- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- آداب و رسوم
- نوروز و آیین های آن

نوروز و آیین های آن
در گاهنمای آئین ایران باستان از دیرباز چنین آمده است که روز آغاز فصل بهار شروع سال جدید آن روز را نوروز نامیدند. مردم این هنگام خجسته را جشن می گرفتند و به مدت 12 روز به سرور و شادمانی می پرداختند. درباره پیدایش این سرور ملی و مذهبی که مآخذ اصلی آن اوستا (کتاب زرتشت) است روایات گوناگونی وجود دارد.
واژه جشن از کلمه یسنه یا یسنا به مفهوم پرستش، نیایش و شادی است که با توجه به روش برگزاری مراسم نوروزی و سایر آئین ملی که همواره هنگام نیایش توأم با سرور و خرمی است، به کاربردن این واژه برای این منظور بسیار پسندیده و مناسب با مفهوم حقیقی آن می باشد. پیدایش جشن نوروزی با فلسفه های گوناگون همراه است. از جمله در کتاب اوستا چنین آمده است که خدای جهان و همه آفریدگان را در شش هنگام آفرید، این شش زمان گاهان بار نامیدند که مناسب هر کدام مراسم شادی و سرور به مدت پنج روز برپا می ساختند.
این شش هنگام آفرینش به قرار زیر است :
1- نخستین هنگام آغاز خلقت در روز چهل و پنجم سال که همزمان با 15 اردیبهشت ماه بود در این روز آسمان آفریده شد.
2- دومین گاهان بار همزمان با یکصد و پنجمین روز سال که 15 تیر ماه بود در این روز آب بوجود آمد.
3- سومین هنگام آفرینش روز صد و هشتادم سال که همزمان با 30 شهریور ماه بود در این زمان زمین خلق شد.
4- چهارمین مرحله مقارن با 30 مهرماه یا به عبارت دیگر دویست و دهمین روز سال بود که در این هنگام گیاهان آفریده شدند.
5- پنجمین گاهان بار همزمان با دویست و نودمین روز سال بود که مصادف با روز 20 دیماه می شد در این روز حیوانات آفریده شدند.
6- ششمین هنگام آفرینش مقارن با سیصد و شصت و پنجمین روز سال که در حقیقت آغاز سال نو بود، در این روز خداوند با آفرینش انسان به کار خلقت جهان پایان بخشید این گاهان بار که با برابر شدن شب و روز همراه شد به سبب آفرینش انسان که خود مظهری از صفات آفریدگار جهان است، از مقام بسیار ارجمندی برخوردار بود که ایرانیان این هنگام فرخنده را با شادی و سرور جشن می گرفتند.
در سایر کتابهای آسمانی چون تورات و قرآن مجید درباره آفرینش جهان در شش هنگام داستانهائی آمده است که تأئیدی بر مطالب اوستا است. دیگر فلسفه جشن نوروزی در آئین مزدیسنا، فرود آمدن فره وهران یا ارواح پاک نیاکان به زمین در روز اول فروردین ماه است (فره وهر) نیروی معنوی انسان است که پیش از آفرینش در عالم ملکوت جا دارد و هنگام آفرینش در جسم انسان وارد شده و او را در طول زندگی رشد و ترقی داده و پلیدیها را از او دور نگاه می دارد.
هنگام مرگ این نیروی مقدس از بدن انسان جدا گشته و دگر با همان پاکی ابتدائی به سوی مکان اصلی خود در عالم ملکوت پرواز می کند. در اوستا آمده است که (فره وهر) های گذشتگان پاک و پارسا در روز اول فروردین ماه برای دیدار بازماندگانشان به زمین باز می گردند و به مدت ده شبانه روز در کنار آنها می مانند. در این زمان اگر فامیل و دوستان را شاد و خرم ببینند شادمان شده و هنگام بازگشت به عالم قدس از درگاه اهورامزدا برای عزیزانشان طلب رحمت و پیروزی می کنند. بدین مناسبت از قدیم تاکنون ایرانیان از چند روز پیش از آغاز فروردین ماه با شوق و ذوق به تهیه و تدارک برگزاری یک جشن بزرگ می پردازند. خانه ها را می روبند و با گلهای زیبا می آرایند و فضای خانه را برای شادی ارواح درگذشتگان معطر خوشبو می کنند. لباس نو پوشیده و به دیگران احسان می کنند. در شاهنامه فردوسی جشن نوروزی به جمشید پادشاه بزرگ سلسله پیشدادی نسبت داده شده است.
حکیم طوس معتقد است جمشید روز اول فروردین ماه بر تخت طلائی تکیه زد. دیوان این تخت را در مدت یک روز از دماوند به بابل بردند، او این روز را هرمزدا به نام آفریدگار جهان نامید و فرمان داد مردم این هنگام خجسته را جشن گرفته و شادی کنند. حکیم عمر خیام در نوروزنامه چنین می نویسد : سبب نام نهادن نوروز آن بوده است که آفتاب هر سیصد و شصت و پنج شبانه روز و ربعی به اول دقیقه حمل باز آید و چون جمشید آن روز را دریافت، نوروز نام نهاد و جشن و آئین آورد.
براساس آنچه بعرض رسید، نوروز نشانگـر تاریخچه ای دیرینه همراه با فرهنگ و آداب و سنن ایرانیان است که از آخرین روزهای پایان اسفند ایرانیان با برگزاری آئین های مختلف مقدم نوروز و آغاز فصل بهار را گرامی می دارند که در اینجا تـنـها به چند نمونه از موارد مهم آن اشاره می شود:
جشن نوروز
واژه «جشن» همان یَسن/ یسنه اوستایی است که در زبان پهلوی یزشن گفته میشد و در اصل به معنی ستایش و نیایش شادمانه است. «نوروز» یا نوگ روچ/ نوک روز در پهلوی به معنی نخستین روز- روز هرمزد - از ماه فروردین است. ایرانیان در قدیم برای هر روز از ماه نامیگذاشته بودند و روز اول بهار یا فروردین، هرمزد نام داشت. در این روز جشنی بزرگ برپا میکردند و به شادی و نیایش آفریدگار میپرداختند. از چند روز مانده به نوروز مراسم و آیینهای ویژه آغاز میشد که تا چند روز پس از آن نیز ادامه داشت. در روزهای اول دوره نوروزی، مراسم به طور همگانی برگزار میشد که به آن «نوروز عامه» میگفتند و از روز ششم به بعد بزرگان و خواص آن را نزد خود ادامه میدادند که به آن «نوروز خاصه» گفته میشد، اما در هر حال شادی و نیایش ویژگی بارز جشن نوروز بود.
نیاکان ما بر این باور بودند که آفریدگار بزرگ، جهان را در شش «گاه» یا «گاهنبار» [مرحله] آفرید که در آخرین گاهنبار انسان آفریده شد و از این رو روز تولد نخستین انسان را - که آن را روز نخست بهار میدانستند - شایسته شکرگزاری و شادمانی میپنداشتند و چون معتقد بودند که فـَروَهَرهای نیکان و پاکان یا همان قوای باطنی و ارواح مؤمنان در دوره نوروزی از جهان مینوی به گیتی بازمیگردند تا از خویشان و عزیزان دیدار کنند و تقاضای خیرات و صدقه دارند، سفرهها میگسترانیدند و خیرات میدادند و شادمانه دعا میخواندند تا پروردگار را شکر و فروهرها را شاد نمایند؛ و به همین سبب ماه فروردین را ماه فرود فروهرها یا فروردیگان و یا عید فَروشیها یا اموات هم میگفتند.
بنیان جشن نوروز
نوروز جنبه مذهبی و روحانی دارد و نیایش و ستایش شادمانه همگانی را همراه میآورد. در اسطورهها و افسانهها و کتابهای پیشینیان بنیان نوروز را به پادشاه اسطورهای و افسانه ای، جمشید (جمشید)، نسبت دادهاند.فردوسی در حماسه بزرگ «شاهنامه» نوروز را به جمشید نسبت میدهد؛ آن هنگام که او بر تخت شاهی نشست و تاج مرصع بر سر نهاد، پرتو خورشید بر آن دمید و همگان آن روز را روزی نو و نوروز نامیدند و جشن و سرور برپا کردند.
و گویند چون پرتو خورشید بر آن تاج پرگوهر دمید، جم که از آن پیشتر «یم» یا «یمه» نیز گفته میشد دارای شعاع خورشید گردید و از این رو جمشید نامیده شد. روایتها و افسانههایی دیگر نیز در مورد نوروز وجود دارد که به طور قاطع بر آن نمیتوان تأکید کرد. از جمله آنکه گفتهاند: روزی حضرت سلیمان انگشتر گمشده خویش را پیدا کرد. مردمان شاد شدند و آن روز را روز نو و نوروز خواندند؛ و نیز گفته اند که حضرت صادق (ع) نوروز را روزی فرخنده برای طلب حاجتها دانستهاند، و نیز نظری است بر این که روز غدیر خم مصادف با اول فروردین بوده و از همین رو نوروز گفته شده و جشن برپا کردهاند.
البته این مورد به لحاظ تقویمیمطابقت داده نشده است. ایران شناس معروف دانمارکی، کریستن سن و برخی دیگر از محققان ایرانی گفته اند که جشن نوروز ایرانی متأثر از برخی جشنهای کهن ملل قدیمتر است و از جمله، آثاری از زگموگ، جشن بابلیان - که خود متأثر از سومریان نیز بوده - در نوروز ایرانی مشاهده شده است. اما به خوبی پیداست نوروز ایرانی تجلی فرهنگ ایرانی است و دستکم قرنهاست که با آیین و رسم فرهنگ ایرانی برگزار میشود.
چهارشنبه سوری
چهار شنبه سوری که از دو کلمهی چهارشنبه – منظور آخرین چهارشنبهی سال – و سوری که همان سوریک فارسی و به معنای سرخ باشد و در کل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ایران باستان بعضی از وسایل جشن نوروز از قبیل آینه و کوزه و اسفند را به یقین شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهیه میکردند. بازار در این شب چراغانی و زیور بسته و سرشار از هیجان و شادمانی بود و البته خرید هرکدام هم آیین خاصی را تدارک میدید غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت یا سه (نماد سه منش نیک) روی هم میگذاشتند و خورشید که به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلک کشیده جانشین خورشید شود. دربعضی نقاط ایران برای شگون ، وسایل دور ریختنی خانه از قبیل پتو ، لحاف و لباسهای کهنه را میسوزاندند آتش میتوانست در بیابانها و رهگذرها و یا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میکشید از رویش میپریدندو ترانههایی که در همهی آنها خواهش برکت و سلامت و بارآوری و پاکیزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیکردند تا خودش خاکستر شود. سپس خاکسترش را که مقدس بود کسی جمع میکرد و بی آنکه پشت سرش را نگاه کند ، سر نخستین چهار راه میریخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه که میپرسیدند "کیست؟" میگفت: "منم - " از کجا میآیی؟ - "از عروسی - "چه آوردهای؟ - "تندرستی شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسایگان و خویشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبایست هدیهای در شال بگذارد.
شهریار در بند 27 منظومهی حیدر بابا به آیین شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با برکت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد:
برگردان بند 27
عید بود و مرغ شب آواز میخواند
دختر نامزد شده برای داماد جوراب نقشین میبافت
و هر کس شال خود را از دریچهای آویزان میکرد
وه... که چه رسم زیبایی است
رسم شال اندازی
هدیه عیدی بستن به شال داماد
برگردان بند 28
من هم گریه و زاری کردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر کمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم و شال را آویزان کردم فاطمه خالهام جورابی به شال من بست "خانم ننهام" را به یاد آورد و گریه کرد
شهریار در توضیح این رسم میگوید: "در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبایست در مراسم عید شرکت میکردیم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دویدم." از دیگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بود و آن بیشتر مخصوص کسانی بود که آرزویی داشتند. مانند دختران دم بخت یا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی که نماد گذار از مشکل بود میایستادند و کلیدی را که نماد گشایش بود ، زیر پا میگذاشتند. نیت میکردند و به گوش میایستادند و گفت و گوی اولین رهگذران را پاسخ نیت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند که بستگی کارشان را با کلیدی که زیر پا داشتند ، بگشایند. قاشق زنی هم تمثیلی بود از پذیرایی از فروهرها... زیرا که قاشق و ظرف مسین نشانهی خوراک و خوردن بود. ایرانیان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از این میهمانان تازه رسیدهی آسمانی پذیرایی کنند و چون فروهرها پنهان و غیر محسوس اند ، کسانی هم که برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میکردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجیل را مخصوص فروهر میدانستند ، دریافتشان را خوش یُمن میپنداشتند.
آبریزان یا آب پاشان
گویند جشن آبریزان نخست از آیینهای ماه تیر بوده است که بعدها به مراسم عید نوروز اضافه شده؛ و سالیان دراز پیش از این، هفت سال قحطی پدید آمد. مردمِ به جان آمده از خشکسالی برای نیایش و نماز و درخواست باران به بیابان رفتند و دست به دعا بردند و چون از ابر رحمت پروردگار باران بارید، در دلها شادی پدید آمد و مردم به شادمانی پرداختند و به شکرانه این نعمت، پس از آن هر سال بر روی یکدیگر آب و گلاب پاشیدند. کم کم این رسم به صورت آب پاشی در خانه و کوچه و شستشوی خارج از برنامه معمول شد؛ و اکنون نیز چنین رسم است که پیش از فرا رسیدن نوروز تا آنجا که ممکن است خانه را شستشو دهند، بدن به آب بشویند و بر یکدیگر گلاب بپاشند. در شب نوروز برای پاکی از گناه، تن خود بشویند و آب بپاشند تا سال نو با فراوانی آب، رونق کشاورزی و بهبود وضع معیشت آغاز شود.
پنجشنبه آخر سال و یادی از گذشتگان
یکی از آیـین های کهن پـیش از نوروز یاد کردن از مردگان است که به این مناسبت به گورستان می روند و خوراک می برند و به دیگران می دهند. زردشـتیان معـتـقدند که : روان و فروهر مردگان، هیچ گاه کسی را که بوی تعلق داشت فراموش نمی کند و هر سال هنگام جشن فروردین به خانه و کاشانه خود برمی گردند. در روزهای پنج شنبه، از جمله رسم ها، تهیه کردن غذا، آیـینی مذهبی بوده، ابوریحان می نویسد: و گبرکان در این پنج روز خورش و شراب نهند، روان های مردگان را و همی گویند، که جان مرده بیاید و آن غذا گیرد. غذا پختن و بر مزار مردگان بردن در قرن چهارم رسم بوده است؛ از خوارزم تا فارس: خوارزمیان پنج روز آخر اسفند و پنج روز دیگری که در پی آن است و ملحق به این ماه مانند اهالی فارس، در روزهای فروردگان برای ارواح مردگان در گورستان غذا می گذارند.
یکی از صورت های برجا ماندهً این رسم، در شهر و روستا، به گورستان رفتن پنجشنبه آخر سال است، به ویژه خانواده هایی که در طول سال عضوی را از دست داده اند. رفتن به زیارتگاه ها و زیارت اهل قبور، در پنجشنبه و نیز، روز پـیش از نوروز و بامداد نخستین روز سال، رسمی عام است. در این روز، خانواده ها خوراک (پلو خورش)، نان، حلوا و خرما بر مزار نزدیکان می گذارند و بر مزار تازه گذشتگان شمع، یا چراغ روشن می کنند. در برخی از شهرهای ایران، روز پیش از عید، خانواده های عزادار، از خویشان و نزدیکان با غذا و حلوا پذیرایی می کنند و در سر مزار جمع می شوند و نیز رسم است که ایرانیان شیعه، در موقع سال تحویل، به زیارت قبر امامان و امامزادگان میروند.
سفره هفت سین
جذاب ترین قسمت نوروز، هفت سین است. هفت سین نام سفره ای است که شامل 7 ظرف می باشد که هر کدام محتوی چیزهایی هستند که با حرف سین شروع می شود. چیدن سفره هفت سین یکی از مناسبت های زیبا و نیکوی نوروزی است و نمادی از طراوت و شادابی و بهانه ای برای گرد هم جمع شدن افراد خانواده در لحظات تحویل سال نو به شمار می رود بطوریکه از چند روز قبل از نوروز این سفره پهن می شود یا روز میز قرارداده می شود. عدد 7 از دیرباز برای ایرانیان مقدس بوده است و 7 ظرف نمادی از تولدی دوباره، سلامتی، شادی، موفقیت، خوشحالی، صبر و زیبائی هستند.
این سمبلها به صورت زیر نمایان می گردند :
1- سبزه، یا جوانه گندم یا عدس به نشانه تولدی دوباره، فراوانی، برکت، شادابی، سرسبزی و نشانگر زندگی بشر و پیوند او با طبیعت است
2- سمنو، که مخلوطی از گندم آرد شده و شیرین شده است و به نوعی نشان دهنده مهارت آشپزی ایرانیان است و نمادی از زایش و باروری گیاهان است
3- سیب، به نشانه سلامتی و زیبائی و نمادی از باروری و زایش است
4- سنجد، نماد عشق و دلباختگی است و از مقدمات اصلی تولد و زایندگی. عده ای عقیده دارند که بوی برگ و شکوفه درخت سنجد محرک عشق است!
5- سیر، به نشانه دارو و سلامتی و نماد چاشنی و محرک شادی در زندگی است
6- سماق، که به زنگ خورشید در هنگام طلوع است با طلوع خورشید بدی از میان می رود
7- سرکه، نشان دهنده صبر است (زیرا مدتها طول می کشد که سرکه بوجود آید)
البته غیر از این گیاهان و ماهی نشانه برکت در زندگی هستند. ماهی به عنوان نشانه اسفندماه بر سفره گذاشته می شود و سکه که نمادی از امشاسپند شهریور (نگهبان فلزات) است و به نیت برکت و درآمد زیاد انتخاب شده است. شاخه های سرو، سنبل، دانه های انار، گل بیدمشک، شیر نارنج، نان و پنیر، شمعدان و… را هم می توان جزو اجزای دیگر سفره هفت سین دانست. کتاب مقدس هم یکی از پایه های اصلی خوان نوروزی است و براساس آن هرخانواده ای به تناسب مذهب خود، کتاب مقدسی را که قبول دارد بر سفره می گذارد.
چنانچه مسلمانان قرآن، زرتشتیان اوستا و کلیمیان تورات را بر بالای سفرههایشان جای میدهند. بر سر سفره زرتشتیان در کنار اسپند و سنجد، آویشن هم دیده می شود که گویا خاصیت ضدعفونی کننده و دارویی دارد و به نیت سلامتی و بیشتر به حالت تبریک بر سر سفره گذاشته می شود.
چرا «هفت» در سفره هفت سین
عدد هفت که جمع سه و چهار است، نزد ریاضیدانان به سبب شکل هندسی مثلث و مربع که اشکال همگن و کامل به شمار میآیند نمایانگر کمال و به شکلی نمادین، به مفهوم کثرت و تکامل است. هنگامیکه از عدد هفت، یا هفت هزار و... سخن گفته میشود معنای زیاد بودن مد نظر است. در میان اقوام هند و اروپایی و همچنین هند و ایرانی این عدد خوش یمن و مبارک تلقی شده و در اساس، نقش این عدد در فرهنگ ملتها نقشی مثبت است.
واقعیتهای طبیعی، مشاهدهها و تجربههای مردم در گذر زمان، نقش ادیان الهی و باورهای دینی مردم در توجه ویژه به عدد هفت بسیار اساسی است و از همین روست که قرنهاست در آیینها و رسمهای ایرانی نیز این عدد جایگاهی ویژه دارد. در چیدن و آراستن سفره هفتسین نیز نقش این عدد به خوبی آشکار است. نگاهی گذرا به واقعیتهای طبیعی، کتب الهی، باورهای مردم، هنر معماری، موسیقی، خط و نیز ادبیات ملل نشان میدهد که عدد هفت تا چه حد مورد توجه ویژه قرار دارد. در قرآن کریم و نیز نزد مسلمانان ایرانی عدد هفت جدای از سایر عددها مورد توجه قرار دارد.
در برخی از آیهها و سورههای قرآن از عدد هفت نام برده شده است و نیز قرآن را مشتمل بر هفت موضوع دانستهاند. مناسک حج هفت مرحله دارد و نخستین قاریان نیز هفت نفر بودهاند. در کتابهای آسمانی انجیل و تورات، بارها و بارها این عدد با تأکید تکرار شده است. همچنین نزد زرتشتیان هفت امشاسپند گرامیبوده و در آیین مهر هفت اختر معتبر بوده است. پیشینیان ما نیز زمین و آسمان را دارای هفت طبقه دانستهاند و به زمین هفت اقلیم میگفتهاند که دارای هفت دریا بوده است. خلق جهان را در شش مرحله یا گاهنبار گفته اند و در روز هفتم که پایان خلق جهان است به نیایش و جشن و سرور میپرداخته اند؛ این آیین هنوز مشاهده میشود و ادامه دارد. حرکت و تغییر شکل ماه در چهار هفته، وجود خوشه ستارگان یا خواهران هفتگانه و همچنین تکامل جنین در هفت ماهگی، رویش دندان کودک در هفت ماهگی، تغییر تکاملی نطفه به جوجه پس از سه هفته و... از مواردی است که در طبیعت مورد مشاهده و توجه قرار گرفته اند.
باورهای ملتها نیز نمایانگر توجه به عدد هفت و نقش آن است. در قدیم مصریان به هفت رکن قدرت معتقد بودند؛ کلدانیهاهفت طبقه کمال و بابلیان هفت طبقه آسمان را باور داشتند؛ یونانیان به هفت خدا معتقد بودند؛ هندوان خدایان هفتگانه «آدیتیا»را میپرستیدند؛ و رومیان جشن بزرگ هفت مادر یا «سپتی ماترا» را برگزار میکردند. بسیاری از ملتهای دیگر نیز متوجه این عدد بودهاند. همچنین از عجایب هفتگانه جهان نام برده شده است. در موسیقی سنتی ایرانی هفت دستگاه، و در خط هفت شیوه نگارش تعیین کردهاند. در هنر و ادبیات نیز توجه هنرمندان و نویسندگان به عدد هفت آشکار است.
در اساس بین اقوام هند و اروپایی، و نیز ایرانیان و هندوان، عدد هفت خوش یمن و مبارک تلقی شده است؛ و از همین روست که در فرهنگ ایرانی ما - که بنیانش بر باورهای دینی استوار است - در سفره عید که سفرهای دلپذیر و خوش یمن و سرشار از امید به بهبودی و رونق بیشتر است، هفت سین چیده میشود؛ به این امید که سال نو پر برکت و مبارک باشد.
دید و بازدید های نوروزی، یا عید دیدنی
از جمله آیـین های نوروزی، دید و بازدید، یا عید دیدنی است. رسم است که روز نوروز، نخست به دیدن بزرگان فامیل، طایفه و شخصیت های علمی و اجتماعی و منزلتی می روند. در بسیاری از این عید دیدنی ها، همه کسان خانواده شرکت دارند. کتاب های تاریخی و ادبی، تـنها از عید دیدنی های رسمی دربارها و امیران و رئـیسان خبر می دهند. رسمی که هنوز هم خبرگزاری ها و رسانه ها، به آن بسنده می کنند. دیدن های نوروزی که ناگزیر بازدید ها را بدنبال دارد و همراه با دست بوسی و روبوسی است و عیدی گرفتن کوچکتر ها از بزرگترهای فامیل هم از اهمیت زیادی برخوردار است. در روزهای نخست فروردین، که تعطیل رسمی است و گاه تا سیزده فروردین ادامه دارد و می گویند حتی تا آخر فروردین بـین خویشاوندان و دوستان و آشنایان دور و نزدیک، این دید و بازدیدها رواج دارد. رفت و آمد گروهی خانواده ها ، در کوی و محله (به ویژه در شهرهای کوچک) هنوز از میان نرفته است. این دید و بازدیدها، تا پاسی از شب گذشته، به ویژه برای کسانی که نمی توانند کار روزانه را تعـطیل کنند، ادامه دارد.
سیزده به در
در سیزدهمین روز از سال جدید که پایان تعطیلات نوروزی برای مدرسه ها و دانشگاه ها نیز میباشد، خانواده ها خانه خود را ترک می کنند و به گردشگاهها می روند و ضمن صرف غذا در دامن طبیعت به بازی و جشن و پایکوبی می پردازند. این روز برای شادی و پایان دادن تعطیلات به صورت شاد و مثبتی می باشد. مفهوم 13 به این خاطر است که مردم قادر باشند در طول سال با تمام نیروهای اهریمنی مبارزه کنند ، زیرا عده ای معتقدند عدد 13 عدد نحسی می باشد. نحوه برگزاری این روز به صورت یک پیک نیک می باشد، بعد از این روز زندگی به حالت عادی برمی گردد ، مدرسه ها باز می شوند و مغازه ها و مشاغل دیگر ساعت عادی کار خود را آغاز می کنند. بنابراین این روز آخرین روز با هم بودن فامیل و استفاده از طبیعت زیبای بهار است. سیزده به در روزی برای طلب باران نیز می باشد، در ایران قدیم هر روز نام مختص خودش را داشت و به خدائی خاص متعلق بود که روز 13 فروردین به خدای باران اختصاص داشت. ظاهر این خدا به صورت اسب بود، در این روز مسابقه بین اسبها برگزار می شد و اسب برنده به عنوان خدای باران انتخاب می شد. در این روز پسرها و دخترهای جوان سبزه ها را گره می زنند (برای برآورده شدن آرزوها یا یافتن همسری مناسب) اعتقاد بر این است که وقتی گره سبزه ها باز شوند تمامی مشکلات حل می شود و آنها به آرزوی خود می رسند.
مرسوم است که هنگام گره زدن سبزه دخترها چنین زمزمه می کنند سیزده به در سال دگر، بچه بغل، خونه شوهر. در پایان روز سبزه را به دور می اندازند زیرا معتقدند که این سبزه تمامی دردها و بیماریها را در خود جمع نموده است و طبق اعتقاداتی که رایج بوده دست زدن به سبزه دیگران موجب انتقال این مشکلات به فرد دیگر می شده است.
بهر حال نــــوروز ، این عید باستانی ما ایرانیها با تمام زیباییهایش و آیین کهن ارزشمندش پیام آور صلح و صفا و شادی و آرامش است. ایرانیان از قدیم در هر موقعیتی که بودند در این وقت سال شادی و شادمانی را به دل ها راه میدادند زیرا که پیام نوروز شاد بودن و شاد زیستن است. چیزی که جشن نوروز را از دیگر جشن ها جدا می سازد این است که نوروز با زندگی نو و تازه شدن پیوند دارد، با پایان یافتن زمستان و رفتن سرما و جایگزین شدن بهار طبیعت، انسان نیز افکار، اندیشه و دل خود را از کینه پاک می کند و بطور کلی محور اصلی جشن نوروز بر شادمانی و سرور و پایکوبی بنا شده و به روح انسان تازگی و جنبشی نو میدهد.
سازهای ویژه نوروز
در گذشته رسم بوده است که در نوروز گروهی نوازنده ساز مینواختند و با آهنگهای شادمانه فرا رسیدن سال نو را شادباش میگفتند. سازهای بادی چون سورنای، کرنای، بوق و نیز سازهای کوبهای چون طبل و دهل آلات موسیقی آنان بود. واژه «سور» به معنی جشن و میهمانی و «نای» همان واژه «نی» است و سورنای به معنای ساز بادی جشن و میهمانی استفاده شده است. بوق و کرنای نیز در اصل هنگام آغاز نبرد یا حادثه ای نواخته میشده که به مرور زمان در کنار سازهای بادی دیگر در آغاز بهار و نوروز به کار گرفته شده است. هنوز هم در کوچههای قدیمیشهرها طنین دلپذیر و شادمانه سازهای بادی و کوبه ای را میشنویم که با آهنگ و ریتم خاصی نواخته میشوند و فرا رسیدن نوروز و بهار را شادمانه خبر میدهند؛ و چه زیباست اگر نواختن این سازها در این گونه مراسم شادیبخش مورد توجه بیشتر قرار گیرد و این رسم دلپذیر بازسازی و احیا گردد.
نوروز از نگاهی دیگر
کسی هست کمیآن سوتر از اینجا؛ مثل من و تو، مثل ما. کسی هست که در این عید مانده است تنهای تنها. دستان زحمتکش او تهی است از زر و زور. چشمان پر فروغش شده کم نور. سفرهاش خالی است. کودکانش مانده اند گرسنه، در سفره عیدش نه از هفت سین خبری است و نه از هیچ حرفی دیگر. کسی هست ضعیف، بیمار، خسته و دل شکسته، بی چیز و بخت بسته. کسی هست مثل من و تو، مثل ما؛ کمیآن سوتر در شهر ما. دیوارهای خانه اش فرسوده، گلیمش مندرس، نفت چراغش رو به پایان، مانده بی کس و بی سر و سامان. کسی هست که نه به نوای بلبل میاندیشد و نه به شکوفه و گل «تنها مانده حیران» آه که چه دهد پاسخ به فرزندان! کسی هست کمیآن سوتر در فقرآباد «بی چیز اما باز هم امیدوار» او هم از ماست. در این نوروز تنهایش نگذاریم. دستش به گرمیبگیریم و دلش شاد نماییم.
«نوروز» و «هفت» در شعر و ادب فارسی
فردوسی بنیانگذاری نوروز را به جمشید پادشاه افسانه ای و اسطورهای اقوام هند و ایرانی نسبت میدهد. به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند. همچنین فردوسی در «شاهنامه» از هفتخوان دشوار رستم، هفتخوان اسفندیار و هفت بزم کسری نوشین روان با بوذرجمهر شعر میسراید (هفتخوان رستم: جنگ رخش با شیر، غلبه تشنگی بسیار بر رستم، جنگ رستم با اژدها، کشتن زن جادو، گرفتار شدن اولاد به دست رستم، جنگ رستم و ارژنگ دیو، و کشتن رستم دیو سپید را. هفتخوان اسفندیار: کشتن اسفندیار دو گرگ را، کشتن اسفندیار شیران را، کشتن اسفندیار اژدها را، کشتن اسفندیار زن جادو را، کشتن اسفندیار سیمرغ را، گذشتن اسفندیار از برف، و گذشتن اسفندیار از رود و کشتن گرگسار را. بزمهای کسری نوشینروان با بوذرجمهر نیز هفت داستان پندآموز دارد). فردوسی همچنین داستان «هفتواد» را میسراید.
مولوی از «هفت شهر عشق عطار» میگوید : " هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچهایم"
جامیهفت مثنوی میسراید («سلسله`الذهب»، «سلامان و ابسال»، «تحفة`الابرار»، «سبحة`الابرار»، «یوسف و زلیخا»، «لیلی و مجنون» و «خردنامه»).
نظامینیز «هفتپیکر» را میسراید (چهارمین منظومه از «خمسه نظامی» که داستانهایی است از بهرام شاه ساسانی، ازدواج او با هفت دختر هفت پادشاه در هفت گنبد با هفت داستان از زبان هفت زن او).
در ادبیات پارسی از «هفت گنج» خسروپرویز یاد شده (گنج عروس، گنج بادآورد، گنج افراسیاب، گنج سوخته، گنج خضراء، گنج شادآورد و گنج بارتیف). خیام شاعر و ریاضیدان بزرگ «نوروزنامه» میسراید و شاعران و نویسندگان دیگر نیز متوجه نوروز و عدد هفت میشوند. حافظ مژده فرا رسیدن بهار و نوروز را میدهد و عید را مبارک میخواند؛ و بسیار نمونههای دیگر که همه نشان از توجه به این رسم و آیین خجسته در ادبیات فارسی دارد.