- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- آداب و رسوم
- فرهنگ بومی خوزستان ، سرزمین آب و آفتاب

فرهنگ بومی خوزستان ، سرزمین آب و آفتاب
استان خوزستان استانی در جنوب غربی ایران است، که در کرانه خلیج فارس قرار دارد و مرکز تولید نفت و گاز ایران بهشمار میآید. اگر به خواندن مطالب تاریخی و فرهنگی علاقه دارید این بخش به گزارش آسمونی" href="http://asemooni.com/">آسمونی را بخوانید چرا که در مورد فرهنگ بومی خوزستان ، سرزمین آب و آفتاب صحبت می کنیم.

فرهنگ بومی خوزستان ، سرزمین آب و آفتاب
مساحت استان خوزستان 64٫057 کیلومتر مربع است و با جمعیتی معادل 4٬710٬506 نفر (1395)، پنجمین استان پرجمعیت ایران محسوب میشود. شهر اهواز، مرکز استان خوزستان است.
از لحاظ تاریخی، خوزستان قدیمیترین منطقهٔ فلات ایران محسوب میشود، که پیشینهٔ سکونت انسان در آن به 2700 سال پیش از میلاد مسیح و شکلگیری تمدن عیلام در هزارهٔ سوم قبل از میلاد، بازمیگردد. خوزستان از شمال به لرستان، از شرق به استان چهارمحال و بختیاری، از شمالغربی به ایلام، از جنوبشرقی به کهگیلویه و بویراحمد، از جنوب به بوشهر و خلیج فارس و از غرب به کشور عراق محدود میشود.
استان خوزستان هماکنون دارای 18 نماینده در مجلس شورای اسلامی و 6 نماینده در مجلس خبرگان رهبری میباشد. شرکت ملی مناطق نفتخیز جنوب (بزرگترین تولیدکننده نفت ایران)، شرکت ملی حفاری ایران، شرکت فولاد خوزستان و شرکت نفت و گاز اروندان در استان خوزستان مستقر میباشند.
آداب و رسوم مردم خوزستان
تناسب آب و هوائی با زندگی کوچنشینی موجب شده که در این استان، بخشی از جمعیت به دامداری پرداخته و به ییلاق و قشلاق بپردازند. بخش شمالی و شمال شرقی خوزستان شامل مناطق شوش، مسجد سلیمان، دزفول، شوشتر، ایذه تا محدوده باغ ملک و جانکی در شمال رامهرمز محل زندگی ییلاقی ایلات بختیاری و بخشی از ایلات لرستان و ایلام میباشد .
بخشی از عشایر این استان اعرابی هستند که در طول تاریخ و بهمرور زمان از صحرای عربستان کوچیده و سالهای دراز در خوزستان ماندگار شدند . زبان عشایر بومی عربی و عشایر مهاجر استان که فصل زمستان را در مناطق قشلاقی خوزستان میگذرانند به زبان و گویش خاص (لری) سخن میگویند . در بین شهرستانهای استان خوزستان، شهرستان آبادان فاقد جمعیت عشایر قشلاقی است.
خوزستان بهدلیل دارا بودن ویژگیهای آب و هوائی، از دیرباز تاکنون، مسکن ایلها و طایفههای گوناگون بوده است. اقوام کوچنشین این منطقه به سه دسته عمده لر – ترک و عرب تقسیم میشوند . رعایت آداب و رسوم و شیوههای قومی، از مسائلی است که شیخ یا رهبر در نظام عشایری عرب بر آن تأکید داشت.
مجالس سوگواری با حضور و اعلام وی خاتمه مییافت و در بقیه ٔ مراسم و سنن قومی نیز حضوری فعال داشت .
در بین ایلات ایران، ایلی بهنام لرکی وجود داشته که گذشت زمان آنرا به پراکندگی کشانده است. لرکی به دو زبان ترکی و فارسی شکسته سخن میگویند . عروسی در ایل لرکیها با شرط رضایت والدین امکانپذیر است.
از روشهای ازدواج در این ایل همبهری است. وقتی پدر دختر پسری ندارد، به پسر خواستگار پیشنهاد میکند همبهر شود؛ یعنی داماد سرخانه شود. اما کمتر پسری حاضر به قبول ان میشود . در بین لرکیها زن ارزش زیادی دارد. پس از دید و بازدید خانواده پسر، مشاوره میپردازند و دفعات بعد بهعنوان بازدید با سوغاتی به منزل والدین دختر میروند و گاهی چند روز آنجا میمانند.
سپس مراسم خواستگاری پیش میآید. در روز معینی پدر داماد بههمراه عدهای از ریشسفیدان محل با لباسهای رسمی سوار بر اسب با هدایائی نظیر کلهقند، چای، توتون، گوسفند به خانه عروس میروند. خانواد ۀ عروس نیز به استقبال آنها رفته و مسافتی را پیاده طی میکنند. سپس غذا تدارک دیده میشود. در صورت توافق خانواده ٔ عروس در پایان مجلس، قرار کاغذگیرانی (نامزدی) میگذراد .
در مجلس نامزدی ریش سفیدان، معتمدین محل و میرزا (نویسنده) در خانه پدر عروس حاضر میشوند. جلسه مردان و زنان جداگانه است. در مجلس زنان شادی و بزن و بکوب برپا میشود و دست و پای عروس را حنا میبندند. مردان هم مجلس گرمی دارند؛ یکی آواز میخواند و یکی نی میزند، بعد بزرگتر محل به میرزا میگوید که شروع کنیم و وسایل نوشتن حاضر میشود و مهریه و شیربها و جهیزیه تعیین و ثبت میشود.
حاضران کاغذ نامزدی را امضاء میکنند و کف میزنند که به آن ‘ کف مارکی’ (کف مبارکی) میگویند. از آن بهبعد دختر نامزد پسر میشود . پس از این جلسه در صورت مناسب بودن فصل و آمادگی طرفین عروسی روبهراه میشود. وگرنه چند ماهی صبر میکنند که به آن بردبانه میگویند . 15 روز مانده به عروسی کمکم تدارک عروسی را میبینند و گاهی نیز اینکار را ازچند ماه پیشتر آغاز میکنند.
تا روز عروسی این کارها انجام گیرد: سفید کردن برنج، آرد کردن گندم، تهیه نان، خرید قند و چای و توتون و تنباکو، تهیه هیزم، تهیه وسایل پخت و پز، تهیه ترکه جهت بازی مردان، دعوت تشمال (نوزانده ) ، دعوت قوم و خیش که هر یک مراسم مخصوص بهخود دارد. خداحافظی عروس از خانه پدر و آوردن عروس به خانه داماد نیز مراسم خاص خود را دارد . بردن جهیز عروس را ‘پشا’ مینامند که شامل قالی، گلیم، جاجیم، بالش، خورجین میباشد. یکی دو هفته پس از عروسی خانواده ٔ عروس، داماد عروس را به شام دعوت میکنند. این دعوت را ‘پاگشونی’ مینامند.
بهبهان در گذشته اگر داماد موفق به زفاف میشد برایش نان تنوری، حلوا و کباب میفرستاند و نیز اگر موفق نمیشد برایش پشمک میفرستادند.

فرهنگ بومی خوزستان
جشن های مردم خوزستان
مردم خوزستان تمام عیدهای ملی و مذهبی را جشن میگیرند. اهالی شوشتر، دزفول علاوه بر عیدها، جمعه آخر ذیحجه را هم جشن میگیرند. لباس نو میپوشند و به تفریحگاهها میروند، زیرا پس از آن ماه های محرم و صفر را عزادارند. در گذشته به رقص و پایکوبی میپرداختند و شب تا صبح در فضای باز و محوطههای باز به سر میبردند و بر این باور بودند که آن شب ستاره زهره به ستاره مشتری میرسد و کسی که به هم رسیدن این ستارهها را ببیند، هر نیتی بکند برآورده میشود.
مردم استان خوزستان عید نوروز را مفصل برگزار میکنند. از چند روز پیش، کلوچه مخصوصی از آرد، روغن، زیره و رازیانه درست میکنند. مراسم آتش افروزی چهارشنبه سوری، مراسم چیدن سفره هفت سین، پوشیدن لباس های نو و رفتن به دید و بازدید نوروزی به شیوه دیگر مناطق ایران در استان خوزستان نیز رایج است. در استان خوزستان روز سیزده را در دو روز جشن میگیرند. روز سیزده با احتساب روز عید نوروز و روز سیزده بدون احتساب روز نوروز، اولی را سیزده عید و دومی را سیزده بعد از عید گویند. در ایام نوروز همه به باغها و تفریحگاهها میروند. در خانهها یا باغها بر شاخه درختان تاب میبندند و تاب سواری میکنند.
موسیقی خوزستان
خوزستان سرزمین چهار فصل، مینیاتور تنوع قومی در کشور است که محل تلاقی فرهنگهای مختلفی است که در عین تاثیر پذیری متقابل، هریک نمود خاص خود را حفظ کرده اند. موسیقی نیز یکی از شاخصهای معرف این قومیتهاست که در هر منطقه و قومیت از استان، صورت ویژه ای دارد. در مناطق عرب نشین و در میان قوم عرب، موسیقی بیشتر متأثر از مقامهای عربی و شباهت خاصی به موسیقی مقامی جنوب عراق دارد. درمیان قوم بختیاری موسیقی جایگاه خاصی دارد و در آیین های شادی و ماتم، نوازندگان سازهای محلی حضوری مشهود دارند.
موسیقی بختیاری مانند دیگر موسیقی های محلی از سادگی خاصی برخوردار است اما وجه تشابه و تفاوتهای زیادی با دیگر موسیقی های محلی دارد. مهمتر اینکه ساختار موسیقی بختیاری با موسیقی سنتی نیز تفاوت چشمگیر دارد. وجه تشابه آن با دیگر موسیقی های محلی در سادگی نغمات و استفاده از دستگاهها و مایه های ایرانی است و تفاوت آن از نظر نوع گویش و شیوه قرائت آوازهاست . خواننده نیز در ساختار موسیقی بختیاری حائز اهمیت است به طوری که بعد از مقدمه موسیقی توسط نوازنده، این صدای خوش آواز است که ساختار موسیقی را نشان داده و تکمیل می کند.
گروه خوانی نیز در موسیقی بختیاری قابل توجه است زیرا بسیاری از قطعات شاد”دواللی” توسط خواننده گروه کر اجرا می شود و معمولاً خوانندگان گروهی قطعه شعر کوچکی را مابین هر بیت یا مصرع تکرار می کنند. به هرحال باید اشاره کرد که گوشه هایی نیز در موسیقی بختیاری همانند گوشه اول و دوم خسرو شیرین وجود دارند که کاملاً با مقامهای موسیقی سنتی مان متفاوت است. انواع موسیقی بختیاری شامل آهنگها و آوازهای شاد دواللی ، موسیقی چپ یا عزا، موسیقی حماسی، موسیقی تغزلی عاشقانه، موسیقی گوناگون(شامل موسیقی بارش باران، برزگری، خرمن کوبی، لالایی، کوچ است. دهل(یک ساز کوبشی استوانه ای شکل که با چوب خیزران نواخته می شود)، کرنا، سرنا و نی شیت، نی هفت بند و کمانچه از سازهای محلی مورد استفاده در موسیقی بختیاری است.
در زمینه موسیقی شوشتری و دزفولی(شمال استان) نیز باید گفت که موسیقی این منطقه نیز مانند موسیقی های محلی ایران برپایه موسیقی آوازی شکل گرفته است و نمود عینی آن را می توان در مراسم تعزیه، عروسی و کار دید. شهرهای دزفول و شوشتر به خاطر بافت فرهنگی خود که بیشتر رنگ و بوی مذهبی در آن مشاهده می شود نمی توانسته موسیقی سازی را به سادگی پذیرا باشد به همین دلیل اساس ساختار موسیقیایی این دو شهر را باید در موسیقی آوازی جستجو کرد. در موسیقی این دو منطقه بیش از 50 گوشه آوازی بوده است که اکنون کمتر کسی تمام این گوشه ها را به خاطر دارد.
ساختار موسیقایی این گوشه ها مبتنی بر موسیقی کنونی ایران است. با اندکی تغییر در ادای تزیین ها و تحریرها به گونه ای که خوانندگان دزفول و شوشتر لهجه خاصی درخواندن آوازهای این منطقه دارند. اشعار آوازهای این منطقه اغلب مضامینی زمینی دارند ولی این اشعار ساده دارای چنان حسی است که ناخودآگاه انسان را به سوی بزرگی معبود و عظمت عشق رهنمون می سازد. در دوران قاجار با باز شدن پای برخی نوازندگان دزفولی و شوشتری به تهران و فراگیری ردیف موسیقی ایران ساز و موسیقی سازی وارد این دو شهر شد.
با ورود موسیقی سازی بویژه تار، نقش موسیقی و استفاده از ساز تار رنگ و رونق خاصی به موسیقی آوازی این منطقه داد و رفت و آمد نوازندگان بزرگی از این شهر به محافل موسیقی تهران باعث به وجود آمدن یک رپرتوار موسیقی سازی برای این منطقه شد که شامل قطعات چهارمضراب، رنگ، پیش درآمد و تصنیف می باشند. سازهای رایج موسیقی این منطقه در وهله اول تار و سپس سرنا، دهل، نی جفته و دایره است و با توجه به همسایگی این منطقه با فرهنگهای مجاور، بعضی از گوشه ها و قطعات در بین دو فرهنگ مجاور مانند شوشتری دزفولی و بختیاری اشتراک دارند.
گرچه امروزه انواع شربت آلبالو، سکنجبین و شربت زعفران پذیرایی می کنند و در زمستان، خرما و ارده به عنوان وسیله پذیرایی استفاده می شود.
از لبنیات به مقدار زیاد استفاده می کنند و رنگینک از خوراک های بسیار مقوی و خوش مزه است که در هنگام صرف ناهار و شام مصرف می شود. در این استان در کنار غذاهای محلی و مخصوص استان برای مهمانان تهیه می شود ولی برخی غذاهای محلی در این استان وجود دارند که برای گردشگران جالب است. از جمله مهم ترین غذاهای محلی مردم استان خوزستان ماهی است. قلیه ماهی غذایی خوش مزه و به یاد ماندنی است که در این استان با ماهی و تمبر هندی تهیه می شود. آبگوشت متداول ترین غذای مردم شهر و روستا است.آش دوغ، آش ارده، قلقل، قلیه ماهی، کباب ماهی، ماهی شکم پر، میگو، برزنگک، دال عدسی، درشته( گمنه)، مچبوس، حمیص، خرما گرم، سیر بقله( سیر باقلا)، اوپیازی شادگان، میانگران ایذه، بامدژ اهواز، هورالعظم.
نوع بشر بدون سه عامل آب، هوا و غذا قادر به ادامه حیات نیست. با توجه به اهمیت خوراک در ادامه زندگی، انسانها در هر منطقه نوع خوراک و پخت پز خود را داشته اند. همین تفاوت جذابیتهای خاصی در هر منطقه ایجاد کرده است. بسیاری از گردشگران تنها به خاطر تجربه خوراک متفاوت از منطقه زندگی خود به مناطق دیگر جهان سفر می کنند.

گویش های بومی خوزستان
به گزارش آسمونی گویشهای بومی خوزستان، مانند هرجای دیگر ایران، تحت تأثیر زبان معیار قرار دارند. عوامل مؤثر بر آن افزایش باسوادی، گسترش رسانههای جمعی، از جمله اینترنت، و رشد اقتصادی است. مورد آخر منجر به یکجانشینی عشایر، مهاجرت از روستا به شهر، و مهاجرت گستردهن از دیگر نواحی کشور به درون استان شدهاست. باید به جابجایی جمعیت در نتیجهٔ جنگ ایران و عراق و انقلاب اسلامی سال 1357 نیز اشاره کرد. همهٔ این عوامل منجر به کاهش سخنگویان به گویشهای بومی میشود. پیش از وقوع مهاجرت گسترده در جریان قرن بیستم و پس از آن، جمعیت خوزستان غالباً از دو گروه زبانی تشکیل میشد: سخنگویان به عربی، که در نواحی کشیده شده از خلیج فارس و شط العرب به سوی شهر اهواز زندگی میکردند، و سخنگویان به گویشهای ایرانی که در نواحی به سوی شمال غرب و کوهپایههای رشته کوه زاگرس ساکن بودند. عربی خوزستانی از نوع خلیج فارسی است، که بهطور بنیادین فرقی با عربی کویتی ندارد. گرچه ارزیابی زبانی از خوزستان تاکنون انجام نشده، گویشهای صحبت شده توسط ایرانی زبانان استان به نظر بر سه نوع میرسد: دزفولی- اهوازی-شوشتری، که در آن سه شهر بدان صحبت میشود، و زبان بختیاری که توسط عشایری که در مناطق کم ارتفاع خوزستان قشلاق میکنند و کسانی که در روستاها و شهرهایی چون آغاجاری، مسجدسلیمان، و رامهرمز زندگی میکنند، صحبت میشود و زبان لری بالاکریوه ای که توسط مردم شهرستان اندیمشک صحبت میشود.
ترکیب قومی
خاک بختیاری، منتشر شده توسط دانشنامه ایرانیکا. ایرانیکا گستره سکونتگاه بختیاریها را از فریدن تا اهواز معرفی میکند.
استان خوزستان تیرههای گوناگون انسانی را در بر میگیرد. خوزستان از لحاظ خردهفرهنگها متکثرترین استان ایران است..لرهای بختیاری و سایر اقوام لر. عرب، لرها، فارسهای بومی شهرها و.. از آن جمله میباشد که به تفصیل در ذیل میآیند:
بومیان خوزستان که مردم خوزی زبان بهبهان، شوشتر، دزفول، بندرماهشهر، هندیجان، رامهرمز، رامشیر (رام اردشیر)، زیدون، سربندر ، شادگان از بازماندگان مردم شهرنشین باستان خوزستان هستند و هر کدام گویش مخصوص به خود دارند که کمی با هم متفاوتند.
به گزارش آسمونی عربهای خوزستان، طوایف عرب خوزستان همگی از دسته کوچ نشین، غیر ثابت و با اصل و نسب مشخص در شبه جزیره عربستان بودند. مهاجرت ایشان به جنوب غربی خوزستان از سده نهم ه.ق پس از دعوی سید محمد مشعشع از رؤسای قبایل عرب شبه جزیره عربستان، پس از فتح هویزه شروع گردید و تا زمان معاصر ادامه یافت. در دهههای اخیر به ویژه از زمان جنگ به این سو، در برخی از شهرهای این منطقه نیز ساکن گردیدند. تا پیش از جنگ ایران و عراق عمده تمرکز جمعیتی عربهای خوزستان، شادگان، سوسنگرد، هویزه ، خرمشهر ، آبادان و روستاهای جنوب غربی خوزستان بود که پس از شروع جنگ، جنگزدگان عرب در (بیشتر شهرکهای اطراف) شهرهای امیدیه، بندرماهشهر و اهواز سکنی یافتند. شهر صنعتی و تجاری خرمشهر که پس از جنگ کاملاً خالی از سکنه بودهاست نیز محل اسکان جمعیت زیادی از عشایر عرب شد.
بختیاری ها که از هزارههای دور در خوزستان و عراق (تا سدههای اولیه اسلامی) حضور داشتهاند. شهرهای ایذه ،مسجد سلیمان، هفتکل ،باغملک ،اندیکا، لالی، سالند (سردشت دزفول)، صفیآباد، اهواز، قلعه خواجه، دهدز، رامهرمز،و شهرهای جنوبی استان و.. به صورت اصلی و سایر شهرهای خوزستان نیز جمعیت قابل توجهی از ایشان را در خود دارند. طرح لباس اینان، ترسیمی از معبد چغازنبیل شوش است. بر خلاف نام استان چهار محال و بختیاری، مرکزیت جمعیتی اینان خوزستان است. در نقشههای زمینشناسی، زمینهای وسیعی از نیمه مرکزی خوزستان به سمت شمال و شرق، به نام کنگلومرای بختیاری شناخته میشود. اوکسیان (هوزیان) زمان هخامنشی که از سپاهیان ویژه امپراتوری ایران بودهاند تطبیق با ایشان دارد که به روایتی نام خوزستان نیز از نام ایشان گرفته شدهاست: پارسیها (2700 سال قبل) با عیلامیها (هالتامتیها) درآمیختند و نژاد واحدی به وجود آوردند که بعدها در دورههای هخامنشی و ساسانی «هسی یا اوکسی یا خوزی یا هوزی» نامیده شدند و در سده 6 هجری قمری به نام لر بزرگ، و در اوایل دوره صفویه، بختیاری خوانده شدند.
لرها (لر کوچک)، قلمرو اینان که در سدههای اولیه اسلامی نیز حضورشان در این منطقه گزارش شده، در منطقه شمال غرب خوزستان، ازشوش تا الوار در شمال اندیمشک امروزی بودهاست و امروزه نیز تمرکز شهری جمعیتی ایشان نیز در اندیمشک، شوش، حسینیه و الوار است.