بود که مقدمههائی به قلم مرحوم استاد ملکالشعرای بهار و استاد سعید نفیسی و شاعر گرانمایه پژمان بختیاری نوشته شده بود. اشعار آن دیوان کوچک به قدری در مرحوم استاد ملکالشعرای بهار تأثیر کرده بود که شهریار را که بیش از 23 سال نداشت در مقدمهٔ خود افتخار ایران بلکه دنیا معرفی کرده بود.
بهعلاوه جزواتی حاوی روح پروانه ـ صدای خدا و قهرمانان استالینگراد هم در سابق چاپ و منتشر شده است که فعلاً تمام آنها نایاب است ولی اشعار مندرج در آن جزوات و دیوان کوچک در این چهار جلد جمعآوری و چاپ شده است.
حیدربابایه سلام
قطعهٔ 'حیدربابایه سلام' یا 'سلام بر حیدربابا' از معروفترین آثار شهریار است و هیچ یک از دیگر آثار اعم از غزلیات و قصائد و قطعات و تابلوهای استاد، جزء غزلهای 'آمدی جانم به قربانت' و 'برو ای ترک' و 'یار و همسر نگرفتم' و یکی دو غزل دیگر، به تنهائی تا این حد شهرت و قبول عام نیافته است.
شاید این موفقیت بیش از هر چیز مرهون جاذبهٔ 'فلکلریک' و قالب دلانگیز زبان مصطلح عامیانه و توجه و اقبال مشتاقانهٔ آشنایان به زبان کنونی آذربایجان باشد و بدیهی است که برخورداری این قطعه از حد اعلای احساس انگیزی و دلاویزی و از دل برآمدگی و اشتمالش بر دلکشترین و لطیفترین تعبیرات و اصطلاحات و تخیلات خاطرهانگیز و جزئیات خاطرات و زندگی سرشار از لطف و صفای کودکی شاعر در دامن طبیعت که احساسی مشابه در هر خواننده و شنوندهای بیدار میکند نیز در توفیق آن کاملاً مؤثر بوده است.
گذشته از این نکات، نمیتوان در ردیف شاهکارهای دیگر شهریار از قبیل تختجمشید و افسانه شب و هذیان دل وا ی وای مادرم و نقاش برای این قطعه از نظر ادبی اهمیتی استثنائی و امتیازی خاص قائل شد زیرا هر یک از این آثار در حد و نوع از امتیاز ادبی و ارزش استثنائی برخوردار است و شاهکاری بینظیر محسوب میشود.
در هر حال اگر امروز طبقهٔ خواص شهریار آفرینندهٔ هذیان دل و تختجمشید و افسانهٔ شب میشناسد، افکار عمومی او را بهعنوان سرایندهٔ حیدربابا و ای وای مادرم و بعضی غزلهای شورانگیز و از دل برآمده میستاید (در مورد حیدربابا بهخصوص در آذربایجان و بین آشنایان به زبان کنونی آذربایجان) و سزاوار است هم بر اصابت نظر و تشخیص خواص و هم بر حسن انتخاب افکار عمومی آفرین گفته بشود.

'حیدربابایه سلام' از احساسی قوی و تأثری بیتکلف و تخیلی شیرین و برجسته بهرهمند است و اگرچه به جامهٔ فاخر زبان ادبی و مصنوع شعر 'کلاسیک' و طنطنهٔ وزن عروضی آراسته نیست ولی در عوض به زبان دل مردم که سرشار از هزاران اشاره و نکتهٔ باریکتر از مو و لبریز از بدایع نکات و تعبیرات و نوادر مصطلحات محلی است ساخته شده، یعنی به زبانی که از هر زبان ادبی و شیوههای مصنوع آن رنگینتر و دلکشتر و در نتیجه برای عموم آشنایان بدین لهجه اعم از عوام و خواص رساتر و احساس انگیزتر است.
ناگفته نباید گذاشت که برخلاف آنچه گروهی میپندارند شعر استادانه سرودن بدین شیوه و نمایش هنرمندانهٔ تخیلات و تأثرات با زبان طبیعی مردم و در قالب وزن روان و گوارای هجائی میزانی به مراتب دشوارتر است و در این عرصه توفیقی بیش از آنکه در سرودن قطعه حیدربابا نصیب شهریار شده است متصور نیست.
'سلام بر حیدربابا' شامل دو قطعه شعر مفصل است که قطعه دوم در واقع تجدید مطلعی از قطعه اول و مکمل و متمم آن بهشمار میرود. هر دو قطعه از نظر زمینه و موضوع و مطلب از یک سرچشمه که تجدید و تثبیت خاطرات ایام کودکی و تجسم و تصویر زندگانی ساده و شیرین و بیپیرایه دامننشینان کوه حیدرباباست سیراب میشود، با این تفاوت که نخستین قطعه سلام و پیامی است از دور و خاطراتی است آمیخته با حکایت شب هجران ولی قطعه دوم گله و درددلی است از نزدیک و گفتگو و پرس و جوئی است که در میان حیدربابا و فرزند شاعرش میرود.
در این قطعه افسانهای تلخ و شیرین ساز میشود و از خاطرات روزهای بازگشتناپذیر کودکی آنچه به حکم 'از دل برود هر آنکه از دیده برفت' فراموش شده بود از فیض دیده بوسی و اشک نیسان زدای دیدار چهره از ورای حجاب مرور زمان ظاهر میسازد.
شهریار در بند هفتاد و دوم قسمت نخستین 'حیدربابایه سلام' از کوه محبوب خواسته بود که طنین صدای او را در آسمانها و آفاق جهان منعکس و منتشر بسازد و حیدربابا نیز این خواهش را اجابت مینماید و بانگ 'حیدربابا' ی فرزندش را زبانزد عام و خاص میکند.
شهریار در بند سی و پنجم قسمت دوم بدین مسئله چنین اشاره میکند.
ببین از کجا من در تو نفس انداختم
و گفتم این صدا را برگردان و در عالم منعکس ساز
تو نیز به خوبی مگس را سیمرغ کردی
آسمونی : ولی نباید گمان کرد که شهریار بدین مناسبت مدیون حیدربابا است، بلکه در حقیقت شهریار است که حیدربابا را از حضیض گمنامی به اوج نامداری رسانیده و او را قرضدار خود ساخته است.
همچنان که یمگان گمنام را ناصرخسرو و سو و دهک و نای را مسعود سعد سلمان و ناجرمکی و مخران گرجستان را خاقانی و کنار آب رکناباد را حافظ و سرخاب و چرنداب و گجیل را کمال خجندی نامبردار و مشهور آفاق ساختهاند کوه مهجور حیدربابا و دهکدههای دورافتاده و فراموش شده شنگلآباد و قیش قرشاق را نیز شاهکار شهریار از حجره تنگ گمنامی و خمول محلی به بازار اشتهار و اعتبار ادبی و قومی کشیده است، شاید دربارهٔ جایها و رودها و کوهها نیز همانند افراد بشر سعادت و شقاوتی مقدور مقرر است و ناگهان قرعه بلند آوازگی از فیض و برکت ارتباط با هنرمندی نابغه بهنام یکی زده میشود و به مناسبت یک تماس تصادفی با سرنوشت و زندگی شاعری بزرگ با اشتهار و نام همگام میگردد.

میتوان ارزشهای موضوعی و مضمونی این دو قطعه را در موارد زیر خلاصه کرد.
- مجسم ساختن زندگی دلانگیز و باصفای روستائی و احیاء و تثبیث بسیاری از مفاهیم و موارد و عناصر 'فلکلریک' که شاید تا چند سال دیگر اثری از آنها برجای نماند.
- اثبات و ارائه این حقیقت که کوچکترین و ناچیزترین مسائل و حوادث و اشیاء نیز در چشم اعتبار و بصیرت منشأ و منبع الهام و ابداع است و اگر چشم جانبین داشته باشیم میتوانیم هزاران پیچش در هر تار مو و هزاران اشارث در هر ابرو ببینیم و در آئینه حیدربابای دورافتاده و از یادرفته خشکناب و دامن پر مهر و باصفای آن بیش از دماوند مغرور و سرکش حقیقت حیات و عواطف انسانی را مشاهده بکنیم.
- در سرتاسر این سرود، عم و شادی و گریه و خنده با هم است و چنگ شهریار در حالیکه اندوه را با امید میآمیزد و 'میان گریه میخندد' با نوائی جانسوز از بیاعتباری حیات بشر مینالد و به خواننده و شنونده تلقین میکند که جهان و زشت و زیبای آن افسانهای بیش نیست و ما نیز که امروز راوی یا مستمع افسانههای دیگرانیم یک روز خود در ردیف افسانهها قرار خواهیم گرفت پس آن چنان زندگی کنیم که چون افسانه شدیم افسانه خیر و نیک باشیم نه افسانه شر و بدی.
قویترین احساسی که در خواندن حیدربابا دست میدهد همین ناپایداری و گذر عمر است که پرسشها و یادآوریها و حکایتها و خاطره شماریهای شاعر در هر بندی آن را تشدید و تقویت میکند.
آسمونی : پنداری نغمه شهریار همچون زمزمه جویبار اشارتی از جهان گذران و حکایتی از گذر عمر است.
- نغمه حیدربابای شهریار مانند نوای نی نالان مولوی چیزی جزء حکایت آشنائیها و شکایت از جدائیها نیست ولی حاصل و نتیجه این اثر در حکایت و شکایت پایان نمیپذیرد بلکه از راه تأثیر غیرمستقیم ناخودآگاهانه در ضمیر خواننده حس صفا و محبت و معرفت روحانی و معنویت را بیدار میکند و منظر دل را با رنگ بیرنگی و احساس زیبائی میآراید و موجب اعتلای نظر و عمق دید و صفای خاطر میگردد.
- شهریار در این قطعه با قدرت و رسائی شگفتانگیزی توصیه عشق و شاعرانه 'آلفرد دو وینیی' را که گفته است 'بپرستید آنچه را که هرگز دو بار نخواهید دید' تفسیر میکند و اگر بخواهیم مفهوم گفته 'آلفرد دو وینیی' را به روشنی دریابیم مثالی بهتر و رساتر از همین دو قطعه نخواهیم یافت.
در قطعه نخستین یا قسمت اول 'حیدربابایه سلام' شهریار از راه دور بهعنوان فرزندی دور افتاده سلامی نثار حیدربابا میکند و این کوه نیکبخت را 'سمبل' خاطرات و یادهای شیرین ایام کودکی قرار میدهد و چون نقاشی چیرهدست موشکافانه با ظرافت و لطافت ولی با لحنی حسرتبار آن خاطرهها را یکیک برمیشمارد.
در قطعه فرزند نامدار حیدربابا پس از سالها دوری به سرزمینی که دیده وی را به صفای طبیعت گشوده است بازمیگردد و این بار اشک شوق را با سرشک غم میآمیزد و نقش دلفریب پرده رنگین کودکی را در دامن حیدربابا جستجو میکند ولی جزء نقشی مبهم از رد پای گذشتهها و رفتهها بر روی ریگ روان چیزی نمییابد. سخن کوتاه حیدربابای شهریار از باریکاندیشی و خاطره و حسرت تار و پود یافته است.

استاد شهریار و سه فرزندش - آسمونی
هرچه حافظه و عاطفه و تخیل قویتر باشد خاطره قویتر و حسرت شدیدتر است و عمیقترین تجلی این موهبت را چاشنی تأثر و تحسر در حیدربابا و همچین 'ای وای مادرم' و 'هذیان دل' و گاهی نیز در بعضی از غزلهای شهریار، مانند غزلی که چند بیت از آن بهعنوان حسن ختام این یادداشت در زیر نقل میشود، میبینیم.
شبی ز شمع شبستان خویش پرسیدم چه روی داده که لطفی به زندگانی نیست
دگر نمیوزد آن بادهای شوقانگیز درخت را هوس رقص و گلفشانی نیست
بهشت گم شده خود دگر نمییابم که کوی عشق و محبت بدان نشانی نیست
به خنده گفت تو خود را ببین که آن همه هست ولی به چشم تو آن عینک جوانی نیست
آری چون فرزند شاعر حیدربابا در بازگشت به زادگاهش دیگر 'آن عینک جوانی' را به چشم ندارد بهشت گمشده خود را نمییابد و نمیتواند آنچه را که در کودکی دیده است دوباره ببیند و ناچار است بازگردد و دل به خاطرهها خوش دارد و شاید بهعلت همین یأس و سرخوردگی است که در قسمت دوم این شعر شدت گلهها و عتابها و خشونت خطاب استاد با کوه خاطرهانگیز حیدربابا بیشتر است.
مهمترین اثر شهریار منظومهٔ حیدربابایه سلام؛ (سلام به حیدربابا)، است که از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی بهشمار میرود و شاعر در آن از اصالت و زیباییهای روستا یاد کردهاست. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از 80 زبان زندهٔ دنیا ترجمه شدهاست.
شهریار در سرودن انواع گونههای شعر فارسی -مانند قصیده، مثنوی، غزل، قطعه، رباعی و شعر نیمایی- نیز تبحر داشتهاست. اما بیشتر از دیگر گونهها در غزل شهره بود و از جمله غزلهای معروف او میتوان به «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» اشاره کرد. شهریار نسبت به علی بن ابیطالب ارادتی ویژه داشت و همچنین شیفتگی بسیاری نسبت به حافظ داشتهاست.
شهریار، از جمله سرایندگانی است که شعر را محلی نیک برای بیان این تفکرات تأمل گونه و نصیحت آموز دانسته، و بسیاری از مواعظ اخلاقی، تربیتی را در قالبهای گوناگون شعری (به ویژه در قطعات، رباعیات و دوبیتیها) بیان میکند. مخاطب این افکار و مفاهیم نیز نوع بشر و انسان در طول تاریخ است نه خطابی شخصی و منحصر به فرد.
حدود شش ماه پیش از گرفتن مدرک دکتری، بهعلت شکست عشقی و ناراحتی خیال و پیشآمدهای دیگر، ترک تحصیل کرد. پس از سفری چهارساله به خراسان، برای کار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نیشابور، شهریار به تهران بازگشت. در سال 1313 که شهریار در خراسان بود، پدرش حاج میرآقا خشکنابی درگذشت.
او به سال 1315 در بانک کشاورزی استخدام و پس از مدتی به تبریز منتقل شد. دانشگاه تبریز شهریار را یکی از پاسداران شعر و ادب میهن خواند و عنوان دکتری افتخاری دانشکدهٔ ادبیات و علوم انسانی تبریز را نیز به وی اعطا کرد.
عشق و شعر
وی اولین دفتر شعر خود را در سال 1310 با مقدمه ملکالشعرای بهار، سعید نفیسی و پژمان بختیاری منتشر کرد.
بسیاری از اشعار او به فارسی و زبان ترکی آذربایجانی جزء آثار ماندگار این زبانهاست.
منظومه حیدربابایه سلام که در سالهای 1329 تا1330 سروده شدهاست، از مهمترین آثار ادبی ترکی آذربایجانی شناخته میشود.
آسمونی : علاوه بر استادی در شعر، وی استاد سه تار هم بود.

غزلیات شهریار
نمونهای از غزلیات شهریار:
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ بیوفا حالا که من افتادهام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا؟
نازنینا ما به ناز تو جوانی دادهایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند در شگفتم من نمیپاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا؟
شهریارا بیحبیب خود نمیکردی سفر این سفر راه قیامت میروی تنها چرا؟
غزل علی ای همای رحمت
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهٔ هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
...
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی به پیام آشنائی بنوازد آشنا را»
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
گفته شده که شهابالدین مرعشی نجفی از فقهای شیعه درست در لحظهٔ سرودن شعر «علی ای همای رحمت» توسط شهریار در خواب آن را شنیدهاست.
پیش از شهریار شاعرانی سرودههایی دربارهٔ علی بن ابیطالب با همانندیهایی در وزن، قافیه، ردیف، مضمون و فضای شعری و نزدیک به شعر شهریار داشتهاند که از نظر سوژه، زبان و اندیشه با شعر شهریار قابل مقایسه نیستند و شباهتهای بین آنها به جهت «توارد» و استقبال ادبی است که شهریار مانند حافظ در افقی بالاتر از دستمایههای شعری پیش از خود هنرنمایی کردهاست.
آسمونی : در این راستا شعری شبیه به آن از حسن میرخانی (درگذشته 1369) متخلص به بنده با نام «سحاب رحمت» موجود است که با مطلع «علی ای سحاب رحمت همه مظهر خدایی/ همه خلق ماسوی را به خدای رهنمایی» و شعری نیز از مفتون همدانی معاصر شهریار با مطلع «علی ای همای وحدت تو چه مظهری خدا را/ که خدا نمود زینت به تو تخت انّما را» و شعر مشابه دیگری از میرزا آقا مصطفی افتخارالعلماء متخلص به صبا (دوره ناصری) نیم قرن پیش از شهریار در کتاب افتخارنامه حیدری با مطلع «علی ای سحاب رحمت تو چه آیت خدایی» در دست میباشد که هیچکدام از جهت غنای ادبی و محتوایی با شعر شهریار قابل مقایسه نیستند و شباهتهای ظاهری تنها به دلیل توارد ادبی بودهاست.

شهریار در اشعار دیگر شاعران
هـ.ا. سایه:
ترانه غزل دلکشم مگر نشنفتی که رام من نشدی آخر ای غزال رمیده
خموش سایه که شعر تو را دگر نپسندم که دوش گوش دلم شعر شهریار شنیده
نیما یوشیج:
رازی است که آن نگار میداند چیست رنجی است که روزگار میداند چیست
آنی که چو غنچه در گلو خونم از اوست من دانم و شهریار میداند چیست
مفتون امینی:
چون دل مفتون ترا مشکل به دست آوردهاست کی رها میسازدت اینگونه آسان شهریار
اولین استاد شعر و آخرین سلطان عشق هر کجا نام تو در آغاز و پایان شهریار
(پژمان بختیاری):
زین شهر مرد پرور و زین شهر عشق زای برخیزد آنچه مایهٔ غرور و وقار ماست
گه شهریار پرورد این شهر، گاه شمس کز نامشان تفاخر ملک و دیار ماست
مهرداد اوستا:
شعر همان عشق که با شهریار کرد سرافرازی و نامآوری
شعر همان فتنه و آذرم و راز کز نگه دوست کند دلبری
بیژن ترقی:
به شهریار بگو شهریار میآید دوباره بخت ترا در کنار میآید
بگو که عرصهٔ شعر و ادب بپیرایند که از سواد دل آن شهسوار میآید
فریدون توللی:
ای شهریار نغمه که با چتر زرفشان دستان سرای عشق و خداوند چامهای
از من ترا به طبع گرانمایه، صد درود ز آنرو، که در بسیط سخنی، پیش جامهای
مهدی اخوان ثالث:
شهریارا تو همان دلبر و دلدار عزیزی نازنینا، تو همان پاکترین پرتو جامی
ای برای تو بمیرم، که تو تب کردهٔ عشقی ای بلای تو بجانم، که تو جانی و جهانی
فریدون مشیری:
در نیمههای قرن بشر سوزان
اشک مجسمی بود، در چشم روزگار
جانمایهٔ محبت و رقت
ای وای شهریار
عمران صلاحی:
شهریار حزن بودی، خانهات بیتالحزن پادشاه قلعهٔ خاموش روح خویشتن
شهر ویرانی سراسر خانههایش سوخته بادهای دربهدر چرخان و بر در حلقهزن.
مراسم بزرگداشت شهریار
آسمونی : بزرگداشت شهریار در روز شعر و ادب فارسی توسط بنیاد شهریار با حضور علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و حمید چیت چیان، وزیر نیرو و نعمتزاده وزیر صنعت و تجارت و جمعی از چهرههای ادبی در تالار وحدت برگزار شد.