- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- انیمیشن و کارتون
- نقد و بررسی انیمیشن عناصر

نقد و بررسی انیمیشن عناصر
پنجشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۳
نازنین نعمتی
بیست و هفتمین و شاید بتوان گفت عجیبترین فیلم شرکت پیکسار، فیلم «عناصر» است که فروش بیش از 500 میلیون دلاری را به همراه داشته است .
فیلم با یک خانواده عنصر آتش ( پدر و مادر آمبر: برنی و سیندر لومن ) شروع میشود که برای زندگی بهتر به «شهر عناصر» مهاجرت میکنند و سختی و نژاد پرستی زیادی را در شهر عناصر میبینند .
هسته اصلی فیلم مهاجرت است که ریشه در تجربیات و کودکی کارگردان (پیتر سون) دارد .
برنی و سیندر صاحب دختری به نام آمبر( با صداپیشگی: لیا ماری لیانگ لوئیس) میشوند. آمبر شخصیت اصلی است .
در ادامه فیلم آمبر بیست و دو ساله میشود و این درست زمانی است که باید جانشین پدر شود و مدیریت فروشگاه « آتشکده» را به دست گیرد. فروشگاهی که پدر و مادر برای ساخت آن زحمات زیادی را متحمل شدهاند, اما مشکلی به وجود میآید.
آمبر مشکل کنترل خشم دارد و نمیتواند با مشتری های فروشگاه خوب رفتار کند و همین خشم سبب ترساندن مشتریهای مغازه و در ادامه ترکیدن لولههای مغازه میشود. پسر جوانی «وید» با عنصر آب ( با صداپیشگی: مامودو آتی) که در شهرداری کار میکند جریمه سنگینی را برای آنها محاسبه میکند. برای پس گرفتن میزان این جریمه آن دو وارد ماجراجویی میشوند.

فیلم از نظر جنبههای انیمیشنی و آهنگ خیلی خوب و شخصیتهای اصلی جذاب، فیلم قابل تماشایی را به وجود میآورد.
در فیلم تمام عناصر( آتش، آب، باد، خاک) در شهر عناصر وجود دارند. در دقایق اولیه فیلم سیستم حمل و نقل و مشاغل مختلف را نشان میدهد که یک ویژگی خوبی است که فیلم مستقیم به سراغ داستان نرفته است .
یکی از نقاط منفی این فیلم پرداخت ضیعف سایر عناصر ( باد و خاک) و همچنین برداشت حس نژاد پرستی زیاد است .
بقیه عناصر به جز آب وآتش هیچ ویژگی در فیلم ندارند و فقط لحظات گیج کننده و ناراحت کننده زیادی را ایجاد میکنند مثلا عبارتهای «فایر بال و پف ابری» به عنوان توهین در فیلم به کار میرود که سوال در مغز مخاطب ایجاد میشود که آن توهینهای نژادپرستانه در جهان عناصر نیز اتفاق میافتد؟
فیلم دائما سعی بر آن دارد تجربه مردم آتش را به نژادپرستی در دنیای واقعی وصل کند .

پدر آمبر نیز دائما نسبت به «مردم آب» نژادپرستی میکند و درباره این صحبت میکند که چقدر به آنها اعتماد ندارد.
نقش مادر خانواده نیز کم رنگ است و بیشتر جنبه کمکی دارد. او به عنوان یک فالگیر به دنبال نشانههای عشق می گردد. او عشق را بو میکشد.
و اما داستان عاشقانه بین آمبر و وید معمولی و غیر منطقی است چون اولین زوج ترکیبی و متفاوت در دنیای انیمیشن محسوب نمیشوند که به صورت تصادفی همدیگر پیدا و عاشق هم میشوند و بیشتر شبیه دوست به نظر میآمدند.

احساس عشق عمیقی که بین وید و آمبر بود اصلا شبیه انیمیشن والی Wall-E که دو ربات بودند و قابلیت حرف زدن نداشتند ، نبود !
درگیری اصلی بین آمبر و وید در تعمیر سد برای جلوگیری نشتی است که با شیشه درست میکنند ولی از همان اول نیز کاملا مشخص بود که بالاخره شیشه میشکند و روش تنبلانه آنها جوابگو هجوم دریا به شهر نخواهد شد.
مثل تمام فیلمها پدر خانواده ( سیندر) از دخترش به خاطر ترکیدن لولهها ناراضی است و همچنین آمبر نمیتواند با عنصر آب ملاقات کند چون جامعه و فرهنگ آتش اجازه نمیدهد .
هرگز صحنهای در فیلم نیست که پدر آمبر (سیندر) معذرت خواهی کرده باشد که اشتباه و قضاوت نادرستش را بپذیرد و اجازه قراره ملاقات با آمبر را به وید بدهد؛ اما از سوی دیگر خانواده وید کاملا مشخص است که خانواده ممتازی هستند و مشکلی با آمبر که آتش است را ندارند. آنها جز خانوادههای تراز اول جامعه « شهر عناصر» محسوب میشوند. زندگی تجملی آنها برای آمبر با زندگی آنها در پایین شهر قابل مقایسه نیست.

و در اواخر فیلم وید تبخیر میشود با اینکه در طول فیلم چندین بار میتوانست این اتفاق بیفتد اما از ناکجاآباد این اتفاق پیش میآید. تبخیری که با عشق به آمبر بار دیگر به شکل اولیه خود برمیگردد.
آمبر در ادامه تصمیم میگیرد به دنبال رویا و آرزوی خود یعنی ساخت و خلق آثار هنری برود و مدیریت فروشگاه را به فرد دیگری بسپارد. در این مسیر نیز وید به عنوان همسر او را همراهی میکند.
اما در کل فیلم سرعت، کیفیت و لحظات زودگذری داشت که باعث جذابیتش میشد.
به شما پیشنهاد می دهم این فیلم را به همراه عزیزانتان ببینید.