- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم سه کام حبس ساخته سامان سالور

نگاهی به فیلم سه کام حبس ساخته سامان سالور
چهارشنبه 16 بهمن 1398
کاریکاتوری بدفرم از ابد و یک روز!
نقد از نرگس خرقانی/آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank" rel="noopener">پست اختصاصی آسمونی
شروع جشنواره فیلم فجر با فیلم "سهکام حبس" شروعی بسیار نا امید کننده بود. فیلمی که در ظاهر قرار است به معضل اعتیاد بپردازد، اما کارگردان چنان تمام شخصیتهای فیلم را در پلشتی و کثافت فرو میبرد که تماشاگر بخت برگشته به سختی میتواند این فیلم را تا پایان تحمل کند و این سوال برایش ایجاد می شود که دلیل این همه سیاهی در این فیلم چیست؟ در واقع طی این سالها هرچه سامان سالور بیشتر فیلم میسازد بیشتر همه را به این نتیجه میرساند که فیلم خوب و موفق" چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" یک اتفاق در کارنامه فیلمسازی او بوده که دیگر هیچگاه تکرار نخواهد شد و هر فیلم این کارگردان بیشتر او را در مسیر سقوط آزاد پس از آن فیلم خوب قرار می دهد. به سختی میتوان "محسن تنابنده" و "پریناز ایزدیار" را تا این اندازه بد تصور کرد. بازیگرانی که حضور هر کدامشان برای یک فیلم سینمایی می تواند یک غنیمت باشد، در فیلم سه کام حبس یکی از بدترین زوج های سینمایی چند سال اخیر می شوند و یکی از بدترین تجربیات بازیگری خود را تا به امروز نیز تجربه می کنند!

نمایش معضلات جامعه برای یک فیلمساز میتواند رسالت باشد اما در این نوع فیلمسازی هم باید منطقی وجود داشته باشد و نمایش این همه شخصیتهای بد و عوضی در طول فیلم بیش از اینکه واقعگرایانه جلوه کند فیلم را اغراق شده و با داستانی مریض جلوه میدهد. حتی شخصیت" پریناز ایزدیار" به عنوان مادر خانواده که میتواند در نقش یک منجی ظاهر شود نیز از سوی کارگردان به بدترین شکل ممکن به گند کشیده میشود. زنی پرتلاش و سازگار که در ابتدا تمام دغدغهاش حفظ خانواده است و می تواند مهمترین ناجی در این لجنزار باشد، با نوزاد شیرخوارهاش تبدیل به یک مواد فروش خرده پا میشود و با ماشین در بدترین مناطق تهران به جوان ها مواد می فروشد! بدون شک این اوج سقوط شخصیت پردازی در یک فیلم است. کارگردان حتی به کارگر بیمارستان نیز رحم نمیکند و او را هم فردی خلافکار و دروغگو جلوه میدهد! به نظر میرسد در دنیای فیلم "سه کام حبس "هیچ شخصیت حتی ذره ای نرمال هم وجود ندارد و این سیاهی و اغراق در طول فیلم بیشتر باعث حالت تهوع برای مخاطب میشود تا اینکه حس همذات پنداری ایجاد کند.
شخصیت پرستار خلافکار و دکتر کاسبکار و البته بیمارستانی که به همه چیز شبیه است جز بیمارستان و یا خانه ای که مرتبا چاهش بالا می زند و ... در واقع هیچ نقطه امیدی در این داستان وجود ندارد و در این سیاهی بی پایان خلق شده، به شدت مخاطب از فیلم دور میشود. در پایان نیز باید به این نکته اشاره کرد که در سالهای اخیر و پس از موفقیت فیلم "ابد و یک روز" به نظر می رسد ساخت فیلم هایی از این دست برای برخی رسم شده است، اما زمانی که کارگردان به دنیایی که آن را روایت می کند اشراف نداشته باشد بیش از اینکه فیلم خوبی بتواند بسازد فقط می تواند کاریکاتوری بدفرم از "ابد و یک روز" خلق کند!