- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقدی بر نمایش های بدون دیالوگ با اشاره به نمایش سنتز
نقدی بر نمایش های بدون دیالوگ با اشاره به نمایش سنتز
یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۴۰۳
محمد حسین صفری
نقدی بر نمایش های بدون دیالوگ با اشاره به نمایش سنتز
نمایش سنتز کاری است از علیرضا اخوان با بازی نادر فلاح، یسنا فلاح و حسنا فلاح
همان طور که در کتاب ها و مجلات تخصصی به زبان های مختلف مطرح شده و بسط و گسترش پیدا کرده است “دیالوگ” در ادبیات نمایشی به عنوان پایه و اساس نمایشنامه، گفتگوی شخصیت های دراماتیک به معنای مکالمه و صحبت کردن شخصیت ها با هم و یا به صورت یک جانبه (تک گویی) را شامل می شود. یک دیالوگ کارآمد حداقل یکی از اهداف: معرفی مکان، معرفی زمان، معرفی شخصیت، دادن اطلاعات و یا پیشبرد داستان را دنبال می کند.
همین ویژگی است که یک نمایش نامه را از حالت ابزار صرف اولیه ی یک اجرای نمایشی خارج کرده و نمایشنامه به عنوان یک اثر ادبی مستقل، هویت پیدا می کند.
دیالوگ در ساختار دراماتیک یک نمایشنامه ، دارای نقش بسیار مهمی است. از اینرو استفاده از کلمه ی نمایشنامه برای متن های بدون دیالوگ تامل بیشتری را می طلبد.
یکی از ارکان اصلی در شکل گیری عناصر درام، دیالوگ است. شخصیت پردازی در درام بیش از هر عنصر دیگری با دیالوگ مشخص می شود. هرچند که در تئاتر پیشرو، اتکای صرف به دیالوگ، اتکایی که، اکت های لازم نمایش را به خود معطوف کند، مورد پذیرش نیست، اما با این وجود دیالوگ در اکثر نمایشنامه ها، پیش برنده است. پیش بردن داستان نمایش به وسیله ی دیالوگ به این معنی نیست که نمایشنامه نویس مجاز به دادن اطلاعات لازم برای مخاطب در قالب دیالوگ باشد.
اگر به این موضوع برسیم که درام، یک حوزه تخصصی از نظر مخاطب است، بایستی بپذیریم که لازم است زبان مخاطب را بشناسیم. بهطور مثال اگر نمایشی تولید می کنیم که مخاطب اصلی آن قشری هستند که کمتر با فرهنگ، علم و دانش ارتباط دارند، بایستی نمایشنامه ای متناسب با خواست و نیاز آنها بنویسیم. نمایش خوب یعنی اینکه زبان آنها را بشناسیم و با فرهنگ و روابط آنها آشنایی کامل داشته باشیم و در نتیجه نمایش را برای آنها تولید کنیم. تولید نمایشی بدون دیالوگ برای همه ی اقشار جامعه چندان مناسب به نظر نمی رسد مگر آنکه آگاهانه از عناصر نمایش های فیزیکال بهره ببریم و موضوع مورد نظرمان را در این قالب نمایشی ارائه بدهیم.
به نظر می رسد دیالوگ، بار نمایشنامه را به تنهایی به دوش میکشد، اگر چه یک نمایشنامه وظایف و اجزای دیگری هم دارد. دیالوگ وقتی بوجود میآید که نویسنده قبل از آن، کارها و وظایفی را در نمایشنامه انجام داده باشد. دیالوگ بهنوعی بار کنش را نیز بر دوش می کشد؛ بار آن چیزهایی که یک نمایشنامه باید داشته باشد. قرار است دیالوگ با نویسنده همراه شود تا به او کمک کند تا نقاط کوری از نمایش برایمان باز شود، دیالوگ صرفا قرار نیست اطلاعاتی را جابهجا کند یا کنشهایی را بوجود بیاورد و خط داستانی را پیش ببرد. شاید کمرنگ شدن وظایف دیالوگ سبب شده که ما درک درستی از این عنصر نداشته باشیم در نمایش فیزیکال اما تعریف دیگری از کلام یا حرکت داریم؛
تئاتر فیزیکال یا تئاتر حرکتی گونه ای از نمایش است که در آن داستان بیشتر از طریق حرکات فیزیکی بازیگران روایت میشود. ویژگی اصلی تئاتر فیزیکال، وابستگی آن به حرکت جسمانی بازیگر است. بازیگران به جای دیالوگ گفتن با حرکات بدن خود داستان را پیش میبرند و با تماشاچیان ارتباط برقرار میکنند. در تئاتر فیزیکال معمولاً نمایشنامه یا داستان از پیش نوشته شده دقیقی وجود ندارد. استفاده از موسیقی، رقص، تصاویر و نقاشی از ویژگیهای این نوع تئاتر محسوب میشود. در این سبک، دیوار چهارم بین بازیگر و تماشاچیان وجود ندارد و بازیگر میتواند هنگام نمایش، با تماشاچیان ارتباط برقرار نماید. در این نوع تئاتر، معمولاً بازیگران، تماشاچیان را تشویق میکنند که عضوی از نمایش باشند. بسیاری این سبک از اجرا را با بازی پانتونیم مقایسه میکنند که در آن فرد ، تنها با استفاده از حرکت بدن باید منظور خود را به طرف مقابل برساند.
دیوید استاین، مدرس تئاتر دربارهٔ تئاتر فیزیکال گفتهاست: «من فکر میکنم که تئاتر فیزیکال بیشتر از هرنوع نمایش دیگری، تماشاچی را از نظر ذهنی درگیر میکند. پایه و اساس این تئاتر یک تجربه زنده و انسانی است که آن را متفاوت از هر هنر دیگری میکند که من میشناسم. این تئاتر زنده است. جایی که دو گروه انسان واقعی (تماشاچی و بازیگران) در مقابل هم ایستادهاند و مفاهیمی را به هم منتقل میکنند که نمیشود در فرم تئاتر ادبی به آن رسید.»
نمایش «سنتز» که این روزها در تماشاخانه شهرزاد به روی صحنه رفته است نمایشی بدون دیالوگ و روایتگر رابطه ی عجیب پدر و دختری است در رختشورخانهای باهم زندگی میکنند و هیچ حرفی باهم نمیزنند،
این نمایش به کارگردانی جوان کم تجربه ای به نام علیرضا اخوان در مقام نویسنده و کارگردان است.
او تلاش می کند در اجرا به نمادها و مفاهیمی آشنا در ذهن مخاطب امروزی دست پیدا کند و به موضوع اجتماعی و خانوادگی رابطه پدر و دختری میپردازد که گویا با هم به لحاظ بینش و اعتقادات اجتماعی اختلافاتی دارند. پدر خانواده ای که بدون همسر و مادر هستند از نسل گذشته بوده با اعتقادانی به ظاهر کهنه و در موضع قدرت است که می خواهد کنترل گر رفتارها و اعتقادات و باورهای فرزندان دخترش باشد که از نسل جوانان عصیانگر امروز هستند اما در نهایت موقعیت هایی شکل می گیرد که باعث تزلزل در موضع کنترل گر و قدرتمندانه پدر میشود.
طراحی صحنه با ماشین های لباسشویی و پارچههای آویخته از سقف ، کمکی به طراحی میزانسن های پرتحرک یا متنوع و خلاقانه از سوی کارگردان نمی کند. افکت ها چندان مناسب نیست و حجم موسیقی زیادی نیز ندارد اما سکوت و سکونها، ضرورت فضای مورد نظر القا می کند. نادر فلاح، که همراه با دو دختر خود در این نمایش، نقش آفرینی میکند مثل همیشه خوب است اما از بازیگر باتجربه ای مانند نادر فلاح انتظار می رود که کارگردان را در قبال متن به چالش های فکری بکشد و ساده از این موضوع مهم اجتماعی نگذرد.
داستان سنتز برای مخاطب امروز بسیار آشنا بوده و از گزاره ی فرزند کشی وام می گیرد و بهره می برد اما این گزاره یا موضوع یا تم چیزی نیست که بدون دیالوگ پیش برود و مخاطب را به لحاظ موضوعی یا مفهومی درگیر تحلیل، تفسیر و تامل و تفکر ننماید ،
موضوعی که بایستی در متن از جهات و وجوه متفاوتی تحلیل و تفسیر شود اما طراحی یک نمایش بدون دیالوگ با صحنه هایی که برای مخاطب ملموس است در حد یک یادآوری مانده و مخاطب را وادار به تامل یا چالش های ذهنی در بستر اجتماعی ایران نمی سازد و کار در حد یک یادآوری تلخ به اتمام می رسد
کارگردان بیشتر درگیر فرم و ظاهر نمایش است و دوست ندارد خودش را با نوشتن دیالوگ در مقابل این گزاره ی سخت به چالش بکشد موضوعی که نیاز به تحقیقات جامعه شناختی و روانکاوانه دارد.
نمایش سنتز را نمی شود در حیطه ی نمایش های فیزیکال تعریف کرد و با استفاده از عناصر و ویژگی های تئاتر فیزیکال، آن را نقد کرد به همین دلیل از این نقد پرهیز می کنم و توجه عوامل نمایش را به فرم یا گونه ی پرفورمنس و ویدئوآرت جلب می کنم در تمام طول نمایش به این فکر می کردم که این کار مناسب یک ویدئوآرت است که با استفاده از عناصر ویدئوآرت در یک سالن نمایشگاهی به اجرا در بیاید و از قالب تئاتر دور شود قطعا تاثیرگذاری بهتری خواهد داشت یا با تامل بیشتر در فرم و استفاده از بازیگران بیشتر به یک پرفورمنس مستقل نزدیک می شد و از حرکات فرم بیشتری برای القای مفاهیم بهره می برد تا آرت به مفهوم درستش در قبال این گزاره شکل بگیرد و مخاطب را همراه تر سازد یا به چالش فکری و ذهنی بکشد ضمن اینکه نمادها و نشانه های اجتماعی سر جایشان باشند و متفاوت بودن اثر بیشتر خودنمایی نماید اما متاسفانه عوامل سازنده بیشتر مقهور اولین گزینه ای که به ذهنشان رسیده است شده اند.
با اینحال به این گروه جوان خداقوت می گویم و امیدوارم به تجربه های مستقل و متفاوت بیشتری با تامل بیشتری در انتخاب گونه ی نمایشی دست بیازند.
حضور نادر فلاح با دو دختر محجوبش در این نمایش از اتفاقات دوست داشتنی اثر است که اشاره به آن می تواند حس و حال بهتری به این نقد مختصر ببخشد.
سنتز ایده ی مرکزی قابل توجهی دارد اما در پرداخت، انتخاب گونه و فرم، شیوه ی روایت ، طراحی میزانسن و فضاسازی نیاز به وقت بیشتری دارد تا به یک اثر نمایشی تبدیل شود. به نظر می رسد یک شتاب زدگی در آماده سازی این کار برای اجرا باعث شده است تا نویسنده روی ایده ، وقت و انرژی بیشتری نگذارد و موضوع را از جهات مختلف مورد واکاوی قرار ندهد. نیازی که همه ی آثار نمایشی و بویژه نسل جدید در مواجهه با اجرای ایدههایشان دارند و بایستی بیشتر به آن توجه نمایند.
ما در حوزه ی تئاتر ایران به همه ی گونه های نمایشی نیاز داریم تا تئاتر کشور عزیزمان با همان سابقه ی درخشان، سرپا بماند و به اثرگذاری های فرهنگی اش در مسیر درستی از انتخاب و اجرا ادامه بدهد ، از قالب های کلاسیک گرفته تا سنتی و غیرمتعارف تا اجراهای آزاد و حتی مناسبتی.
مهم این است که از نسل آینده ی تئاتر ایران حمایت همه جانبه صورت بگیرد سالن ها فقط به عده ی خاصی اختصاص پیدا نکند حمایت ها عادلانه و به یک شکل باشد رویکرد آموزشی تئاتر در کنار پیشکسوتان حفظ شود و نسل جوان هم مکلف باشد تا دانش خود را بیشتر، عمیق تر، گسترده تر نماید و به مطالعات پژوهشی بپردازد و مقهور ظاهر جهان تئاتر و نمایش نشود .