- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- تاریخ و تمدن
- مروری بر تاریخ 60 ساله کره، جدایی شمال و جنوب
مروری بر تاریخ 60 ساله کره، جدایی شمال و جنوب
«منطقه غیرنظامی» شاید بیمعنیترین نام برای کمربند 284 کیلومتری بود که شبه جزیره کره را دو نیم میکرد؛ زمینهایی که دیگر جای زندگی کردن نبودند. تمام 24 ساعت روز و 12 ماه سال این دشت با تپههایش زیر آتش همهجانبه شمال و جنوب بود که با هم در افتاده بودند. در جبهه جنوب ارتش جمهوری کره با 650 هزار نیروی آماده که توسط نیروی 28 هزار نفری ایالات متحده آمریکا پشتیبانی میشد صفآرایی کرده بودند.
ارتش هشتم آمریکا و هواپیماهای جنگنده این کشور که به همراهی نیروی هوایی کره آمده بودند هم در «یونگسان گاریسون» سئول مستقر بودند. کره شمالی ولی مورد حمایت شوروی بود. ارتش یک و نیم میلیون نفری، جبهه شمال را تسخیرناپذیر میکرد.
فرماندهی نیروی شمال 70 درصد از این ارتش یعنی بیش از یک میلیون سرباز را در نیمی از طول شبانه روز در خط مقدم جنگ آماده نگه میداشت. کره شمالی در سالهای 2006 و 2009 داشتن سلاحهای هستهای را تایید کرد. گمان میشود این کشور انبارهای انباشتهای از سلاحهای شیمیایی سارین، گازهای خردل و گاز فوسژن داشته باشد. اگرچه حمله به کره جنوبی میتواند مانند یک خودکشی باشد ولی کره شمالی لوله بیش از 10 هزار توپخانهاش را به سوی سئول نشانهگرفته است.
در قلب نوار غیرنظامی، دهکده معروف «پانمونجوم» قرار دارد. دهکدهای که سه خانهاش را خط مرزی امنیتی بین دو کره نصف میکند. گروهانهای زبده نظامی در دو سوی خط رژه میروند و مدام به هم چنگ و دندان نشان میدهند. در اطراف این خط فضا کاملا امنیتی و نظامی است.
مدارک امضا شده در 27 جولای 1953 پس از سه سال به جنگ دوکره رسما پایان داد ولی به طور بالقوه جنگ شمال و جنوب همچنان ادامه دارد. سئول در قرن بیست و یکم به یکی از پیشرفتهترین و بزرگترین پایتختهای جهان تبدیل شده است ولی پانمونجوم در 53 کیلومتری شمال غربی این کشور انگار در پیچ و تاب جنگ سرد منجمد شده است. زمینهای این منطقه را دیوارهای ضد تانک، برجهای مراقبت و حصارهای چندلایه پوشانده است.
کره جنوبی یک دهکده در کنار خط مرزی دارد: دائسونگ دونگ. جمعیت این دهکده به کمتر از 200 نفر رسیده است. در آنجا ساعت 11 شب خاموشی اعلام میکنند. مردان این دهکده از رفتن به خدمت سربازی که در کره جنوبی اجباری است، معاف هستند. مردم این ده که بیشتر کشاورز هستند تنها در زمینهای پاکسازی شده از مین که علامت گذاری شده هستند حق رفت و آمد دارند و مزارعشان فقط در همین زمینهاست. آنها سالی دوبار به خاطر تولید محصول از دولت کره جنوبی یک جا حقوق میگیرند.
تنها در فاصلهای چند صدمتری، آن طرف حصارها پرچم بزرگ کره شمالی را روی برجی 160 متری میشود دید. صدای تبلیغات ضد کره جنوبی را میشود از بلندگوهای کر کننده کیجونگ دونگ شنید؛ دهکدهای خالی از سکنه که به دهکدههای قدیمی جهان غرب شبیه است و با خانههایی که در قاب پنجرههایش شیشه وجود ندارد. این دهکده را که تنها ظاهرش به دنیای مدرن شبیه است کره شمالی برای این ساخته تا به ساکنان آن سوی حصار نشان دهد که سطح زندگی در همسایه شمالیشان بالاتر از کشور آنها ست. چراغ خانههای این دهکده به طور خودکار هر شب روشن و خاموش میشود تا جنوبیها باور کنند که مردم در این دهکده ساکن هستند.
البته جنوبیها هم به این اقدامات واکنش مشابهی نشان دادهاند و بلندگوهای عظیمی در منطقه کار گذاشتهاند که به طور مداوم نکتههایی را درباره بد بودن وضعیت زندگی در کره شمالی گوشزد میکند و یادآوری میکند که کره شمالی در مقایسه با دنیای بیرون چقدر عقب مانده است.
در اولین سالهای پس از جنگ شاید چنین اقداماتی تاثیرگذار بود ولی سالهاست که این تلاشهای دولت کره شمالی تنها مایه تمسخر مردم بیرون از مرزهای آن کشور است. همه میدانند که تنها در دهه 90 میلادی نزدیک به سه میلیون نفر از مردم کره شمالی به دلیل قحطی جانشان را از دست دادند.
عکسهای ماهوارهای، شبهای ژاپن، چین و کره جنوبی را غرق در نور نشان میدهد در حالی که آسمان کره شمالی در خاموشی مطلق فرو رفته است.ظاهرا تبلیغات شمالیها در برابر همسایه جنوبیشان چندان کارساز نیست چون هر سال عده زیادی از مردم کره شمالی به خصوص جوانها سعی میکنند از راههای مختلف و به خصوص از نوار مرزی فرار کنند و به کره جنوبی پناهنده شوند. در این بین تعداد زیادی از این عده که زندگیشان را به خطر میاندازند در نقاط مرزی توسط تکتیراندازان مرزبان کشورشان کشته میشوند.
دو تکه جدا افتاده
روند اقتصادی دو کره تا اواسط دهه 1970 تقریبا مانند هم بود. قبل از جنگ 1953 از لحاظ وضعیت اقتصادی و توسعهیافتگی شبهجزیره کره شرایط همگنی داشت. در اولین سالهای پس از جنگ هم شرایط همینطور بود. سراسر شبهجزیره ویران شده بود و تمام نیروی نظامی متوجه کمربند امنیتی بین دو کشور بود. با نزدیک شدن پایان دوران جنگ سرد بین دنیای کمونیسم و غرب کیم ایل سونگ سعی کرد با کوتاه کردن دست چین و شوروی از سیاست این کشور این دو را رو به روی هم قرار دهد و به این ترتیب از هر دو آنها امتیاز بگیرد.
تمام نیروهای نظامی خارجی تا سال 1958 از کره شمالی خارج شده بودند. از این زمان به بعد ساختار حکومت کره شمالی بیش از پیش به سوی نظامی شدن پیش رفت. حکومت این کشور با محدود کردن و سرکوب نهادهای اجتماعی یک سیستم اقتدارگرا به وجود آورد که در آن همه چیز را کیم که دیگر به او رهبر بزرگ میگفتند تعیین میکرد.بخشی از نیروهای نظامی آمریکا حتی تا امروز هم در خاک کره جنوبی باقی ماندهاند.
مذاکراتی که بی نتیجه ماند
در بین سالهای 1950 تا 53، دهکده پانمونجوم از هر دو طرف زیر آتش گلولههای توپ، موشکها و بمبهایی بود که جنگندهها میریختند. «کورتیس لی می» رئیس نیروهای هوایی آمریکا در کره جنوبی پیش از آغاز جنگ و برای رجزخوانی علیه رژیم کیم ایل سونگ و در پاسخ به ادعاها و تهدیدهای او گفته بود: «همه دهکدهها را ویران میکنیم!»
از شمال که بیایید پیش از رسیدن به کمربند مرزی به شهر صنعتی کائسونگ میرسید. در این شهر بود که در سال 1951 پس از یک سال جنگ اولین مذاکرات برای صلح بین طرفین انجام شد. ولی با ادامه جنگ بعدها دور دیگری از مذاکرات در 10 کیلومتری جنوب شرق کائسونگ با میزبانی پانمونجوم برگزار شد؛ دهکدهای که در ساحل غربی رود ساچون تا نابودی پیش رفته بود.دو سال پس از شروع جنگ دور دیگری از مذاکرات آغاز شد که اینبار هم به نتیجه نرسید. در این هنگام، ژنرالهای طرفین در عمارتی گرد هم آمدند که در هشت کیلومتری کائسونگ قرار داشت.
در این مذاکرات نیروهای کمونیست به سرکردگی ژنرال نام ایل در برابر نیروهای کرهای- آمریکایی قرار گرفتند که ژنرال ویلیام کی هریسون آنها را نمایندگی میکرد. این بار پس از مدتها سکوت و جنگ فرسایشی طرفین لحن ملایمتری اتخاذ کردند و مذاکرات در ابتدا آنها را به توافقات اولیهای رساند ولی باز هم در پایان به زبان اسلحه روی آوردند. ریچارد واترز که از تفنگداران تیپ 29 لشکر سلطنتی بود. در خاطراتش راجع به مذاکراتی که در پانمونجوم در جریان بود، میگوید: «هر شب چراغهای ده را از دور میدیدیم و متوجه میشدیم که گفتوگوها همچنان در جریان است. ولی یک شب چراغها روشن نشد و فهمیدیم که مداکرات را رها کردهاند. دو روز نگذشته بود که منطقه گلوله باران شد. تمامی نداشت!»
خونریزی در شبه جزیره
از بسیاری جهات جنگ سه ساله کره یک عصر مهم تاریخی را رقم زد که با آغاز جنگ شروع شد و با اعلام آتشبس پایان یافت. این رویارویی نظامی آخرین قماری بود که جوزف استالین در زندگیاش کرد تا اوضاع جغرافیای سیاسی را به نفع شوروی و به ضرر آمریکا تغییر دهد ولی عمرش به این ماجرا کفاف نداد. از سوی دیگر ایلات متحده که آن روزها ساختار جدیدی پیدا کرده بود در این زمان با یکی از بزرگترین بحرانهای تاریخش مواجه شد. به این ترتیب چهار ماه بعد از مرگ استالین دو کره آتشبس را پذیرفتند.
شبه جزیره کره تا اواسط سال 1948 در میان نواحی تحت فرمان ژاپن قرار داشت و از این کشور جدا شد. در این دوره از تاریخ منطقه محل رویارویی کمونیستها از شمال و ضدکمونیستها از جنوب شده بود. آنها به سرعت کشورها را با خودشان همراه میکردند و در برابر جبهه رو به رو قرار میدادند. در 25 ژوئن 1950 کیم ایل سونگ با پشتیبانی خاموش استالین با یک حمله ناگهانی به جنوب یورش آورد و طی چند روز سئول را تصرف کرد. ولی در این هنگام جبهه روبه رو به خودش آمد.
هری ترومن، رئیسجمهور آمریکا در سخنرانیاش گفت: «پیش از اینکه بخواهند بیش از این قدرتنمایی کنند آنها را به عقب خواهیم راند.»ورود همهجانبه آمریکا به جنگ در این هنگام یادآور حضور آنها در جنگ جهانی دوم بود. لشکر نظامی که از سربازان 16 کشور متحد با آمریکا تشکیل میشد به فرماندهی ژنرال داگلاس مکآرتور که فرمان پس زدن نیروهای کیم ایل سونگ را داشت به کره اعزام شد.
از میان نیروهایی که به رهبری آمریکا وارد کره میشدند لشکر بیست و هفتم و بیست و نهم را نظامیان انگلیسی تشکیل میدادند که تعدادشان بالغ بر 90 هزار نفر بود. در 12 ماه ابتدایی جنگ محل درگیری طرفین از این سوی شبهجزیره به سوی دیگر رفت. آخرین روزهای زمستان 1950، آمریکا در حال فتح کامل شبهجزیره بود که مائو زدونگ سرنوشت جنگ را تغییر داد. او صدها هزار سرباز داوطلب را از ارتش آزادیبخش چین به نفع کره شمالی وارد جنگ کرد. شوک شدیدی به وضعیت نبرد وارد شد.
نیروهای متحد با آمریکا در چند عقبنشینی برقآسا در میان کوههای سفید از برفی که به دریای ژاپن میرسید مناطق وسیعی را به کمونیستها واگذار کردند.در اواسط سال 1951 پس از چندین ماه تبادل آتش و پس از اینکه جبهه جنگ چندین بار به نفع طرفین تغییر مکان داد قوای دو طرف به تعادل رسید.
جنگ گره خورده بود. نه سربازان بیشماری که از چین میآمدند و نه جنگندهها و تسلیحاتی که از منابع آمریکا و متحدان نیرومندش به کره میرسیدند، هیچیک برتری چشم گیری بر جبهه مقابل نداشتند. جنگ کاملا فرسایشی شده بود و آتش گستردهای که هر روز بر سر هم میریختند جز بر جای گذاشتن کشتههای پرتعداد و کم کردن توان نظامی دو طرف نتیجهای برای آنها نداشت. وقتی جنگ تمام شد آمریکا 36 هزار و 516 ، انگلیس هزار و 109 و ارتش کره جنوبی 138 هزار نفر کشته داده بودند. در سوی دیگر هم تلفات سنگینی روی دست کمونیستها مانده بود: تخمینها میگفت چیزی حدود 5/1 میلیون نفر که حداقل یک میلیون نفر از آن بومیان کره شمالی بودند.
حادثه پل بیبازگشت
تقریبا یک کیلومتر جنوب عمارتی که مذاکرات صلح در آن انجام میشد، در کنار رود ساچون عمارت «پانمونگاک» قرار دارد؛ یک ساختمان بسیار محکم با معماری کمونیستی که در تمام سطح در و دیوارهای داخلی و بیرونیاش میشود نقاشیها و نشانههایی را دید که به «رهبر بزرگ» اشاره دارد. جنوب این عمارت خط مرزی قرار دارد که عمارت «کمیسیون صلح نظامی» در میان آن جای میگیرد و مذاکرات نظامی دو طرف تا امروز در آن انجام میشود.
تا سال 1976 گروههای نظامی دوکره و سربازان آمریکایی به راحتی در شعاع 400 متری خط امنیتی مرزی پرسه میزدند. ولی در ماه آگوست آن سال اتفاق عجیبی افتاد که واقعیت آن هیچوقت روشن نشد. یک روز صبح سروان آمریکایی به نام «آرتور بونیفاس» و «مارک برت» رسدبان یکم آمریکا به درخت مشهوری که دقیقا نزدیک محل علامتگذاری شده مرزی بود، نزدیک شدند تا به ادعای آمریکاییها آن را هرس کنند.
مرزبانهای کره شمالی با آنها درگیر شدند و آنها را با تبرهای خودشان کشتند. کره شمالی بر خلاف ادعای همسایه جنوبیاش اعلام کرده بود که این دو از محل علامتگذاری شده رد شده بودند و با مرزبانها زد و خورد کرده بودند. این حادثه در کنار پلی مرزی اتفاق افتاد که برای همیشه به پل «بی بازگشت» معروف شد.
آمریکا در پاسخ به این اتفاق عملیات «پاول بونیان» را در 21 آگوست کلید زد که طی آن آسمان شبهجزیره به تسخیر آمریکاییها درآمد. بمبافکنهای بی52 و فانتومهای اف4 از پایگاه هوایی «کنسان» بلند میشدند، در آسمان کره شمالی چرخ میزدند و باز میگشتند. از آنجا که این حرکتها در شمال بیپاسخ ماند درگیری بین طرفین رخ نداد. چند روز بعد هم آمریکاییها آن درخت را قطع کردند که این اقدام هم هیچ واکنشی از طرف دشمن در پی نداشت. کمپ حفاظتی کره جنوبی در خط مرزی که تا آن زمان «کیتی هاوک» نام داشت هم به کمپ بونیفاس تغییر نام داده شد.
افق تاریک رابطه همسایهها
اکنون خط مرزی را یک دیوار قطور بتنی تشکیل میدهد. رابطه بین دو کشور باوجود سیاست «تابش آفتاب» و تلاشهای پیگیر و مداوم کره جنوبی برای گفت وگو و آشتی با همسایه همنامش همچنان سرد و خصمانه است. دو سال قبل، ماه مارس بود که یک زیردریایی منتسب به کره شمالی با حمله به یک کشتی نیروی دریایی کره جنوبی آن را غرق کرد و موجب مرگ 46 نفر از سرنشینانش شد. برخورد نظامی دوباره این کشورها در سال 2010 نشان داد گره کور روابط پرتنش دو ساکن شبهجزیره همچنان بازنشدنی است.
در ماه نوامبر هم شلیک یک ناو بر کشتی کشور همسایه در منطقه مرزی مورد مناقشه اوضاع را آشفتهتر کرد. اخباری که از برنامههای کره شمالی برای آزمایش سلاح های هستهای به گوش میرسد هم افق روابط بین همسایهها را تاریکتر میکند.کی تائک لی، سرباز سابق کره جنوبی که همه این سالهای غمانگیر را تجربه کرده است در این باره میگوید: «در گذشته با اعمال سیاست تابش آفتاب، چون ما میخواستیم همکاری صلحآمیز بین شمال و جنوب را افزایش دهیم سعی میکردیم از یادآوری برنامهها و فعالیتهای هستهای همسایهمان پرهیز کنیم.»
تائک لی که مشاور «لی میونگ باک»، رئیس جمهور کره جنوبی هم هست، میگوید: «اگر ما یا همسایه شمالیمان در شبه جزیره تسلیحات هستهای داشته باشیم، این موضوع باعث میشود دیگر همسایههای ما از همراهی و همکاری برای اتحاد دوباره کرهها خودداری کنند.» صحنه آمادهباش نیروهای نظامی که در کمربند امنیتی مرزی توپ و تفنگها را به سمت هم نشانه رفتهاند، تایید میکند که تا زمان آشتی و اتحاد دو کره روزهای زیادی باقی مانده است.