- آسمونی
- مجله اینترنتی
- چهره ها
- چهره های معروف
- سلمان رشدی که بود ؟
سلمان رشدی که بود ؟
پورتال آسمونی : وی نخستین بار با کتاب بچههای نیمهشب به شهرت رسید و جایزه بوکر را بابت نگارش این اثر دریافت کرد. اغلب آثار رشدی از شبهقاره هند ریشه میگیرد. داستانهای او را در گونه رئالیسم جادویی طبقهبندی میکنند.
چهارمین اثر وی آیات شیطانی اعتراضاتی را در کشورهای اسلامی برانگیخت. پس از آن، فتوای صادره روحالله خمینی مبنی بر ضرورت کشتن وی، باعث شد تا سلمان رشدی سالیان درازی به زندگی مخفیانه روی آورد و تنها در مناسبتهای خاص در انظار ظاهر شود.
آثار رشدی همواره با استقبال منتقدان ادبی رو به رو شدهاست و وی بارها برندهٔ جوایز ادبی نظیر وایتبرد (2 بار)، بوکر داستان، بوکر بوکرها، جایزه شورای هنر، اتحادیه انگلیسیزبانان و نویسنده سال بودهاست.
زندگی شخصی
وی نیمه شب پنجشنبه 19 ژوئن 1947 در شهر بمبئی در هند و در خانوادهای مسلمان به دنیا آمد. پدر او بازرگانی هندی است. سلمان رشدی در دانشگاه کمبریج تحصیل کردهاست و در حال حاضر تبعهٔ بریتانیا است.
آثار
اوّلین کتاب سلمان رشدی، گریموس، در سال 1975 به چاپ رسید که مورد استقبال مردم قرار نگرفت. گریموس شکل تغییریافتهی واژهی "سیمرغ" است.
دومین اثر او کتاب بچههای نیمهشب است که در سال 1981 منتشر شد، برندهٔ جایزه بوکر شد، و سالها بعد در سال 1993 برندهٔ جایزه بوکرِ بوکرها شد که به این معنی بود که این کتاب بهترین اثر از میان رمانهای برنده جایزه بوکر در 25 سال اول اعطای این جایزه است. بچههای نیمهشب را مهدی سحابی به فارسی ترجمه کرد و در سال 1364 خورشیدی برندهٔ جایزهٔ بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز شد.
کتاب شرم نیز در همان سالها به فارسی ترجمه و چاپ شد.
چهارمین اثر رشدی کتاب جنجالی آیات شیطانی است که در کشورهای ایران، هند، پاکستان، بنگلادش، مصر و آفریقای جنوبی رسماً ممنوع اعلام شده است.
آیات شیطانی کتاب جنجالبرانگیز، برای نویسندهاش، جایزه وایتبرد را به ارمغان آورد. در همین سال کتاب به فهرست نهایی جایزه بوکر نیز راه یافت، اما برنده جایزه نشد.
پس از آن کتابهای متعددی از وی منتشر شد که زمین زیر پایش (1999)، خشم (2001) و دلقک شالیمار (2005) از آن جملهاند.
سبک روایی رشدی را از گونه رئالیسم جادویی میدانند. رمان بچههای نیمهشب تمهایی از طبل حلبی گونتر گراس را در خود دارد که رشدی آن را الهامبخش نوشتن کتاب میداند. آیات شیطانی نیز به وضوح وامدار مرشد و مارگریتا اثر میخائیل بولگاکف روسی است.
داستان کتاب آیات شیطانی
رمان در قالب رئالیسم جادویی نوشته شده و روایت اصلی داستان آمیخته با رشتهای از جستارهای فرعی است که در قالب رؤیاهای یکی از شخصیتهای اصلی داستان بازگو میشود. روایت اصلی، همچون دیگر داستانهای رشدی، شامل ترک وطن کردگان هندی در انگلستان امروز میشود. هواپیمایی از هند که توسط گروهی از سیکها ربوده شده ،بر فراز انگلیس منفجر و تمام سرنشینان آن به جز دو هنرپیشهٔ هندی مسلمان که قهرمانهای اصلی داستان میباشند کشته میشوند. نفر نخست جبرئیل فرشته نام دارد، هنرپیشهٔ سرشناس بالیوود که نقش تخصصیش بازی در نقش خدایان هندوست و دیگری صلاحالدین چمچان فرزند یک بازرگان که ملیت هندی خویش را کنار گذارده و بهعنوان دوبلور در انگلیس فعالیت میکند. بهدنبال این انفجار هر دو داخل کانال آبی سقوط کرده و بهطرز جادویی نجات مییابند. در یک استحالهٔ معجزهآسا، جبرئیل فرشته واقعاً هویت جبرئیل (برترین فرشته مقرب در ادیان ابراهیمی که او را رابط میان خداوند و پیامبران میدانند) را میگیرد و چمچا نیز هویت یک روح پلید.
پس از یافتهشدن در ساحل، چمچا توسط پلیس به ظن مهاجر غیرقانونی بودن دستگیر میشود، درحالی که جبرئیل بیتفاوت جریان را نظاره میکند.
دو قهرمان برای بازیابی زندگی خود تلاش میکنند. جبرئیل در جستجوی عشق گمشدهٔ خویش، کوهنوردی با نام الی کن را مییابد، ولی بیماری روانی او بر پیوندشان سایه میافکند. صلاحالدین نیز که بهگونهای معجزهآسا ساختار انسانی خویش را بازیافته، بهدنبال کینهجویی از جبرئیل برای واگذاشتن او پس از واقعهٔ سقوط از هواپیمای ربودهشدهاست. او این اندیشه را با افروختن آتش حسد در جبرئیل و نابودسازی رابطهاش با الی عملی میسازد. در تنگنای دیگری در داستان، جبرئیل بر آنچه صلاحالدین انجام داده آگاه میشود، ولی او را میبخشد و حتی جانش را نجات میدهد.
هر دوِی آنها به هند بازمیگردند. جبرئیل که هنوز از بیماریش رنج میبرد در یک طغیان حسادتی دیگر الی را به قتل میرساند و سپس خودکشی میکند. صلاحالدین نیز که نهتنها مورد بخشایش جبرئیل قرارگرفته، بلکه با پدر و نیز هویت هندی فراموش شدهاش به آشتی رسیده، برآن میشود که در هند باقی بماند.
بخشهای روایی رؤیاها
یک رشته از حکایات رؤیا روایی نیمه-جادویی پرداختهشده در ذهن بیمار جبرئیل فرشته در درون داستان جای گرفته و با جزئیات مرتبط فراوان و نیز مایههای متعارفی از وحی الهی، ایمان و تعصبات مذهبی و همچنین تشکیکات بههم پیوند خوردهاست.
یکی از این حکایات فرعی شامل بیشترین عناصریاست که برای مسلمانان توهینآمیز تلقی گردیدهاست. این حکایت شامل بازگویی دگرگون شدهٔ زندگی محمد (در رمان با نام «محوند» یا «پیامبر») در شهر مکه (در رمان با نام «جاهلیه») است. در میان این حکایت، بخش آیات شیطانی روایت میشود که در آن پیامبر ابتدا خبر از وحی آیاتی در پشتیبانی از بتهای شرکآلود دیرینه میدهد ولی بعد آن را لغزشی برخاسته از القائات شیطانی عنوان میدارد. دو شخصیت نیز در حکایت معرفی میگردند که به مخالفت با «پیامبر» میپردازند: یکی زن کاهن بیدین شیطانصفتی با نام «هند» است و دیگری شاعریاست بذلهگو، گمانمند و هتاک با نام «بال». وقتی پیامبر پیروزمندانه به شهر بازمیگردد، بال خودرا در یک روسپیخانهٔ زیرزمینی که در آن روسپیها نام همسران پیامبر را بر خویش نهادهاند، پنهان میسازد. همچنین یکی از صحابه پیامبر در تشکیک صحت گفتار او، مدعی میشود که پیامبر در بخشهایی از قرآن در حین وحی زیرکانه دستکاری کردهاست.
بخش دوم داستان عایشه، رعیت هندی را به تصویر میکشد که مدعی میشود از جبرئیل (فرشتهٔ مقرب) بدو وحی میشود. او همهٔ عوام روستایش را اغفال میکند تا با پای پیاده آهنگ سفری از برای زیارت بهسوی مکه کنند، با این ادعا که میتوانند پیاده از دریای عربی بگذرند. این زیارت هنگامیکه باورمندان همه پا به دریا گذارده و ناپدید میشوند به پایانی مصیبتبار میانجامد. دراینمیان شاهدان واقعه، شرحهای ضدونقیضی از غرق شدن یا گذر معجزهوار این افراد از آب ارائه میدهند.
بخش سوم رؤیا یک رهبر مذهبی متحجر تبعیدی، با نام «امام» را در اواخر قرن بیستم به تصویر میکشد. این شخصیت کنایهای شفاف به زندگی روحالله خمینی در زمان تبعیدش در پاریس دارد ولی همچنین با دستمایههای اصلی راوی بازگشتکننده به شخصیت پیامبر در ارتباط است.
دربارهٔ ریشه کتاب
این کتاب در سبکی شبیه به سبک رئالیسم جادویی نوشته شدهو بخشی از آن از یک ماجرای صدر اسلام مشهور به غرانیق الهام گرفتهاست. ماجرای غرانیق که در تعدادی از کتابهای تاریخ اسلام به مانند تاریخ طبری آمدهاست شرح آیاتی است که توسط شیطان در دهان محمد پیامبر اسلام در حال خواندن سوره نجم در دوران زندگی در مکه قرار داده میشود و محمد سپس توسط جبرئیل از وحی نبودن این آیات و شیطانی بودن آن مطلع میگردد. بیشتر مسلمانان دوران معاصر تا پیش از انتشار رمان آیات شیطانی در دهه 1980 میلادی، از این ماجرا اطلاعی نداشتند.
حوادث پیرو نشر کتاب
کمتر از یک ماه پس از انتشار کتاب ورود و فروش آن در هند ممنوع اعلام شد.بلافاصله در کشورهای بنگلادش، سودان و آفریقای جنوبی نیز کتاب ممنوعه اعلام شد. پس از آن هم در سریلانکا، ولی ماهها پس از انتشار کتاب در اواسط ماه فوریهٔ سال 1989 بهدنبال آشوبهای خشونتآمیز برپاشده ضد کتاب در پاکستان، رُشدی در یک حکم شرعی از سوی آیت الله خمینی مرتد اعلام شد و از مسلمانان خواسته شد که او را بکشند تا دیگر کسی جرأت اهانت را پیدا نکند. چندی بعد مؤسسهای خیریه در تهران به نام بنیاد پانزده خرداد برای کسی که رشدی را بکشد جایزهای بیست میلیون تومانی (حدود 170 هزار دلار بر اساس نرخ بازار آزاد) برای ایرانیان و یک میلیون دلاری برای خارجیها تعیین کرد؛ فتوایی که باعث شد سالها بعد کارگردان فیلم 2012 «رولند امریش» از پخش صحنهٔ تخریب کعبه در فیلم خود منصرف شود. این جایزه در چند مرحله افزایش یافت و آخرین بار توسط حسن صانعی نماینده ولی فقیه و سرپرست بنیاد به سه میلیون و سیصد هزار دلار رسید.
بهعقیده برنارد لوئیس "خاورشناس یهودی"، خمینی در صادر کردن این فتوا و تشویق مسلمانان به کشتن سلمان رشدی بهشکل قابل ملاحظهای از سنت رایج اسلامی فاصله گرفتهاست. به گفتهٔ او اکثریت فقها به صورت تاریخی معتقدند که شخصی که به ارتداد متهم میشود باید به محکمه قضاوت آورده شود، اتهام او بیان شده و سپس فرصت دفاع به او داده شود. پس از طی این مراحل قاضی حکم را در مورد او صادر میکند. وجود این مراحل لازم است زیرا بگفته لوئیس "خاورشناس یهودی" هدف فقه اسلامی اجرای عدالت و قانون است و نه اعلام حکم بدون محاکمه و ایجاد ترس در میان افراد. اما دیدگاه اقلیت فقها این بودهاست که توهین یک مسلمان به پیامبر اسلام آنقدر بزرگ است که نیازی به برپایی دادگاه نیست.
این گروه اقلیت نظر خود را بر پایهٔ حدیثی (که صحتش مورد اختلاف است) قرار میدهند که محمد" نبی در آن اعلام میکند که «هر کسی که به من توهین بکند و مسلمانی آن را بشنود، باید فوراً شخص توهینکننده را بکشد.» بگفته لوئیس حتی در بین فقهایی که صحت این حدیث را میپذیرند، اختلاف نظر وجود دارد و برخی از آنها صدور حکم کشتن بدون انجام تشریفات را حرام دانسته و معتقدند کسی که کشتن را مرتکب شود باید خود مجازات شود. گروه دیگر از این اقلیت فقها به این نکته اشاره میکنند که بر اساس حدیث ذکر شده کشتن شخص توهینکننده به محض شنیدن توهین، نه اینکه توصیه شده باشد بلکه واجب است و انجام ندادن آن گناه محسوب میشود. بگفته لوئیس حتی محافظهکارترین و پرشدتترین فقها که رأی به کشتن کسی که در حضور و روبروی مسلمانی به محمد توهین میکند را میدهند، تا آن حد پیش نمیروند که حکمی راجع به درخواست برای کشتن کسی را که در کشوری دیگر گزارش توهینش آمدهاست بدهند. بدین سان دیدگاه خمینی در تاریخ اسلام کم سابقه میباشد. البته این عقاید جامعهشناس و حقوقدانهای غربی است و مسلمانان همواره بر اجرای حکم سید روحالله خمینی اصرار داشته و دارند.
پس از فرمان روحالله خمینی مبنی برکشتن سلمان رشدی افرادی در صدد اجرای این حکم برآمدند از جمله «مصطفی مازح» جوان لبنانی که پیش از همه توانسته بود با پاسپورت فرانسوی وارد هتل محل اقامت سلمان رشدی شود ولی در روز حادثه با انفجار زودهنگام بمبی که برای کشتن رشدی کار گذاشته بود، از هدفش بازماند و کشته شد.
کتاب رفتهرفته در کنیا، تایلند، تانزانیا، اندونزی، سنگاپور و نهایتاً ونزوئلا ممنوع گشت.
در سال 1991 مترجم آیات شیطانی به ژاپنی، هیتوشی ایگاریشی در توکیو با ضربات چاقو کشته شد، و به مترجم ایتالیایی کتاب هم در میلان حمله شد. در سال 1993 ناشر نروژی کتاب مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.
در همین سال عزیز نسین مترجم کتاب به ترکی در هتلی در شهر سیواس مورد حمله قرار گرفت. هرچند نسین توانست از هتل فرار کند ولی در پی به آتش کشیده شدن هتل 33 نفر کشته شدند. این واقعه به کشتار سیواس معروف شد. دفتر نشر «نیما» که ترجمه فارسی این کتاب را منتشر کرده بود به آتش کشیده شد و نیما نعمتی مدیر این انتشارات بارها تهدید شد. سردبیر مجلهٔ «خلق» چاپ سلیمانیه که بخشی از ترجمهٔ کردی این کتاب را در سال 2010 منتشر کرده بود هدف حملهٔ مسلحانه قرار گرفت.
سردبیر از این حادثه جان سالم بدر برد ولی برمک بهداد مترجم کتاب از آن زمان پنهان شدهاست در حالیکه تعدادی از روحانیون سلیمانیه و اربیل حکم قتل وی را صادر کردهاند.
عبدالکریم سروش در یک سخنرانی با ذکر این مسئله که توهین و ناسزا از مقوله آزادی بیان نیست و در واقع نوعی عمل است، دربارهٔ کتاب سلمان رشدی چنین گفت:
در قصه سلمان رشدی، فارغ از هرگونه داوری، عدهای از او دفاع کردند و گفتند مسئله آزادی بیان است، ولی واقعاً اینطور نیست. سلمان رشدی به پیامبر اسلام ناسزا گفته و اهانت کرده بود. او از آزادی بیان استفاده نکرده بود.
عطاالله مهاجرانی کتابی را در ردّ کتاب آیات شیطانی به چاپ رساندهاست. لازم است ذکر شود که فروش این کتاب در ایران ممنوع است.
فتوای قتل
روحالله خمینی، در 25 بهمن 1367 (14 فوریه 1989) حکم کشتن سلمان رشدی را صادر کرد و این فتوا تا به امروز بر قوّت خود باقی است. رهبر فعلی ایران، سید علی خامنهای نیز در سال 1383 خورشیدی، حکم خمینی را غیرقابل تغییر خواند و در پیامی به زائران مکه بر واجب بودن کشتن سلمان رشدی تأکید کرد. پس از این فتوا برخی از نهادهای دولتی ایران، جایزههایی برای کشتن او تعیین کردند.
ترور و زندگی مخفیانه
در پی صدور فتوای کشتن توسط روحالله خمینی و اعلام آمادگی برخی مسلمان در نقاط مختلف جهان، وزارت کشور بریتانیا مسئولیت حمایت از سلمان رشدی که شهروندی و اقامت انگلستان را داشت، برعهده گرفت و با گماردن محافظان دولتی از وی حمایت کرد.
مصطفی مازح و از اعضای حزبالله لبنان، از جمله کسانی بود که برای کشتن رشدی اقدام کرد و در هنگام بمبگذاری در یک هتل در پدینگتون مرکز لندن، به خاطر نابههنگام عمل کردن بمب، کشته شد. شرکت هواپیمایی بریتیش ایرویز، حضور سلمان رشدی را در هواپیماهای خود تا سال 1998 ممنوع اعلام کرد. ایرکانادا (Air Canada) نیز از لحاظ امنیتی ممنوعیتهایی برای سلمان رشدی در نظر گرفت.
دریافت لقب شوالیه
وی در ژوئن سال 2007، از الیزابت دوم، ملکه پادشاهی متحده، به پاس خدماتش به عالم ادبیات، لقب شوالیه دریافت کرد. این اقدام باعث واکنشهای گسترده مثبت و منفی در کشورهای مختلف ازجمله در برخی محافل داخلی انگلیس شد. در همین ارتباطات سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با محکوم کردن این اقدام، در کنفرانسی خبری در تهران گقت: «مدال دادن به یکی از منفورترین چهرهها در جهان اسلام، نمونه بارزی از ضدیت با اسلام در میان مقامات ارشد بریتانیاست».