- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های شهید
- شهید حسین ادبیان کیست؟ + بیوگرافی

شهید حسین ادبیان کیست؟ + بیوگرافی
آسمونی : شهید حسین ادبیان در تاریخ 20 مرداد 1330 در روستای مرادحاصل از توابع شهرستان کرمانشاه به دنیا آمد. از همان دوران کودکی علاقه خاصی به اهل بیت(ع) به ویژه به امام حسین(ع) داشت. عاشق قرآن بود و با آن انس گرفته بود. دوران تحصیل خود را با موفقیت گذراند و پس از اخذ دیپلم عازم خدمت سربازی شد و پس از 6 ماه به دانشکده افسری رفت و در مدت سه سال دانشکده را به پایان رساند.
احترام خاصی به افراد خانواده و فامیل میگذاشت و به همین دلیل در بین فامیل و دوستان محبوبیت خاصی پیدا کرده بود، فردی شجاع و متواضع، مومن و متعهد طوری که هرگز نماز و روزهاش قضا نمیشد. به روحانیون علاقهمند بود و مقید به انجام واجبات و ترک محرمات بود و از صبوری و سعه صدر برخوردار بود.
به مطالعه بسیار اهمیت میداد و بیشتر کتب مذهبی، علوم روز و تاریخی میخواند.در دوران انقلاب حضور فعالی در تظاهرات و مراسم انقلابی داشت، عکس و اعلامیههای امام راحل(ره) را بین مردم و دانشآموزان پخش میکرد. علاقه خاصی به امام خمینی(ره) داشت و هنگامی که امام در پاریس بود، سعی داشت به دیدارش برود که موفق نشد.
همواره عکس امام خمینی در زیر شیشه میز کارش داشت و دوستانش به علت ترس از مأموران ساواک، با او قطع رابطه کرده بودند، به خاطر فعالیتهای انقلابی، ساواک همه کارهای او را تحت نظر داشت و بارها زندانی و تبعید شد. سال 1357 نیز در زندان بود و خانوادهاش اطلاعی از او نداشتند، که بعد از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد.
با شروع جنگ تحمیلی عازم جبهه شد، از همان ابتدای جنگ و مسئله کردستان، کل زندگی خود را وقت جنگ و جبهه کرد. با درجه سرهنگ دومی در لشگر 81 زرهی ارتش و در تیپ دوم، فرماندهی گردان 166 را به عهده داشت و مدت 12 ماه در جبهه ها حضور داشت.
نماز شب و قرآن خواندنش هرگز ترک نمیشد و در هر شرایطی نماز شب را میخواند. همواره یگان تحت امرش را توصیه به پیروی از امام و ولایت فقیه میکرد و میگفت سرباز صدیق و درستکار، فداکار برای پیشبرد انقلاب اسلامی مخصوصاً برای سرکوبی ضد انقلاب و منافقین باشید و همچنین توصیه میکرد، ادامه دهنده راه امام باشید و حافظ خون شهیدان که خون خود را به پای انقلاب ریختهاند باشید.
با شروع نا آرامیها و درگیریهای کردستان وی به منظور کمک به همرزمان و مردم منطقه به تیپ سقز مأمور شد و در شهریورماه سال 58 همراه فرمانده جدید تیپ سقز با هلیکوپتر به سقز اعزام و در رهایی یگانهایی که توسط عناصر ضد انقلاب به کمین افتاده بودند و راه ورود به شهر را مسدود کرده بودند نقش اساسی را ایفا کرد.
این شهید در زمان حمله دموکراتها به پادگان پاوه همراه با پاسداران و شهید چمران در دفع ضد انقلاب نقش مهمی داشت که تمام اقدامات انقلابی و رشادتهای وی سبب ناراحتی ضدانقلاب از وی شده بود تا جایی که از شهر سنندج تا نزدیکیهای کامیاران ضد انقلاب به چوبهدار برای او آماده کرده بود و روی تیرهای برق اسم و عکس او را گذاشته بودند.
اهتزاز پرچم جمهوری اسلامی ایران
امیر سرلشکر شهید حسین ادبیان در تاریخ 15 اردیبهشت ماه سال 58 بعنوان فرمانده گروهان قرارگاه پشتیبانی منطقه یک منصوب و بعد از آن به لشکر 81 زرهی کرمانشاه منتقل شد و در تاریخ 4 اسفندماه سال 58 به گردان تکاوران مالک اشتر (گردان 166 تیپ 2 زرهی) اعزام شد.
در فاصله زمانی 20 فروردین تا پنج اردیبهشت سال 59 در سمت فرمانده گروه رزمی بهمن با کمال شجاعت تمامی ماموریتهای رزمی را انجام داده.
آنچه که از وی در خاطرات باقیمانده است انجام گشت شناسایی و پیشروی تا حوالی پاسگاه عراقی واقع در تنگه باویسی است که پرچم جمهوری اسلامی ایران را در پاسگاه باویسی که مدت سه ماه فاقد پرچم بود به اهتزاز درآورد. به علت این رشادت برای وی درخواست قدردانی شد و به علت انجام رشادت در کردستان و رشادتهای منطقه غرب به یک درجه ارشدیت مفتخر شد.
در تاریخ یک اسفند سال 59 با درجه سروانی به عنوان فرمانده گردان تکاوران مالک اشتر (گردان 166 تیپ 2 لشکر 81 زرهی) منصوب شد و در تاریخ دوم فروردین ماه سال 60 به درجه سرگردی نائل آمد.
سرانجام در تاریخ دوم اردیبهشت 1360 در منطقه سرپل ذهاب و در محل بازی دراز پس از منهدم کردن تعدادی از تانکهای دشمن بعثی و کشتن متجاوزان عراقی به عمق جبهه دشمن نفوذ و از خود مقاومت شجاعانه و دلیرانهای به نمایش میگذارد ولی به علت تعداد زیاد نیروهای دشمن به محاصره در آمده و در حوالی ارتفاع 1150 به فیض عظمای شهادت نائل آمد ولی پیکر مطهر وی پیدا نشد.
خبر شهادتش را مرحوم هاشمی رفسنجانی در مجلس اعلام کرد که امام خامنهای در خطبههای نماز جمعه تهران شهادت ایشان را تبریک گفتند و بنا به اطلاعیه جامعه مدرسین قم با توطئه بنی صدر به خاطر این که وی یک نیروی حزب اللهی بود پشت نیروهای بعث او را در ارتفاعات بازی دراز پیاده کردند و نیروی کمکی برای او فرستادند تا در آنجا به اسارت یا شهادت برسد.
وی چنان رعب و وحشت در دل منافقین انداخته بود که پس از شهادتش گروهکهای ضد انقلابی در ناحیههای مختلف بهویژه سقز جشن گرفته بودند.