- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم یک کیلو و بیست گرم
نقد فیلم یک کیلو و بیست گرم
اختصاصیآسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank"> آسمونی/نقد از چکاوک شیرازی
امروزه کمتر پیش می آید که سوژه ی جدیدی برای فیلمسازی پیدا کنند و این تنها منحصر به سینمای ایران نیست.
اما می توان نوع روایت را تغییر داد که کلیشه بودن سوژه ی داستان خیلی به چشم نیاید. یک کیلو... همان سوژه ی قدیمی تلاش برای فراهم کردن پول دیه بود با همان ساختار همیشگی که اتفاقا می شد رگه هایی از اصول فیلمنامه نویسی را در آن پیدا کرد. اما این اصول چفت و بست محکمی نداشت.
تعادل و نظم طبیعی خانواده ای به هم می خورد. زن خانواده (لیلا زارع) برای حل مشکلش دست به کارهای مختلفی می زند ( نقشه ی راه) و در آخر هم با وجود اشتباهاتی که کرده همه چیز برایش خوب تمام می شود.
ظاهرا باید همه چیز درست باشد اما این طور نیست. یکی از دلایلش این است که نویسنده گمان کرده باید تمام اطلاعات مربوط به کاراکترهایش است رابگوید بنابراین هر چیزی که لازم نیست را ما می دانیم بدون اینکه جای دیگری استفاده ای خاص از آن اطلاعات بشود.
مثلا خانواده ای که تا نیمه های ابتدایی فیلم هیچ حضوری ندارند و یکهو ظاهر می شوند اما زندگیشان به زندگی قهرمان داستان ربط پیدا می کند .
مادر این خانواده ( فرشته صدرعرفایی) به خانه ی دخترش می آید. در راه با شوهرش تلفنی حرف می زند و اطلاعاتی راجع به دانشگاه و غذای پسرشان می دهد.
پسری که هیچ نقشی در کل فیلم ندارد. از این مثال ها در کل فیلم زیاد است که به شدت باعث شده فیلم " شل و ول " به نظر بیاید.
داستان با ضربه اتفاقی که "سعید آقاخانی" به چشم "بابک انصاری" می زند وارد پیچ اول می شود. طبیعتا وقتی زمانی طولانی از فیلم به زندگی مربوط به زندگی "بابک انصاری" و نامزدش می شود مخاطب انتظار دارد که آنها اتفاق خاصی را در سرنوشت داستان رقم بزنند اما آنها هیچ تاثیر خاصی در روایت داستان ندارند که هیچ، بلکه می توان کل قسمت مربوط به آن ها را قیچی کرد و دور ریخت و فیلم را با حادثه ی ضربه خوردن به چشم "بابک انصاری" شروع کرد. اصلا حضورکسی که باید دیه بگیرد در فیلم لازم نبود.
همه چیز در فیلم عنوان شده بود، اما به نوعی انگار در هوا مانده بود.
در کل برداشت خیلی ناموفقی از فیلم "21 گرم" بود که تنها در قسمتیاز عنوان فیلم وجه اشتراک داشتند.