- آسمونی
- مجله اینترنتی
- تقویم تاریخ
- 30 آوریل؛ شکست آمریکا در ویتنام (1975 م)

30 آوریل؛ شکست آمریکا در ویتنام (1975 م)
دولت آمریکا به رهبری رئیس جمهور دوایت آیزنهاور حضور آمریکایی در جنگ را به عنوان راهی برای جلوگیری از گسترش و کنترل کمونیسم در ویتنام جنوبی پیرو نظریه دومینومیدانست. با توجه به اصل ریزش دومینو اگر یک منطقه کمونیستی میشد مناطق اطراف را هم به دنبال خودش پایین میکشید (بعد از اتحاد جماهیر شوروی، چین، کره شمالی، ویتنام، لائوس …).
دولت ویتنام شمالی برای اتحاد تحت حکومت کمونیستی میجنگید، آنها اختلاف را ابتدا جنگ مستعمراتی فقط علیه نیرویهای استعماری فرانسوی میدانستند اما وقتی آمریکا به ویتنام جنوبی پیوست اختلاف را به جنگ علیه کل دولت ویتنام جنوبی که آن را دولت دست نشانده آمریکا یا عروسک خیمه شب بازی مطرح میکردند تغییر دادند (اگرچه پیش از ورود آمریکا به این جریان فرانسویها بواسطه تغییرات صورت گرفته در خود فرانسه در حال ترک ویتنام بودند).
امروز جمهوری سوسیالیستی ویتنام به نام ویتنام معروف است. شکست آمریکا در این جنگ به عنوان پیروزی آمریکا شناخته شد زیرا موجب آگاهی مردم دیگر کشورها از جمله اندونزی، سنگاپور، تایلند، مالزی و فیلیپین نسبت به کمونیسم و آزاد ماندن این کشورها از تمامیتخواهی کمونیسم شد و نهایتاً جنگ سرد طی سالهای 1990 و 1991 با جدا شدن کشورهای پساشوروی از این اتحاد که به فروپاشی شوروی شناخته شد پایان یافت.
این فروپاشی ناشی از شکست اقتصادی طرح کمونیستی گاسپلن در تأمین نیازهای مردم شوروی بود که به مرگ و میر گسترده بازنشستگان نیز منجر شد. 2 سال پیش از فروپاشی شوروی میخائیل گورباچف میخواست که مصالحه با غرب باوقار و منظم باشد، او تصاویر تلویزیونی یادآور هرجومرج خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام در سال 1975 را نمیخواست و در چرخه داخلی پلیتبورو گفته بود که «ما نباید در پیشگاه جهان در لباس زیر خود یا بدون لباس نمایان شویم» و «موضع شکستخورده امکانپذیر نیست» و آن عقبنشینی به عنوان مصالحه با غرب و تضمین اروپای شرقی در نظر گرفته شده بود اگر چه بیفایده بود.
جنگ ویتنام (به ویتنامی: Chiến tranh Việt Nam) نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای است که از سال 1955 تا 1975 بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به «ویتکنگ» از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد. دولت آمریکا (دوایت آیزنهاور) حضور آمریکایی در جنگ را به عنوان راهی برای جلوگیری از گسترش و کنترل کمونیسم در ویتنام جنوبی پیرو نظریه دومینومیدانست.
با توجه به اصل ریزش دومینو اگر یک منطقه کمونیستی میشد مناطق اطراف را هم به دنبال خودش پایین میکشید (بعد از اتحاد جماهیر شوروی، چین، کره شمالی، ویتنام، لائوس …). دولت ویتنام شمالی برای اتحاد تحت حکومت کمونیستی میجنگید، آنها اختلاف را ابتدا جنگ مستعمراتی فقط علیه نیرویهای استعماری فرانسوی میدانستند اما وقتی آمریکا به ویتنام جنوبی پیوست اختلاف را به جنگ علیه کل دولت ویتنام جنوبی که آن را دولت دست نشانده آمریکا یا عروسک خیمه شب بازی مطرح میکردند تغییر دادند (اگرچه پیش از ورود آمریکا به این جریان فرانسویها بواسطه تغییرات صورت گرفته در خود فرانسه در حال ترک ویتنام بودند).
امروز جمهوری سوسیالیستی ویتنام به نام ویتنام معروف است. شکست آمریکا در این جنگ به عنوان پیروزی آمریکا شناخته شد زیرا موجب آگاهی مردم دیگر کشورها از جمله اندونزی، سنگاپور، تایلند، مالزی و فیلیپین نسبت به کمونیسم و آزاد ماندن این کشورها از تمامیتخواهی کمونیسم شد و نهایتاً جنگ سرد طی سالهای 1990 و 1991 با جدا شدن کشورهای پساشوروی از این اتحاد که به فروپاشی شوروی شناخته شد پایان یافت.
این فروپاشی ناشی از شکست اقتصادی طرح کمونیستی گاسپلن در تأمین نیازهای مردم شوروی بود که به مرگ و میر گسترده بازنشستگان نیز منجر شد. 2 سال پیش از فروپاشی شوروی میخائیل گورباچف میخواست که مصالحه با غرب باوقار و منظم باشد، او تصاویر تلویزیونی یادآور هرجومرج خروج نیروهای آمریکایی از ویتنام در سال 1975 را نمیخواست و در چرخه داخلی پلیتبورو گفته بود که «ما نباید در پیشگاه جهان در لباس زیر خود یا بدون لباس نمایان شویم» و «موضع شکستخورده امکانپذیر نیست» و آن عقبنشینی به عنوان مصالحه با غرب و تضمین اروپای شرقی در نظر گرفته شده بود اگر چه بیفایده بود.
پیشینه در جریان جنگ جهانی دوم، هندوچین به تصرف نیروهای ژاپن درآمد و دست نیروهای فرانسه که پیش از آن نیروی مستعمراتی آن منطقه نیز بودند از کشورهای منطقه موقتاً کوتاه شد. با شکست ژاپن در پایان جنگ نیروهای ملی و نیز کمونیستهای ویتنام استقلال ویتنام را خواستار شدند و در دوم سپتامبر 1945 هوشی مین تشکیل کشور مستقل ویتنام را در هانوی اعلام کرد. نیروهای فرانسه که از اسارت نیروهای ژاپن درآمده بودند دوباره سعی در کسب سلطه خود در هندوچین و ویتنام کردند.
این امر با مقاومت نیروهای ویتنامی (معروف بهویت مین) زیر فرماندهی هوشی مین روبرو شد و جنگهای معروف به جنگ اول ویتنام درگرفت. سربازان فرانسوی در حال درگیری با نیروهای ویت کنگ در سال 1950 رئیسجمهور آمریکا ترومن 35 نفر از افراد گروه کمک و مشاوره نظامی را برای آموزش و مشاوره به کمک فرانسه فرستاد تا بتواند سلطه مستعمراتی خود را در ویتنام حفظ کند.
در 1954 نیروهای ویت مین شکست سختی در دین بین فو به نیروهای فرانسه وارد کردند و در نتیجه فرانسه در کنفرانس ژنو به استقلال سه کشور مستعمره خود یعنی کامبوج و لائوس و ویتنام رضایت داد اما در موافقتنامههای کنفرانس ژنو ویتنام موقتاً به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود. هدف ظاهراً آن بود که پس از رایگیری از مردم ویتنام تکلیف حکومت در این کشور معلوم شود. حکومت ویتنام جنوبی زیر رهبری نگو دین دیم با تشویق آمریکا از شرکت در مذاکرات مربوط به ترتیبات این رایگیری سر باز زد.
در همین دوره حکومت ویتنام جنوبی با حمایت آمریکا به سرکوب شدید کمونیستها پرداخت و بسیاری از مردم به اتهام کمونیست بودن اعدام شدند.[نیازمند منبع] برخی از نیروهای ویت مین که در جنوب باقیمانده بودند دست به مقاومت مسلحانه علیه حکومت نگو دین دیم زدند و نیروهای ویتنام شمالی نیز پس از مدتی به حمایت از این مبارزات در جنوب پرداختند. جبهه ملی آزادی بخش ویتنام جنوبی تشکیل شد.
حکومت ویتنام جنوبی افراد این جبهه را ویتکنگ مینامید که کوتاه شده عبارت «کمونیست ویتنامی» (ویت نام کنگ سان - Việt Nam Cộng Sản) به زبان ویتنامی بود. گسترش جنگ اعدام یک سرباز ویتکنگی توسط سرتیپ نگوک لوآن در خلال جنگ ویتنام کهادی آدامز به خاطر آن برنده جایزه پولیتزر و جایزه وُرلدپرس شد. با حمایت چین و شوروی از نیروهای ویتکنگ و ویتنام شمالی و نیز حمایت آمریکا و متحدانش از نیروهای ویتنام جنوبی، درگیریهای ویتنام بالا گرفت و به تدریج به جنگی بزرگ در سراسر ویتنام و گاه در نقاط دیگر هندوچین تبدیل شد حمله تت در سال 1968 نیروهای ویتکنگ و ویتنام شمالی همزمان با عید تت و آغاز سال ویتنامی، حملههای گستردهای را در سراسر ویتنام جنوبی آغاز کردند که به حمله عید تت مشهور شد.
اگر چه این حملهها از نظر نظامی موفقیت زیادی نداشت اما گسترده بودن و شدت آن و نیز پوشش خبری آن در سراسر جهان و به ویژه در داخل آمریکا، افکار عمومی را بشدت بر ضد آمریکا بسیج کرد و تظاهرات ضد جنگ در آمریکا را به دنبال داشت. ویتنامی کردن جنگ دولت آمریکا به تدریج به علت شکستهای متعدد و عدم شناسایی ویت کنگها از مردم عادی و عدم آشنایی با منطقه و تاکتیک رزمهای نامنظم که ویت کنگها در آن بسیار موفق بودند مجبور شد تا نیروهای خود را از ویتنام فراخواند و کار دفاع از حکومت ویتنام جنوبی را به خود آن حکومت بسپارد؛ که این البته مهمترین علت ترک جنگ نبود بلکه اعتماد سیاسی و مخالفتهای روزافزون در خود آمریکا باعث آن بود.
سقوط سایگون در 30 آوریل 1975 نیروهای ویتکنگ ویتنام شمالی سایگون را گرفتند و جنگ ویتنام به پایان رسید. (البته این اتفاق همواره با اقدامات پشت پرده بلوک شرق و غرب امکانپذیر بود و نتیجه آن اجرای برخی قوانین در ویتنام بود) در سال 1976 انتخاب مجلس ملی، راه را برای وحدت مجدد شمال و جنوب ویتنام فراهم نمود.