محمد بهمنبیگی (تولد 1298 - درگذشت 11 اردیبهشت 1389) نویسنده ایرانی و بنیان گذار آموزش و پروش عشایری در ایران...
محمد بهمنبیگی (تولد 1298 - درگذشت 11 اردیبهشت 1389) نویسنده ایرانی و بنیان گذار آموزش و پروش عشایری در ایران بود.
وی در ایل قشقایی در منطقهای بین شهرکهای خنج و فیروزآباد در استان فارس به دنیا آمد. پس از پایان دورهٔ کارشناسی حقوق در دانشگاه تهران، در راستای سیاستهای دولتِ وقت و با پیوستن به اصل چهار ترومن، در زمینه برپایی مدرسههای سیّار برای بچههای ایل شروع به فعالیت کرد. او توانست دختران عشایری را نیز به مدرسههای سیّار جلب کند و نخستین مرکز تربیت معلم عشایری را بنیان نهد. او تجربههای آموزشیِ خود را در چند کتاب در قالب داستان نوشتهاست.
در دهههای شصت و هفتاد میلادی، یک جایزه به نام جایزه «کروپس کایا» به افتخار نام سیاستمدار روس از سوی دولت اتحاد جماهیر شوروی (تا سال 1992) و یک جایزه نیز به نام جایزه «محمد رضا پهلوی» از سوی دولت ایران (تا سال 1977) با همکاری یونسکو به فعالین عرصه سوادآموزی داده میشد. از افراد فعال در بخش آموزش که از سوی دولت ایران برای دریافت جایزه «کروپس کایا» معرفی شدند میتوان به امیر بیرجندی (در سال 1970) و محمد بهمن بیگی (1974 معادل 1353 شمسی) اشاره نمود. متأسفانه هیچیک از این دو نفر، برنده جایزه فوق نشدند. در سال 1970 این جایزه به نماینده آکادمی علوم جمهوری خلق مغولستان رسید و در سال 1974 نیز برنده این جایزه، نماینده کشور رواندا (از مرکز توسعه اجتماعی شایارونگی) بوده است.
زندگی شخصی
محمد بهمنبیگی در ایل قشقایی در تیرهٔ بهمنبیگلو از طایفهٔ عملهٔ قشقایی به هنگام کوچ متولد گردید. هشت ساله که شد، به گفته خود ایشان پدرش، محمود خان که از کدخدایان محلی بود، و یک تیره کوچک (تیره بهمن بیگلو از طایفه عمله) را سرپرستی میکرد یک منشی استخدام کرد و به خانه آورد که هم به محمد درس بدهد و هم برای او نامه بنویسد. محمد دو سال نزد آن منشی درس خواند. ده ساله بود که در راستای سیاست تضعیف عشایر و تخته قاپویاجباری، والدینش به تهران تبعید شدند؛ بنابراین، محمد به تهران آمد و در مدرسهٔ علمیهٔ ولی آبادمشغول تحصیل شد. بعد از چهارسال اقامت در تهران، به بیمارستان و یک باب مدرسه در شهر فیروزآباد که مقر اصلی قشقاییها بود، به راه انداختند. چنین به نظر میرسد که سران قشقایی به دلیل ارتباطی که با جوامع مدرن داشتند دریافته بودند که شیوه زندگی کهن ایلی دیگر پاسخگوی نیازهای جهان آینده نیست.
تأسیس اولین مدارس سیار عشایری توسط دولت ایران به وسیله دکتر حسابی- سال 1330
با آرام گرفتن اوضاع پس از جنگ جهانی دوم و تثبیت وضعیت دولت، فعالیتهای آموزش عشایری پس از چند سال وقفه به خاطر جنگ، مجدداً به وسیله دولت ایران از سر گرفته شد. با توجه به تجربه مدارس عشایری (طی سالهای 1307 تا زمان جنگ جهانی دوم)، پس از انجام برنامه ریزیهای لازم برای ایجاد مدارس سیار و توسعه مدارس شبانهروزی عشایری (دارالتربیه)، نهایتاً در سال 1330 نخستین مدارس سیار عشایری نیز در استان کهگیلویه و بویراحمد به وسیله دکتر محمود حسابی، به شکل رسمی پایهگذاری شد تا در کنار مدارس شبانهروزی عشایر (دارالتربیهها) فعالیت کند؛ بنابراین بنیانگذار مدارس سیار عشایری در سیستم اداری ایران، دکتر محمود حسابی است. وی که در سال 1331 به عنوان وزیر فرهنگ در کابینه دکتر مصدق فعالیت میکرد، اقدام به ایجاد مدارس نوین عشایری نمود.
نشریه حافظ در شماره بهمن ماه سال 1390 مقالهای را منتشر نموده که در آن آقای بهمن بیگی طی نامهای، دکتر حسابی را مؤسس نخستین مدارس سیار عشایری معرفی نموده است. در این مقاله به اذعان اسناد موجود، چند سال پعد از برنامه ریزی و برپایی مدارس سیار عشایری توسط دکتر حسابی، تعدادی از معلمین شاغل در مدارس سیار عشایری، به دایره تعلیمات عشایر از برنامههای آموزش عشایری اصل چهار ترومن در ایران، میپیوندند.
«در سال 1331 آقای پروفسور حسابی، وزیر فرهنگ دکتر مصدق درحالیکه هیچگونه راه ارتباطی شوسه و خاکی قابل استفاده در استان کهگیلویه و بویراحمد وجود نداشت (البته راه قدیمی کلنگ ساز زمان رضاشاه تخریب شده و نیاز به بازسازی داشت) با هواپیمای دو نفره آمد و 6 نفر را با صلاحیت لازم به عنوان معلم عشایر انتخاب کرد که در واقع آنها هسته آموزش عشایر را شکل دادند. هواپیمای دکتر حسابی در فرودگاه دست سازی که با بیل و کنلگ در یاسوج درست کرده بودند به زمین نشست. سپس با مشورت با بزرگان بویراحمد 6 نفر از افراد باسوادی که از مدرسه نوین دوره رضاشاه 20–1312 فارغالتحصیل شده بودند و مدرک ششم ابتدایی داشتند، فیالمجلس از آنها از حساب، هندسه، املا، معلومات عمومی، تفسیر متن و غیره شخصاً امتحان گرفت و 6 نفر را بدون گذراندن دوره دانشسرا مستقیماً به آموزگاری برگزید. این شش نفر نه آموزش دیدند و نه به دانشسرا رفتند اما پروفسور حسابی از آنها امتحان گرفت در امتحان قبول شدند و به عنوان معلم شروع به کار کردند. بعد از کودتای 28 مرداد که اصل 4 آمریکا در آن نقش کلیدی داشت، دکتر مصدق سرنگون و آموزش عشایر به مرحوم بهمنبیگی واگذار شد».
توسعه مدارس سیار عشایری به وسیله اصل چهار ترومن- سال 1332
در سال 1332 کمیسیون اصل چهار ترومن (رئیس جهور آمریکا) در شیراز، مبادرت به تأسیس دایره تعلیمات عشایری نمود و آقای گیگن آمریکایی به طور مستقیم مسئول امور برنامه ریزی آموزش عشایری گردید. او برای تحقق اهداف خود، از فرزندان ایل نیز استفاده نمود. اصل چهار ترومن توسط آمریکاییها برای جلوگیری از سقوط کشور ایران به دامان کمونیسم اجرا شد. فعالیتهای اصل چهار همراه با سایر برنامههای تبلیغاتی آمریکا توانست مردم ایران را در برابر نفوذ کمونیسم مقاوم سازد. صدها پروژه آموزشی، بهداشتی در ایران اجرا شد. برنامه اصل چهار، منابع مالی این پروژهها و ابزار کار، ماشین آلات و متخصصین مربوطه را تأمین میکرد.بر حسب گزارشهایی که بعداً انتشار یافت اصل چهار سالانه بین 18 تا 25 میلیون دلار برای کمکهای فنی و حرفهای در ایران هزینه میکرد. پس از خاتمه فعالیت اصل چهار در ایران، اسناد مربوطه تحویل نخست وزیر وقت ایران (منوچهر اقبال) شد. بنابراین، مدارس عشایری به کمک و یاری اصل چهار آمریکا تحت نظر و ریاست آقای گیگن در ایران توسعه یافت. آقای بهمن بیگی که در استخدام این مؤسسه بوده، تحت مدیریت مسئول آموزش اصل چهار در شیراز در زمینه تعلیمات عشایری در ایل قشقایی شروع به فعالیت نموده است.
پیگیری برنامه اصل چهارترومن
امضای اصل چهار ترومن و کمکهای فنی به ایران- سال1329 شمسی
دو ماه پس از اینکه در ماه ژوئن 1950 (سال 1329شمسی) هری ترومن رئیس جمهور آمریکا قانون «اقدامات برای توسعه جهانی» را امضا کرد، دکتر فرانکلین هریس عازم مذاکره برای یک توافقنامه جهت ارائه کمکهای فنی به دولت ایران شد. در ماه اکتبر همان سال، سفیر آمریکا آقای هنری گریدن و علی رزم آرا نخست وزیر ایران «برنامه همکاریهای فنی برای توسعه روستایی» را امضا کردند. این برنامه اولین توافقنامه بینالمللی اصل چهار بود.
نقش دانشگاه BYU یوتا در آموزش عشایری و اعزام کارشناسان آموزشی به ایران-سال 1330
پس از امضای این توافقنامه، دولت آمریکا از دانشگاه بریگم یانگ BYU-Brigham Young University در شهر «پراوو» در ایالت یوتا برای مشارکت در برنامه اصل چهار در ایران دعوت کرد. برنامه اصل چهار ابتدا تحت مدیریت آقای فرانکلین هریس بود که قبلاً به مدت 24 سال به عنوان رئیس دانشگاه BYU خدمت کرده بود. دولت آمریکا نقش این دانشگاه و کالج کشاورزی دانشگاه ایالتی یوتا را به عنوان برنامه ریزی، به کار گیری نیروی انسانی و اجرای برنامه اصل چهار تعیین نمود.دانشگاه BYU چهار گروه کارشناس آموزشی (آموزشگر) را برای کمک به اصلاح ضعفهای سیستم آموزشی ایران اعزام نمود. گروه اول متشکل از شش آموزشگر در سال 1951 (1330 شمسی) جهت ارتقای آموزش ابتدایی، راهاندازی و تأسیس مدارس عشایری، و نظارت بر برنامه اجرایی اصل چهار اعزام شدند. یکی از اعضای اولین گروه کارشناسان آموزشی آقای «گلن گیگن» بود که به منظور تأسیس مدارس عشایری اعزام شد. در سال 1953 نیز دوازده نفر دیگر برای کمک به توسعه آموزش در مقاطع ثانویه (بالاتر از ابتدایی) در نقاط مختلف ایران اعزام شدند. در پاییز 1957 سومین گروه پرسنل این دانشگاه برای سایر اقدامات فرهنگی و مبحث انرژی وارد ایران شدند. همچنین نهایتاً در سال 1959 گروه چهارم جهت مشاوره در زمینه آموزش عالی اعزام شدند. این گروهها در ایجاد و به روز رسانی برنامههای آموزشی بسیار موفق بودند.
برنامه ریزی آموزش عشایری در ایران به وسیله اصل چهار- از 1330 تا 1332
اولین حرکت برای برنامه ریزی و تأسیس آموزش عشایری در ایران به وسیله گلن گیگن در 1953 پس از انجام یک مطالعه صحرایی (نظرسنجی) در خصوص نیازهای عشایر طی سالهای 1330 تا 1332 شمسی، انجام شد. آقای گیگن مینویسد: «باید حس تعلق عشایر به ایران و به منطقهای که در آن زندگی میکنند تقویت شود. هیچیک از این اهداف بدون داشتن مردم تحصیل کرده عشایر ممکن نمیشود.» سازمانهای مسئول ایرانی از مدتهای طولانی به ضرورت آموزش مدرن و مجانی برای عشایر پی برده بودند اما کمبود بودجه مانع این کار شده بود. سازمان اصل چهار برای کمکهای فنی به ایران، با کمک دلارهای آمریکا و نظرات کارشناسان آمریکایی این طرح را به واقعیت تبدیل کرد و زمستان امسال (سال 1954) تعداد 95 مدرسه سیار عشایری در استان فارس فعالیت میکنند. سازمانهای مسئول ایران امیدوارند که آموزش عشایر بتواند آغازی برای اسکان عشایر، رو آوردن به کاشت اراضی و پرداخت مالیات همانند سایر شهروندان باشد.در اثر فعالیت بسیار مؤثر اصل چهار در ایران، برنامههای آموزشی در عشایر، روستاها و شهرها به طور چشمگیری توسعه یافت و این برای کارشناسان آموزشی دانشگاه BYU افتخار بزرگی بود.
مطالعات صحرایی کارشناسان آمریکایی
بر اساس نتایج مطالعه صحرایی (نظرسنجی) که از ورود کارشناسان آموزشی در سال 1951 تا سال 1953 صورت گرفت، آقای گیگن دریافت که مردان باسواد شهری، معلمین مناسبی برای عشایر نیستند. آقای گیگن در سال 1953 (1332 شمسی) مینویسد: «معلم عشایری باید با خانوادههایی که برای تدریس به آنها میرود آشنا و شناخته شده باشد، توسط خان پذیرفته شده باشند و تمایل داشته باشند که در ایل بمانند و در فعالیتهای روزمره عشایری مشارکت نمایند؛ بنابراین یک پسر شهری هر چند هم که معلم خوبی باشد برای اینکار مناسب نیست. همچنین مسیر کوچ برخی طوایف عشایر قشقایی بسیار طولانی است. مثلاً طایفه شش بلوکی در هر مسیر کوچ (ییلاق تا قشلاق) حدود 400 مایل طی میکند؛ بنابراین مدرسه عشایری باید سبک و قابل حمل باشد. یک چادر کوچک برای نشستن 20 کودک، یک فرش، یک تخته سیاه، یک میز برای معلم و کتاب برای این مدرسه سیار کافی است. چنین مدرسهای در مدت ده دقیقه قادر به بارگیری و حمل بر پشت اسب خواهد بود.
تأسیس مدارس عشایری اصل چهار با کمک روسای طوایف- سال 1332
پس از انجام مطالعات و بررسیهای لازم، راهاندازی مدارس عشایری توسط اصل چهار آغاز شد. آقای گیگن کارهای اولیه خود را با خودروی جیپ یا بر پشت اسب به انجام رساند و گاهی برای یک ملاقات تا ده روز بر زین اسب، در مراتع طبیعی کوههای زاگرس در بین ایلات بود. آقای گیگن دریافت که هیچ مدرسهای برای قشرها کم درآمد ایل وجود ندارد. او برای تأسیس اولین مدارس عشایری، مستقیماً به روسای ایلات مراجعه کرد. گیگن مینویسد: «روسای ایلات به انتخاب مردانی با قابلیت بالا جهت خدمت به عنوان معلم کمک کردند و آن افراد به دورههای آموزشی مخصوص معلمین فرستاده شدند. با وجودی که پول و تجهیزات برای این مدارس از طرف بودجه اصل چهار آمریکا تأمین شده است، اما روسای طوایف قشقایی تقبل کردند که خود پرداخت حقوق معلمان را به عهده بگیرند». در این زمان آقای بهمن بیگی به عنوان یک فرد محلی، برای همکاری و تسهیل کمک رسانی آمریکاییها و همچنین مترجم کارشناسان آمریکایی اصل چهار بود. آقای بهمن بیگی مینویسد: «خوشبختانه در راستای پیشرفتهای فرهنگی مملکتی عدهای از ثروتمندان عشایر فارس به ندای من پاسخ مثبت دادند و تقبل کردند حقوق بیش از یکصد نفر معلم را شخصاً بپردازند. سپس با تلاش فراوان از میان روستاهایی که در مسیر ایلات بودند معلم کافی برای ایجاد 79 مدرسه سیار پیدا کردم.».
راهاندازی دورههای آموزشی برای تربیت معلمین عشایری توسط اصل چهار ترومن- سال 1332
در طول مدت سه سال کار مدارس عشایری اصل چهار ترومن، چون معلمان منتخب از ایلات و روستاییان مسیر کوچ عشایر قشقایی بوده و فاقد صلاحیت علمی و تجربی کافی بودند، اصل چهار ترومن برای آمادهسازی افراد منتخب به عنوان معلم، دورههای آموزشی کوتاه مدت در نظر گرفته بود. مدت این دورهها سه هفتهو محل تشکیل آن در شیراز بوده است. تهیه تمام تجهیزات و ادوات لازم و همچنین برنامه ریزی و برگزاری این دورهها را اصل چهار ترومن به عهده داشت. برای آموزش و تدریس به زبان فارسی از کارکنان ایرانی اصل چهار از جمله آقای بهمن بیگی و همچنین از آموزش و پرورش فارس کمک گرفته میشد. آقای حمزه رزمجویی از اولین بازرسان تعلیمات عشایر میگوید: «در سال1332 که با پدرم در منزل الیاس خان کشکولی بودیم، ناصرخان قشقایی که آن زمان سناتور بود با عدهای برای رایزنی به منزل الیاسخان آمدند. در این بین دنبال تعدادی افراد باسواد در ایل میگشتند و عدهای را جمع نموده و در باغ ارم که آن زمان متعلق به خوانین قشقایی بود دورهٔ آموزشی تشکیلدادند و بعد از مدتی آنها را برای باسوادکردن افراد، به ایل تزریق نمودند».بنابراین در ابتدای شروع کار مدارس عشایری، ناصر خان قشقایی، باغ ارم شیراز که ملک شخصی شان بود را به برگزاری دورههای آموزشی معلمین عشایری اختصاص داد. پس از کودتای 28 مرداد که خوانین قشقایی تبعید شدند و اموال آنها از جمله باغ ارم توسط دولت مصادره شد، دیگر ادامه این دورههای آموزشی در باغ ارم مقدور نبود و اصل چهار ترومن ادامه این دورهها را در آموزش و پرورش فارس برگزار نمود.
خاتمه فعالیت اصل چهار و تحویل مدارس عشایری به آموزش و پرورش فارس-سال 1336
آقای «دین اندرو پیترسون» یکی از اعضای اولین گروه اعزامی از سوی دانشگاه BYU مینویسد: در سال 1330 (1951 میلادی) مدتی بعد از ورود گروه کارشناسان آموزشی به ایران، مأموریت آقای هریس در ایران خاتمه یافت و به جای او، آقای «ویلیام وارن» به عنوان مدیر کشوری اصل چهار تعیین و به ایران آمد. آقای وارن سابقه فعالیت در وزارت امور خارجه آمریکا را به مدت شانزده سال داشت.آقای وارن حدود 4 سال در ایران فعالیت کرد. سپس این پست به آقای «کلارک گریگوری» رسید که تا پایان فعالیت اصل چهار در سال 1336 ادامه یافت. در سال 1336 اموال اصل چهار به دولت ایران انتقال یافت. البته در واقع نام اصل چهار به «هیئت عمران بینالمللی آمریکا» تغییر یافت و آقای «هری بارن» جایگزین آقای «کلارک گریگوری» شد؛ بنابراین فعالیت اصل چهار در زمینه آموزش عشایری به شکل محدودتر و در قالب نظارت فنی به جای همکاری اجرایی، پیگیری شد. آقای کلارک گریگوری در زمان خاتمه کار اصل چهار و ترک ایران (سال 1336) نشان درجه سه همایون را به خاطر آموزش مردم ایران و بالا بردن سطح زندگی آنها از دولت ایران دریافت کرد.
مدارس عشایری اصل چهار به مدت سه سال تا زمان خاتمه فعالیت اصل چهار در ایران با موفقیت فعالیت کردند. پس از خاتمه اصل چهار و تحویل تمام اسناد و مدارک و تجهیزات به دولت ایران، ادامه کار مدارس عشایری به دولت ایران (آموزش و پرورش فارس) سپرده شد. آقای بهمن بیگی مینویسد: «سه سال از عمر این مدارس گذشت و پیشرفت دانش آموزان امیدبخش بود. در شرایط جدید، با توجه به وضع نامعلوم معلمان و مشکلاتی که در خصوص پرداخت حقوق معلمان به وجود آمد، اولیای آموزش و پرورش فارس برای بقای دبستانهای عشایری دست به کار شدند و معلمان دانشسرا دیده را جایگزین معلمان سابق کردند؛ ولی پس از یک سال (در سال 1337) مسلم شد که جوانان شهری به هیچ وجه قدرت کار و زندگی در مناطق عشایری را ندارند؛ بنابراین به این نتیجه رسیدیم که برای تعلیم و تربیت فرزندان عشایر راهی جز توسل به دامن همان معلمان محلی و ایلی نیست.» پس از تحویل اسناد و مدارک اصل چهار توسط مسئولان آمریکایی آن به دولت ایران، بهرهبرداری از این مدارس به وسیله آموزش و پرورش فارس (دائره تعلیمات عشایر) به ریاست محمد بهمنبیگی ادامه یافت.
تأسیس دانشسرای عشایری توسط آموزش و پرورش فارس-سال 1336
پس از سه سال فعالیت موفق مدارس عشایری و دورههای تربیت معلمین عشایری، همزمان با خاتمه کار برنامه اصل چهار ترومن، دورههای آموزشی برای تربیت معلمین عشایری نیز متوقف شد. با توجه به خاتمه فعالیت اصل چهار و تحویل مدارس عشایری به دولت ایران، به گفته آقای بهمن بیگی: «آموزش و پرورش فارس برای جلوگیری از تعطیل شدن مدارس عشایری، طرح تأسیس دانشسرای عشایری را از شورای عالی فرهنگ گذراند. به این ترتیب در سال 1336 دانشسرای عشایری در شیراز تأسیس شد و تا کنون (مهرماه 1351 شمسی) 2040 نفر فارغالتحصیل از این دانشسرا به طوایف مختلف عشایر کشور اعزام شده است».
تأسیس چهارمین مدرسه شبانهروزی عشایری در شیراز توسط دولت ایران-سال 1346
سازمان «هیئت عمران بینالمللی آمریکا» تا سال 1346 شمسی در ایران فعال بود. تا جایی که مدیر آن اعلام کرد در دهه 1960 میلادی ایران به طور چشمگیری پیشرفت نموده است و در سال 1968 در میهمانی سفیر ایران در آمریکا (آقای هوشنگ انصاری) به طور رسمی خاتمه فعالیت اصل چهار و سازمان عمران بینالمللی آمریکا اعلام شد.در این زمان پس از توسعه موفق مدارس سیار عشایری توسط اصل چهار ترومن، آمریکاییها به طور کامل از برنامه آموزشی کشور خارج شده و دولت ایران متولی تمام این فعالیتها گردید؛ بنابراین، دولت ایران برای ادامه فعالیتها، سیاست احداث دارالتربیه عشایری (مدارس شبانهروزی عشایری) را نیز مجدداً مد نظر قرار داد. بعد از خاتمه کامل حضور آمریکاییها در برنامههای آموزشی کشور، به گفته آقای بهمن بیگی: «شاهنشاه آریامهر و شهبانوی گرامی از مدارس عشایری و کار معلمان بازدید کردند و پس از مشاهده پیشرفتهای آنان، امر مقرر فرمودند که در شیراز دبیرستانی تأسیس شود که سالانه عدهای از فرزندان مستعد و بی بضاعت که از مدارس ابتدایی فارغالتحصیل میشوند در آنجا به تحصیلات دبیرستانی ادامه دهند. این دبیرستان در سال 1346 در شیراز تأسیس شد و تا کنون (مهرماه 1351 شمسی) تعداد 575 نفر از دختران و پسران مستعد و کمبضاعت عشایری را که در کلاس اول تا پنجم متوسطه و دوره راهنمایی تحصیل میکنند به طور شبانهروزی نگهداری مینماید.
مدرسه عشایری شبانهروزی چهل نفری شیراز، را میتوان بعد از مدرسه عشایری چهل نفری خرمآباد(1307)،مدرسه عشایری شبانهروزی ترکمن صحرا و مدرسه عشایری شبانهروزی تهران (1308)، چهارمین مدرسه عشایری شبانهروزی دولتی نامید. البته اگر تعداد سه مدرسه عشایری شبانهروزی دیگر که در سال 1329 به وسیله ناصرخان و خسرو خان قشقایی پایه ریزی شد ولی به دلیل وقایع کودتای 28 مرداد هیچگاه به بهرهبرداری نرسید نیز در نظر گرفته شود، میتوان گفت مدرسه شبانهروزی عشایری شیراز هفتمین مدرسه عشایری شبانهروزی در دوران پهلوی بوده است.
تصویب برنامه آموزش عشایردر سیستم دولتی ایران
همزمان با فعالیتهای اصل چهار ترومن در ایران و همکاریهای دوجانبه بین آموزش و پرورش و اصل چهار جهت توسعه مدارس عشایری، به تدریج در سیستم دولتی ایران نیز آموزش عشایری نهادینه شد؛ بنابراین در ادامه برنامههای اصل چهار ترومن، اداره کل فرهنگ (آموزش و پرورش) استان فارس در زمستان 1332 برنامهای برای آموزش عشایر با پنج اصل تهیه نمود و در نهایت، طرح تعلیمات عشایر در هشتصد و نودمین نشست شورای عالی فرهنگ در تاریخ 10 دی1334 به تصویب رسید. پس از خاتمه کار اصل چهار و تحویل مدارس عشایری به دولت ایران، «دایره تعلیمات عشایر» به عنوان یکی از ادارات داخلی آموزش و پرورش فارس تا زمان خاتمه فعالیت «هیئت عمران بینالمللی آمریکا» فعال بود. پس از آن، دایره تعلیمات عشایر مبدل به اداره کل شد و به کار خود ادامه داد. برپایی مدرسههای عشایری به عشایر استان فارس محدود نشد و فرزندان عشایر از ایلهای آذربایجان تا مرزهای شمال شرقی خراسان، از نعمت مدرسه و سواد برخوردار شدند. بر پایهٔ برنامهٔ آموزش عشایر (1334)و برنامههای بعدی نظیر طرح تأسیس دانشرای عشایری (1336) و همچنین طرح تأسیس مدرسه شبانهروزی در شیراز(1346)، باید برای پایههای اول تا چهارم مدرسههای سیار و برای پایههای پنجم تا نهم مدرسههای شبانهروزی بر پا میشد. همچنین، باید یک مدرسهٔ تربیت معلم ویژهٔ عشایر برای جذب دانشآموزان با مدرک پایان کلاس نهم ساخته میشد و گروهی برای نظارت بر مدرسههای چادری نیز به وجود میآمد. با وجود این، ابتدا تنها به بر پایی مدرسههای چادری و کار نظارت بسنده شد و 78 مدرسه در ایلات و عشایر راهاندازی شد. ادارهٔ این مدرسهها به آقای بهمنبیگی و دو ناظر دیگر، بیژن بهادری کشکولی و نادر فرهنگ درهشویی، سپرده شد.
ایجاد اداره کل آموزش عشایر-سال 1348
تا سال 1347 آموزش عشایر یکی از ادارات داخلی آموزش و پرورش فارس بود. از سال 1348 این اداره از آموزش و پرورش فارس منتزع و به اداره کل آموزش عشایر کشور که مرکز آن بر حسب اقتضاء شیراز تعیین شده است تبدیل گردید. به این ترتیب آقای بهمن بیگی به عنوان مدیر کل آموزش عشایر انتخاب شد و تا زمان انقلاب در همین سمت باقی ماند.
نوآوریهای آموزشی بهمنبیگی
بر اساس گزارشهای پژوهشگرانی مانند کلارنس هندرشات که بازدیدهای فراوانی از مدارس عشایری داشته، ایدههایی که آقای بهمن بیگی در مدیریت مدارس عشایری پیش گرفت بر اساس برنامه ریزی آمریکاییها در اصل چهار ترومن و همچنین سفر ایشان به ایالات متحده بوده است.ریچارد گلیتز مینویسد: «آقای گیگن اقدامات مؤثری برای گردآوری اطلاعات جمعیتی، تدارک مواد مورد نیاز و آموزش معلمین به خصوص در دو سال اول مدارس عشایری برنامه اصل چهار ترومن (یعنی سالهای 1332 تا 1334) قبل از تحویل مدارس به دولت ایران انجام داد. آمریکاییها همچنین روشهای تدریس را برای کلاسهای مختلف تدوین کردند و در کنار آن، بیشتر ایدههای آقای بهمن بیگی هم از دو سفر ایشان به ایالات متحده نتیجه شد. در کنار برنامه ریزی آمریکاییها، اجرای برنامه آموزش عشایری اصل چهار، تقریباً به طور کامل توسط ایرانیها اجرا شد. ایرانیها با سرپرستی مستقیم محمد بهمن بیگی، در این مدارس تدریس کرده و نگهداری آن را به عهده گرفتند».
«پل بارکر» یک داوطلب آمریکایی که در مدارس عشایری از سال 1973 تا سال 1975 تدریس کرده مینویسد دانش آموزان عشایری از کودکان روستاها سالمتر به نظر میرسند. کوچ مستمر، زندگی در فضای باز و استانداردهای جدی آقای بهمن بیگی در مورد بهداشت، این محیط بهداشتی را ایجاد کرده بود. بهمن بیگی شخصاً مسئولیت مدارس را به عهده داشت و موفقیت تحصیلی دانش آموزان هم بسیار بالاتر از نرخ متوسط ملی بود.
یکی از کارهای نوآورانهٔ بهمنبیگی، برگزاری اردوهای تربیتی برای دانشآموزان و آموزگاران عشایری در نقاط مختلف عشیرهنشین بود. در آن اردوها آموزگاران موفق کارهای خودشان را به آموزگاران دیگر و دانشآموزان دانشسراها، که در آینده آموزگاران عشایری میشدند، معرفی میکردند. برگزاری رقص و پایکوبی و اجرای موسیقی محلی از دیگر برنامههای این اردوها بود. یکی از راهکارهایی که باعث پیشرفت کار بهمنبیگی شد، دعوت از دولتمردان و اثرگذاران آن زمان برای سفر به آن مناطق بود.
کتابشناسی
دوران بازنشستگی محمد بهمنبیگی بیشتر به ثبت تجربهها و خاطرهها و نظریههای او در زندگی و کار با عشایر و آموزش و پرورش گذشتهاست، که حاصل آن چند کتاب در قالب داستاناست.
1. بهمنبیگی، محمد. عرف و عادت در عشایر فارس، انتشارات بنگاه آذر، 1324 چاپ دوم: انتشارات نوید شیراز 1381
2. بهمنبیگی، محمد. بخارای من ایل من. انتشارات آگاه، 1368
3. بهمنبیگی، محمد. اگر قرهقاچ نبود. انتشارات باغ آدینه، 1377
4. بهمنبیگی، محمد. به اجاقت قسم.
5. بهمن بیگی، محمد. طلای شهامت. انتشارات نوید شیراز 1387
کتابهای بهمن بیگی از دیدگاه صحت مطالب و وقایع تاریخی
آقای بهمن بیگی در کتابهای خود داستانهایی را به شکل خاطره روایت نموده و در مقالات و کتب متعددی به آنها استناد شده است. اما برخی معتقدند که در این داستانها (خاطرهها) برخی واقعیتها، تحریف شده است. بر اساس مقالات ژورنال رسمی علوم اجتماعی دنیای ترکزبان، محمدرضا شاه در ادامه سیاستهای پدرش برای تخته قاپو کردن قشقاییها، در سال 1332 تاکتیک جدیدی شامل جایگزین کردن نظامیها به جای ایلخانی و همچنین ایجاد اداره آموزش عشایر را در پیش گرفت. آموزش عشایر که در ابتدا توسط پرسنل آمریکایی اصل چهار ترومن و به ویژه کارشناس آموزش عشایری اصل چهار آقای «گلن گیگن» راهاندازی شد، سپس توسط ایرانیها به ریاست آقای بهمن بیگی به عنوان کارگزار دولتی ادامه یافت. اما آقای بهمن بیگی در کتابهای خود که در دوران جمهوری اسلامی چاپ شد، نقش خود را به عنوان عامل دولت شاهنشاهی انکار میکند و فعالیت خود را فقط به خاطر مردم محروم قشقایی معرفی میکند. در زندگی نامه مستند-تخیلی که آقای بهمن بیگی در کتابش (بخارای من، ایل من) نوشته است، حتی به بی عدالتیهای رژیم پهلوی بر علیه قشقایی اشاره میکند. در حالی که در مقالههایی که قبل از انقلاب اسلامی از آقای بهمن بیگی در دست است، وی فعالیتهای آموزش عشایر را به نظر و خواست شاه نسبت میدهد.
به عنوان نمونه آقای بهمن بیگی در کتاب بخارای من ایل من، سفر خود به آمریکا را به منظور ادامه تحصیل معرفی میکند و کوتاه بودن مدت این سفر و بازگشتش به وطن را نیز به خاطر دریافت نامهای از برادرش عنوان میکند که در آن نامه به ذکر زیبایی طبیعت پرداخته است و آقای بهمن بیگی تحت تأثیر قرار گرفته و به وطن مراجعت کرده است.در حالی که اسناد طبقهبندی شده سفارت آمریکا، سفر ایشان به آمریکا را که به صورت محرمانه انجام شده، بر اساس برنامه دولت آمریکا (اصل چهار) ذکر نموده است.
کتابهای بهمن بیگی از دیدگاه ادبیات
بزرگ علوی، داستاننویس مشهور ایرانی در نامهای خطاب به بهمن بیگی، کتاب بخارای من ایل من او را اینچنین توصیف میکند: دوست عزیز جناب آقای بهمن بیگی، بخارای من ایل من را با کمال ذوق و شوق خواندم و از آن لذت بردم، از خواندن «آل» اشک از چشمم سرازیر شد. به طبع وقاد شما و دید تیز شما آفرین گفتم و از لطف شما صمیمانه تشکر میکنم. هم ادبی بود و هم فرهنگ عوام (فولکلور). خدا شما را از ما نگیرد. از این کارها باز هم بکنید تا ادبیات جدید ایران غنی ترشود.قربان شما- بزرگ علوی، فرانکفورت 7/12/1371
سیمین دانشور ضمن نگارش نامهای به بهمن بیگی، بیان میدارد: دوست سالیان درازم، محمد بهمن بیگی عزیزم، شاهکارت، بخارای من ایل من، تحفهنوروزی من به دوستانم بود و اینک کتابهای اخیرت که به وسیله آقای نوید فرستاده بودی. از همه چیزمتشکرم. از اینکه وجود داری، ازاینکه این همه کوشا بودهای. کلاسهای سیارعشایری ات یادم نمیرود. میدانی که پدر من دکترایل قشقایی بود و من با فرخ بی بی دوست بودم. با تحسین و ارادت/ سیمین دانشور
نامه عبدالحسین زرین کوب: دست عزیزت مریزاد. خاطرت شاد و خوش باد! آقای بهمن بیگی بسیار گرامی، اگر قره قاج نبود، من و بسیاری دیگر از لذت خواندن این خاطرات دلکش و شیرین محروم میماندیم. خوب شد که این قره قاج پربرکت فیضی هم به قلمرو نثر فارسی رساند. کیف کردم، نشئه شدم و راست راستی لذت بردم. هرگز فکر نمیکردم در معیشت شاد و آزاد شبانکارگی این همه رنج و بلا با این همه لطف وصفا همراه است. بارها در کوچایل با شما همراه شدم و بارها در آن مدارس عشایری نکتهها آموختم. اگر قره قاج نبود یک همچو تصویر زیبا و ماندنی از زندگی عشایر فارس باقی نمیماند. باید از قره قاج ممنون بود که یک چنین نویسنده هوشمند افسون کاری را به ایران برگردانده. اگر قره قاج نبود جای چه چیزهای خوبی که خالی بود. سال نو بر بهمن بیگی عزیز و بر عزیزان مبارک باد. خوب شد که قره قاج بود، راستی خوب شد که قره قاج بود! با سلام و درود / عبدالحسین زرین کوبتهران 10 فروردین 1375
درگذشت و مراسم تشییع جنازه
محمد بهمنبیگی در روز 11 اردیبهشت ماه 1389 در شهر شیراز چشم از جهان فرو بست. پیکر وی صبح روز 16اردیبهشت با حضور بیش از 100 هزار نفر از دوستداران وی در شیراز در بهشت زهرایعشایر در محله کُشن شهر شیراز به خاک سپرده شد.
شرکت کنندگان در این مراسم با شعارهای “گچ سفید فشنگم، تخته سیاهتفنگم – عزاعزاست امروز، جامعهٔ عشایر صاحب عزاست امروز- سلام بر عشایر، درود بر بهمن بیگی- عشایر با غیرت، تسلیت تسلیت – معلم فداکار، روحت شاد روحت شاد “؛ پیکر او را بدرقه کردند. روزنامههای شیراز از خانواده آقای بهمن بیگی و ایلات ایران و عشایر ایران، آگهیهایی دربارهٔ مراسم خاکسپاری او دریافت کرده بودند اما با دستور تلفنی مقامات امنیتی، این روزنامهها از چاپ آگهیها منع شدند.
یادمانها
در تاریخ دهم خرداد 89 مراسمی در تالار وحدت برگزار شد)همچنین، یادمانهای دیگری برای بهمن بیگی در شهرهای نورآباد ممسنی، شیراز، یاسوج و چند شهر دیگر برگزار شد. همچنین در تیر 92 بزرگداشتی بزرگ با حضور 6 هزار نفر از دوستداران ایشان در سمیرم برگزار شد. مجلهٔ فراسوی نوراباد ممسنی یک ویژه نامه اختصاصی برای محمد بهمن بیگی چاپ کرد. این ویژه نامه حاوی مقالاتی از دوستان، شاگردان، همکاران و دوستداران محمد بهمن بیگی بود. در سال 1393 کتابخانه بزرگ و تازه ساخته شده دانشگاه یاسوج به پاس خدمات او به نام کتابخانه محمد بهمن بیگی نامگذاری شد.