فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای یکی از فیلم های خارجی است که موضوع تخیلی را دنبال می کند. آسمونی در این...
فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای یکی از فیلم های خارجی است که موضوع تخیلی را دنبال می کند. آسمونی در این بخش به معرفی فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای، بازیگران فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای، داستان فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای و نقد فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای می پردازد. فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای یا بینستارهای فیلمی حماسی علمی–تخیلی به کارگردانی کریستوفر نولان است. متیو مککانهی، ان هتوی، جسیکا چستین و مایکل کین در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. ماجرای این فیلم دربارهٔ فضانوردانی است که از طریق کرمچالهای سفر میکنند تا سیارهای قابل سکنی بیابند. فیلمنامهٔ این فیلم را کریستوفر نولان به همراه برادرش جاناتان نوشته است. کریستوفر به همراه لیندا اوبست و اما توماس تهیهکنندگی فیلم را برعهده داشتند. فیزیکدان نظری، کیپ تورن یکی از تهیهکنندگان اجرایی و مشاور علمی فیلم است. وارنر برادرز که پیشتر، تهیهکنندگی و توزیع برخی فیلمهای نولان را بر عهده داشت، با پارامونت، استودیوی رقیب خود، مذاکره کرد تا آنها هم روی این فیلم سرمایهگذاری کنند. لجندری پیکچرز نیز از سرمایهگذاران بود. سینکاپی و لیندا اوبست پروداکشنز نیز از تهیهکنندگان این فیلم هستند. نولان هویته ون هویتما را به عنوان مدیر فیلمبرداری استخدام کرد، زیرا والی فیستر مشغول کارگردانی اولین فیلم خود برتری بود. برای فیلمبرداری، نولان از فرمت آنامورفیک 35 میلیمتری و آیمکس 70 میلیمتری استفاده کرد. فیلمبرداری در سه ماه پایانی سال 2013 در آلبرتای کانادا، جنوب ایسلند و لس آنجلس انجام شد. شرکت دابل نگتیو مسئول طراحی و اجرای جلوههای ویژهٔ این فیلم بود. فرش قرمز بین ستارهای 26 اکتبر 2014 در لس آنجلس برگزار شد. این فیلم در گیشه موفق بود و نظرات مثبت منتقدان را در پی داشت، آنها بیشتر صحت علمی فیلم، موسیقی متن، جلوههای ویژه و بازی متیو مککاناهی، ان هتوی و مکنزی فوی را تحسین کردهاند. در هشتاد و هفتمین دوره جوایز اسکار این فیلم نامزد دریافت 5 جایزهٔ بهترین جلوههای ویژه، بهترین طراحی صحنه، بهترین میکس صدا، بهترین تدوین صدا و بهترین موسیقی فیلم شد و از این بین موفق به دریافت جایزه بهترین جلوههای ویژه گردید. بین ستارهای همچنین برنده چند جایزه دیگر برای جلوههای ویژه، فیلمبرداری و موسیقی فیلم شده است.
بازیگران فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای فضانوردان فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای
شخصیتهای روی زمین فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای
داستان فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای در آینده زمین به علت آتشک محصولات کشاورزی رو به نابودی است و هر روز محصولات بیشتری نابود میشود. کوپر (متیو مککانهی) خلبان سابق ناسا که حالا کشاورز شده به همراه پدر زن، پسر جوان و دختر 10 سالهاش در یک مزرعه زندگی میکنند. مورفی (دختر کوپر) معتقد است که در اتاقش یک شبح وجود دارد که سعی دارد با او ارتباط برقرار کند. کوپر و مورفی کشف میکنند شبح یک هوش ناشناخته است که با ارسال پیام با استفاده از امواج گرانشی مختصات دستگاه اعداد دودویی در گرد و غبار به جا میگذارد که این مختصات آنها را به تأسیسات مخفی ناسا که توسط پروفسور جان برند (مایکل کین) رهبری میشود، راهنمایی میکند. برند فاش میکند یک کرمچاله که توسط هوش بیگانه ساخته شده احتمالاً آنها را به یک سیاره جدید که امیدی برای زنده ماندن و ادامه نسل بشر است راهنمایی میکند. مأموریت لازاروس ناسا، سه سیاره را که به دور یک سیاهچاله غولپیکر (گارگَنچوا) میچرخند، به صورت احتمالی قابل سکونت تشخیص داده است: میلر، ادموندز و مَن نام این سیارههاست که هر کدام نام فضانوردانی است که به سمت آنها رفتهاند. برند کوپر را استخدام میکند تا یک سفینه فضایی به اسم اِندورنس را رهبری کند تا اطلاعات آن فضانوردان را به دست بیاورد. اگر یکی از سیارات قابل سکونت باشد بشریت به دنبال او خواهند رفت. عزیمت کوپر مورفی را به شدت ناراحت میکند و این دو در شرایط بدی از هم جدا میشوند.
در اندورنس کوپر به دختر برند، آملیا (ان هتوی) که زیستشناس است، دانشمندان رُمیلی (دیوید گیسی) و دویل (وس بنتلی) و دو ربات به اسمهای تارس و کیس اضافه میشود. آنها وارد کرمچاله میشوند و به سمت میلر میروند اما پی میبرند که سیاره آنقدر به گارگَنچوا نزدیک است که تجربه شدید اتساع زمان گرانشی ایجاد میکند، به این معنی که هر یک ساعت روی سطح سیاره به اندازه 7 سال بر روی زمین است. آنها بر روی سیاره فرود میآیند. معلوم میشود سطح آن پوشیده شده از یک اقیانوس کم عمق است که موجهایی غولآسا دارد. در حالی که آملیا تلاش میکند اطلاعات میلر را بهبود دهد، یک موج عظیم به آنها نزدیک میشود و دویل را میکُشد و باعث میشود که عزیمت آنها به تأخیر بیفتد. وقتی آنها به اندورنس برمیگردند 23 سال گذشته است. در زمین مورف جوان به عنوان یک دانشمند در ناسا به کمک پروفسور برند بر روی معادلهای کار میکند که ناسا را قادر میسازد یک ایستگاه فضایی عظیم را که از طریق گرانش کار میکند، راهاندازی کند. وقتی که پروفسور برند در بستر مرگ است اذعان میکند که او مشکل را مدتها قبل حل کرده و میدانسته که نقشه A غیرممکن است. او یافتهها و ایمان خود را روی نقشه B یعنی استفاده از جنین بارور و شروع بشریت از نو گذاشته است. اما مورفی معتقد است نتیجهگیری پروفسور برند با اضافه کردن اطلاعات از تکینگی گرانشی یک سیاهچاله میتواند کار کند. با کم شدن سوخت اندورنس تنها میتواند به یک سیاره دیگر برود قبل از این که به زمین برگردد. بعد از یک رأیگیری تیم سیاره مَن را انتخاب میکند، به دلیل این که از آن همچنان داده منتقل میشود. اما آنها با سیارهٔ یخ زدهای روبهرو میشوند که قابل سکونت نیست. دکتر مَن (مت دیمون) میدانسته که نقشه B هدف اصلی این مأموریت بوده، به همین دلیل اطلاعات جعلی را به اندورنس فرستاده تا آنها به کمک وی بیایند.
پمَن لباس فضانوردی کوپر را میشکند تا او بمیرد و فرار میکند تا با یک شاتل به اندورنس برسد. رامیلی توسط یک بمب که مَن برای حفاظت از رازهایش کار گذاشته بود کشته میشود. آملیا کوپر را نجات میدهد و با یک شاتل دیگر به دنبال اندورنس میروند. مَن شاتل را به طور اشتباه به اندورنس متصل میکند. محفظه هوا میترکد و من کشته میشود و آسیبهای جدی به اندورنس وارد میشود، اما کوپر با استفاده از شاتل، اندورنس را بار دیگر تحت کنترل خود درمیآورد. کوپر و آملیا برای فرار از گرانش سیاه چاله نقشهای را تنظیم میکنند تا به سیاره ادموندز بروند. آملیا به سیاره میرود ولی کوپر و تارس به داخل سیاه چاله میروند و برای به دست آوردن اطلاعات از خود گذشتگی میکنند. آنها به یک فضای چهاربعدی تسرکت، که در آن، زمان به عنوان یک بعد فضایی ظاهر میشود و کوپر تصویر اتاق خواب مورف را در تمامی لحظات موجود (بینهایت لحظه) میبیند، وارد میشوند. کوپر متوجه میشود موجودات بیگانه همان انسانهای پیشرفتهٔ آیندهاند و این فضا را ساختهاند تا او بتواند با مورفی ارتباط برقرار کند و بشریت را نجات دهد. کوپر با استفاده از امواج گرانشی و از طریق دادن کد تکینگی گرانشی به ساعت مورف جوان و کامل کردن معادله برند، بشریت را نجات میدهد. کوپر بعد از سالها در یکی از ایستگاههای فضایی بیدار میشود و با مورف پیر ملاقات میکند، کسی که مانع از نابودی بشریت شده است. در پایان مورف به کوپر میگوید تا به دنبال آملیا که در سیاره ادموندز زندگی را آغاز کرده و در حال عملی کردن نقشه B هست، برود.
نقد فیلم اینتراستلار یا میان ستاره ای کریستوفر نولان را می توان یکی از معدود فیلمسازان عصر حاضر دانست که هربار اراده کرده، دنیای پیچیده ای که در ذهنش ساخته را به راحتی به سینما آورده و به تصویر کشیده است. بهترین مثال از این عنوان را می توان فیلم « تلقین » دانست که احتمالاً هیچکس به جز خود نولان قادر نبود پیچیدگی های ساختار ذهن را در آن را به ساده ترین شکل ممکن برای مخاطب توضیح دهد و اثری جانانه و بی بدیل خلق کند. اما بحث « در میان ستارگان » بطور کل از دیگر آثار نولان جداست برای اینکه اینبار ابداً قرار نیست با یک داستان تخیلی مواجه باشیم بلکه بخش زیادی از فیلم برگرفته از مباحث مختلف تعریف شده در دنیای فیزیک و نجوم است که بطور ساده و روان به مخاطب ارائه شده است. داستان فیلم در آینده رخ می دهد. در این دوران زمین با آفت های مخرب گیاهی مواجه شده و بحران اکسیژن به شدت زندگی را در زمین تهدید می کند. کوپر ( متیو مک کناهی ) که سابقاً یک خلبان تست پرواز بوده، هم اکنون به همراه پسر و دخترش در مزرعه شان زندگی می کنند. دختر کوپر به نام مورف ( مکنزی فوی ) دختری بسیار باهوش است که وابستگی شدیدی به پدرش دارد و کوپر هم نمی تواند لحظه ای خود را جدای از او احساس کند با اینحال کوپر بزودی با یک ایستگاه مخفی روبرو می شوند که در آن فضاپیمایی قرار گرفته است. مدیر این مجموعه دکتر برند ( مایکل کین ) می باشد که قصد دارد برای نجاب بشریت سفینه ای را به فضا ارسال کند تا بتواند وارد گودالی که در نزدیکی سیاره زحل وجود دارد شده و راهی برای نجات ساکنین زمین در آن جستجو کند. برند از کوپر می خواهد که به همراه یک تیم ، هدایت این فضاپیما را برعهده بگیرند و کوپر نیز علی رغم مشکلات شخصی که دارد تصمیم می گیرد برای نجاب بشر این فرصت را از دست ندهد اما...
« در میان ستارگان » را می توان دقیق ترین فیلم سینمایی ساخته شده در تاریخ سینما درباره مباحث فضایی عنوان کرد که جزئی ترین این مباحث را به زیبایی در چارچوب یک داستان احساسی روایت کرده است. نولان مانند تمامی آثار گذشته اش اینبار نیز در فیلم « در میان ستارگان » تماشاگر سینما را با انواع و اقسام لحظه ها و دیالوگ های ناب سینمایی که احتمالا فقط خودش و برادرش قادر به نگارش آن هستند به وجد آورده و اجازه نمی دهد که لحظه ای از فیلم را از دست دهد. تحسین برانگیزترین نکته درباره اثر جدید نولان طرح مسائل مختلف نجوم و فیزیک است که در دنیای واقعی پیچیدگی های شرح آن بسیاری از افراد بی حوصله را فراری می دهد اما در اینجا نولان در قامت یک استاد نجوم، پیچیده ترین مباحث فضایی اعم از مفهوم سیاهچاله ها و همچنین زمان در شرایط مختلف را به راحتی و با زبانی ساده و هنرمندان به تصویر کشیده است که می تواند یک هدیه استثنائی برای علاقه مندان به علم نجوم باشد. خوشبختانه کیفیت جلوه های ویژه بکار رفته در « در میان ستارگان » بسیار بالا بوده و از حالا می توان نام آن را در میان یکی از نامزدهای جدی اسکار قرار داد. البته کیفیت جلوه های ویژه فیلم اگرچه در سطح بسیار بالا و قابل تحسین هستند اما اهمیت اصلی آن در این است که موفق شده بسیاری از مباحث علمی که تا پیش از این فقط بر روی کاغذ می شد به خوبی آن را شرح داد، در اینجا با استفاده از جلوه های ویژه و کارگردانی عالی نولان ، به خوبی به مخاطب عام سینما تفهیم کند ( مخصوصا بُعد زمان ) که این موضوع به راحتی می تواند باعث شود « در میان ستارگان » یک کلاس درس جذاب و استاندارد چه برای دوستداران علم و چه برای مخاطبین سینما باشد. اما دیگر تاکیدی که نولان در ساخت « در میان ستارگان » مد نظر داشته، بحث احساسات و عشق بی انتها بوده که بخش بسیاری از فیلم را در نظر گرفته است. نولان در مقدمه فیلم رابطه عاطفی میان خانواده کوپر را عمیق توصیف می کند و قلب تپنده این رابطه میان کوپر و دخترش مورف در جریان است. اما پس از اینکه کوپر عازم فضا می شود و در شرایط متفاوتی در سیاره منجمد قرار می گیرد، نولان با بازخوانی رابطه عاطفی شدید کوپر با دخترش با در نظر گرفتن یک تئوری علمی ( خیلی نمی خواهم در مورد داستان فیلم توضیح بدهم برای اینکه به راحتی بعد از شرح آن، لذت تماشای فیلم تا حد زیادی از بین می رود ) به راحتی تماشاگر را بهت زده می کند و این بی شک هنر نولان است که به راحتی قادر است کنترل ذهن مخاطبش را بدست بگیرد و در لحظه ای که هیچکس انتظارش را ندارد آن را غافلگیر کند.
اما « در میان ستارگان » خالی از مشکل هم نیست. یکی از مشکلات عمده فیلم روابط شخصیت های داستان با یکدیگر هست که به باشکوهی جلوه های ویژه فیلم نیست. یکی از این شخصیت ها ، آمیلیا ( با بازی آن هاتاوی ) می باشد که در مجموع به نظر نمی رسد حضورش توانسته باشد گام مثبتی در جهت گسترش بارِ عاطفی فیلم به همراه داشته باشد. رابطه میان کوپر و آملیا درخشان نیست و نمی توان چندان از آن لذت برد. همچنین رابطه میان کوپر و دخترش مورف نیز اگرچه از لحاظ عاطفی پرکشش و جذاب تداعی می کند اما مستدام بودن آن پس از مدتی باعث رنگ باختنش می شود. در مجموع می توان گفت که روابط میان شخصیت ها در « در میان ستارگان » آنچنان که انتظار می رفت درخشان نیست اما با اینحال در حدی هم نیست که آزار دهنده باشد. متیو مک کناهی در نقش کوپر، پر تحرک و پر احساس است. جنس بازی مک کناهی در « در میان ستارگان » از آن دسته نقش آفرینی هایی است که احتمالاً او را نامزد دریافت اسکار خواهد کرد اما امکان بردن آن تقریباً صفر است. بازی مک کناهی در بخش های عاطفی فیلم قابل تحسین است و وزنه سنگینی برای فیلم محسوب می شود. آن هاتاوی درخشش قابل توجهی در فیلم ندارد اما مثل همیشه می داند که باید کارش را چطور انجام دهد. جسیکا چیستن نیز تقریبا همانی است که در فیلم « سی دقیقه بامداد » از او دیده بودیم با این تفاوت که در اینجا فیلم تمرکز کاملی بر روی او قرار نداده است. مایکل کین نیز که یار همیشگی کریستوفر نولان بوده و در بیشتر آثارش می توان رد او رو یافت، مثل همیشه در نقش یک پیرمرد عاقل ، خوب ظاهر شده است. نولان در « در میان ستارگان » با ذهنی خلاق و هنرمندانه موفق شده اثری را خلق کند که از هر لحاظ اثری استاندارد محسوب می شود. فیلم به شدت بر علمی بودن مباحث خود تاکید دارد و تقریباً می توان فارغ از فضای پسازمانی فیلم ( که البته خود آن هم پُر بیراه نیست ) باقی مباحث مطرح شده در فیلم را نه در چارچوب یک داستان تخیلی فضایی بلکه در علم واقعی فیزیک و نجوم دانست.
نکته تحسین برانگیز دیگر مطرح کردن مفهوم عشق بی نهایت است که همسو با رویکرد و اعتقادات اخلاقی نولان ( که معمولاً می توان ردپایش را در آثار قبلی اش همچون « حیثیت » نیز جستجو کرد ) بخش زیادی از فیلم را در بر می گیرد. « در میان ستارگان » مرزی است میان علم و احساسات عمیق انسانی که در چارچوب یک داستان آخرالزمانی به تصویر کشیده شده است. فیلم جدید نولان به خوبی شکوه یک اثر بلاک باستری را یادآوری می کند و ما را مجبور به ایستادن و تشویق می کند. احتمالاً سالها طول خواهد کشید که اثری با کیفیتِ « در میان ستارگان » بتواند اینچنین داستان پیچیده ای را در قالب مفاهیم انسانی با ساده ترین زبان ممکن روایت کند.