
به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد
آسمونی در این بخش دو شعر بسیار زیبا که هر دوی آن ها در مورد یک موضوع هستند اما به دو زبان سروده شده اند را برای شما عزیزان تهیه کرده است که دعوت می کنیم تا پایان همراهمان باشید.
شعر اول
به چشمانت بیاموز که ھر کس ارزش دیدن ندارد
به دستانت بیاموز که ھر گل ارزش چیـــــدن ندارد
به انگشتت بیاموز که ھر مـو ارزش نازش ندارد
به افکارت بیاموز که ھر کس ارزش نقشی ندارد
به شبھایت بیاموز که ھر کـس شور شیدایی ندارد
به پاھایت بیاموز که ھر جا ارزش رفتـــــن ندارد
به لبھایت بیاموز که ھر نام ارزش گفتــــــن ندارد
به خودکارت بیاموز که ھر اسم ارزش کاغذ ندارد
به غمھایت بیاموز که ھر کـس ارزش غصه ندارد
به گیتارت بیاموز که ھر کـس ارزش سازش ندارد
به خورشیدت بیاموز که ھر کـس تاب تابیـدن ندارد
به وجدانت بیاموز که ھر کـــس ارزش بودن ندارد
به ایمانت بیاموز که ھر بــــت ارزش وردت ندارد
به دریایت بیاموز که ھر موج ارزش سـاحل ندارد
به رویایت بیاموز که ھر کــس ارزش وقتت ندارد
به اشکھایت بیاموز که ھر کــــس عشق باریدن ندارد
به قلبت ھم بیاموز که در کنج دلت ھر کسی جایی ندارد

شعر دوم
به چشمانت بیاموز, هر کسی ارزش دیدن ندارد,
به چشمانت بیاموز, که به چشم به راه بودن عادت نکند,
به چشمانت بیاموز, که به در خیره نماند,
به چشمانت بیاموز, که برای هر کسی بیخواب نشود,
به زبانت بیاموز, که هر اسمی ارزش جاری شدن ندارد,
به زبانت بیاموز, به هر کسی نگوید دوستت دارم,
به لبانت بیاموز, هر لبی ارزش بوسیدن ندارد,
به پاهایت بیاموز, هر راهی ارزش رفتن ندارد,
به آن دو بیاموز, که به رفتن عادت نکند,
و بیاموز, که آبی بودن عشق میخواهد.
همیشه یادمومون باشه:
به چشمانت بیاموز که هر کس ارزش دیدن ندارد,
به دستانت بیاموز که هر گل ارزش چیدن ندارد,
به قلبت بیاموز که هر کس کنج آن جائی ندارد.
عالییییی