- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلم در سکوت
نقد فیلم در سکوت
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel='follow'>اختصاصی آسمونی نقد از چکاوک شیرازی
فیلم ماجرای مادری است که بیست و سه سال از دخترش دور بوده و حالا به بهانه ی شرکت در پروژه ای به ایران برگشته و سعی می کند با دخترش ارتباط برقرار کند. مادری که تحصیلات و شغل خوبی دارد و در ایران به تخصصش نیاز است. در ابتدای فیلم به این پروژه و تخصص مادر اهمیت ویژه ای می دهند تا جایی که در واگویه های مادر با خودش میشنویمکه می گویدهر دو را حل می کنم هم پروژه هم مسائل مربوط به دخترم را. اما چیزی از داستان نگذشته که عملا موضوع پروژه به فراموشی سپرده می شود، موضوعی که می توانست در لایه ی اولیه داستان قرار بگیرد و موضوع دیدار مادر و دختر لایه ی درونی باشد و داستان را با چالش های بیشتری مواجه کند.
بر میگردیم به تنها موضوع باقی مانده یعنی دیدار این دو، که به هیچ عنوان یه قول معروف در نیامده، مادری که تا چند قدمی دخترش می رود چه دلیلی دارد که همین چند قدم را طی نکند و به او نرسد؟ فقط به دلیل سال ها دوری و اخت شدن با تنهایی؟ اما به نظر نمی آید زنی که به مقام بالای تحصیلی و اجتماعی رسیده چندان هم منزوی و از آدم گریزان باشد.
طبق معمول اکثر فیلم های وطنی شخصیت ها مدام از این سو به آن سو می روند و تمام اتفاقات داستان را تعریف می کنند و هیچ رابطه ی علت و معلولی برای پیش برد داستان وجود ندارد. حتی علت حضور بعضی شخصیت ها مانند نامزد دختر هم معلوم نیست به غیر از چند جمله ای که مادر جهت سفارش به داماد آینده اش میگوید، که انگار قرار بوده پسر دختر را رها کند و حالا با این چند جمله ی سرد نظرش عوض می شود. در نهایت گره هایی که به زور در داستان انداخته شده باز می شود اما به طریقی به شدت سطحی و ساده. مادر بعد از بیست و سه سال بالاخره اعتراف می کند که مورد تعرض واقع شده و به این دلیل که نمی خواسته این مسئله برایش تداعی شود دختر را رها کرده. از این ساده لوحانه تر این است که هنگامی که قصد برگشتن دارد پدرشوهر سابقش به او می رسد و می گوید من تست دادم و دختر، نوه ی واقعی من است!!! حالا سوال این جاست، چرا این خانم تحصیل کرده تا حالا به این فکر نیفتاده که یک تست ساده ی دی ان ای می تواند از این کابوس خلاصش کند؟ چرا این همه سال به خودش سختی داده و نخواسته مسئله را حل کند؟ انگار که هنگام نوشتن فیلم نامه نتوانسته اند پایانی مناسب برایش بیابند و با خود گفته اند اینجوری تمامش می کنیم، با پایانی که کاملا بی دلیل و منطق باز است.
یاد یکی از سریال های تلویزیون افتادم که زوجی سی شب برای بچه دار شدن دست به هر کاری از خریدن بچه و بچه دزدی می زنند و در آخرین قسمت سریال می فهمند که جایی هم برای درمان ناباروری وجود دارد!