به تازگی در برخی از رسانههای جمعی، سلاطین عثمانی به جهت گسترش اسلام و پیکار و غزا با کفار (= مسیحیان...
به تازگی در برخی از رسانههای جمعی، سلاطین عثمانی به جهت گسترش اسلام و پیکار و غزا با کفار (= مسیحیان اروپا) پیوسته ستایش و تکریم شده و در مقابل، شاهان صفوی به اتهام همسایهآزاری و تهاجم به عثمانی و عدم اهتمام به گسترش اسلام و دوستی با دشمنان عثمانی، نکوهش و سرزنش میشوند. اما، چنان که نشان خواهم داد، مستندات موجود تاریخی به آشکارا گویای آناند که دولت عثمانی همواره به خاک ایران به ویژه به دو منطقهی مهم قفقاز و آذربایجان، در آن روزگار (و حتا پس از آن) چشم طمع داشته و برای تسلط بر آنها بارها اقدام به لشکرکشیهای خونریزانه و ویرانگرانه به خاک ایران کرده و ایرانیان بیگناه و بیدفاع بسیاری را به خاک و خون کشیده است و هر آن چه صفویستیزان به این دولت نسبت دادهاند، شامل حال خود دولت عثمانی نیز میگردد. با وجود این، چشمپوشی از این حقایق - یا لاپوشانی آنها - فقط به جهت برآوردن اهداف و اغراض ایدئولژیک، کاری جز ریختن آب به آسیاب میهنستیزان و بیگانهپرستان نیست.
جنگهای دو دولت صفوی و عثمانی در زمان پادشاهی شاه اسماعیل (906-930 ق.) و سلطان سلیم به شکست ایران در نبرد چالدران (920 ق.) و اشغال بخشهایی از خاک آن انجامید و جنگهای دوران شاه طهماسب (930-984 ق.) و سلطان سلیمان نیز با بستن پیمان صلح آماسیه (رجب 962 ق.) پایان یافت. اما این سازش با تهاجم سلطان مراد سوم (1003-982 ق.) عثمانی به ایران در 986 ق. شکسته شد. شرح تهاجم عثمانی به ایران در این مقطع و کشتار مردم بیدفاع تبریز در 993 ق. برمبنای منابع دست اول تاریخی ایرانی و عثمانی، تصویر روشنی را از این روزها و رویدادهای خونین آن روزگار به دست میدهد.
1- گزارش قاضی احمد قمی، مورخ عصر صفوی (خلاصة التواریخ، جلد دوم، ویراسته احسان اشراقی، تهران، 1383، صص 789-788):
عثمان پاشا از وقوع این حالات و شکستی چنین [از شاهزاده حمزه میرزا پسر شاه سلطانمحمد صفوی]، به غایت مضطر و پریشان گشته چون چارهای نداشت با خود قرار داد که انتقام آن از جماعت تبریزیان کشد و از عاقبت «فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الظَّالِمِینَ» [سوره10/39] مطلقاً اندیشه ننموده، روز دیگر حکم قتل عام و غارت و یغمای شهر فرمود.
تمامی ینکچریان خود را به کوچهها و محلها انداخته، هر کس را به نظر درآوردند به درجه شهادت رسانیده، (به عالم آخرت میرسانیدند) و از دیوار باغچهها به خانهها درآمده، هر کس را که در نقبها و زیرزمینها پنهان شده بود، بیرون آورده به قتل رسانیدند و آتش قتل و غارت به نوعی بالا گرفت، که [فریاد] لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بجالُوتَ وَ جُنُودهِ» [سوره2/249] از طبقات سموات درگذشته آیه «یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» [سوره2/205] بر اموال و اسباب مسلمانان خواندند و قریب به هفت هشت هزار نفر به قتل درآورده، با صد نفر از پیر زنان طعمه شمشیر ساختند و چند تن از سادات صحیح النسب و علما و صلحا در این قتلعام شربت شهادت چشیدند و اطفال شیرخواره را پای بر شکم نهاده به عالم آخرت رسانیدند و موازی هفت هشت هزار نفر از سادهرخان مهلقا و دختران سمن سیما و زنان حورلقا و اطفال مسلمانان از تبریزیان اسیر نموده در میانه یکدیگر خرید و فروخت نمودند.
بسیاری از سنیان که از این قضیه شاد و فرحان بودند تمامی به قتل رسیدند و محبت آن جماعت مفید نیفتاد. مجملاً از ظهور اسلام تا غایت، این نوع قتل عامی بر زمرهی مؤمنین سمت ظهور نیافته بود و هیچ یک از سلاطین کفر جرأت به این امر شنیع نکرده بودند که از این عثمان بیایمان نسبت به مسلمانان صادر شد.
2- گزارش ابراهیم رحیمیزاده چاوش، مورخ عثمانی (تاریخ عثمان پاشا، تألیف ابوبکر بن عبدالله، ترجمهی نصرالله صالحی، تهران، 1387، صص 105، 109):
در پانزدهم ماه شعبان المعظم سنهء 993 که روز یکشنبه بود، با توکل به درگاه حضرت ربالعلمین، عظیم شأنه و عمّه نواله، و با توسل به معجزات شریف حضرت سرور انبیاء صلی اللّه علیه و سلم برای برآورده کردن مقصود و مراد حضرت پادشاه با عظمت دین و شوکت خلیفه روی زمین، خلد اللّه تعالی خلافته، که احیای دین و اجرای شرع مبین و قلع و قمع [دشمنان] است، از اراضی رومِ سعادت لزوم به سوی ولایت تبریز، عزیمت صورت گرفت.
... فردای آن روز [29 شعبان] که قصد حمله به شهر شد، دلاور مردان و شیران میدان را با زنجیرهای آهنین نیز نمیشد نگه داشت. بیشتر عساکر بدون منزل کردن در محل مذکور، یکسره به شهر هجوم برده در عرض نیم ساعت موانع و سنگرهای شهر را از بین برده و به نص شریف آیه »إِذا جاءَ نَصْرُ اَللّهِ وَ اَلْفَتْحُ» [سوره110/1] عساکر وارد شهر شده و به گرفتن اسیر و مال و غنایم پرداختند. در آن روز سرها بریده شده و عدهای نیز به اسارت درآمدند.
... بار دیگر از این سو، افرادی فرستاده شدند. از آن طرف نیز تعدادی از ریشسفیدان ومعتمدان [تبریز] آمده و متن اماننامه تهیه شد. آن روز در ورود به شهر تأخیر صورت گرفت. درمحل مزبور اعلان اتراق شد. در آنجا منادیان ندا سر دادند که: «این ولایت و رعیت از آنپادشاه سعادتمند [روم] است.» اما عساکری که از هفت و هشت سال قبل به این سو دائماً در سفر جنگی شرق بودند چنان رنج و سختی کشیده بودند که به ندا و توصیه فوق اعتنا نکرده و از سحرگاه دست به هجوم همهجانبه زده، اموال و اسباب و دارایی اهالی شهر را چنان مورد غارت و چپاول قرار دادند که صد مرتبه بدتر از عملی که تیمور در حمله به سیواس مرتکب شده بود را مرتکب شدند. سرانجام سردار عالیتبار و میر میرانِ شجاعتشعار، خود سوار بر اسب شده و همه اسرا را گرفته و در جایی حفظشان کرده و بعضی از کسانی را که به غارت اموال پرداخته بودند را سرزنش و بعضی دیگر را مجازات نموده و به [قتل و غارت] پایان داد. بدین صورت تمام شهر تبریز بعون الملک العزیز ضبط و قبض شد.
3- گزارش ابراهیم پچوی، مورخ عثمانی (تاریخ پچوی، جلد 2، استانبول، 1283 ق.، ص 99. ترجمه از متن ترکی):
[به فرمان عثمان پاشا سربازان عثمانی در تبریز] از سادات و اشراف و بازرگانان و پیشهوران هر که را یافتند در طی سه روز و سه شب از دم تیغ گذراندند.
4- گزارش منجم باشی، مورخ عثمانی (صحائف الاخبار، جلد 3، استانبول، 1285 ق.، ص 557. ترجمه از متن ترکی):
اهل اسلام [= سربازان عثمانی] حمله کرده، ده هزار تن از تبریزیان را کشتار نموده و اهل و عیالشان را به اسارت بردند.
5- اُلُغبگ، نویسنده عصر صفوی (دون ژوان ایرانی، ترجمه گای لسترنج، لندن، 1926، ص 183-182. ترجمه از متن انگلیسی):
مردم تبریز تا دیرزمانی [در برابر مهاجمان عثمانی] ایستادگی کردند. عثمان پاشا در نهایت ناگزیر شد که تبریز را به زور سلاح تصرف کند و به جهت خشمی که از این ایستادگی طولانی [مردم] به او دست داده بود، به سربازاناش اجازه داد که شهر را تاراج کنند: در پی این [دستور] چنان فجایعی [در شهر] دیده شد که تا پیش از آن حتا مردمان وحشی نیز در زمان تصرف شهرهای دشمن مرتکب نشده بودند.
... تبریز برای دومین بار نیز دچار بداقبالی دردناکی شد [...] عثمان پاشا باردیگر به سربازاناش دستور داد که شهر را تاراج کنند. زمانی که سربازان ترک این چنین و این همه وحشیگری نسبت به مردم - که در نهایت زنان و کودکان بودند - مرتکب شدند، آنان از ترس جان خود به کوهها گریختند.