
تفسیر سوره هود
تفسیر سوره هود
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده ی مهربان.
الر کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ«1»
الف لام را،(قرآن)کتابی است که آیات آن استوار گشته،آنگاه از جانب حکیمی آگاه،شرح و تفصیل داده شده است.
أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ«2»
که جز خداوند یکتا را نپرستید،همانا از طرف او برای شما هشدار دهنده و بشارت دهنده هستم.
نکته ها:
قرآن از همین حروف الفبا تشکیل شده که همواره در اختیار همه هست،امّا خداوند از همین حروف ساده،کتابی ساخته که کسی نمی تواند مشابه آن را بیاورد.چنانکه انسان از خاک،آجر و سفال می سازد،ولی خداوند ازهمین خاک،هزاران نوع گل، گیاه، میوه، حیوان و انسان خلق می کند.آری،همان گونه که قدرت خداوند را در نظام تکوین می بینیم،قدرت او را در کتاب تشریع نیز مشاهده می کنیم.
قرآن کتابی است هم محکم و هم مفصّل،نه تناقض دارد و نه تهافت،هم فصیح است و هم بلیغ،محتوایش در فصل ها و سوره های مختلف،جدای از یکدیگر امّا به دنبال هم و پیوسته آمده است.
قرآن،کتابی است محکم که یک روح دارد و آن روحِ توحید است و تمام داستان ها ومواعظ و احکام و آیات قرآن،تفصیل همان روح توحید است.
قرآن کتابی است محکم،نه تغییر و تحریف یافته و نه قابل شکّ و تردید است.بنای آن بر حدس و فرض نیست،بلکه همه ی مطالبش محکم و استوار است.
پیام ها:
1-قرآن کتاب بس مهم است.( «کِتابٌ» نکره وتنوین دارد که رمز عظمت است)
2-الفاظ و محتوای قرآن،نشانه ی عظمت آن است.«آیه»
3-بنیان قرآن،محکم واستوار است وهیچ چیزی نمی تواند سبب تزلزل آن شود، بلکه با پیشرفت علم،اسرار این کتاب بیشتر کشف می شود. «أُحْکِمَتْ آیاتُهُ»
4-قانون و کتاب،هم باید محکم باشد و هم روشن و واضح. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ (قوانین غیر الهی،یا محکم نیست،یا روشن نیست و یا قانونگذار طبق حکمت و مصلحت و آگاهی،قانون را وضع نکرده است)
5-قرآن،هم استدلالی و تزلزل ناپذیر است و هم جامع تمام ابعاد زندگی دنیوی و اخروی می باشد. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ
6-کلیّات قرآن یکجا بر قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده،آنگاه در مدّت بیست و سه سال تفصیل داده شده است. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ
7-چون خداوند حکیم است،کتابش محکم است و چون خبیر است،تمام نیازها را تفصیل داده است. أُحْکِمَتْ ... ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ
8-دعوت به یکتاپرستی،سرلوحه ی پیام همه ی انبیاست. «أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ»
9-فلسفه ی نزول کتب آسمانی،توحید و پاکسازی جامعه از شرک است. کِتابٌ أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ... أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ
10-دعوت به یکتاپرستی و هشدار و بشارت،نمونه ی سخن استوار خداوند است. أُحْکِمَتْ آیاتُهُ ... أَلاّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللّهَ
11-پیامبر صلی الله علیه و آله از جانب خدا،امّا برای سعادت مردم آمده است. «إِنَّنِی لَکُمْ مِنْهُ»
12-شیوه ی تبلیغ پیامبران،هشدار و بشارت است. «نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ»
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی وَ یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ«3»
و از پروردگارتان طلب مغفرت کنید و بسوی او بازگردید تا شما را به بهره ای نیکو تا مدّتی معیّن(که عمر دارید)کامیاب کند و به هر صاحب فضیلتی فزونی بخشد و اگر(از بندگی خدا)روی بگردانید،همانا من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیمناکم.
نکته ها:
در آیه ی قبل،توحید مطرح شد و در این آیه،بازگشت به خداوند و قرار گرفتن در مدار توحید مطرح است.
«مَتاعاً حَسَناً» یعنی زندگی دلنشین همراه با آرامش روحی،در برابر کسانی که به خاطر اعراض از یاد خدا،معیشتی ضنک و زندگی تلخ دارند،گرچه از نظر مادّیات در آسایش و رفاه هستند.
پیام ها:
1-یکی از وظائف پیامبران،بازسازی منحرفان است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا»
2-تا اسنان خود را از گناه پاک نکند وسبکبال نشود،نمی تواند به سوی حقّ پرواز کند. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا»
3-محو گناه کافی نیست،حرکت بسوی خدا لازم است. «اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا»
4-توبه واجب است. «تُوبُوا إِلَیْهِ»
5-توبه از گناه،سبب بازگشت الطاف مادّی خدا نیز می شود. فَتُوبُوا ... یُمَتِّعْکُمْ
6-امکاناتی که در اختیار کافران وگنهکاران است،چون در راه فساد و فتنه به کار می رود،مبارک و حسن نیست. «مَتاعاً حَسَناً»
7-زندگی خوب،مورد توجّه اسلام است. «مَتاعاً حَسَناً»
8-ایمان وتوبه،زندگی انسان را تا آخرعمر بیمه می کند. یُمَتِّعْکُمْ ... إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی
9-توبه،رمز کامیابیِ کیفی و کمّی است. «مَتاعاً حَسَناً إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»
10-توبه،عامل جلوگیری از مرگ های ناگهانی است. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»
11-تاریخ وزمان مرگ،بر انسان مجهول است. «إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی»
12-درجات در قیامت متفاوت است.هرکس فضیلت بیشتری در دنیا کسب کند، لطف بیشتری در آخرت دریافت خواهد کرد. «یُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ»
13-پیامبران دلسوز مردمند.جمله ی «فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ» در قرآن زیاد آمده است.
إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حِینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«5»
بازگشت شما به سوی خداست و او بر هر چیزی تواناست. دانید که مخالفان برای آنکه خود را از پیامبر پنهان دارند،سر و سینه های خود را به هم نزدیک می کنند و لباس های خویش را بر سر می کشند(تا شناخته نشوند،غافل از آنکه) خداوند تمام کارهای سرّی و آشکار آنان را می داند.همانا او به اسرار درون سینه ها آگاه است.
نکته ها:
«یَثْنُونَ» ،به معنای نزدیک قراردادن و خم کردن دو چیز است؛( «اثْنانِ» یعنی دوتا)و به کینه در دل گرفتن نیز گفته می شود.بنابراین جمله «یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ» یا به معنای آن است که کفّار سینه های خود را برای حرف های محرمانه و توطئه علیه انبیا به هم نزدیک می کنند و یا به معنای آن است که آنها کینه ی انبیا را در دل دارند.
در آیه 7 سوره ی نوح می خوانیم: «جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فِی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ» یعنی کفّار انگشتان خود را در گوش هایشان می گذارند و لباس خود را بر سرشان می کشند تا ندای انبیارا نشنوند.
مهم ترین اشکال منکرین معاد دو چیز است:
الف:چه قدرتی می تواند مردگان را زنده کند،که آیه ی 4 می فرماید: «هُوَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» خداوند بر هر کاری قادر است.
ب:چگونه ذرّات پخش شده یکجا جمع می شوند،که آیه ی 5 می فرماید: «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
پیام ها:
1-بازگشت ما تنها به سوی خداست،نه دیگران. «إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ»
2-در آیات قبل توحید و نبوّت مطرح بود،این آیه اصل معاد را مطرح می کند.
«إِلَی اللّهِ مَرْجِعُکُمْ»
3-بر فرض اهداف شوم خود را از پیامبر مخفی بدارید،خداوند که عالم به اسرار سینه هاست. یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ ... إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
جزء«12»
وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ«6»
و هیچ جنبنده ای در زمین نیست،مگر آنکه روزی او بر خداست و او قرارگاه دائمی و جایگاه موقّت او را می داند.همه در کتاب آشکاری ثبت است.
نکته ها:
کلمه ی «دَابَّهٍ» از«دَبیب»به معنای آهسته راه رفتن و قدم های کوچک برداشتن است، ولی به هر جنبنده ای اطلاق می شود.
«رزق»به معنای بخشش مستمرّ است،چه مادّی و چه معنوی،و لذا در دعا می خوانیم:
الّلهم ارزقنی...قلباً خاشعاً...و لساناً ذاکراً...و علماً نافعا[3]رزقی که خداوند می دهد از هر جهت مناسب با موجودات است،مثلاً غذای کودک در شکم مادر به تناسب نیاز او تغییر می کند تا آنکه پس از تولّد تبدیل به شیری گوارا می شود و الاّ انسان با چه قدرتی می توانست به نوزاد در رحمِ مادر غذا برساند و یا نوزاد چگونه می توانست غذای خود را بدست آورد. «وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللّهُ یَرْزُقُها»[4]
«مستقر»،به معنای جایگاه ثابت و«مستودع»به معنای ودیعه گذاشتن و گرفتن آن است که کنایه از جایگاه موقّت است.
حضرت علی علیه السلام در وصیّت به فرزندش امام حسن می فرماید:رزق دوگونه است:نوعی از آن را باید با تلاش و کوشش بدست آوری و نوعی دیگر خود به سراغ تو می آید.[5] (مثل نور،باران وهوا در طبیعت و هوش،حافظه واستعداد در انسان)
پس مراد آیه آن نیست که در گوشه ای بنشینیم و منتظر نزول غذای آسمانی باشیم،بلکه منظور آن است که هم کار و تلاش داشته باشیم و هم آنچه را بدست می آوریم رزقی از جانب خدا بدانیم،لذا همه ی پیشوایان دینی ما کار می کرده اند.
لازمه ی رزق رسانی به همه ی موجودات،علم به مکان و نیاز آنهاست،باید یک سیستم بسیار دقیق وجود داشته باشد که آخرین آمار،آخرین نیازها و آخرین قرارگاه را بداند.تعداد انسان ها و حیوانات از دریایی،هوایی و صحرایی و همه ی موجودات ریز و درشت با ویژگی های گوناگون و نیازهای بسیار متنوّع آنان را بداند. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»
اگر همه ی امور در کتاب مبین است «کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» ،پس کسی که علم کتاب را داشته باشد،همه چیز را می داند.در آیه آخر سوره ی رعد می خوانیم:به کفّار بگو: شاهد من خداوند است و کسی که علم کتاب را دارا است.روایات شیعه و سنّی می گویند که مراد از این شخص حضرت علی علیه السلام است.
خداوند دو سنّت دارد:یکی سنّت رزق رسانی و یکی سنّت اجرای امور از طریق اسباب و وسایل،بنابراین رسیدن به رزق منافاتی با قانون تلاش انسان ها ندارد.
پیام ها:
1-موجود زنده،حقّ تغذیه دارد و خداوند این حقّ را بر خود واجب کرده است.
«ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها»
2-رزق ما بدست خداست،در برابر دیگران گردن خم نکنیم. ما مِنْ دَابَّهٍ ... إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها
3-درباره ی روزی،نه حرص بورزیم و نه بترسیم. وَ ما مِنْ دَابَّهٍ ... إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها
4-خداوند،هم منابع رزق را در اختیار ما قرار داده و هم عقل و وسیله ی استخراج، اکتشاف و تحصیل آن را به ما عطا کرده است. «إِلاّ عَلَی اللّهِ رِزْقُها»
5-هرکجا برویم،زیر نظر خدا هستیم.چه در سفر و چه در حضر. «یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها»
6-همه ی اطلاعات و آمار این جهان به طور دقیق در مرکزی ثبت و ضبط می شود. «کُلٌّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»
وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ«7»
او کسی است که آسمان ها و زمین را در شش روز(دوران)آفرید و عرش (حکومت)او بر آب قرار داشت،تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید و اگر بگویی که شما پس از مرگ زنده خواهید شد،همانا کفّار خواهند گفت:این نیست مگر سحری آشکار.
نکته ها:
مراد از شش روز در آیه،شش مرحله و دوران است.زیرا در ابتدای آفرینش،خورشیدی نبود تا شب و روزی باشد.
کلمه ی«عرش»به سقف و مکان مسقّف و داربست و همچنین به تختِ بلند و بزرگ پادشاهان اطلاق می شود و گاهی به عنوان کنایه از قدرت بکار رفته است.مثلاً می گویند:
فلانی بر تخت نشست،یا آنکه فلانی را از تخت پائین کشیدند،یعنی قدرتش از بین رفت.
سؤال:این آیه،هدف خلقت را آزمایش انسان می داند، «لِیَبْلُوَکُمْ» ولی آیات دیگر امور دیگری را بیان کرده اند،چگونه است؟
پاسخ:هدف ها در طول یکدیگر و به صورت مرحله ای است،چنانکه شخمِ زمین برای کشت است و کشت برای گندم و گندم برای نان و نان برای انسان.آیات قرآن نیز مراحلی را برای هدف خلقت انسان بیان کرده است:
الف:آفرینش برای آزمایش است. «لِیَبْلُوَکُمْ»
ب:آزمایش،برای جدا کردن خوبان از بدان است. «لِیَمِیزَ اللّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ»[6]
ج:جدا کردن خوبان از بدان،برای جزا و کیفرِ متناسب است. «لِتُجْزی کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ»[7]
د:جزا و کیفرِ متناسب،برای عمل به وعده بوده است. «وَعْداً عَلَیْنا»[8]
حضرت علی علیه السلام فرمود:آزمایش خداوند برای دانستن نیست،بلکه آزمایش او برای بروز عکس العمل از انسان است،تا اگر عملش خوب بود،پاداش گیرد و اگر بد بود،کیفر بیند[9]
در روایات، «أَحْسَنُ عَمَلاً» به«احسن عقلا و اورع عن محارم اللّه و اسرع فی طاعه اللّه» [10]و در بعضی روایات به«ازهد فی الدنیا»[11]تفسیر شده است،چنانکه امام صادق علیه السلام می فرماید:حُسن عمل،یعنی عملِ همراه علم،اخلاص و تقوی،نه عمل زیاد.[12]
پیام ها:
1-جهان،برای انسان آفریده شده است. خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... لِیَبْلُوَکُمْ
2-گرچه قدرت الهی می تواند همه چیز را در یک لحظه بیافریند،ولی حکمت الهی اقتضا می کند که آفرینش تدریجی باشد. خَلَقَ ... فِی سِتَّهِ أَیّامٍ
3-سرچشمه ی مادّی آسمان ها وزمین،آب ویا موادّ مذابّ بوده است. «کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»
4-آب،قبل از آسمان ها و زمین وجود داشته است. «کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ»
5-هدف از آفرینش همه ی موجودات،رشد معنوی واختیاری انسان بوده است.
خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ ... لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً
6-کیفیّت عمل مهم است،نه کمیّت آن. «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
7-آسمان و زمین برای کار نیک آفریده شده،نه برای کامیابی و لذّت طلبی و غافل بودن. «أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»
8-منکرین معاد،برهان ندارند و فقط تهمت می زنند. «إِنْ هذا إِلاّ سِحْرٌ مُبِینٌ»
وَ لَئِنْ أَخَّرْنا عَنْهُمُ الْعَذابَ إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ أَلا یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ«8»
وهرگاه عذاب را تا مدّت محدودی از آنان به تأخیر بیندازیم،(به مسخره) می گویند:چه عاملی جلوی عذاب ما را گرفت؟بدانید روزی که قهر وعذاب ما به سراغشان بیاید،از ایشان بازگشتی نیست و آنچه بدان مسخره می کردند،آنان را فراخواهد گرفت.
نکته ها:
کلمه ی «أُمَّهٍ» ،هم به گروهی که هدف مشترک دارند گفته می شود وهم به معنای زمان است.در این آیه،مراد از «إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ» ،زمانِ مشخّص ومحدود است.چنانکه در سوره ی یوسف آیه ی 45 نیز می خوانیم: «وَ ادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّهٍ» یعنی زندانیِ آزاد شده،پس از مدّتی به یاد یوسف افتاد.
طبق بعضی روایات،یکی از مصادیقِ «أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ» زمان قیام حضرت مهدی علیه السلام است، یعنی خداوند تا آن زمان عذاب را از این امّت برداشته است.[13]
تأخیر عذاب الهی مصالحی دارد؛همچون توفیق توبه برای گنهکاران،تولّد فرزندانِ مؤمن از والدین منحرف،علاوه بر آنکه وجود افراد صالح و دعای آنان،سبب تأخیر در نزول عذاب الهی می گردد.
پیام ها:
1-برخی کارهای خداوند،زمان بندی دارد. أَخَّرْنا ... إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ
2-قهر خداوند قابل تأخیر است. أَخَّرْنا ...
3-مهلت ومدّت تأخیر قهر وعذاب الهی،اندک است. «إِلی أُمَّهٍ مَعْدُودَهٍ»
4-تأخیر در عذاب،نشانه ی لطف خداست،نه دلیل ضعف خدا.پس آن را مسخره نکنیم. وَ لَئِنْ أَخَّرْنا ... لَیَقُولُنَّ ما یَحْبِسُهُ
5-قهر الهی،از مسخره کنندگان کافر برداشته نمی شود. «لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»
6-به مهلت خداوند مغرور نشویم که عذاب الهی دیر و زود دارد،امّا سوخت و سوز ندارد. «یَوْمَ یَأْتِیهِمْ لَیْسَ مَصْرُوفاً عَنْهُمْ»
7-شیوه ی برخورد کفّار،مسخره کردن عقاید دینی است. «کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ»
وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ«9»
واگر به انسان از جانب خود نعمتی بچشانیم،سپس آن را از او بازپس گیریم، همانا او نومید و ناسپاس خواهد بود.
نکته ها:
نه هر نعمتی نشانه ی محبّت خداست و نه گرفتن هر نعمتی،نشانه ی قهر و غضب است، بلکه چه بسا آزمایش الهی است.
انسان چون حکمت الهی و مصالح امور را نمی داند،زود قضاوت می کند،مأیوس می شود و کفر می ورزد.
پیام ها:
1-کامیابی های انسان تنها در حدّ چشیدن است. أَذَقْنَا الْإِنْسانَ ...
2-نعمت های الهی،فضل و رحمت خداست،نه استحقاق ما. أَذَقْنَا ... رَحْمَهً
3-اگر مدّت کامیابی انسان طول کشید،مغرور نشویم. أَذَقْنَا ... ثُمَّ نَزَعْناها ( «ثُمَّ» نشانه ی مدّتی طولانی است)
4-دادن ها و گرفتن ها به دست اوست. أَذَقْنَا ... نَزَعْناها
5-گرفتن رحمت از انسان،برای او سخت است. «نَزَعْناها» («نزع»کشیدن همراه با سختی است)
6-انسان کم ظرفیّت است و با از دست دادن نعمتی،از رحمت گسترده ی الهی مأیوس می شود. ثُمَّ نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَیَؤُسٌ
7-ایمان ما به خداوند نباید وابسته به کامیابی ها وشیرینی های زندگی باشد.
نَزَعْناها ... إِنَّهُ لَیَؤُسٌ
8-یأس از رحمت خداوند،مقدّمه ی کفر وناسپاسی است. [14]«إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُورٌ»
وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ«10»
و اگر پس از سختی و محنتی که به انسان رسیده،نعمتی به او بچشانیم (چنان مغرور می شود که)می گوید:همانا گرفتاری ها از من دور شد(و دیگر به سراغم نخواهد آمد)،بی گمان او شادمان و فخرفروش است.
نکته ها:
روزگار همیشه یکسان نیست،بلکه طبق روایات:
«الدَّهر یَومان،یَومٌ لک و یومٌ علیک،فان کان لک فلا تبطر و ان کان عَلیک فاصبر فکلاهما ستُختَبر» ،[15]روزگار دو چهره دارد:گاهی با تو و گاهی بر علیه توست.آنگاه که به نفع توست،مغرور مشو و آنگاه که به ضرر توست، صبر پیشه کن،زیرا در هر حال مورد آزمایش الهی هستی.
نعمت هایی که پس از سختی ها و مشکلات به انسان می رسد،باید عامل شکر و ذکر باشد، نه وسیله ی فخر و طرب.
دو چیز شادی را خطرناک می کند:یکی تحلیل غلط، «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی» و دیگر آنکه این شادی سبب تحقیر دیگران و فخرفروشی خود شود. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»
پیام ها:
1-انسان کم ظرفیّت است وبااندک نعمتی،فخرفروشی می کند. أَذَقْناهُ ... لَفَرِحٌ فَخُورٌ
2-قرآن دارای آهنگ موزون و موسیقی خاصّی است.( «نَعْماءَ» هم آهنگ «ضَرّاءَ» و «لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» هم وزن «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است)
3-سختی ها و شادی ها زودگذرند. أَذَقْناهُ ... مَسَّتْهُ
4-فکر اینکه سختی ها دیگر به انسان روی نمی آورد،تصوّر باطلی است. «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی»
5-کامیابی ها را نشانه ی محبوبیّت نزد خداوند ندانیم و نگوییم:دیگر گرفتار نخواهم شد! «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی»
6-تحلیل ها و بینش های غلط،سبب رفتار نادرست می شود.گمان می کند که هیچ بدی ندارد، «ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی» لذا فخرفروشی می کند. «لَفَرِحٌ فَخُورٌ»
7-شخصیّت بعضی انسان ها متزلزل و وابسته به حوادث بیرونی است،نه کمالات درونی.گاهی «لَیَؤُسٌ کَفُورٌ» و گاهی «لَفَرِحٌ فَخُورٌ» است.
إِلاَّ الَّذِینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ«11»
مگر کسانی که(در سایه ی ایمان واقعی،)اهل صبر وعمل صالح هستند، (نه با رفتن نعمت مأیوس و نه با آمدن آن فخرفروشی نمی کنند.)برای آنان مغفرت وپاداشی بزرگ خواهد بود.
نکته ها:
تمام مواردی که قرآن از عمل صالح سخن به میان آورده،در کنار ایمان است، «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» جز در این آیه که می فرماید: «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ» که البتّه مراد از صابران در این آیه نیز همان مؤمنان واقعی است،لکن چون در برابر افراد کم ظرفیّت مطرح شده است،به جای «آمَنُوا» تعبیر به «صَبَرُوا» شده است.
صبر،تنها در برابر تلخی ها نیست،بلکه در رفاه و شادی نیز باید صبر کرد وگرنه سبب طغیان انسان خواهد شد.چنانکه بنی اسرائیل وقتی از تحت سلطه ی فرعون خارج شده و به رفاه و آزادی رسیدند، «جَعَلَکُمْ مُلُوکاً»[16]طغیان کردند،به سراغ گوساله پرستی رفتند و در برابر نهی از منکر هارون،تا مرز پیامبر کشی پیش رفتند. «وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی»[17]
پیام ها:
1-صبر در برابر حوادثِ تلخ و شیرین زندگی،از بهترین مصادیق عمل صالح است. «صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»
2-مؤمن،نه یأس دارد ونه کفران وتفاخر،بلکه نشکن ومقاوم است. «صَبَرُوا»
3-صبر و پایداری وسیله ی آمرزش گناهان است. اَلَّذِینَ صَبَرُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَهٌ
4-اگر بدانیم که چه پاداشی در انتظار ماست،صبر برای ما شیرین می شود. اَلَّذِینَ صَبَرُوا ... لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبِیرٌ
5-دفع خطر،مهم تر از جلب منفعت است.اوّل «مَغْفِرَهٌ» ،آنگاه «أَجْرٌ کَبِیرٌ»
فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی إِلَیْکَ وَ ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ أَوْ جاءَ مَعَهُ مَلَکٌ إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ«12»
پس شاید تو(به خاطر عدم پذیرش مردم،ابلاغِ)بعض از آنچه را که به تو وحی می شود واگذاری و(شاید)سینه ات به خاطر آن(حرفها)که می گویند:چرا گنجی بر او نازل نشده،یا فرشته ای با او نیامده،تنگ شده باشد.(مبادا چنین باشد،که)تو فقط هشدار دهنده ای و خداوند بر هر چیزی ناظر و نگهبان است.
نکته ها:
گاهی کفّار از پیامبر می خواستند کوه های مکّه را با معجزه به طلا تبدیل کند و یا فرشته ای برای تأیید او نازل شود،از سوی دیگر بعضی به خاطر بغض و کینه حاضر نبودند که
پیامبر صلی الله علیه و آله آنچه را مربوط به حضرت علی علیه السلام است،بیان کند و اگر هم بیان می فرمود، نمی پذیرفتند.لذا پیامبر صلی الله علیه و آله سینه اش تنگ و ناراحت می شد و در نتیجه پیام آیات را به تأخیر می انداخت و این با عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله منافاتی ندارد.زیرا گاهی ابلاغ پیام الهی فوری نیست و پیامبر صلی الله علیه و آله هم روی ملاحظاتی که آن هم شخصی نیست،(بلکه بر اساس مصلحت است،)ابلاغ آیات را به تأخیر می انداخت.امّا با نزول این آیه،آن ملاحظات هم کنار گذاشته می شود و با قاطعیّت،پیام آیه ابلاغ می گردد.
ممکن است ترک بیان وحی تنها نسبت به برخی افراد لجوج بوده که پیامبر صلی الله علیه و آله از هدایت آنان مأیوس بوده است،لکن خداوند می فرماید:گرچه ایشان ایمان نخواهند آورد،امّا تو وظیفه ی خودت را ترک نکن.
شاید معنای آیه این باشد که کفّار افرادی بی تفاوت و بهانه گیر هستند که گویا تو وحی ما را بر آنان نخوانده ای،و شاید مراد این باشد که اندیشه ی تأخیر و ترک ابلاغ برخی از آیات قرآن،مایه ی دلتنگی تو است.
پیام ها:
1-مبلّغ باید در ابلاغ کلام خدا قاطع باشد و ملاحظه ی حرف ها و بهانه های مردم را نکند. فَلَعَلَّکَ تارِکٌ ... أَنْ یَقُولُوا
2-در شیوه ی برخورد و ارشاد بجای آنکه بگوییم:تو چنین هستی،بگوییم:
گویا،شاید،مبادا چنین باشی. «فَلَعَلَّکَ» بجای«انک»
3-کفّار علاوه بر اذیّت ها و آزارهای جسمانی،با بهانه گیری های مختلف، پیامبر صلی الله علیه و آله را در فشار قرار می دادند. ضائِقٌ بِهِ صَدْرُکَ أَنْ یَقُولُوا ...
4-عقل مردم در چشم آنهاست،رسالت را در کنار ثروت می پذیرند. «لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ»
5-ما ضامن وظیفه هستیم،نه نتیجه،تو به وظیفه ات عمل کن،باقی امور را به خداوند واگذار. «إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ وَکِیلٌ»
6-وظیفه ی مبلّغ انذار مردم است،نه اجبار مردم به ایمان آوردن. «إِنَّما أَنْتَ نَذِیرٌ»
أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ«13»
یا اینکه می گویند:(او)قرآن را از پیش خود بافته و ساخته است! بگو:اگر راست می گویید،شما هم ده سوره مثل این از پیشِ خود ساخته ها،بیاورید و(برای این کار)هر کس از غیر خداوند را که می خواهید(نیز به کمک) دعوت کنید.
نکته ها:
قرآن،تنها از نظر فصاحت و بلاغت معجزه نیست،بلکه از نظر معارف،مواعظ،براهین، اخبار غیبی و قوانین نیز معجزه است،زیرا جمله ی «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ» دعوت از همه ی مردم است،نه فقط عرب هایی که فصاحت و بلاغت قرآن را می فهمند،چنانکه در آیه ی دیگری نیز می فرماید: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً» اگر تمام انس و جنّ جمع شوند نمی توانند مثل قرآن را بیاورند[18]
جهات اعجاز قرآن بسیار است:حلاوت و شیرینی الفاظ آن در قرائت،یکنواخت بودن محتوای آن با آنکه در مدّت 23 سال نازل شده است،بیان علومی که تا آن زمان خبری از آنها نبود،پیشگویی اموری که بعداً به وقوع پیوست،اخبار از تاریخ اقوام گذشته که نشانی از آنها باقی نمانده است،بیان قوانینی جامع و کامل در همه ی ابعاد فردی و اجتماعی زندگی انسان،دور ماندن از هرگونه تحریف،تغییر،کهنه شدن و به فراموشی سپرده شدن در طول قرن های متمادی.
با این همه تخفیف و آن همه تحریک،باز هم بشر عاجز است.قرآن در یکجا می فرماید:
مثل تمام قرآن را بیاورید، «أَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ»[19]،یکجا می فرماید:مثل ده سوره ی قرآن بیاورید(همین آیه)،جای دیگر باز هم تخفیف داده و می فرماید:یک سوره مثل قرآن بیاورید. «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»[20]علاوه بر این تخفیف ها،انواع تحریک ها را نیز بکار برده است.یکجا می فرماید:اگر جن و انس پشت به پشت هم دهند،نمی توانند.یکجا می فرماید:از همه ی مغزهای کره ی زمین دعوت کنید،امّا هرگز نمی توانید که مثل قرآن بیاورید.تاریخ نیز ثابت کرده است که دشمنانی که جنگ های بسیاری علیه اسلام به راه انداخته اند،توطئه ها چیده اند،امّا هرگز نتوانستند حتّی یک سوره مثل قرآن بیاورند،آیا معجزه غیر از این است؟
پیام ها:
1-کفّار بجای آنکه دلیل وبرهانی بیاورند،به پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که قرآن ساخته ی خود توست،نه کلام خدا. «یَقُولُونَ افْتَراهُ»
2-قرآن،معجزه ی جاودان تاریخ است. «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ»
فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ«14»
پس اگر از عُهده ی اجابت(درخواست)شما برنیامدند،بدانید آنچه که نازل شده،به علم خداست واینکه معبودی جز اونیست،پس آیا(در این صورت) تسلیم می شوید؟!
نکته ها:
کفّار به پیامبر صلی الله علیه و آله تهمت می زدند که قرآن را نزد کسی فرا گرفته است: «فَهِیَ تُمْلی عَلَیْهِ» [21]قرآن به آنان پاسخ می دهد که منشأ این کتاب،علم الهی است،نه املای دیگران، گاهی نیز می گفتند:قرآن از خود اوست،لکن دیگران به او کمک کرده اند. «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ» [22]این آیه پاسخ همه ی آن تهمت هاست.
پیام ها:
1-سرچشمه ی قرآن،علم بی نهایت الهی است. «أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»
2-قرآن حدس و فرضیه یا خیال و اندیشه بشری نیست،بلکه بر اساس علم خداوند است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»
3-قرآن محدود به زمان،مکان،نژاد و نسل خاصّی نیست،چون بر اساس علم خداوند است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»
4-اسرار قرآن،همچون علمِ بی نهایت خداوند نامتناهی است. «أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ»
5-کفر و تردید دشمنان،سبب تزلزل شما در حقّانیّت قرآن و وحدانیّت خداوند نشود. فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا ... أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللّهِ وَ أَنْ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ
مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا وَ زِینَتَها نُوَفِّ إِلَیْهِمْ أَعْمالَهُمْ فِیها وَ هُمْ فِیها لا یُبْخَسُونَ«15»
کسانی که زندگانی دنیا و زیبایی های آن را بخواهند،ما در همین دنیا(نتیجه ی) اعمالشان را بطور کامل می دهیم،و در آن هیچ کم و کاستی نخواهد بود.
نکته ها:
سؤال:این آیه می فرماید:ما به دنیاطلبان بدون کم و کاست و به طور کامل نتیجه ی اعمالشان را در دنیا خواهیم داد،امّا در موارد دیگری می فرماید: «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعاجِلَهَ عَجَّلْنا لَهُ فِیها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِیدُ» [23]به هر کس و به هر مقدار که بخواهیم عطا می کنیم.
جمع میان این آیات چگونه است؟
پاسخ:دراین آیه می فرماید:نتیجه ی کارشان را می دهیم، «أَعْمالَهُمْ» ولی در آن آیه مسئله ی کار مطرح نیست،بلکه آرزو مطرح است که خداوند می فرماید:بعضی به گوشه ای از آرزوهای خود می رسند.
کسانی که ایمان به معاد ندارند و یا برای خداوند کار نمی کنند،طلبی از پروردگار ندارند و دربرابر خدمات و اختراعات و اکتشافات خود در همین دنیا به نام و نانی می رسند.کسی می تواند به پاداش اخروی انتظار داشته باشد که به آن ایمان داشته باشد و الاّ کسی که نه خدا را قبول دارد و نه معاد را،چه توقّعی از خداوند دارد؟
انسان اگر به جای آخرت،دنیا،به جای باقی،فانی و به جای نامحدود،هدف محدود را دنبال کند،نتیجه ی عملش نیز محدود به همین دنیای فانی خواهد بود.
پیام ها:
1-انگیزه و هدف مهمّ است،نه فقط خود عمل. «مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا»
2-انسان اختیار دارد و می تواند آن گونه که می خواهد اراده کند. «مَنْ کانَ یُرِیدُ»
3-خداوند عادل است،حتّی کسانی که برای او کار نکنند،پاداش آنها را بدون کم و کاست در دنیا می دهد. نُوَفِّ إِلَیْهِمْ ... لا یُبْخَسُونَ
4-دلیل نپذیرفتن حقّ،دنیاطلبی است. فَإِنْ لَمْ یَسْتَجِیبُوا ... مَنْ کانَ یُرِیدُ الْحَیاهَ الدُّنْیا
أُولئِکَ الَّذِینَ لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ إِلاَّ النّارُ وَ حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعْمَلُونَ«16»
آنان کسانی هستند که در قیامت،جز آتش چیزی ندارند و آنچه در دنیا ساخته اند بر باد رفته،و اعمالی که انجام می دهند باطل و بی اثر خواهد بود.
نکته ها:
آنجا که وظیفه ی انسان عبادت بوده و نیاز به قصد قربت داشته است،عمل بدون قصد قربت باطل است و آنجا که قصد قربت لازم نبوده و عمل به خاطر دنیا انجام شده است، نتیجه ی آن محدود به دنیاست و در قیامت آن عمل حبط و محو می شود.
یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله نگاهش به دختری افتاد و به سوی او دست درازی کرد.در مسیر راه دیواری فروریخت و صورت او را مجروح کرد.
پیامبر صلی الله علیه و آله با شنیدن این ماجرا فرمودند:خداوند در همین دنیا تو را کیفر داد تا به آخرت کشیده نشود.چنانکه افرادی هستند که خداوند پاداش کارهای آنان را در همین دنیا می دهد تا در آخرت طلبی نداشته باشند[24]
حضرت علی علیه السلام هنگام تلاوت این آیه می فرمود:چگونه بر آتشی صبر کنم،که اگر جرقه ای از آن بر زمین افتد،همه ی روئیدنی های آن را می سوزاند[25]
پیام ها:
1-دست دنیا گرایان در آخرت خالی است. «لَیْسَ لَهُمْ فِی الْآخِرَهِ»
2-عمل برایِ دنیا و یا از روی ریا،در آخرت پوچ وتباه است. «حَبِطَ ما صَنَعُوا فِیها وَ باطِلٌ»
أَ فَمَنْ کانَ عَلی بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی إِماماً وَ رَحْمَهً أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ«17»
آیا آن کس که(همچون پیامبر اسلام)دلیل روشنی(مثل قرآن)از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدی از اوست،و پیش از او(نیز)کتاب موسی (که)رهبر و رحمت بوده است(بر آمدن او بشارت داده،مانند کسی است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)،آنان(کسانی که حق جو هستند)به او ایمان می آورند،و هر کس از احزاب(و گروه های مختلف)که به او کافر شود،وعدگاهش آتش است.پس،از آن در تردید مباش(که)قطعاً آن(وحی،کلامِ)حقّی است(که) ازپروردگارت(نازل شده)،اگر چه اکثر مردم ایمان نیاورند.
نکته ها:
روایات بسیاری از ائمه معصومین علیهم السلام رسیده است که مراد از «شاهِدٌ» در این آیه علی بن ابی طالب علیهما السلام است.[26] چنانکه خود حضرت علی علیه السلام نیز در خطبه ای فرمود:مُراد از«شاهد»من هستم.
طبق این آیه،شاهد و گواه پیامبر صلی الله علیه و آله از اوست،نه جدای از او.و طبق روایات شیعه و سنّی پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:من از علیّ هستم و علیّ از من است.[27]
در آخرین آیه ی سوره ی رعد آمده است که وقتی کفّار به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: «لَسْتَ مُرْسَلاً» پیامبر صلی الله علیه و آله به امر خداوند پاسخ می دهد: «کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» یعنی برای گواهی میان من و شما،خداوند و کسی که علم کتاب نزد اوست کافی است.در آنجا نیز طبق روایات شیعه و سنّی مُراد از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» علی بن ابی طالب علیهما السلام است که شهید و گواه پیامبر صلی الله علیه و آله است.در آنجا شهید و در اینجا شاهد است.
پیام ها:
1-در تبلیغ،با شیوه ی سؤال،وجدان های سالم را به قضاوت بطلبیم. «أَ فَمَنْ کانَ»
2-قرآن،حجّت خداوند بر مردم است. «بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ»
3-کسی که در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله همراه و دنباله رو اوست،پس از پیامبر صلی الله علیه و آله هم جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله است. «یَتْلُوهُ»
4-وجود پیروان راستین،وارسته و فداکار،یکی از راههای شناخت و حقّانیّت پیامبران است. بَیِّنَهٍ ... شاهِدٌ مِنْهُ
5-خداوند حجّت را بر مردم تمام کرده است،هم خود قرآن معجزه است و هم گواهی چون علی بن ابی طالب علیهما السلام دارد و هم تورات از قبل بشارت آن را داده است. بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ ... شاهِدٌ مِنْهُ ... وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی
6-کتب آسمانی،مؤیّد یکدیگرند. «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»
7-در تبلیغ،شناخت مخاطب یک اصل است،چون در حجاز یهودیان بیش از مسیحیان بوده اند،خطاب قرآن با آنان است،گرچه در انجیل هم بشارات بسیاری آمده است. «مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسی»
8-کتب آسمانی و قوانین الهی،راه هدایت و وسیله ی رحمت برای مردم هستند.
«إِماماً وَ رَحْمَهً»
9-مردم باید کتاب آسمانی را امام وپیشوای خود قرار دهند. «کِتابُ مُوسی إِماماً»
10-امامت و رحمت باید در کنار هم باشند. «إِماماً وَ رَحْمَهً»
11-ملاک و محور،حقّ باشد نه حزب.بجای توجّه به حزب و نژاد و منطقه، بدنبال پیروی از حقّ باشیم. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ»
12-همه ی مردم از هر گروه و طایفه و حزب باید به قرآن رو آورند وگرنه گرفتار قهر الهی هستند. «وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزابِ فَالنّارُ مَوْعِدُهُ»
13-کفر برخی از مردم سبب دلسردی و تزلزل مؤمنان نشود. وَ مَنْ یَکْفُرْ ... فَلا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ
14-اکثریّت،نشانه ی حقانیّت نیست. اَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ ... أَکْثَرَ النّاسِ لا یُؤْمِنُونَ
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَری عَلَی اللّهِ کَذِباً أُولئِکَ یُعْرَضُونَ عَلی رَبِّهِمْ وَ یَقُولُ الْأَشْهادُ هؤُلاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلی رَبِّهِمْ أَلا لَعْنَهُ اللّهِ عَلَی الظّالِمِینَ«18»
و کیست ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ می بندد؟آنان(در قیامت)بر پروردگارشان عرضه می شوند و شاهدان(آن روز انبیا و فرشتگان) خواهند گفت:اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند.
بدانید،لعنت خدا بر ستمگران باد.
نکته ها:
دادگاه قیامت،گواهان بسیار دارد:
الف:خداوند،که شاهد بر همه ی اعمال ماست. «إِنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ شَهِیدٌ[28]
ب:پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله. «فَکَیْفَ إِذا جِئْنا مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ بِشَهِیدٍ وَ جِئْنا بِکَ عَلی هؤُلاءِ شَهِیداً»[29] چگونه است حال آنها در آن روز که برای هر امّتی گواهی بیاوریم و تو را گواه بر آنها قرار دهیم.
ج:امامان معصوم علیهم السلام. «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ»[30]ما شما را امّت میانه قرار دادیم تا گواه بر مردم باشید.طبق روایات مراد از امّت،امامان معصومند، زیرا سایر افراد امّت،از علم و عصمت لازم برای گواهی در آن روز برخوردار نیستند.
د:فرشتگان. «وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ»[31]در قیامت همراه هر انسانی دو فرشته می آید،یکی او را سوق می دهد و یکی شاهد بر اوست.
ه:زمین. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»[32]در قیامت زمین اخبار خود را بازگو می کند
و:وجدان. «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیباً»[33]نامه ی عملت را بخوان و خود قضاوت کن که با تو چه برخورد شود.
ز:اعضای بدن. «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ[34]روز قیامت زبان و دست و پا به سخن آمده و علیه انسان گواهی می دهند.
ح:زمان.امام سجّاد علیه السلام در دعای ششم صحیفه می فرماید:«هذا یومٌ حادثٌ جدید و هو علینا شاهدٌ عتید»امروز روز جدیدی است که در قیامت گواه اعمالی است که در آن انجام می دهیم.
ط:عمل. «وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً»[35]در قیامت اعمال انسان تجسّم یافته و در برابر او نمودار می شوند.
سؤال:قرآن در مورد گناهان بسیاری کلمه ی «أَظْلَمُ» را بکار برده است،در حالی که بزرگ ترین ظلم ها باید یکی باشد،نه چند تا؟
پاسخ:گرچه این تعبیر در پانزده مورد بکار رفته است،امّا همه ی آنها مربوط به انحرافات فکری اعم از شرک،افترا،کتمان حقّ و جلوگیری از راه و یاد خداست. بنابراین بزرگ ترین ظلم ها،ظلم فکری و فرهنگی و اعتقادی است
سلام آیه 5)- سوره هود این آیه بطور کلى اشاره به یکى از کارهاى احمقانه دشمنان اسلام و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله مىکند که با استفاده از روش نفاق آمیز و دورکشى از حق مىخواستند ماهیت خود را از نظرها پنهان سازند تا گفتار حق را نشنوند. ( حرف ربط و که بین کارهای احمقانه دشم ...