فرق نقاشی و تصویرسازی
آسمونی : تصویرسازی هنری است دارای ویژگی توضیح دهنده و وصف کننده که با موضوع همراه است و وابسته به زبان نوشتار یا گفتار. و همین اصل آخر را وجه تمایز نقاشی و تصویر سازی می دانند.
اما امروزه فقط با شناخت یک حوزه ی دانش تعریف هر پدیده ای مشکل شده است. و در هنر صد چندان. و به نوعی به نوعی رابطه بینا رشته ای نیاز است. بنابراین با اشاره به نشانه شناسی و نشانه – معناشناسی احتمالا بتوان به تفاوت تصویر سازی و نقاشی پرداخت.
اندیشه های سوسور و یاکوبسن با بیان محور هم نشینی به اندیشه یاکوبسن قطب مجازی و محور جانشینی به اندیشه یاکوبسن قطب استعاری می تواند راهگشا باشد.تصویر سازی بر محور همنشینی استوار است و اشتراک آنها در روایت است. به عبارتی نشانه ها در تصویر سازی در سطح لایه اول اثر معنا می یابند و نوعی تک لایه ای است.
نقاشی بر محور جانشینی است و لایه ی دوم نشانه ها در اثر مطرح است به گونه ای که ذهنیت فعال مخاطب را هم به تلاش وا می دارد.
با این توضیح که در نقاشی :
آثاری که بر محور همنشینی هستند آثار رئالیستی و آثار بر مبنای محور جانشینی باشند نقاشی های انتزاعی و آبستره هستند….آثاری که بر محور همنشینی هستند در خود روایت دارند.
همان تفاوتی که میان شعر و نظم هست. نظم بر محور همنشینی است مانند شاهنامه فردوسی و شعر بر محور جانشینی است مانند اشعار حافظ و داستان هم می تواند بر محور جانشینی باشد مانند بوف کور صادق هدایت.
از منظر کارکرد نشانه شناسی :
تصویر سازی و آثار گرافیکی بر دو کارکرد استوار است: کارکرد بیانگر و کارکرد ارجاعی (مصداقی ). این کارکردها به ارتباط موضوع و پیام که به آن ارجاع داده می شوند بستگی داد.
بر اساس نشانه معناشناسی در خوانش گفتمانی با رابطه ” طرحواره ی تنشی مواجه هستیم. که نموداری است بر اساس محور عمودی و افقی . محور عمودی شدت عاطفی و محور افقی گستره شناختی خوانده می شوند.
شدت عاطفی با ویژگی های کیفی، احساسی، تنش های درونی.
گستره شناختی با ویژگی های کمی، شماره ای، عددی، گستره ی زمانی و مکانی.
به عقیده فونتنی:
پوسترها و تصویرسازی،در دو حوزه با مخاطب در ارتباط است؛ ارتباط بین آنچه تنش های عاطفی و احساسی مخاطب را در نگاه اول جلب می کنند قسمت چشمگیر و مابقی اثر یعنی متن و نظام کلامی آن و عناصر دیگر که سبب بسط و گستره ی شناختی را به نمایش می گذارند. و در نهایت اگر چه تصویرسازی حوزه ی عاطفی را مد نظر قرار می دهد اما به تامل بر تصویر به عمل شناختی منجر می گردد.
به عبارتی هر چه تصویر به حوزه ی عاطفی حرکت کند نقاشی و هر چه به حوزه ی شناختی گسترش یابد به تصویر سازی نزدیک است.
وقتی تصویر برای آموزش و براساس نشانه های همگانی در جامعه به کار رود تصویر سازی است.تصویرگر دریافت سریع و صریح مخاطب را مد نظر دارد.
مخاطب تصویرسازی بخش بزرگی ازنوع نگاه طراح وقالب تصویرسازی و حتی بسترهای بروز و نمایش را تعیین میکند. طراح با توجه به سن، جنس، نژاد، تحصیلات و آگاهیهای عمومی، منطقه جغرافیایی، مذهب و باورهای مخاطب، تصویرسازی میکند تا نهایتاً مخاطب با تصویر ساخته شده، ارتباط بهتری برقرار کند.
تصویر سازی زیر مجموعه گرافیک است بنابراین تا حدود زیادی خواسته سفارش دهنده در آن دخیل است.
انواع تصویرسازی با توجه به محتوا و موضوع بر روی یک محور با دو قطب طبیعتگرایی و انتزاع میتواند در حرکت باشد. مثلاً تفاوت در زمینه تصویرسازی برای متن یک کتاب پزشکی با تصویرهای فنی یک کتاب مکانیک و تصاویر یک کتاب تاریخی، یک کتاب جغرافیا، یک کتاب سیاحتنامه، یک اثر ادبی،
نقاشی ایرانی تا مکتب تبریز دوره صفویه نوعی تصویرسازی است.
نقاشی غرب تا قبل از امپرسیونیسم ( آغاز دوره مدرن نقاشی) تا حدود زیادی تصویرسازی است.
تصویرسازی وابسته به متن ادبی(نوشتاری یا گفتاری) است.
تصویرگر از نشانه ها بهره می برد و نقاش از رمزها و نمادها.
امروزه مرز این دو گونه هنری برداشته شده است و در هر دو، و حتی دیگر هنرها آنچه مهم جلوه می کند؛ بیان تفکر هنرمند است. آثاری هستند که تصویرسازی هستند اما فقط مخاطب امروز را مد نظر ندارد و لایه های دیگری در خود دارند و تخیل و تفکر بیشتری در آنها به کار رفته است. و از طرفی نقاشی هایی داریم که روایت در خود دارند و نشانه های آشنا و نمادهای شناخته شده را در خود به کار گرفته اند.
نگارگری ایرانی و تصاویری که ترکیبی از تصویر سازی و نقاشی در رابطه ترکیبی جانشینی و همنشینی و در طرحواره کنشی بر حد وسط دو حیطه عاطفی و شناختی هستند.
مطالبي مه ميذاريد هميشه سود داره؛-) سپاس و موفق باشيد
سپاس از محبت شما
ممنون از شما
زنده باشین، خوشحالیم سودمند بوده