زمان مطالعه: 25 دقیقه
تفسیر سوره یوسف

تفسیر سوره یوسف

تفسیر سوره یوسف بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده مهربان الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ...

تفسیر سوره یوسف

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

الر تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

الف لام را.آن است آیات کتاب روشنگر.

همانا ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم،باشد که بیاندیشید.

نکته ها:

درباره حروف مقطّعه نظرات مختلفی بیان شده است،از جمله:

.قرآن،این معجزه الهی از همین حروف الفبا تألیف یافته که در اختیار همگان است.

.نام سوره ای است که با آن حروف آغاز شده است.

.نوعی سوگند و قسم الهی است.

.اسرار و رموزی بین خدا و پیامبر است.

امّا با توجّه به اینکه از میان سوره ای که با حروف مقطّعه آغاز شده،در بیست و چهار مورد پس از آن،سخن از قرآن و معجزه بودن آن است،شاید بهترین وجه،همان نظر اوّل باشد.

قرآن به هر زبانی که نازل می شد،دیگران باید با آن زبان آشنا می شدند.امّا نزول قرآن به زبان عربی دارای مزایایی است،از جمله:

الف:زبان عربی دارای چنان گستردگی لغات و استواری قواعد دستوری است که در زبان های دیگر یافت نمی شود.

ب:طبق روایات زبان اهل بهشت،عربی است.

ج:مردم منطقه ای که قرآن در آن نازل شد،عرب زبان بودند و امکان نداشت که کتابِ آسمانی آنها به زبان دیگری باشد.

خداوند در مورد قرآن و باران،هر دو تعبیر به نزول نموده است،بین این دو مشابهت هایی است که ذکر می کنیم:

الف:هر دو از آسمان نازل می شوند. وَ أَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً

ب:هر دو طاهر و مطهّرند. یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ ، رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً ... یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ

ج:هر دو وسیله ی حیاتند. دَعاکُمْ لِما یُحْیِیکُمْ ، لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً

د:هر دو مبارک و مایه ی برکت اند. وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ ، وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً

ه:قرآن چون باران،قطره قطره و آیه آیه نازل شده است.(نزول تدریجی)

شاید تأکید بر عربی بودن قرآن،ردّ کسانی باشد که گفتند:قرآن را فردی عجمی به پیامبر آموخته است.... أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ

پیام ها:

-قرآن،از همین حروف الفبا(الف،لام،را،...)،تألیف یافته است.اگر می توانید شما هم از همین حروف،کتابی مثل قرآن بیاورید. الر

-قرآن،دارای مقامی بس والا است. تِلْکَ

-قرآن،مخاطب و خواننده را در آغاز،نسبت به استحکام آیات خود واقف ساخته،سپس به بیان مطالب دیگر می پردازد. آیاتُ الْکِتابِ الْمُبِینِ *

-نزول قرآن به زبان عربی از یک سو و فرمان تدّبر در آن از سوی دیگر،نشانه ی آن است که مسلمانان باید با زبان عربی آشنا شوند. قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

-قرآن،تنها برای تلاوت و تبّرک نیست،بلکه وسیله ی تعقّل و رشد بشر است.

لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

-نوشته ها باید روشن وروشنگر،هدفدار و هدایتگر باشد. اَلْکِتابِ الْمُبِینِ ... لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ*

-برای رسیدن به سعادت،تنها نزول قرآن کافی نیست؛بلکه باید درباره ی آن تعقّل هم کرد. أَنْزَلْناهُ ... لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ*

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا إِلَیْکَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ

ما با این قرآن که به تو وحی کردیم بهترین داستان را بر تو بازگو می کنیم، در حالی که تو پیش از آن،از بی خبران بودی.

نکته ها:

قصص هم به معنای داستان وهم به معنای نقل داستان است.

قصّه و داستان در تربیت انسان سهم بسزایی دارد.زیرا داستان،تجسّم عینی زندگی یک امت و تجربه عملی یک ملّت است.تاریخ آئینه ی ملّت هاست و هر چه با تاریخ و سرگذشت پیشینیان آشنا باشیم،گویا به اندازه عمر آن مردم زندگی کرده ایم.حضرت علی علیه السلام در نامه سی ویکم نهج البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن علیه السلام جمله ای دارند که می فرمایند:

فرزندم! من در سرگذشت گذشتگان چنان مطالعه کرده ام و به آنها آگاهم که گویا با آنان زیسته ام و به اندازه ی آنها عمر کرده ام.

شاید یکی از دلایل اثرگذاری قصّه و داستان بر روی انسان،تمایل قلبی او به داستان باشد.

معمولاً کتاب های تاریخی و آثار داستانی در طول تاریخ فرهنگ بشری رونق خاصی داشته و قابل فهم و درک برای اکثر مردم بوده است،در حالی که مباحث استدلالی و عقلانی را گروه اندکی پیگیری می کرده اند.

در روایات،به کلّ قرآن احسن القصص اطلاق شده است و این منافاتی ندارد که در میان کتب آسمانی،قرآن احسن القصص باشد و در میان سوره های قرآن،این سوره احسن القصص باشد. 

تفاوت داستان های قرآن با سایر داستان ها:

.قصّه گو خداوند است. نَحْنُ نَقُصُّ

.هدفدار است. نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ

.حقّ است،نه خیال. نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ

.بر اساس علم است،نه گمان. فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ

.وسیله ی تفکّر است،نه تخدیر. فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ

.وسیله ی عبرت است،نه تفریح و سرگرمی. لَقَدْ کانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَهٌ

داستان حضرت یوسف، أَحْسَنَ الْقَصَصِ است،زیرا:

.معتبرترین داستان ها است. بِما أَوْحَیْنا

.در این داستان،جهاد با نفس که بزرگ ترین جهاد است،مطرح می شود.

.قهرمان داستان،نوجوانی است که تمام کمالات انسانی را در خود دارد. (صبر، ایمان، تقوا، عفاف،امانت،حکمت،عفو و احسان)

.تمام چهره های داستان،خوش عاقبت می شوند.مثلا یوسف به حکومت می رسد، برادران توبه می کنند،پدر بینایی خود را بدست می آورد،کشور قحطی زده نجات می یابد و دلتنگی ها و حسادت ها به وصال و محبّت تبدیل می شود.

.در این داستان مجموعه ای از اضداد در کنار هم طرح شده اند:فراق و وصال،غم و شادی، قحطی و پرمحصولی،وفاداری و جفاکاری،مالک و مملوک،چاه و کاخ،فقر و غنا،بردگی وسلطنت،کوری و بینایی،پاکدامنی و اتهام ناروا بستن.

نه فقط داستان های الهی،بلکه تمام کارهای خداوند، أَحْسَنَ است.زیرا:

.بهترین آفریدگار است. أَحْسَنُ الْخالِقِینَ

.بهترین کتاب را دارد. نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ

.بهترین دین را دارد. وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ

.بهترین پاداش را می دهد. لِیَجْزِیَهُمُ اللّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا

و در برابر این بهترین ها،خداوند بهترین عمل را از انسان خواسته است. لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً

غفلت در قرآن به سه معنی مطرح شده است:

الف:غفلت بد،نظیر آیه ی وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ النّاسِ عَنْ آیاتِنا لَغافِلُونَ همانا بسیاری مردم از آیات ما غافلند.

ب:غفلت خوب،نظیر آیه ی إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ کسانی که بر زنان پاکدامن و غافل از فحشا،تهمت زنا می زنند در دنیا و آخرت لعنت شده اند.

ج:غفلتِ طبیعی به معنای بی اطلاعی،نظیر همین آیه مورد بحث؛ وَ إِنْ کُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ که خدا برای حفظ حرمت و احترام پیامبر نمی فرماید: کنت من قبله لمن الجاهلین

پیام ها:

-در داستان های قرآن،قصّه گو خداوند است. نَحْنُ نَقُصُّ

-قصّه گو(و نویسنده آن)،باید معتبر و مطمئن باشد. نَحْنُ نَقُصُّ *

-از نظر روانی و تربیتی،برای تأثیر بهتر،باید مقدّمه چینی کرد.(قبل از شروع قصّه، مقدّمه چینی می کند که می خواهم قصه بگویم،آن هم بهترین قصّه.) نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ *

-بهترین سخن ها،در اختیار بهترین افراد است. نَحْنُ نَقُصُّ ... أَحْسَنَ الْقَصَصِ*

-برای الگو دادن به دیگران،بهترین ها را انتخاب ومعرّفی کنیم. أَحْسَنَ ...

-قرآن بازگوکننده ی داستان ها،با بهترین وزیباترین بیان است. أَحْسَنَ الْقَصَصِ

-بهترین داستان،آن است که بر اساس وحی باشد. أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَیْنا

-پیامبر امّی قبل از نزول وحی،نسبت به تاریخِ گذشته بی خبر و ناآشنا بود.

... لَمِنَ الْغافِلِینَ

-قرآن،از میان برنده غفلت ها و بی خبری هاست. مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلِینَ

إِذْ قالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ

آنگاه که یوسف به پدر خویش گفت:ای پدر! همانا من(در خواب)یازده ستاره با خورشید و ماه دیدم،آنها را در برابر خود سجده کنان دیدم.

نکته ها:

داستان حضرت یوسف،با رؤیا شروع می شود.به گفته علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، داستان یوسف با خوابی شروع می شود که او را بشارت می دهد و نسبت به آینده ای روشن امیدوار می سازد تا او را در مسیر تربیت الهی صابر و بردبار گرداند.

به جز بنیامین،دیگر برادران او از مادر جدایی بوده اند.حضرت یعقوب نیز فرزند حضرت اسحاق و او فرزند حضرت ابراهیم علیهم السلام است.

خواب اولیای الهی،متفاوت است؛گاهی نیازمند تعبیر است،مثل خوابِ حضرت یوسف و گاهی به تعبیر نیاز ندارد،بلکه عین واقع است.مانند خواب حضرت ابراهیم که مأمور می شود تا اسماعیل را ذبح کند.

سخنی درباره ی رؤیا و خواب دیدن

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: الرؤیا ثلاثه:بشری من اللّه،تحزین من الشیطان،و الّذی یحدث به الانسان نفسه فیراه فی منامه ،خواب بر سه قسم است:یا بشارتی از سوی خداوند است،یا غم و اندوهی از طرف شیطان است و یا مشکلات روزمره انسان است که در خواب آن را می بیند.

برخی از دانشمندان و روان شناسان،خواب دیدن را در اثر ناکامی ها و شکست ها دانسته و به ضرب المثلی قدیمی استشهاد کرده اند که: شتر در خواب بیند پنبه دانه و برخی دیگر خواب را تلقینِ ترس گرفته اند،بر اساس ضرب المثلی که می گوید: دور از شتر بخواب تا خواب آشفته نبینی و بعضی دیگر خواب را جلوه غرائز واپس زده دانسته اند.امّا علیرغم تفاوت هایی که در خواب ها و رؤیاها وجود دارد،کسی اصل خواب دیدن را انکار نکرده است و البتّه باید به این نکته توجّه داشت که همه خواب ها با یک تحلیل،قابل بررسی نیستند.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می گوید:سه عالم وجود دارد؛عالم طبیعت، عالم مثال،عالم عقل.روح انسان به خاطر تجردّی که دارد،در خواب با آن دو عالم ارتباط پیدا می کند و به میزان استعداد و امکان،حقایقی را درک می کند.اگر روح کامل باشد،در فضای صاف حقایق را درک می کند.و اگر در کمال به آخرین درجه نرسیده باشد،حقایق را در قالب های دیگر می یابد.همانطور که در بیداری، شجاعت را در شیر و حیله را در روباه و بلندی را در کوه می بینیم،در خواب، علم را در قالب نور،ازدواج را در قالب لباس و جهل و نادانی را به صورت تاریکی مشاهده می کنیم.

ما بحث ایشان را با ذکر مثال هایی بیان می کنیم؛کسانی که خواب می بینند چند دسته اند:

دسته اوّل،کسانی که روح کامل و مجردی دارند و بعد از خواب رفتنِ حواس،با عالم عقل مرتبط شده و حقایقی را صاف و روشن از دنیای دیگر دریافت می کنند.(نظیر تلویزیون های سالم با آنتن های مخصوص جهت دار که امواج ماهواره ای را از نقاط دور دست می گیرد.) اینگونه خواب ها که دریافت مستقیم و صاف است،نیازی به تعبیر ندارد.

دسته دوم،کسانی هستند که دارای روح متوسط هستند و در عالم رؤیا،حقایق را ناصاف و همراه با برفک و تشبیه و تخیّل دریافت می کنند.(که باید مفسّری در کنار دستگاه گیرنده، ماجرای فیلم را توضیح دهد وبه عبارتی،عالمی آن خواب را تعبیر کند.)

دسته سوم،کسانی هستند که روح آنان به قدری متلاطم و ناموزون است که خواب آنها مفهومی ندارد.(نظیر صحنه هایِ پراکنده و پربرفک تلویزیونی که کسی چیزی سردرنمی آورد.)این نوع رؤیاها که قابل تعبیر نیستند،در قرآن به أَضْغاثُ أَحْلامٍ تعبیر شده است.

قرآن در سوره های مختلف،از رؤیاهایی نام برده که حقیقت آنها به وقوع پیوسته،از جمله:

الف:رؤیای یوسف علیه السلام درباره سجده ی یازده ستاره و ماه و خورشید بر او که با رسیدن او به قدرت و تواضع برادران و پدر و مادر در برابر او تعبیر گردید.

ب:رؤیای دو یار زندانیِ یوسف که بعداً یکی از آنها آزاد ودیگری اعدام شد.

ج:رؤیای پادشاه مصر درباره گاوِ لاغر و چاق که تعبیر به قحطی و خشکسالی بعد از فراخ شد.

د:رؤیای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره عدد اندک مشرکان در جنگ بدر که تعبیر به شکست مشرکان شد

ه:رؤیای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره ورود مسلمانان با سر تراشیده به مسجدالحرام که با فتح مکّه و زیارت خانه خدا تعبیر شد

و:رؤیای حضرت ابراهیم در مورد ذبح فرزندش حضرت اسماعیل. 

از قرآن که بگذریم در زندگی خود،افرادی را می شناسیم که در رؤیا از اموری مطلع شده اند که دست انسان به صورت عادّی به آن نمی رسد.

حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان،به خواب فرزندش آمد و گفت:کتابی نزدم امانت بوده،آنرا به صاحبش برگردان تا من در برزخ راحت باشم.وقتی بیدار شد به سراغ کتاب رفت،با نشانه هایی که پدر گفته بود تطبیق داشت،آن را برداشت.وقتی می خواست از خانه بیرون برود،کتاب از دستش افتاد و کمی ضربه دید.او کتاب را به صاحبش برگرداند و چیزی نگفت،دوباره پدرش به خواب او آمد و گفت:چرا به او نگفتی کتاب تو ضربه دیده است تا اگر خواست خسارت بگیرد و یا رضایت دهد.

پیام ها:

-فرزندان،باید به درایت و دلسوزی پدر اعتماد و در مسائل زندگی با او مشورت کنند. قالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ *

-پدر را به اسم صدا نزنیم. یا أَبَتِ

-پدر و مادر،بهترین مرجع برای حلّ مشکلات فرزندان هستند. یا أَبَتِ

-پدران و فرزندان در خطاب به یکدیگر،از واژه هایی که نشانه ی صمیمیّت، رحمت و شفقت است،استفاده کنند. یا أَبَتِ *

-والدین به خواب های فرزندانشان توجّه کنند. یا أَبَتِ

-حضرت یوسف در ابتدا،تعبیر خواب نمی دانست و لذا برای تعبیر رؤیایش از پدر استمداد کرد. یا أَبَتِ

-گاهی رؤیا وخواب دیدن،یکی از راه های دریافت حقایق است. إِنِّی رَأَیْتُ

-در فرهنگِ خواب،اشیا،نماد حقایق می شوند.(مثلاً خورشید نشان پدر و ماه تعبیر از مادر و ستارگان نشان برادران است.) رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً ...

-دیدن ماه و خورشید و ستارگان(به صورت هم زمان)،از شگفتی های رؤیای یوسف است. کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ *

-خوابِ اولیایِ خدا،واقعی است. رَأَیْتُ در این آیه رَأَیْتُ تکرار شده است تا بگوید حتماً دیدم و گمان نشود ماجرا خیالی بوده است.

-یوسف علیه السلام در خواب چنان دید که خورشید و ماه و ستارگان،همانند موجودات دارای عقل،بر او سجده می کنند.(جمله رَأَیْتُهُمْ برای افراد عاقل بکار می رود)*

-انسان های برگزیده،به مقامی می رسند که مسجود دیگر انسان ها می شوند.

رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ *

-گاهی در نوجوان،استعدادی هست که بزرگترها را به تواضع وامی دارد.

ساجِدِینَ

-شروع داستان با رؤیا و پایان آن با تعبیر آن،از بهترین روشها برای نوشتن داستان و سناریو است. أَحْسَنَ الْقَصَصِ - رَأَیْتُهُمْ لِی ساجِدِینَ *

قالَ یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ

(یعقوب)گفت:ای پسر کوچکم! خوابت را برای برادرانت بازگو مکن که برایت نقشه ای(خطرناک)می کشند.همانا شیطان،برای انسان دشمنی آشکار است.

نکته ها:

یکی از اصول زندگی،رازداری است.اگر مسلمانان به مفاد این آیه عمل می کردند،این همه کتب خطی،آثار علمی،هنری و عتیقه های ما،در موزه کشورهای خارجی جای نمی گرفت و به اسم کارشناس،دیپلمات و جهانگرد از منابع و امکانات و منافع ما آگاه نمی شدند و در اثر سادگی یا خیانت،اسرارمان در اختیار کسانی که دائماً در حال کید و مکر بر علیه ما هستند، قرار نمی گرفت.

حضرت یوسف،خواب خود را دور از چشم برادران،به پدر گفت که این خود نشانه ی تیزهوشی اوست.

پیام ها:

-فرزندان را با مهربانی مورد خطاب قرار دهید. یا بُنَیَّ *

-پدر و مادر بایستی رابطه ای صمیمانه با فرزندان داشته باشند تا فرزندان بتوانند سخن خود را با آنان مطرح کنند. یا بُنَیَّ *

-خطر حسادت در محیط خانه و جامعه را به فرزندان گوشزد کنیم. یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ ...

-از کودکی و در خانواده رازداری را به فرزندان بیاموزیم. یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ *

-دانسته ها و اطلاعات،باید طبقه بندی شود و محرمانه و غیرمحرمانه از هم جدا گردد. لا تَقْصُصْ

-هر حرفی را به هر کسی نزنیم. لا تَقْصُصْ

-کتمان فضایل به خاطر جلوگیری از حسادت ها،کاری بایسته است. لا تَقْصُصْ *

-با پی بردن به استعداد یک فرزند،آن را با سایر فرزندان مطرح نکنیم. لا تَقْصُصْ *

-در معرّفی افراد تیزهوش و نابغه،باید احتیاط کرد. لا تَقْصُصْ *

-حضرت یعقوب نیز دارای علم و موهبت تعبیر خواب بوده است. لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ *

-گاهی شیطان در آستین است. إِخْوَتِکَ *

-پیشگیری بهتر از درمان است.(نگفتن خواب به برادران،نوعی پیشگیری از تحریک حسادت است) لا تَقْصُصْ رُؤْیاکَ عَلی إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُوا *

-در خانواده انبیا نیز،مسایل ضد اخلاقی همچون حسد و حیله میان فرزندان مطرح است. یا بُنَیَّ لا تَقْصُصْ ... فَیَکِیدُوا ...

-زمینه های حسادت را شعله ور نکنید. لا تَقْصُصْ ... فَیَکِیدُوا

-حسادت،موجب نادیده گرفته شدن حقوق حتّی حقّ خویشاوندی می گردد.

لا تَقْصُصْ ... فَیَکِیدُوا*

-برادران یوسف علیه السلام که از خواب وی و مقام آینده او اطلاعی نداشتند چنان کردند.اگر اطلاع می یافتند چه می کردند؟! لا تَقْصُصْ ... فَیَکِیدُوا*

-پیش بینی و آینده نگری صفاتی ارزنده هستند. لا تَقْصُصْ ... فَیَکِیدُوا*

-افشای اسرار و برخی اخبار،ممکن است بسیار گران تمام شود. لا تَقْصُصْ ...

فَیَکِیدُوا*

-برخی اسرار به قدری مهم هستند که افشای آن زندگی فرد یا افرادی را به مخاطره می اندازد. فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً *

-در موارد مهم و حسّاس باید خطر را قبل از وقوع آن گوشزد کرد. فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً *

-حضرت یعقوب در مورد کید برادران نسبت به یوسف اطمینان داشت.

فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً *

-در پیش بینی مسایل مهم،گاهی اظهار سوءظن و یا پرده برداشتن از خصلت ها مانعی ندارد. فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً

-لازم است والدین،از روحیات فرزندانشان نسبت به هم آگاه باشند تا بتوانند اعمال مدیریّت کامل نمایند. فَیَکِیدُوا لَکَ کَیْداً

-کید وحیله،کاری شیطانی است. فَیَکِیدُوا ... إِنَّ الشَّیْطانَ

-شیطان با استفاده از زمینه های درونی بر ما سلطه می یابد.(حسادت برادران، زمینه را برای بروز دشمنی شیطان نسبت به انسان فراهم ساخت.) فَیَکِیدُوا ...

إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ

-شیطان دشمن انسان است،حتّی اگر پیامبر زاده باشد. إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ *

-از کودکی،شیطان را به کودکان معرّفی و نقش او را بیان نمایید. إِنَّ الشَّیْطانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبِینٌ *

وَ کَذلِکَ یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلی آلِ یَعْقُوبَ کَما أَتَمَّها عَلی أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبَّکَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

و اینگونه پرودگارت تو را برمی گزیند و از تعبیر خواب ها(و سرانجام امور)تو را آگاه می سازد و نعمتش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می کند.همان گونه که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام کرد.

همانا پرودگارت دانای حکیم است.

نکته ها:

تأویل خواب به معنای بیانِ باطن و نحوه ی تحقّق خواب است. احادیث جمع حدیث به معنای نقل ماجراست.از آنجایی که انسان رؤیای خود را برای دیگران نقل می کند،به خواب نیز حدیث گفته اند.

حضرت یعقوب در این آیه،خواب فرزندش یوسف را برای او تعبیر می کند و از آینده اش خبر می دهد.

گرچه ظاهر آیه آن است که گوینده ی جمله وَ کَذلِکَ یَجْتَبِیکَ یا خداوند است و یا حضرت یعقوب که چون علم او از طرف خداوند است،یک پیشگویی صحیح است و مانعی ندارد به خصوص با توجّه به اینکه در آن زمان یوسف،پیامبر نبوده با جمله ی یَجْتَبِیکَ مورد خطاب مستقیم خداوند واقع شود.

پیام ها:

-پیامبران،برگزیدگان خداوند هستند. یَجْتَبِیکَ

-چون یوسف علیه السلام برگزیده و...بود به انواع گرفتاری ها مبتلا شد تا گوهر وجودش در گرفتاری ها نمایانده شود. یَجْتَبِیکَ (البلاء للولاء...)*

-ارزش انسان به سن و سال نیست،ممکن است کسی از نظر سنی کوچکتر ولی از نظر خصلت ها و ارزش والاتر باشد.(چنانکه یوسف از برادران خود کوچک تر بود) یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ *

-اولیای خدا از یک خواب،آینده افراد را می بینند. یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ

-علوم مهم و دانش های کلیدی و اساسی را نباید به هر کس آموخت؛اوّل باید افراد لایق را گزینش کرد و سپس علوم را در اختیار آنان قرار داد. یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ *

-علم،اولین هدیه الهی به برگزیدگان خود است. یَجْتَبِیکَ رَبُّکَ وَ یُعَلِّمُکَ

-انبیا،شاگردان بلاواسطه خداوند هستند. یُعَلِّمُکَ

-تعبیر خواب،از اموری است که خداوند به انسان عطا می کند. یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ

-از جمله راههای ارتباط با غیب،تعبیر رؤیا و خواب است. یُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ *

-علم آموخته شده به یوسف علیه السلام نیز محدود بوده است.( من در جمله ی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحادِیثِ ،به معنای بخشی از علم تعبیر خواب است)*

-مقام نبوّت و حکومت،سرآمد نعمت هاست. وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ

-در فرهنگ قرآن،اجداد در حکم پدر هستند. أَبَوَیْکَ مِنْ قَبْلُ إِبْراهِیمَ وَ إِسْحاقَ

-علم و هدایت و لیاقت یک فرد علاوه بر خود او برای خانواده و خویشاوندان او نیز نعمت و موهبت الهی است. عَلَیْکَ وَ عَلی آلِ یَعْقُوبَ *

-اتمام نعمت بر آل یعقوب نشان از عاقبت به خیری برادران یوسف دارد.

یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ عَلی آلِ یَعْقُوبَ *

-انتخاب انبیا،بر اساس علم و حکمت الهی است. یَجْتَبِیکَ ... عَلِیمٌ حَکِیمٌ

لَقَدْ کانَ فِی یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ آیاتٌ لِلسّائِلِینَ

به تحقیق در(داستان)یوسف و برادرانش نشانه هایی(از حاکم شدن اراده خداوندی) برای جویندگان است.

نکته ها:

در داستان زندگی حضرت یوسف،آیات و نشانه های زیادی از قدرت نمایی خداوند به چشم می خورد که هر کدام از آنها مایه ی عبرت و پند برای اهل تحقیق و جستجو است؛از آن جمله است: .خواب پر راز و رمز حضرت یوسف. .علم تعبیر خواب. .تشخیص و اطلاع یافتن یعقوب از آینده فرزند خود. .در چاه بودن و آسیب ندیدن. .نابینا شدن و دوباره بینا شدن حضرت یعقوب علیه السلام. .قعر چاه و اوج جاه. .زندان رفتن و به حکومت رسیدن. .

پاک بودن و تهمت ناپاکی شنیدن. .فراق و وصال. .بردگی و پادشاهی. .زندان برای فرار از گناه. .بزرگواری و عفو سریع برادران خطاکار.

در کنار این نشانه ها،سؤال هایی قابل طرح است که پاسخ هر کدام روشنگر راه زندگانی است؛

.چگونه حسادت،انسان را به برادرکشی می کشاند؟!

.چگونه ده نفر در یک خیانت،هم رأی و هم داستان می شوند؟!

.چگونه یوسف با بزرگواری از مجازات برادران خیانتکار خود،صرف نظر می کند؟!

.چگونه انسان با یاد خدا،زندان را بر لذّت گناه ترجیح می دهد؟

این سوره،در زمانی نازل شد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در محاصره شدید اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته بود و این داستان برای حضرت،مایه ی دلداری شد که ای پیامبر! اگر بعضی بستگانت ایمان نیاوردند ناراحت مباش،برادران یوسف او را به چاه انداختند!.

پیام ها:

-قبل از بیان داستان،شنونده را برای شنیدن و عبرت گرفتن آماده کنید. لَقَدْ کانَ فِی یُوسُفَ ...

-حسد،مرز خانواده و عواطف خویشاوندی را نیز درهم می شکند. لَقَدْ کانَ فِی

یُوسُفَ وَ إِخْوَتِهِ

-داستان یکی است،امّا نکات و درسهایی که از آن استفاده می شود بسیار است.

آیاتٌ

-پرسش و طرح سؤال از جمله راههای رسیدن به حقیقت است. آیاتٌ لِلسّائِلِینَ *

-تا تشنه ی شنیدن و عاشقِ آموختن نباشیم،از درسهای قرآن استفاده کامل نمی بریم. لِلسّائِلِینَ

-داستان های قرآن،پاسخ سؤال های زندگی مردم را می دهد. لِلسّائِلِینَ

إِذْ قالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ

آنگاه که(برادران او)گفتند:همانا یوسف و برادرش(بنیامین)نزد پدرمان از ما که گروهی نیرومند هستیم محبوب ترند.همانا پدرمان(در این علاقه به آن دو)در گمراهی روشنی است.

نکته ها:

عُصْبَهٌ به گروه متحد و قوی می گویند زیرا با وحدت و همبستگی همچون اعصاب یک بدن،از همدیگر حمایت می کنند.

دو نفر از پسران حضرت یعقوب،(یوسف و بنیامین)از یک مادر و بقیه از مادری دیگر بودند.علاقه پدر به یوسف،به دلیل خردسال بودن یا به دلیل کمالاتی که داشت،موجب حسادت برادران شده بود.آنها علاوه بر حسادت با گفتن: وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ نشان دادند که دچار غرور و تکبّر شده و در اثر این غرور و حسد،پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزی به فرزندان می کنند.

افرادی در جامعه،به جای آنکه خود را بالا ببرند،بزرگان را پایین می آورند.چون خود محبوب نیستند،محبوب ها را می شکنند.

فرق است میان تبعیض و تفاوت.تبعیض؛برتری دادن بدون دلیل است.ولی تفاوت؛ برتری بر اساس لیاقت است.مثلاً نمره های یک معلّم،تفاوت دارد،ولی این تفاوت حکیمانه است،نه ظالمانه.

علاقه ی حضرت یعقوب به یوسف،حکیمانه بود نه ظالمانه،ولی برادران یوسف،این علاقه را بی دلیل پنداشتند و گفتند: إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ

گاهی علاقه زیاد،سبب دردسر می شود؛یعقوب،یوسف را خیلی دوست داشت و همین امر موجب حسادت برادران و افکندن یوسف در چاه شد.چنانکه علاقه زلیخا به یوسف،به زندانی شدن یوسف انجامید.

لذا زندان بان که شیفته اخلاق یوسف شده بود،وقتی به او گفت:من تو را دوست دارم.

یوسف گفت:می ترسم این دوستی نیز بلائی بدنبال داشته باشد.

پیام ها:

-حسادت موجب می گردد افراد بزرگسال سن و شخصیّت خود را فراموش کرده و با کودکان کینه توزی کنند.(با توجّه به اینکه یوسف کوچک تر بود، بزرگترها به او حسادت ورزیدند) لَیُوسُفُ ... أَحَبُّ إِلی أَبِینا*

-اگر فرزندان احساس تبعیض کنند،آتش حسادت در میان آنان شعله ور می شود. أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنّا

-عشق وعلاقه به محبوب شدن،در نهاد هر انسانی وجود دارد.انسان ها از کم توجّهی وبی مهری به خود،رنج می برند. أَحَبُّ إِلی أَبِینا

-حضرت یعقوب به همه فرزندان محبّت داشت. أَحَبُّ إِلی أَبِینا مِنّا (برادران می گفتند:یوسف محبوب تر است،یعنی ما نیز محبوب هستیم)*

-زور وقدرت،محبّت نمی آورد.(برادران قدرت داشتند،ولی محبوب نبودند) لَیُوسُفُ ... أَحَبُّ ... وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ

-با هم بودن موجب احساس نیرومندی و قدرت می شود. نَحْنُ عُصْبَهٌ *

-گروه گرایی،اگر بدون رهبری صحیح و خداپسندانه باشد،عوامل سقوط را سریعتر فراهم می کند.( وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ نشان انسجام است،ولی انسجامی رها وبدون رهبری صحیح)*

-انسان برای ارتکاب خطا و گناه،اوّل خود را توجیه و کار خود را تئوریزه می کند.(برادران هم خود را متّحد و قوی می دانند، وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ و هم پدر را منحرف، إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ و با این دلیل،حسادت خود را توجیه می کنند.)*

-جوانان نوعاً خود را عقل کل دانسته و به نظرات پدران کمتر اهمیّت می دهند.

نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ *

-احساس قدرت و نیرومندی،عقل را کور می کند. نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ *

-معیارهای نادرست،نتایج نادرست به دنبال دارد.(اگر معیار فقط قدرت و تعداد شد،نتیجه اش نسبت انحراف به اقلّیت می شود.) إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ *

-خودخواهان عوامل ناکامی را به جای آن که در خود جستجو کنند به دیگران نسبت می دهند. إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ (به جای آنکه بگویند ما حسودیم، گفتند:پدر ما منحرف است)*

-حسادت،مرز نبوّت واُبوّت(پیامبری وپدری)را نیز می شکند و فرزندان به پیامبری که پدرشان است،نسبت انحراف و بی عدالتی می دهند. إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ

-غفلت انسان ممکن است به جایی برسد که در عین انحراف و خطاکاری خود دیگران را خطاکار قلمداد کند.(برادران یوسف به جای آنکه خود را حسود و توطئه گر بدانند،پدر را منحرف دانستند) إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ *

اُقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ

(برادران به یکدیگر گفتند:)یوسف را بکشید یا او را به سرزمینی دور بیافکنید تا توجّه پدرتان مخصوص شما شود و پس از انجام طرح(با توبه) گروهی شایسته باشید.

نکته ها:

انسان در برخورد با نعمت،چهار حالت دارد:حسادت،بُخل،ایثار،غبطه.اگر پیش خود گفت:حال که ما فلان نعمت را نداریم،دیگران هم نداشته باشند،حسادت است.اگر گفت:

فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولی دیگران نه،این بُخل است.اگر گفت:دیگران از نعمت برخوردار باشند،اگر چه به قیمتی که ما محروم باشیم،این ایثار است.اگر گفت:حالا که دیگران از نعمت برخوردارند،ای کاش ما هم بهره مند می شدیم،این غبطه است.

امام باقر علیه السلام فرمودند:من گاهی به بعضی از فرزندانم محبّت می کنم و آنها را روی زانوانم می نشانم در حالی که استحقاق این همه محبّت را ندارند،تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجرای یوسف تکرار شود.

پیام ها:

-فکر خطرناک،انسان را به کار خطرناک می کشاند. لَیُوسُفُ ... أَحَبُّ ... اُقْتُلُوا

-احساس تبعیض در محبّت از طرف فرزندان،آنها را تا حدّ برادرکشی سوق می دهد.(گرچه شدّت علاقه ی پدر به یوسف بی دلیل نبود،بلکه به خاطر کمالات او بود،ولی برادران احساس تبعیض کردند و خیال کردند علاقه ی بی دلیل است و همین احساس،آنان را به توطئه وادار کرد) أَحَبُّ إِلی أَبِینا ...

اقْتُلُوا*

-از منظر کوته نظران،حذف فیزیکی رقیب بهترین راه است. اقْتُلُوا یُوسُفَ *

-حسادت،انسان را تا برادرکشی سوق می دهد. اقْتُلُوا یُوسُفَ

-گناهکاران یکدیگر را در انجام گناه وسوسه کرده و از همداستانی با یکدیگر نیرو می گیرند.(برادران به یکدیگر دستور بکشید و بیفکنید می دادند) اُقْتُلُوا ... أَوِ اطْرَحُوهُ*

-انسان،خواهان محبوبیّت است و کمبود محبّت مایه ی بزرگ ترین خطرات و انحرافات است. یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ

-حسودان گمان می کنند که:از دل برود هر آنچه از دیده برفت. اُقْتُلُوا یُوسُفَ ...

یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ (برادران گمان می کردند اگر پدر یوسف را نبیند،از فکر یوسف بیرون خواهد رفت و تمام فکرش در ما متمرکز خواهد شد)*

-با اینکه قرآن راه کسب محبوبیّت را ایمان و عمل صالح معرّفی می کند؛ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا ، امّا شیطان،راه محبوب شدن را برادرکشی ترسیم می کند. اُقْتُلُوا ... یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ

-حسود خیال می کند با نابود کردن دیگران،نعمت ها برای او می شود. اُقْتُلُوا ...

یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ

-شیطان با وعده ی توبه در آینده،راه گناه امروز را باز می کند. وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ

-علم وآگاهی،همیشه عامل دوری از انحراف نیست.برادران با آنکه قتل یا تبعید یوسف را بد می دانستند؛ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ امّا اقدام کردند.

-سخن از توبه قبل از انجام گناه،فریب دادن وجدان و گشودن راه گناه است.

(برادران به یکدیگر می گفتند:شما یوسف را نابود کنید بعد با توبه از افراد صالح می شویم) تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ *

قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیّارَهِ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ

گوینده ای از میان آنان گفت:یوسف را نکشید و اگر قصد این کار را دارید، او را به نهان خانه چاه بیفکنید تا بعضی کاروان ها(که از آنجا عبور می کنند)او را برگیرند.

نکته ها:

جب به معنای چاهی است که سنگ چین نشده باشد. غَیابَتِ نیز به طاقچه هایی می گویند که در دیواره ی چاه،نزدیک آب قرار می دهند که اگر از بالای چاه نگاه شود،دیده نمی شود.

نهی از منکر دارای برکاتی است که در آینده روشن می شود.نهی لا تَقْتُلُوا یوسف را نجات داد و در سال های بعد،او مملکت را از قحطی نجات داد.همان گونه که آسیه،همسر فرعون با نهی لا تَقْتُلُوا ،جان موسی را نجات داد و او در سال های بعد،بنی اسرائیل را از شر فرعون نجات داد.

این نمونه روشن وعده الهی است که می فرماید: وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً هر کس یک نفر را زنده کند،گویا همه مردم را زنده کرده است.

پیام ها:

-گاهی نهی از منکر یک فرد می تواند نظر جمع را عوض کند و بر آن تأثیر بگذارد.(یکی گفت:نکشید،ولی نظر جمع را تغییر داد) قالَ قائِلٌ *

-نام گوینده ی سخن مهم نیست،محتوای کلام مهم است. قالَ قائِلٌ ...

-مرعوب اکثریّت و همرنگ جماعت نشویم.(یک نفر بود،ولی همرنگ جماعت نشد) قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا *

-اگر نمی توان جلو منکر را به کلی گرفت،هر مقدار که ممکن است باید آنرا پایین آورد. لا تَقْتُلُوا ... وَ أَلْقُوهُ

-مشورت در کار ناپسند نیز راهگشا است،تا چه رسد در کارهای خوب.(برای کشتن برادر مشورت کردند) لا تَقْتُلُوا ...*

-برای مبارزه با فساد،گاهی دفع افسد به فاسد لازم است.(او را نکشید،در چاه بیندازید) لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ *

-در کنار نهی از منکر،جایگزین ارائه کنیم.(اگر گفتیم این کار را نکنید،پس بگوییم چکار کنند) لا تَقْتُلُوا ... أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ*

قالُوا یا أَبانا ما لَکَ لا تَأْمَنّا عَلی یُوسُفَ وَ إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ

گفتند:ای پدر تو را چه شده که ما را بر یوسف امین نمی دانی،در حالی که قطعاً ما خیرخواه او هستیم؟!

پیام ها:

-کسانی که پوچ ترند،ادّعا وتبلیغات بیشتری می کنند. إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ

-حتّی به هر برادری نمی توان اطمینان کرد.(گویا یعقوب بارها از اینکه یوسف همراه برادرانش برود جلوگیری کرده است که برادران با گفتن ما لَکَ لا تَأْمَنّا انتقاد می کنند.)

-فریب هر شعاری را نخورید و از اسم های بی مسمّی بپرهیزید.(خائن نام خود را ناصح می گذارد) لَناصِحُونَ

-دشمن برای برطرف کردن سوءظن،هرگونه اطمینانی را به شما ارائه می دهد.

إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ

-خائن،تقصیر را به عهده ی دیگران می اندازد. ما لَکَ

-از روز اوّل،بشر به اسم خیرخواهی فریب خورده است.شیطان نیز برای اغفال آدم و حوا گفت:من خیرخواه شما هستم. وَ قاسَمَهُما إِنِّی لَکُما لَمِنَ اَلنّاصِحِینَ

إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ

-حسد،آدمی را به گناهانی همانند دروغ و نیرنگ،حتّی به محبوب ترین نزدیکانش وادار می سازد. إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ

أَرْسِلْهُ مَعَنا غَداً یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ

او را فردا با ما بفرست تا(در صحرا)بگردد و بازی کند و قطعاً ما نگهبانان (خوبی)برای او خواهیم بود.

نکته ها:

انسان،نیازمند تفریح و ورزش است و چنانکه در این آیه مشاهده می شود قوی ترین منطقی که توانست حضرت یعقوب را تسلیم خواسته فرزندان کند،این بود که یوسف نیاز به تفریح دارد.

در روایات آمده است:مؤمن باید زمانی را برای تفریح و بهره برداری از لذّت های حلال اختصاص دهد تا به وسیله ی آن،بر انجام سایر کارها موفّق گردد.

نه تنها دیروز،بلکه امروز و حتّی آینده نیز به نام ورزش و بازی،جوانان را از هدف اصلی جدا و در غفلت نگه خواهند داشت.بازی ها را جدّی می گیرند تا جدّی ها بازی تلقّی شود.

استکبار و توطئه گران،نه تنها از ورزش سوءاستفاده می کنند،بلکه با هر نام پسندیده و مقبول دیگری نیز،اهداف شوم خود را تعقیب می کنند.

به نام دیپلمات خطرناک ترین جاسوس ها را به کشورها اعزام می کنند.به نام مستشار نظامی، توطئه گری می کنند و به اسرار نظامی دست می یابند.به نام حقوق بشر،از مزدوران خود حمایت می کنند.به نام دارو،برای مزدوران خود اسلحه می فرستند.به نام کارشناس اقتصادی،کشورهای ناتوان را ضعیف نگه می دارند.به نام سم پاشی،باغها و مزارع را از بین می برند و حتّی به نام اسلام شناس،اسلام را وارونه جلوه می دهند.

پیام ها:

-تفریح فرزند باید با اجازه ی پدر باشد. أَرْسِلْهُ

-جوان،نیازمند تفریح و ورزش است. یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ

-برادران از وسیله ای مباح و منطقی برای فریب دادن سوءاستفاده کردند.

أَرْسِلْهُ ... یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ

-اگر پدر و مربّیان دلسوز برای اوقات فراغت و تفریح و بازی کودکان و نوجوانان برنامه ریزی مناسب داشته باشند،دیگران نمی توانند از این فرصت سوءاستفاده کنند.(برادران یوسف از نیاز یوسف به ورزش سوء استفاده کردند) یَرْتَعْ وَ یَلْعَبْ *

-در بازی و تفریح کودکان مواظب باشیم آسیب نبینند. لَحافِظُونَ *

-گاه اصرار زیاد بر یک موضوع نشان دهنده نقشه و توطئه است.(در آیه قبل إِنّا لَهُ لَناصِحُونَ و در این آیه إِنّا لَهُ لَحافِظُونَ )*

قالَ إِنِّی لَیَحْزُنُنِی أَنْ تَذْهَبُوا بِهِ وَ أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ

(یعقوب)گفت:همانا اینکه او را ببرید مرا غمگین می سازد و از این می ترسم که گرگ او را بخورد و شما از او غافل باشید.

پیام ها:

-فراق و جدائی حتّی برای انبیا حزن آور است. لَیَحْزُنُنِی *

-امتحان الهی از همان ناحیه ای است که افراد روی آن حساسیّت دارند.

(یعقوب نسبت به یوسف حسّاس بود و فراق یوسف،وسیله آزمایش او شد) لَیَحْزُنُنِی ... أَخافُ*

-پرده دری نکنید. أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ

(پدر از حسادت فرزندان آگاه بود و به همین دلیل به یوسف فرمود:خوابی را

که دیده ای برای برادرانت بازگو مکن.ولی در اینجا حسادت آنان را مطرح نمی کند،بلکه خطر گرگ و غفلت آنان از یوسف را بهانه می آورد.)

-به فرزند خود،استقلال بدهید.

(عشق پدری به فرزند و دفاع از او در برابر احتمال خطر،دو اصل است،ولی استقلال فرزند نیز اصل دیگری است.یعقوب،یوسف را به همراه سایر برادران فرستاد.زیرا نوجوان باید کم کم استقلال پیدا کرده و از پدر جدا شود، برای خود دوست انتخاب کند،فکر کند و روی پای خود بایستد،هر چند به قیمت تحمّل مشکلات و اندوه باشد.)

-حساسیّت ها را در نزد هر کس بازگو نکنیم و گرنه ممکن است علیه خود انسان مورد استفاده قرار گیرد. أَخافُ أَنْ یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ *

-غفلت موجب ضربه و آسیب پذیری می گردد. یَأْکُلَهُ الذِّئْبُ وَ أَنْتُمْ عَنْهُ غافِلُونَ *

قالُوا لَئِنْ أَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنّا إِذاً لَخاسِرُونَ

(فرزندان یعقوب)گفتند:اگر گرگ او را بخورد،با آنکه ما گروهی قوی هستیم،در آن صورت ما زیانکار(و بی کفایت)خواهیم بود.

پیام ها:

-گاهی بزرگترها از روی تجربه و آگاهی،احساس خطر می کنند،امّا جوان ها به قدرت خود مغرورند و خطر را شوخی می گیرند. وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ (پدر نگران، ولی فرزندان مغرور قدرت خود بودند.)

-قوی بودن،دلیلی بر امین بودن نیست.(برادران یوسف قوی بودند، نَحْنُ عُصْبَهٌ ،?

ارزیابی مهاجرت
نظر خود را درباره «تفسیر سوره یوسف» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید

دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.