- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فرهنگ و تاریخ
- شعر و ترانه
- داستان زیبای باران

داستان زیبای باران
آسمونی : ستاره و همسرش صادق بالاخره روز 28 اسفند با تنی خسته از بیمارستان به منزل برگشتند .
آنها جزء پرستاران بیمارستان هستند .
ستاره روزهای سختی داشت , هفت سین
نشسته اند با شیشه های تمیز که با صدای 20:27:07 ستاره و صادق خوشحال به همدیگر
نگاه کردند که ناگهان صدای رعد و برق و بارش شدید باران بیشتر آنها را به وجد آورد .
ستاره و صادق به پنجره های تمیز که حالا بارانی و خیس شده بود نگاه میکردند .
پس از دو ماه آسمان آلوده و دودی , حالا باران جلایی به آسمان میداد ولی متاسفانه پنجره های آپارتمان ها گلی و کثیف شده بود , با اینحال ستاره و صادق لااقل با دیدن این باران زیبا سر شوق آمده بودند و کثیفی پنجره ها آنها را دلگیر نکرده بود...
نویسنده : لیلا شاهپوری