تاریخچه پیدایش زبان فارسی
فارسی زبانی با تاریخ، ادبیات و فرهنگ بسیار غنی است و زبان فارسی علاوه بر تأثیر بسیار زیاد آن بر ادبیات مدرن، جایگاه برجسته خود را در شعر دارد و خیام، سعدی و حافظ تنها چند تن از چهره های اصلی این خانواده بزرگ هستند. امروزه بیش از 120 میلیون نفر در سراسر جهان فارسی را به عنوان زبان اول یا دوم خود صحبت می کنند. آسمونی در این بخش تاریخچه زبان فارسی را برای شما شرح می دهد.
تاریخچه زبان فارسی
فارسی که به پرشیا نیز شناخته می شود، پر استفاده ترین زبان شاخه ایرانی زبان های هند و ایرانی است. امروزه زبان فارسی عمدتاً در امارات متحده عربی) و همچنین برخی از ایالت های آمریکا یافت.
بیش از 30 میلیون فارسی زبان (حدود 50 درصد جمعیت ایران)، بیش از 7 میلیون فارسی دری در افغانستان (25 درصد جمعیت) و حدود 2 میلیون فارسی زبان در پاکستان به زبان فارسی صحبت می کنند. زبان فارسی در ایران با خط عربی به نام خط فارسی-عربی نوشته میشود که دارای ابداعاتی برای تفاوتهای واجشناسی فارسی است. این خط پس از فتح اسلام در قرن هفتم در ایران مورد استفاده قرار گرفت.
ریشه زبان فارسی
زبان فارسی زیرگروهی از زبانهای ایرانی غربی است که شامل دری و تاجیکی، زبانهای لری، بختیاری و گویشهای غیرفارسی است.
زبان ایرانیان غربی و شرقی شامل زیرشاخه هند و ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی هستند. زبانهای هند و ایرانی در منطقه وسیعی از بخشهایی از شرق ترکیه و شرق عراق تا غرب هند نیز صحبت میشوند. تقسیمبندی اصلی هند و ایرانی، علاوه بر زبان ایرانی، زبانهای هندوآریایی می باشد. این زبان متشکل از بسیاری از زبانهای شبه قاره هند، به عنوان مثال، سانسکریت، هندی/اردو، بنگالی، گجراتی، پنجابی و سندی است.
سیر تکاملی زبان فارسی
پیدایش فارسی باستان از کتیبههای میخی به جا مانده از سلسله هخامنشی (559 تا 331 قبل از میلاد) آغاز شد که در قلمرو آریاییها که نام کشور امروزی ایران از آنجا آمده است تا زمان فتح اسکندر استفاده می شد. پس از فروپاشی امپراتوری اسکندر، اشکانیان بر ایران حکومت کردندو به زبان فارسی میانه که به نام پهلوی نیز شناخته می شد صحبت می کردند. فارسی میانه در نوشته های دینی زرتشتی ایرانی پیش از اسلام نیز استفاده شده است.
منشأ زبان فارسی جدید مشخص نیست. اگرچه بسیار تحت تأثیر پارسی میانه و باستان است، اما هیچ مدرک قطعی وجود ندارد که نشان دهد که زبان فارسی که امروز استفاده می کنیم مستقیماً از این زبانها نشأت میگیرد. ممکن است زبان فارسی امروز ما از یک گویش پهلوی نشئت گرفته شده باشد که زمانی در شمال شرق ایران صحبت میشد. در مقابل، فارسی باستان و فارسی میانه، در استانی در جنوب غربی ایران (فارس یا پرشیا) که زمانی مرکز امپراتوری ایران بوده است، سرچشمه گرفته است.
دوره مدرن اولیه زبان فارسی (قرن نهم تا سیزدهم) به دلیل برجستگی و تمایز شاعرانی چون رودکی، فردوسی و خیام، به فارسی کلاسیک معروف است و به عنوان زبان کشورهای اسلامی شرقی پذیرفته شد. تماس گسترده با ملیت عربی منجر به هجوم گسترده واژگان این زبان به زبان فارسی شد.
فارسی کلاسیک اساساً تا قرن نوزدهم بدون تغییر باقی ماند تا زمانی که گویش تهرانی برجسته شد و این شهر در سال 1787 توسط سلسله قاجار به عنوان پایتخت ایران انتخاب شد. این گویش فارسی (فارسی مدرن) اساس چیزی شد که امروزه فارسی معاصر نامیده میشود، اگرچه هنوز تعداد زیادی اصطلاحات عربی در آن وجود دارد، اما بیشتر وامگیریهای زبانی بومی شده اند و در زبان محاوره فارسی درصد بسیار کمتری از کلمات عربی وجود دارد.
ظهور اسلام و تسلط اعراب بر ایران، تحولات بزرگی در ساختار سیاسی ایران و همچنین در مذهب، فرهنگ و زبان آن ها به وجود آورد. تضعیف دین با تضعیف ادبیات بود و الفبای قدیمی که استفاده از آن بسیار سخت بود به تدریج کنار گذاشته شد. در عوض، مردم خیلی زود شروع به استفاده از الفبای ساده عربی کردند و کلمات عربی شروع به نفوذ به زبان فارسی کرد.
به زودی جمعیت فارسیزبان اسلامی که به سرعت در حال افزایش بود، خود را در خطر فراموشی زبان دیدند که در آن وام گیری از واژههای عربی فراوان شده بود. مركز فرهنگی و سياسی سرزمين ايران به خراسان منتقل شد و در اينجا بود كه رنسانس ادبيات فارسی اتفاق افتاد.
وقتی پرشیا، ایران شد!
در سال 1935 دولت ایران از کشورهایی که با آنها روابط دیپلماتیک داشت، درخواست کرد که نام این کشور را «ایران» بنامند. گفته می شود پیشنهاد این تغییر از سوی سفیر ایران در آلمان بود که تحت تأثیر نازی ها قرار داشت. در آن زمان روابط آلمان بر پایه نژاد بود و رابطه خوبی با ملت های «آریایی» داشت.
گفته می شود که برخی از دوستان آلمانی سفیر او را متقاعد کردند که با ظهور رضاشاه، ایران برگ جدیدی در تاریخ رقم زده است و خود را از سیاست های انگلیس و روسیه و مداخلات آنها جدا کرده است. سپس وزارت امور خارجه ایران با صدور بخشنامه ای به کلیه سفارتخانه های خارجی در تهران خواستار نامگذاری کشور به نام ایران شد و پس از آن نام ایران در مکاتبات و اخبار رسمی استفاده شد.
بخش های مختلف زبان های امروزی دنیا
نخست - بخش یک هجایی (یک سیلابی) و این قسم زبان ها را زبانهای ریشگی نامند، زیرا لغات این زبانها تنها یک ریشه است که به اول یا آخر آن هجاهایی نیفزودهاند. زبان چینی، آنامی و سیامی را از این دسته میدانند، در زبانهای ریشگی شمارهی لغتها محدود است، چنانکه گویند چینیان برای بیان فکر خود ناگریزند لغات را پس و پیش کنند یا مراد خود را با تغییر لحن و آهنگ کلمه بفهمانند.
دوم - بخش زبانهای ملتصق این زبانها یک هجایی نیست چه در لغات این زبان به هنگام اشتقاق هجاهایی بر ریشهی اصلی افزوده میشود ولی ریشهی اصلی از افزودن هجاها هیچگاه تغییر نمیکند و دست نمیخورد و هرچه بر او افزایند به آخر او الحاق میشود. مردمی که زبانشان را ملتصق خوانند اینانند :1- مردم اورال و آلتایی که شاخهای از نژاد زردپوست میباشند مانند مغولان و تاتاران و ترکان و مردم دونغوز و فین و ساموئید و بیشتر ساکنان سیبریا و دشت قبچاق 2-مردم ژاپن و اهالی کره 3- دراوید و باسک از مردم هند4- میان آمریکا 5- مردم نوبی (جنوب مصر در آفریقا) مردم هُوتْ تِنْ تُتْ مردم کافرْ و سیاه پوستان آفریقا 6- مردم استرالیا
سوم - بخش زبانهای پیوندی، در این زبانها بر ریشه و مادهی لغات هجاهایی افزوده میشود ولی نه تنها به آخر ریشه، بلکه به آخر و اول ریشه هم - دیگر اینکه ریشهی لغت بر اثر افزایش تغییر میکند، گویی که ریشه با آنچه بر وی افزوده شده است جوش خورده و پیوند یافته است - به خلاف زبان ملتصق که چون ریشه تغییر نمیکند هجاهایی که بر ریشه افزوده است مثل آن است که به ریشه چسبانده باشند نه با او پیوسته باشد.
-
زبان های پیوندی
الف - زبانهای سامی مانند عبری، عربی و آرامی که بعد سُریانی نامیده شد، و در عهد قدیم زبانهای فنیقی و بابلی و آشوری و زبان مردم «قرطاجنه» که شعبه بودهاند از فنیقیان و زبان حیمری.
ب - زبانهای مردم هند و اروپایی به معنی اعم: آریاییان هند - آریاییان ایران - یونانیان - ایتالیاییان - مردا سلْت (بومیان اروپایی غربی) ژرمنی (آلمان و آنگلوساکسون و مردم اسکاندیناوی) - لِتْ و لیتوانی و سلاو (که روس و سلاوهای شرقی اروپا و مردم بلغار و صرب و سایر سلاوهای بالکان باشند) علمای زبان شناسی برآنند که زبانهای بخش سوم از مراحل زبانهای بخش اول و دوم در گذشته و ترقی کرده تا بدین درجه رسیده است - یعنی این زبانها مستقلا در سیر تطور کمال یافته و به مرحلهای رسیده است که اکنون مشاهده میکنیم و ما در این پاره به تفصیل گفتگو خواهیم کرد.
-
زبان پارسی
فارسی زبانی است که امروز بیشتر مردم ایران، افغانستان، تاجیکستان و قسمتی از هند، ترکستان، قفقاز و بین النهرین بدان زبان سخن میگویند، نامه مینویسند و شعر میسرایند.
تاریخ زبان ایران تا هفتصد سال پیش از مسیح روشن و در دست است و از آن پیش نیز از روی آگاهیهای علمی دیگر میدانیم که در سرزمین پهناور ایران - سرزمینی که از سوی خراسان (مشرق) به مرز تبت و ریگزار ترکستان چین و از جنوب شرقی به کشور پنجاب و از نیمروز (جنوب) به سند و خلیج پارس و بحر عمان و از شمال به کشور سکاها و سارماتها (جنوبی روسیه امروز) تا دانوب و یونان و از مغرب به کشور سوریه و دشت حجاز و یمن میپیوست مردم به زبانی که ریشه و اصل زبان امروز ماست سخن میگفتهاند.
زرتشت پیمبر ایرانی میگوید که ایرانیان از سرزمینی که «اَیْرانَ وَیجَ» نام داشت و ویژهی ایرانیان بود، به سبب سرمای سخت و پیدا آمدن ارواح اهریمنی کوچ کردند و به سرزمین ایران درآمدند. دانشمندان دیگر نیز دریافتهاند که طایفه ی «اَیْریا» از سرزمینی که زادگاه اصلی آنان بود برخاسته گروهی به ایران، گروهی به پنجاب و برخی به اروپا شتافتهاند و در این کشورها به کار کشاورزی و چوپانی پرداختهاند و زبان مردم ایران، هند و اروپا همه شاخههایی هستند که از آن بیخ رسته و باز هر شاخ شاخهی دیگر زده و هر شاخه برگ و باری دیگرگون برآورده است.
در علم نژادشناسی مردم اروپایی را به هشت شعبه بخش کردهاند و زبان آنان را نیز از یک اصل دانستهاند به طریقی که گذشت.
ما را اینجا به سایر زبانها کاری نیست، چه آن علم خود به دانستنیهای دیگر که آن را زبان شناسی و فقه اللغه گویند باز بسته است. ما باید بدانیم که تاریخ زبان مادری ما از روزی که نیاکان ما بدین سرزمین درآمدهاند تا به امروز چه بوده است و چه شده است و چه تطورها و گردشهایی در آن یافته است، از این رو به قدیمترین زبانهای ایران باز میگردیم.
-
زبان مادی
قدیم ترین یادگاری که از زندگی نیاکان باستانی ما باقی است «نُسک های اَوسْتا» است که شامل سرودههای دینی، احکام مذهبی و محتوی تواریخی است که شاهنامهی فردوسی نمودار آن است و مطالب تاریخی آن کتاب از «کیومرث» تا زمان «گشتاسب شاه» میپیوندد، و پادشاهی اَپَرداتَه (پیشدادیان)،کَویان (کیان) و زمانهی هفت خدایی را با هجوم بیگانگان، مانند: اژیدهاک (ضحاک) و فراسیاک تور (افراسیاب) ترک تا پیدا آمدن زردتشت سپیتمان شرح میدهد.
در این روایات همه جا میرساند که رشتهی ارتباط سیاسی، اجتماعی و ادبی ایران هیچ وقت نگسسته و زبان این کشور نیز به قدیم ترین زبانهای تاریخی یا قبل از تاریخ میپیوندد و «گاثهی زردشت» نمونهی کهنترین آن زبانهاست.
اما آنچه از تواریخ ایران، روم، نوشتههای سمگ و تواریخ دیگر مردم همسایه بر میآید، دوران تاریخی ایران از مردم «ماد» که یونانیان آن را مدی و به زبان دری «مای» و «ماه» گویند برنمیگذرد، و پیداست که زبان مردم ماد یا ماه زبانی بوده است که با زبان دورهی بعد از خود که زبان پادشاهان هخامنشی باشد تفاوتی نداشته، زیرا هرگاه زبان مردم ماد که بخش بزرگ ایرانیان و مهمترین شهرنشینان آریایی آن زمان بودهاند با زبان فارسی هخامنشی تفاوتی میداشت. هر آینه «کورش»، «داریوش» و غیره در کتیبههای خود که به سه زبان فارسی، آشوری و عیلامی است، زبان مادی را هم میافزودند تا بخشی بزرگ از مردم کشور خود را از فهم آن نبشتهها ناکام نگذارند، از این رو مسلم است که زبان مادی خود، زبان فارسی باستانی یا نزدیک بدان و لهجهای از آن زبان بوده است و از نام پادشاهان ماد مانند «فراَ اوَرْت»، «خشثَرْیت»، «فْروَرَتْیش»، «هُووَخشَثْرَهْ»، «آستیاک – اژی دهاک»، «اَرتی سس- اَرته یس- اَرته کاس آ» به لفظ «اَرْتَ» آغاز میشود و «اِسْپادا» که سپاد و سپاه باشد نیز یکی این دو زبان معلوم میگردد.
«هرودوت» در جایی که از دایهی کورش اول یاد میکند میگوید، نام وی «سْپاکُو» بوده، سپس آورده است که «سپاکو» به زبان مادی، سگ ماده را گویند و معلوم است که نام سگ «سپاک» بوده است و (واو) آخر این کلمه حرف تأنیث است که هنوز هم این حرف در واژهی بانو و در پسرو، دادو، دخترو و کاکو به عنوان تصغیر یا از روی عطوفت و رأفت باقی است، یکی از رجال آن زمان نیز (سپاکا) نام داشته است که واژهی نرینهی سپاکو باشد.
بعضی از دانشمندان را عقیده چنان است که گاثهی زردشت به زبان مادی است و نیز برخی برآنند که زبان کردی که یکی از شاخههای زبان ایرانی است از باقیماندههای زبان ماد است بالجمله چون تا امروز هنوز کتیبهی سنگی یا سفالی از مردم ماد به دست نیامده است نمیتوان زیاده بر این دربارهی آن زبان چیزی گفت مگر از این پس چیزی کشف گردد و آگاهی بیشتری از این زبان بر معلومات بشر چهره گشاید.
-
اوستا و زند
زبان دیگر زبان «اَوِسْتا» است. اوستا در اصل «اَوْپِسْتاکْ» است به معنی بنیان جا افتاده و محکم، کنایه است از آیات محکمات و شریعت پابرجای و به صیغهی صفت مشبهه است، در «تاریخ طبری» و دیگر متقدمان از مورخان عرب «ابستاق» و «افستاق» ضبط شده است و در زبان دری «اُوسْتا - اُسْتا - وُسْت - اُسْت» به اختلاف دیده میشود و همه جا با لفظ «زند» ردیف آمده است - کاف آخر «اوپستاک» که از قبیل کاف «داناک» و «تواناک» است در زبان دری حذف میشود و تلفظ صحیح این کلمه بایستی «اوْپِستا» باشد ولی به تقلید شعرایی که بضرورت این کلمه را مخفف ساختهاند ما آن لفظ را «اوْستْا» خوانیم.
اما لفظ زند از آزنتی «Azanti» و به معنی گزارش و ترجمه است و مراد از زند کتب پهلوی است که نخستین بار کتاب اوستا بدان زبان ترجمه شده است و پازند مخفف «پات زند» میباشد که با پیشاوند «پات» ترکیب یافته و به معنی دوباره گزارش یا ترجمه و برگردانیدن زند است به زبان خالص دری.
پازند عبارت است از نُسکهایی که زند را به خط اوستایی و به زبان فارسی دری ترجمه کرده باشند و از این رو متأخران خط اوستایی را خط پازند نامند و ما باز از آن صحبت خواهیم کرد.
قسمتی از اوستا عبارت بوده است از قصیدههایی (سرودهایی) به شعر هجایی در ستایش اورمزد و سایر خدایان اَرْیایی (امشاسپنتان) که سمت زیردستی یا مظهریت نسبت به اورمزد و خدای بزرگ یگانه داشتهاند و اشاراتی داشته در بیان بنیان خلقت و وجود کیومرث و گاو نخستین «ایوداذ» و کشته شدن گاو و کیومرث به دست اهرمن و پیدا شدن نطفهی کیومرث در زیر خاک به شکل دو گیاه که نام آن دو (مهری و مهریانی - مردی و مردانه - ملهی و ملهیانه - میشی و میشانه - به اختلاف روایات) بوده است و مورخان آن را از جنس «ریواس» دانند و ظاهرا مرادشان همان «مهر گیاه» معروف باشد. و نیز مطالبی داشته در پادشاهی هوشنگ (هوشهنگ)، طهمورث، جمشید، ضحاک (اژدهاک)، فریدون، سلم، تور، ایرج، منوچهر، کیقباد، کاوس، سیاوخش، کیخسرو، افراسیاب، لهراسب، گشتاسب، زرتشت، خانوادهی زرتشت، جمعی دیگر از وزرا و خاندانهای تورانی و ایرانی و نیز اوراد، دعاها، نمازها، احکام دینی، دستورالعملهای پراکنده در آداب و اصطلاحات مذهبی و امثال اینها و پیداست که این کتاب از اثر فکر یک نفر نیست و یا قسمتهایی از اوستا بعدها نوشته شده است و چنین گویند که «گاثه» قدیمترین قسمت اوستا است و سایر قسمت ها به آن کهنگی نیست.
-
فارسی باستان
دیگر زبان فارسی باستان است که آن را «فرس قدیم» نامیدهاند این همان زبانی است که بر سنگهای «بیستون»، «اَلَوَنْد»، صد ستون «تخت جمشید»، دخمههای هخامنشی، لوحهای زرین و سیمین بُنلاد تخت جمشید و جاهای دیگر کنده شده است و مهمتر از همه نبشتهی بیستون است که داریوش شاهنشاه هخامنشی تاریخ بیرون آمدن و به شهنشاهی رسیدن و کارنامههای خود را در آنجا گزارش داده است و خطی که آثار نام برده بدان نوشته شده است خط میخی است.
این زبان نیز یکی دیگر از زبان های قدیم ایران است و با اوستایی فرق اندک دارد و آن نیز چون اوستایی دارای اعراب و تذکیر و تأنیث میباشد؛ خط میخی برخلاف اوستایی و پهلوی از چپ به راست نوشته میشده است.
-
پهلوی
دیگر زبان پهلوی است، این زبان را فارسی میانه نام نهادهاند و منسوب است به «پرثوه» نام قبیلهی بزرگی یا سرزمین وسیعی که مسکن قبیلهی پرثوه بوده و آن سرزمین خراسان امروزی است که از مشرق به صحرای اتابک (دشت خاوران قدیم) و از شمال به خوارزم و گرگان و از مغرب به قومس (دامغان حالیه) و از نیمروز به سند و زابل میپیوسته، مردم آن سرزمین از ایرانیان (سَکَه) بودهاند که پس از مرگ اسکندر یونانیان را از ایران رانده دولتی بزرگ و پهناور تشکیل کردند و ما آنان را اشکانیان گوییم و کلمهی پهلوی و پهلوان که به معنی شجاع است از این قوم دلیر که غالب داستانهای افسانهی قدیم شاهنامه ظاهرا از کارنامههای ایشان باشد باقی مانده است.
زبان آنان را زبان «پرثوی» گفتند و کلمهی پرثوی به قاعدهی تبدیل و تقلیب حروف «پهلوی» گردید و در زمان شهنشاهی آنان خط و زبان پهلوی در ایران رواج یافت و نوشتههایی از آنان به دست آمده است که قدیمترین همه دو قبالهی ملک و باغ است که به خط پهلوی اشکانی بر روی ورق پوست آهو نوشته شده و از «اورامان کردستان» به دست آمده است و تاریخ آن به (120 پیش از میلاد مسیح) میکشد.
زبان پهلوی زبانی است که دورهای از تطور را پیموده و با زبان فارسی دیرین و اوستایی تفاوتهایی دارد، خاصه آثاری که از زمان ساسانیان و اوایل اسلام در دست است به زبان دری و فارسی بعد از اسلام نزدیکتر است تا به فارسی قدیم و اوستایی چنان که بعد از این در جای خود بدان اشاره خواهد شد.
زبان پهلوی از عهد اشکانیان زبان علمی و ادبی ایران بود و یونان مآبی اشکانیان به قول محققان، صوری و بسیار سطحی بوده است و از این رو دیده میشود که از اوایل قرن اول میلادی به بعد این رویه تغییر کرده سکهها، کتیبهها، کتابهای علمی و ادبی به این زبان نوشته شده است و زبان یونانی متروک گردیده است و قدیمترین نوشتهی سنگی به این خط کتیبهی اردشیر اول در نقش رستم و شاپور اول است که در شهر شاپور اخیرا بر روی ستون سنگی به دو زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی کشف گردیده است.
زبان پهلوی و خط پهلوی به دو قسمت تقسیم شده است:
1- زبان و خط پهلوی شمالی و شرقی که خاص مردم آذربایجان و خراسان حالیه (نیشابور- مشهد - سرخس - گرگان - دهستان - استوا - هرات - مرو) بوده و آن را پهلوی اشکانی یا پارتی و بعضی پهلوی کلدانی میگویند و اصح اصطلاحات (پهلوی شمالی) است.
2- پهلوی جنوب و جنوب غربی است که هم از حیث لهجه و هم از حیث خط با پهلوی شمالی تفاوت داشته و کتیبههای ساسانی وکتابهای پهلوی که باقی مانده به این لهجه است و به جز کتاب «درخت اسوریک» که لغاتی از پهلوی شمالی در آن موجود است دیگر سندی از پهلوی شمالی در دست نیست مگر کتیبهها و اوراقی مختصر که گذشت؛ معذلک لهجهی شمالی از بین نرفت و در لهجهی جنوب لغتها و فعلها زیادی از آن موجود ماند که به جای خود صحبت خواهیم کرد.
در وجه تسمیهی پهلوی اشاره کردیم که این کلمه همان کلمهی «پرثوی» میباشد که به قاعده و چم تبدیل حروف به یکدیگر حرف (ر) به (لام) و حرف (ث) به (ه) بدل گردیده و «پهلوی» شده است، پس به قاعدهی قلب لغتهایی که در تمام زبانها جاری است چنان که گویند قفل و قلف و نرخ و نخر و چشم و چمش، این کلمه هم مقلوب گردیده «پهلوی» شد. این لفظ در آغاز نام قومی بوده است دلیر که در (250 ق م) از خراسان بیرون تاخته یونانیان را از ایران راندند و در (226 ب م) منقرض شدند - و آنان را پهلوان به الف و نون جمع و پهلو و پهلوی خواندند، و مرکز حکومت آنان ری، اصفهان، همدان، ماه نهاوند، زنجان و به قولی آذربایجان بود که بعد از اسلام مملکت پهلوی نامیدند - در عصر اسلامی زبان فصیح فارسی را پهلوانی زبان و پهلوی زبان خواندند و پهلوی را برابر تازی گرفتند نه برابر زبان دری و آهنگی را که در ترانههای «فهلویات» میخواندند نیز پهلوی و پهلوانی میگفتند؛ پهلوانی سماع و لحن پهلوی و گلبانگ پهلوی اشاره به فهلویات میباشد.
توران سرزمین فرزندان تورپسرفریدون ایرانی وازنسل تور هستندو سرزمین اریاییهای کوچ رو است نه سرزمین ترکان زردپوست چشم بادامی
کاملا درسته تورانیها آریای بودن نه ترک زرد وهمین تاجیکستان امروزی بود