فرزندان کوروش بزرگ و خلاصه زندگی آنها
آسمونی در این بخش گزیدهای از سرگذشت فرزندان و نوادگان کوروش کبیر را برای شما عزیزان تهیه و تنظیم کرده است که در ادامه میخوانید.
شجره نامه کوروش بزرگ
از نوشتارهای کهن و هرودت تاریخ نویس یونانی درباره کورش دوم (کوروش بزرگ) و چگونگی به سلطنت رسیدن او چنین بر میآید. کورش بزرگ پنحمین پادشاه سلسله هخامنشی بوده و در بین سالهای 529 تا 580 قبل از میلاد مسیح میزیسته.
- هخامنش
- کمبوجیه اول
- کوروش اول
- چیش پیش دوم
- کورش دوم (بزرگ)
- کمبوجیه دوم
- کورش سوم
- کمبوجیه سوم (فاتح مصر)
سرگذشت کوروش کبیر
هر آنچه از نوشته ها و کتابهای کهن باقی مانده بعد از حمله اعراب و باقی مانده از آتش سوزیهای کتابخانه ها بوسیله آنها بر می آید ، چنین گزارش میکند:
مادر کوروش ماندانا فرزند پادشاه ماد آستیاک (فرزندهوخشتره) همسر کمبوجیه پادشاه پارس بود. شبی پدر ماندانا (پدر بزرگ کوروش) در خواب می بیند که از شکم دخترش درخت تاکی (درخت انگور) میروید و همه حهان را در بر میگیرد. آستیاک با ناراحتی از خواب بیدار میشود و از خوابگزاران تعبیر آن طلب میکند. باو میگویند از دختر تو و کمبوجیه فرزند پسری بدنیا خواهد آمد که سرزمین تو را نیز تصاحب خواهد کرد.
آستیاک بر آشفته دستور میدهد دخترش را از همدان بیآورند و او را بصورت یک زندانی نگاهداری میکند تا بروزیکه فرزند ماندانا بنام کورش بدنیا میآید. آستیاک اورا بدست یکی از نزدیکانش بنام هارپاک میسپارد تا او را از بین ببرد و به ماندانا گفته میشود که فرزندش مرده بدنیا آمده . و اما هارپاک کوروش را بدست یکی از چوپانان خود بنام مهرداد که پارسی بود می سپارد تا اورا از بین ببرد. همسر مهرداد در همین زمان پسری مرده بدنیا آورده بود. مهرداد لباسهای کورش را بتن فرزند مرده خود میکند و او را بنزد آستیاک میبرد و بدین ترتیب کوروش از مرگ حتمی نجات میآید ودر نزد مهرداد بزرگ میشود.
در نوشته ها آمده کوروش بعلت هوش و درایتی که همیشه از خود نشان میداد در میان بچه ها منزلتی دیگر داشت و همیشه او را بعنوان سرکرده انتخاب میکردند.
در یکی از روزها در اثنای بازی یکی از زیر دستانش از دستور او سرپیچی میکند. کورش دستور میدهد او را که فرزند یکی از نجیب زادگان دربار بود تنبیه نمایند. بچه ائیکه تنبیه شده بود بنزد پدر رفته و جریان تنبیه شدنش را بوسیله یک پارسی بیان میکند. آن بزرگ بنزد پادشاه (آستیاک) رفته و ماجرای تنبیه شدن فرزندش را با او در میان میگذارد. گویند آستیاک فرمان میدهد که کورش را بیآورند، پادشاه از او میپرسد با چه جراتی این بچه نجیب زاده را تنبیه کرده ای.
کورش با گستاخی و همان متانت بسی والای همیشگی خود جواب میدهد. چون او از دستور من سرپیچی کرده بود و این نه آنست که طبق قوانین دربار کسی که از دستور ما فوق خود سرپیچی کند باید تنبیه شود . پادشاه از گفتار او در شگفت میشود و با خود میاندیشد که این بچه پارسی ساده نمی تواند باشد که از چنین گستاخی برخوردار باشد، ولی وقتی بطور دقیق به چهره کوچک و جذاب کورش دقیق میشود بخود میلرزد، چونکه چهره خود و خانواده و دخترش را در او می بیند. پس با تهدید ازمهرداد راستی جریان را جویا میشود وبدین ترتیب به حقیقت پی میبرد. پس پادشاه بار دیگر خوابگزاران را طلب میکند و از آنها کسب تکلیف میکند، آنها باو اطمینان میدهند که خواب او تعبیر شده او میبایستی شاه شود و الان می بینید که او شاه شده ولی شاه کودکان، پس از آن پدر بزرگ آسوده خاطر میشود. بدین ترتیب بار دیگر کورش از خطر مرگ نجات پیدا کرده و بنزد پدر و مادرش به همدان فرستاده میشود.
آستیاک در 35 سال حکومت خود یکی از پر قدرت ترین پادشاهان ماد بود. وی همیشه بر آن بود که بیک صورتی خود را به آسیا صغیر برساند ولی بعلت اینکه پدرش با کشور لیدی قرداد صلحی بسته بود نمی توانست، بهمین جهت سعی بر آن گذارد و سپاهیان خود را به بین النهرین و سوریه فرستاد و سرحدات متصرفات خود را به خلیج فارس رسانید و هم مرز پارسیان شد.
او با قدرت اشراف زادگان که در زمان پدرش در دربار داشتند مخالف بود ولی بجای آن به مغ ها و روحانیون میدان میداد و این خود سبب آن شده بود که در میان ارتشش و سردگانش مخالفان زیادی پیدا کند. در این میان یکی از سرکردگانش بنام کارپاگا با شاه ایران کورش دوم نوه آستیاک تماسهائی میگیرد و این خود سبب آن میشود که آستیاک بهانه ائی بدست میآورد و به پارس لشگرکشی می نماید.
در همین میان عده زیادی از لشگریانش که از جوانمردی و بزرگی کورش که شهره آفاق شده بود از آستیاک جدا شده و به سپاهان کورش میپیوندند ود رنبرد سختی که بین این دو دست میدهد مادها شکست میخورند و آستیاک کشته میشود و باین ترتیب سلسله هخامنشی جانشین مادها میشود.
چنانکه گذشت امپراطوری هخامنشی با تدبیر کورش بزرگ و با یکی شدن دو قوم بزرگ آریائی، پارس و ماد بزرگترین امپرطوری جهان را بوجود می آورد.
گرچه نام کورش بزرگ همیشه ببزرگی شناخته شده بود البته نه بخاطر کشور گشایش بلکه از نقطه نظر کنترل و هدایت امپراطوری و رسیدگی بیسابقه بکارهای مردم زیر فرمانش و کشورهای شکست خورده و افراد مغلوب، و این خود سبب پیروزیهای بی حد او در آسیای صغیرشد. او ارتشش را بسوی مرزهای شرقی هدایت کرد. پارتها و هرسینیا که جزو تصرفات مادها بود بتصرف در آورد. او بعد از تصرف آرخوزیا و مارگیا و باختریا متوجه غرب گردید. بعد از آن متوجه سرزمین بابل و مصر شد، زیرا که مردم آن دیار در زیر ظلم و ستم پادشاهان و حکام آن زمان رنح میبردند.
با تصرف بابل توانست قوم یهود که بیش از 40000 تن بودند و سالها در اسارت و مورد ظلم وجور بابلیان بودند آزادی نماید و آنها را به سرزمین خودشان فلسطین بفرستد. این گامی بود که او در راه بشردوستی و صلح و صفا برای بشر به ارمغان آورد و وزش نسیم تازه بود از شرق بوسیله کوروش بخاطر آنکه اوبرای حقوق بشر احترام خاصی قائل بودو نقشه و تدابیر او بود که امپراطوران بعدی و حتی سلسله های بعد از هخامنشی تمام نقشه های کشوری و مملکتداری خود را ازروی کارهای او بطور حتم الگو گرفتند. یهودیان باو نام شبان و فرستاده خدا و یونانیان باو قانونگذار لغب داده اند.
او برای جلوگیری تاخت و تاز قبایل و همسایگان تجاوزکار در کشور استهکامات مختلفی بنا کرد و کشورپهناورش را به استان ها تبدیل و هر قسمت را به یک ساتراپ یا استاندار داد وبرای جلوگیری از ظلم و ستم آنها بر مردم مقررات مهمی را بوجود آورد و برای خبر داشتن از اقصاء نقاط کشور اولین پست و پستخانه را بنام چاپار را بوجود آورد.او قبل از مرگش پایتخت امپراطوری بزرگش را در محلی بنام پاسارگاد بنا نهاد.
در اثر تجاوزاتی که بوسیله قبائل نیمه صحرانشین ماساژتها یکی از تیره های سکایی در طرف دیگر رود اُراکس بودند و مرزهای شمال شرقی ایران را مورد تجاوز قرار داده بودند مجبور به جنگ با آنها شد. در آغاز کار پیشرفتهائی هم نمود ولی ملکه تومیریی با وعده صلح و کنار گذاردن جنگ او را به داخل سرحدات خود میکشد درجنگی سختی که بین دو سپاه در میگیرد کوروش بزرگ شدیدا زخمی میشود که در اثر جراحات وارده بعد از سه روز بدرود حیات میگوید ودنیائی را از وجود خود بی بهره میگذارد.
جسد او را داریوش بزرگ به پاسارگارد آورد و در محلی بنام مشهد مرغاب بخاک سپرد.
فرزندان کوروش
همسر کورش بزرگ کاسادان بود و همچون کورش از تبار هخامنشیان. پیوند این دو چهار فرزند به ارمغان آورد به نامهای کمبوجیه دوم، آتوسا، بردیا و رکسانا.
کوروش کاسادان را بسیار دوست میداشت، و پس از مرگش سراسر امپراتوری کورش سوگواری کردند و در بابل 6 روز را همگان به زاری نشستند. پس از مرگ کورش، فرزند ارشد او کمبوجیه به سلطنت رسید. وی، هنگامی که قصد لشگرکشی به سوی مصر را داشت، از ترس توطئه، دستور قتل برادرش بردیا را صادر کرد. {ولی بنا به کتاب سرزمین جاوید از باستانی پاریزی(کمبوجیه به دلیل بی احترامی فرعون به مردم ایران وکشتن 15 ایرانی به مصر حمله کرد که بردیه که در طول جنگ در ایران به سر میبرد برای انکه با کمبوجیه که برادر دوقلوی او بود اشتباه نشود با پنهان کردن خود از مردم به وسیله نقابی از خیانت به برادرش امتناع کرد ولی گویمات مغ با کشتن بردیه و شایعه کشته شدن کمبوجیه و با پوشیدن نقاب بر مردم ایران تا مدت کوتاهی پادشاهی کرد.)}
در راه بازگشت کمبوجیه از مصر، یکی از موبدان دربار به نام گئومات مغ، که شباهتی بسیار به بردیا داشت، خود را به جای بردیا قرار داده و پادشاه خواند. کمبوجیه با شنیدن این خبر در هنگام بازگشت، یک شب و به هنگام بادهنوشی خود را با خنجر زخمی کرد که بر اثر همین زخم نیز درگذشت کورش بجز این دو پسر، دارای سه دختر به نام های آتوسا و آرتیستون و مروئه بود که آتوسا بعدها با داریوش اول ازدواج کرد و مادر خشایارشا، پادشاه قدرتمند ایرانی شد. داریوش بزرگ با پارمیدا و آتوسا ازدواج کرد که داریوش بزرگ از آتوسا صاحب پسری بنام خشیارشا شد.
میشه در مورد شباهاتهای زندگی کوروش ، موسی نبی ، ابراهیم نبی ، جمشید ، و خدایان بابل و مصر توضیح دبدید ،،، و همچنین زندگی سلیمان و داریوش ، عیسی مسیح و اسکندر ،،، آیا اینها همه یک نفر بودن ؟؟؟ کتاب نغمه های یخ و آتش شباهتهای زیادی با تاریخ ما داره مثلا خاندان تارگرین برگرفته ا ...
تامینا خانم از نواده کوروش و داریوش وصف الحال گویی ما را به آن زمان و نوع گفتار برده ای . شیطنت بس است . بگذار حکمرانان بر سلطه خویش بمانند تو نیر به درس و مطالعه و از این قبیل بپرداز . مرسی
بالواقع کدام در قرن اخیر توانسته ایم خود را از فرزندان , نوادگان کوروش بزرگ بدانیم ؟ منش کوروش کافی برای مسئولیت سنگین مملکت داری . عجب تاریخ های ماندگار و بر عکس آن شاهان بی کفایت که به نقشه ایران زمین مینگرم تاسف که کاش این جا به جای بچه ها در زمان کوروش بازتابی شگرف در ازمنه ...