
آیا آدم خواری واقعی است!؟
- انگیزهها
بررسیهای مردمشناسان نشان میدهد که آدمخواری انگیزههای گوناگون داشتهاست که مهمترین آنها عبارت است از:
خوردن گوشت انسان به عنوان یک ماده غذایی
بعضی از قبیلههای سیاه پوست گینه، در آفریقا، گوشت انسان میخوردند و برای تهیه آن به قبیلههای دیگر حمله میکردند و اسیر میگرفتند. اسیران را، مانند گاو و گوسفند، میچراندند تا پروار شوند. اسکیموها نیز هنگام دست نیافتن به هیچ گونه ماده غذایی گوشت انسان میخوردند.
خوردن گوشت انسان برای نشان دادن مِهر یا کینه
بعضی از قومهای آدمخوار برای بزرگداشت خویشان و بزرگان قوم و قبیله خود، و دست یافتن به روح و نیرو و صفتهای خوب آنها، گوشت آنها را، پس از مرگ، میخوردند. ماساژتها، که در حدود 400 پیش از میلاد، در کناره شمال شرقی دریای خزر میزیستند، برای بزرگداشت خویشامندان سالمند خود، آنها را قربان میکردند و گوشتشان را میخوردند. بعضی از قومهای آدمخوار نیز برای نشان دادن خشم و نفرت و کینه خود گوشت دشمنان خود را میخوردند که در بین اعراب هم نمونه دارد. مثل هند همسر ابوسفیان که پس از پیروزی در جنگ احد جگر همزه عموی پیامبر را از جسد او بیرون آورد و خورد.
خوردن گوشت انسان برای نزدیک شدن به خدایان و الاهگان و بستن پیوند دوستی با آنها
مردم شهر حران یکی از شهرهای کهن بینالنهرین، در دوره پیش از اسلام، هر سال کودکی را به خدای نگهبان بت هایشان پیشکش و قربان میکردند. گوشت قربانی را با آرد سفید و زعفران و روغن زیتون و سنبل به صورت قرصهایی به اندازه انجیر در میآوردندو میپختند و به نیایشگران میخوراندند. مردم قبیلهای در هند بیماران و سالمندان قبیله را به نشانه علاقه به الاهه مقدس کالی، همسر کینهورز شیوا، یکی از خدایان هندوها، و خرسند و آرام کردن او میکشتند و گوشت آنها را میخوردند.
بومیان استرالیای مرکزی
خوردن گوشت انسان در بین بومیان استرالیای مرکزی رسم بود که مادران گوشت کودکان مرده خود را میخوردند تا نیرویی را که به هنگام زادن به آنها داده بودند بازپس گیرند. مردم گل باستان (نیاکان فرانسویان) خوردن گوشت قسمتهایی از بدن انسان را برای درمان بعضی از بیماریها سودمند میدانستند. در سالهای پایانی قرن پانزدهم میلادی، کریستف کلمب در جزیرههای آنتیل، میان آمریکای جنوبی و آمریکای شمالی، به قومی به نام کارائیب برخورد که میانشان خوردن گوشت انسان رسم بود. کلمب آنها را کانیبال نامید. این نام در بسیاری از زبانهای اروپایی به معنی آدمخوار به کار رفتهاست. اروپائیان عادت یا رسم همنوعخواری را کانیبالیسم (cannibalism) نامیدهاند.
امروزه، به سبب نزدیکی قومها و قبیلهها به یکدیگر و افزایش دانش و بینش آنها و پیشرفت تمدن و فرهنگ، آدمخواری تقریباً از بین رفتهاست.
تاریخ نگاران به دستهای از خادمان شاهان صفوی اشاره میکنند که مجرمین را زنده زنده میخوردند. همچنین ایشان روشهای دیگری برای مجازات بکار میبردند همچون انداختن مجرمین جلوی سگانی که آدمخوار بودند. همچنین ذکر شده که بسیاری از این مجازات و شکنجهها ریشه در رسوم قبایل چادرنشین ترک آسیای میانهای داشت، که از حامیان شاه اسماعیل صفوی بودند و او را در به قدرت رسیدن یاری کردند. از جمله این رسوم که این حامیان وارد نمودند، زندهخواری دشمنان و استفاده از جمجمه دشمنان بعنوان جام بود. در دوران حکومت صفویان دستهای جلاد خامخوار وجود داشته است که به فرمان شاه، مقصرین را زندهزنده میخوردند. گاهی شاهان صفوی آنان را احضار کرده و دستور میدادند تا مجرمان را در جلوی چشمانش بدرند. این دسته از آدم خواران که در دربار شاه عباس نگهداری میشدند چیک (چگیین) نام داشتند = گفته میشود که لشکر چهل نفری آدم خواران شاه عباس همه جا او را همراهی میکردند و قربانیان را میخوردند.کریم نجفی برزگر، استاد تاریخ صفوی، عنوان میکند که بسیاری از این اعمال تحت عنوان گسترش شیعه و اسلام توجیه میشد.(بطور کلی صفویان تمایل داشتند که مشروعیت فرمانروایی خود و جانشینانشان را با اسلام توجیه نمایند)
در هنگام گرسنگی
در قحطی در کشور اوکراین در دهه 1930، بسیاری ازافراد ازطریق آدمخواری از جریان قحطی نجات یافتند این اقدام در زمان قحطی در جنگ داخلی چین نیز تکرار شد. همچنین برخی اطلاعات فاش شده از کره شمالی نشان میدهد که آدمخواری در بین پناهجویان از قحطی (بین سالهای 1995 تا 1997 میلادی)، در آن کشور رخ دادهاست.
پرواز شماره 571 نیروی هوایی اروگوئه
در سال 1972 پس از حادثه سقوطِ پرواز شماره 571 نیروی هوایی اروگوئه، که حامل بازیکنان یک تیم راگبیِ شهرِ مونته ویدئو از اروگوئه بود، نجاتیافتگان تا هفتاد روز پیدا نشدند و نیروهای جستجو از یافتن آنها قطع امید کرده بودند. آنها از راهِ خوردنِ گوشتِ اجساد بازماندگانِ حادثه، توانستند گرسنگیِ خود را بر طرف کنند. از 45 سرنشینِ این هواپیما، 16 نفر در نهایت نجات یافتند. یکی از نجاتیافتگان از این حادثه کتابی دراین باره به نامِ (به انگلیسی: Alive: The Story of the Andes Survivors) منتشر کرد همچنین فیلمی به نام (به انگلیسی: Alive) نیز بر مبنای این ماجرا ساختهشد.
قبیله آدمخوارها هنوز هم وجود دارند
قبایلی که در ان مردم هنوز با شکار انسان روزگارشان را میگذرانند، انسان هایی که هنوز نمیدانند در چه تاریخی از زمان زندگی میکنند و دنیا چقدر دچار تغییر شده است.
قبیله کرووای که به نام «کولوفو» نیز شناخته میشود، از حدودا 3000 نفر تشکیل شده اند که در جنوب شرق پاپوآ در گینه نو اندونزی زندگی میکنند.
مردم این قبیله در منطقهای سکونت دارند که در سراسر تاریخ کمتر کسی وجود دارد که به آنجا رفته باشد و به همین خاطر آنها تا سال 1970 از اینکه در نزدیکی شان شهرهایی وجود دارند خبری نداشتند.
با شرایط خاص این جزیره میتوان گفت که محل زندگی این افراد کاملا از دنیای امروزی جدا است، آنها خبره ترین شکارچیان تاریخ هستند که کمتر موجود زنده ای توانسته است از دستشان جان سالم به در ببرد.
آنها در ماهیگیری نیز مهارت زیادی دارند. گفته می شود کرووای تنها قبیله آدمخوار مانده از قرن های گذشته است که مردمشان همچنان به سبک پیشینیان خود زندگی می کنند، آنها هنوز هم در جنگها از ابزار جنگی اولیه استفاده می کنند.
آدمخواری شاید تا کنون به عنوان یک تابو شناخته شود اما بنا بر دلایل مختلف می توان ثابت کرد نه تنها در قبایل ناشناخته بلکه در قرن معاصر نیز این اتفاقات رخ داده است و انسانهایی وجود داشته اند به خاطر مسائل مختلف اقدام به کشتن و شکنجه انسان ها کنند و در نهایت گوشت افراد کشته شده را به دندان بکشند.
آلفرد پاکر
پاکر شخصیتی بود که در سال 1874 به جرم آدم خواری به 40 حبس محکوم شد. او که جوینده طلاهای زیر خاکی بود، در ماموریتی ویژه به همراه 5 تن دیگر به کوه های کلرادو فرستاده شد.
2 ماه بعد پس از اینکه آلفرد تنها از این سفر بازگشت از وی پرسیده شد چرا تنهاست؟ او در پاسخ گفت در یک دفاع شخصی مجبور شد آن ها را بکشد و برای اینکه بتواند زنده بماند گوشت شرکای خود را خورده است. اما چیزی که او گفت قابل باور نبود و به همین دلیل پس از 40 سال حبس از زندان آزاد شد. در آن زمان آلفرد بیشترین سال های حبس را در تاریخ ایالت متحده آمریکا کشید.
آلبرت فیش
آلبرت فیش یکی از جانی های تمام عیار جهان است. او یک بیمار سادیسمی بود که از آزار دیگران به طرز عجیبی لذت می برد. در کنار قتل های سریالی و تجاوز به کودکان، او اقرار به آدم خواری هم کرده بود.
جبهه متحدین انقلابی
گروه RUF در غرب آفریقا از شورشیانی بودند که در اواخر دهه 90 میلادی بر علیه حکومت خود به پا خاستند به این منظور در یک حمله تروریستی به روستایی در سیرالئون سعی در تصرف معادن الماس داشتند، این گروهک شورشی به جنایات وحشتناکی مرتکب شده اند که در پی آن بچه ها را مجبور می کردند سربازان آن ها شوند. از جرایم مخوف آن ها می توان به قطع دست و پای دشمن و خوردن گوشت تن آن ها اشاره کرد زیرا بر این عقیده بودند که خوردن گوشت تن دشمن آن ها را قوی و پیروز خواهد کرد. تعداد قربانیان این فاجعه آدم خواری مشخص نیست.
سی ساگاوا
ساگاوا یک دانشجوی ادبیات انگلیسی ژاپنی در پاریس بود که در سال 1981 همکلاسی خود را با ضریب گلوله کشت. پس از کشتن وی، ساگاوا دو روز طول کشید که بدن مقتول را تکه تکه کرده و گوشت آن را بخورد.
پس از ارتکاب این عمل، ساگاوا توسط پلیس فرانسه دستگیر شد ولی به علت جنون و دیوانگی که به وی نسبت داده شد به پای میز محاکمه نرفت.
آندره چیکاتیلو
چیکاتیلو یک قاتل سریالی و متجاوز وحشتناک اکراینی بود که بیش از 50 قتل و قطع عضو را مرتکب شده است. او ابتدا با قربانیان خود طرح دوستی می ریخت و سپس آن ها را می کشت و می خورد.
او می گوید که تنها انگیزه اش از این کار لذت جنسی بوده است چیزی که شاید از کابوس شب هم ترسناک تر است. چیکاتیلو در سال 1994 در روسیه اعدام شد.
خانواده Mauerova
این خانواده اهل جمهوری چک بوده و تمام اعضای آن آدم خوار بودند. این خانواده در طی 8 ماه دست به اقداماتی هولناکی نسبت به دو برادر زدند. جزئیات این حادثه به وسیله یک مانیتور محافظ بچه ضبط شد و عکس های آن به دست همسایه آ ن ها رسید و به این ترتیب هر 6 عضو خانواده محکوم شدند.
آرمین میووس
آرمین میووس، یک آدم خوار آلمانی اما در عین حال بسیار عاطفی بود که در سال 2001 طی یک آگهی اینترنتی به دنبال یک انسان 18 تا 30 سال جهت کشتن و خوردن می گشت. آرمین در پیامی باورنکردنی یک داوطلب مشتاق پیدا کرد. آن ها روز کریسمس با یکدیگر ملاقات کردند ودر پی آن عملیات قتل را انجام داد و کثیف ترین کار دنیا یعنی آدمخواری را به ثبت رساند . پس از اینکه جزئیات این جنایت لو رفت، توسط پلیس دستگیر و به حبس محکوم شد.
جفری داهمر
داهمر یک قاتل زنجیره ای آمریکایی بود که بعد از کشاندن قربانیانش به خانه، آن ها را به واسطه دارو و مواد آرام می کرد و سپس به قتل می رساند. او جسد قربانیان خود را تکه تکه کرده و گوشت آن ها را می خورد. در دادگاه مشخص شد که او 15 قتل و آدم خواری را مرتکب شده است. در سال 1994، وی به اعدام و مرگ محکوم شد.
با سلام مطالبتان جالب توجه است-