- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد و تحلیل فیلمنامه و شخصیت های فیلم سمفونی نهم

نقد و تحلیل فیلمنامه و شخصیت های فیلم سمفونی نهم
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel="noopener">اختصاصی آسمونی نقد از فاخته الله مراد
سمفونی نهم
هر وقت نتوانستید دو خطی فیلمی را که دیدید بیان کنید بدانید طبق مثل معروف، برای یک دکمه پالتو دوخته شده. یعنی نظریه، مفهوم،... به ذهن نویسنده خطور کرده و تصمیم گرفته با روایتی الکن معنی مورد نظرش را به تصویر بکشد.
در مورد فیلم های اقتباسی خطر بیشتری وجود دارد. خصوصا این که بخواهیم از یک داستان کوتاه فیلمی بلند بسازیم. در اقتباس باید تمام توش و توان خود را به کار بگیریم که مفهوم مورد نظر نویسنده ی اصلی را دریابیم و برای آن داستانی بنویسیم، هر چند که داستان ما با روایت اصلی متفاوت باشد. مانند اقتباس "ناصر تقوایی" از اثر "همینگوی" که منجر به ساخت" ناخدا خورشید "شد.
فیلم "سمفونی نهم" مفهوم مرگ را به تصویر می کشد اما داستانی ندارد. زنی تلاشش را می کند که همسرش را در محلی که وصیت کرده دفن کند و در راه با فرشته قبض روح برخورد می کند. در این دو خطی هیچ نشانی از روند پیشرفت داستان وجود ندارد. حال این که چطور توانسته اند همین را به فیلم تبدیل کنند، باید به شیوه خاص بعضی از کارگردانان ایرانی اشاره کنیم که فیلم را از تصاویر بی ربط پر میکنند و داستان را کش می آورند. گویی سر و ته پارچه ای را با وصله ای ناجور به هم وصل کرده باشند.
فیلم هیچ تلاشی نمی کند تا به مخاطب بفهماند آیا سرنوشت فرشته ی مرگ را نشان می دهد یا سرنوشت "راحیل "را که حتی علت سفرش در تاریخ هم مشخص نیست.
آرزوی "راحیل "( ساره بیات) که برآوردن آخرین خواسته همسرش است به تحقق می پیوندد اما در این سفر شخصیت راحیل هیچ تغییری نمی کند.
علت حضور و مخالفت برادر همسرش برای اجرای وصیت معلوم نیست. البته جایی می گوید که نمی خواهد، برادرش در کوره ده دفن شود. بهتر است بگوییم او هیچ علت محکمی برای مخالفتش ندارد.
هیچکس منحنی شخصیت را طی نمی کند و هیچجایی از نقطه ی آ به نقطه ی ب نمی رسیم. حتی در مورد فرشته ی مرگ که در نهایت تبدیل به آدمیزاد می شود. نه رقیب قدرتمندی وجود دارد، نه یار و همدلی.
بیان مفاهیمی این چنینی داستان های قدرتمندی را می طلبد که اثری عمیق روی مخاطب بگذارند.
جایی خواندم که فیلمسازهای ما بعضا به گونه ای عمل می کنند که انگار درست در میانه ی یک بازی هیجان انگیز رایانه ای دستگاه را خاموش کنید. اینجا هم همینطور است، تازه زمانی که رقیب راحیل که همان برادرشوهرش است وارد می شود و باید در پی کشمکش این دو داستان شکل بگیرد، فیلم تمام می شود.
از همه ی حرف های گیج کننده ی بین این دو هم می گذریم.
دیالوگ ها نه تنها بدون هیچ زیرمتنی بیان می شوند بلکه در همان حالت مستقیم و بدون واسطه شان هم نامفهومند.
فیلم نه معرفی خوبی داشت نه داستان و روایت و نه اوج و فرودی. اما می توان به پایان بندی با دیده ی اغماض نگریست و از آن لذت برد.
حرف آخر این که اگر جایی لازم به فحاشی بود این نکته را در نظر بگیریم که شاید عده ای معنی حرف ها را حتی به زبان آلمانی هم متوجه بشوند.