زمان مطالعه: 24 دقیقه
تفسیر سوره الزخرف

تفسیر سوره الزخرف

تفسیر سوره الزخرف بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده مهربان حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ...

تفسیر سوره الزخرف

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

به نام خداوند بخشنده مهربان

حم وَ الْکِتابِ الْمُبِینِ إِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

حا،میم.به کتاب روشنگر سوگند.همانا ما آن را قرآنی عربیّ قرار دادیم باشد که در آن تعقّل کنید.

وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ

و همانا آن در امّ الکتاب(لوح محفوظ)است که نزد ما بلند مرتبه و حکمت آمیز و استوار است.

نکته ها:

* ویژگی های قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی،آن است که:

روشن و روشنگر است. مبین

از سرچشمه علم الهی است. فِی أُمِّ الْکِتابِ

جایگاه معنوی دارد. لَدَیْنا

لفظ و محتوای آن بلند مرتبه و بلند پایه است. علی

محتوای آن حکمت آمیز و استوار است. حَکِیمٌ

*کلمه ی قرآن از ریشه ی قرأ به معنای کتاب خواندنی است.

*کلمه ی عربی از عرب به معنای واضح و آشکار است.زبان عربی،یعنی زبانِ گویا و

بدونِ ابهام.

پیام ها:

- میان حروف مقطّعه و نزول قرآن رابطه است.این کتاب از همین حروفِ الفبا تألیف یافته است. حم وَ الْکِتابِ

- قرآن،مقدّس و قابل سوگند است. الْکِتابِ

- سوگند به غیر خداوند نیز جایز است. وَ الْکِتابِ

- گرچه بعضی از آیات قرآن متشابه است،ولی بیشتر آیات آن شفّاف،روشن قابل فهم است. الْکِتابِ الْمُبِینِ

-قرآن،بر عربی بودن زبان خود تأکید دارد. قُرْآناً عَرَبِیًّا

- انتخاب راه خدا،باید از طریق تعقّل باشد نه تعبّد. قُرْآناً عَرَبِیًّا ... تَعْقِلُونَ

- وظیفه ما تبلیغ دین است گرچه در اثر پذیری مردم تردید است. قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

-همه ی کتب آسمانی به یک کتاب واحد که مادر همه ی کتاب هاست باز می گردد. إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتابِ

- حقیقت قرآن در لوح محفوظ و نزد خداوند است. فِی أُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا

- هر کس اهل تعقّل باشد،حتماً از قرآن بهره مند خواهد شد. لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

- دست بشر به همه معارف بلند قرآن نخواهد رسید. لَعَلِیٌّ

- گذشت زمان و پیشرفت علوم بشری،از استحکام قرآن نمی کاهد. حَکِیمٌ

أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ صَفْحاً أَنْ کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ

آیا به خاطر آنکه شما گروهی اسرافکارید ما ذکر(قرآن)را از شما بازگردانیم.

وَ کَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِیٍّ فِی الْأَوَّلِینَ

و چه بسیار پیامبری که در میان پیشینیان فرستادیم.

وَ ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

و هیچ پیامبری به سراغشان نمی آمد مگر آنکه او را مسخره می کردند.

فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضی مَثَلُ الْأَوَّلِینَ

پس ما کسانی را که از نظر قدرت سخت تر از این اسرافکاران بودند هلاک کردیم و سرنوشت پیشینیان تکرار شد.

نکته ها:

*صفح به معنای روی گرداندن است و بطش به معنای گرفتن همراه با قدرت و شدّت.

*در فرهنگ قرآن،اسراف به هر کاری که موجب به هدر رفتن نعمت های الهی گردد گفته می شود.لذا در این آیات،افراد بی اعتنا به کتاب آسمانی،مسرف خوانده شده اند.

پیام ها:

- وجود چند مزاحم نباید مانع ارائه خیر شود. أَ فَنَضْرِبُ عَنْکُمُ الذِّکْرَ ...

- قرآن وسیله ی بیداری است. الذِّکْرَ

- بی اعتنایی به تذکّرات الهی،نمونه ای از اسراف است. کُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِینَ

- فرستادن انبیا یکی از سنّت های الهی است. کَمْ أَرْسَلْنا ... فِی الْأَوَّلِینَ

-همه انبیا گرفتار استهزای مخالفان بودند و هر پیامبری،باید از وضع پیامبران قبلی آگاه باشد تا به خاطر استهزای گروهی دست از کار خود برندارند. ما یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ إِلاّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

- انبیا به سراغ مردم می رفتند. یَأْتِیهِمْ

- آشنایی با مشکلات دیگران سبب تسلّی دل و نوعی آمادگی روحی است. ما یَأْتِیهِمْ ... إِلاّ ... یَسْتَهْزِؤُنَ

-استهزا،شیوه ی دائمی مخالفان انبیا بوده است. کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ

- ابتدا اتمام حجّت،سپس مجازاتِ معاندان. یَأْتِیهِمْ مِنْ نَبِیٍّ ... فَأَهْلَکْنا ...

- استهزای مردان خدا،سبب هلاکت و نابودی است. یَسْتَهْزِؤُنَ فَأَهْلَکْنا

- از افراد لایقی که برای مأموریّتی اعزام می کنید،حمایت کنید. یَسْتَهْزِؤُنَ - فَأَهْلَکْنا

- هیبت ابرقدرت ها را بشکنید. فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً

- قدرت مردم مانع قهر الهی نیست. فَأَهْلَکْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً

- تاریخ و حوادث آن قانونمند و دارای سنّت و اصول مخصوص به خود است. مَضی مَثَلُ الْأَوَّلِینَ

وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ

و اگر از آنان سؤال کنی چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ قطعاً خواهند گفت:آنها را(خداوند)قادر دانا آفریده است.

اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

همان که زمین را برای شما محل آسایش قرار داد و در آن برای شما راه هایی قرار داد تا شاید راه یابید.

نکته ها:

*مشرکان آفریدگار را خدا می دانستند ولی در پرستش،بت ها را می پرستیدند.

*اگر قطعات زمین توسط کوه های بلند و درّه های عمیق از هم جدا شده بود زندگی انسان فلج می شد.لذا امکان برقراری راههای ارتباطی در زمین،یکی از نعمت های الهی است.

پیام ها:

- تحقیر و استهزای کفّار مانع دعوت آنان به حقّ نیست. یَسْتَهْزِؤُنَ - لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ

- گرچه غرور و جهل و تقلید نیاکان بر فکر انسان سایه می اندازد ولی فطرت با تمام وجود،علم و قدرت خدا را درک می کند. لَیَقُولُنَّ ... اَلْعَزِیزُ الْعَلِیمُ

- برای شکوفا کردن فطرت خداشناسی،نعمت ها را به یاد بیاوریم. لَیَقُولُنَّ ...

اَلَّذِی جَعَلَ لَکُمُ

- زمین به خودی خود قابل سکونت نبود،خداوند آن را برای انسان مهار و آماده کرد. جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً

-هدف از آفریده ها بهره گیری انسان است. جَعَلَ لَکُمُ ... جَعَلَ لَکُمُ

- وجود راه،یکی از نعمت های بزرگ الهی است. جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلاً

- اگر گردش گری بر اساس غفلت باشد،نه عبرت،رشد معنوی در آن نخواهد بود. جَعَلَ لَکُمْ فِیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

-سیر و سفر و مشاهده بخش هایی از زمین یکی از وسایل هدایت است. سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ

وَ الَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً کَذلِکَ تُخْرَجُونَ

و آن کس که از آسمان به اندازه ای معیّن،آبی فرو فرستاد،پس به واسطه ی آن،سرزمین مرده را زنده کردیم،شما نیز این گونه(از قبرها) خارج می شوید.

وَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها وَ جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ وَ الْأَنْعامِ ما تَرْکَبُونَ

و همان کسی که همه ی جفت ها را آفرید و برای شما کشتی ها و چهارپایان قرار داد که بر آنها سوار شوید.

نکته ها:

*در آیه ی قبل سخن از توحید بود،در این آیه اشاره ای به معاد شده است.

*کلمه قدر یا به معنای اندازه است،یا به معنای تقدیر و برنامه.یعنی باران را به اندازه

معیّن فرستاد یا باران را طبق برنامه فرستاد.

* ظاهراً مراد از الْأَزْواجَ ،گیاهان است.زیرا این کلمه پس از نزول باران و حیات زمین مطرح شده است و بر اساس آیات دیگر قرآن،قانون زوجیّت در آنها برقرار است. أَزْواجاً مِنْ نَباتٍ شَتّی

* در آیات قبل،سخن از راه بود و در این آیات،سخن از وسیله ی سیر و سفر در خشکی و دریا.چهارپایانی چون اسب و استر و شتر یا کشتی های کوچک و بزرگ.

پیام ها:

- تمام قطرات باران،حساب و کتاب دارد. نَزَّلَ مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ

- به اندازه باریدن باران،نعمتی بس بزرگ است. بِقَدَرٍ

- خداوند کارها را به وسیله ی اسبابی که خود آفریده انجام می دهد.(باران را سبب حیات زمین قرار داده است) فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً

- آب سرچشمه حیات است. فَأَنْشَرْنا بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً

-فصل بهار و رویش گیاهان نمونه ای از رستاخیز است. کَذلِکَ تُخْرَجُونَ

- زنده شدن انسان ها در قیامت اجباری است. تُخْرَجُونَ

- زوجیّت مخصوص انسان یا حیوان نیست. خَلَقَ الْأَزْواجَ کُلَّها

-صنعت انسان با الهام الهی و با استفاده از قوانینی است که او در آفرینش،به ودیعه گذارده است. جَعَلَ لَکُمْ مِنَ الْفُلْکِ

- چه مرکب های طبیعی چون حیوانات و چه مرکب های صنعتی همچون کشتی ها،هر دو از نعمت های الهی هستند. جَعَلَ لَکُمْ ... ما تَرْکَبُونَ

لِتَسْتَوُوا عَلی ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ

تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آن استقرار یافتید نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید منزّه است آن که این مرکب را برای ما رام کرد و ما بر آن توانا نبودیم.

وَ إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ

و همانا ما به سوی پروردگارمان باز خواهیم گشت.

پیام ها:

- بهره گیری از نعمت ها باید همراه یاد خدا و تشکّر از او باشد(نه سبب غرور و غفلت). لِتَسْتَوُوا ... ثُمَّ تَذْکُرُوا

- نعمت ها و تناسب آنها با نیازها،جلوه ای از ربوبیّت الهی است. نِعْمَهَ رَبِّکُمْ

- راه شکر را از خدا بیاموزیم. تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ ... وَ تَقُولُوا ...

- تسبیح الهی نمونه حمد و ذکر الهی است. تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ ... سُبْحانَ الَّذِی

-رام بودن زمین و مرکب حیوانی برای انسان،از نعمت های بزرگ الهی است.

سَخَّرَ لَنا هذا

- اگر خداوند حیوانات را رام نمی ساخت،انسان ز بهره گیری آن عاجز بود. ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ

- اعتراف به عجز،خود نمونه ای از شکر است. وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ

-به هنگام سوار شدن بر مرکب برای سفر،خدا را سپاس گوییم و به یاد سفر نهایی باشیم. تَذْکُرُوا نِعْمَهَ رَبِّکُمْ إِذَا اسْتَوَیْتُمْ عَلَیْهِ وَ تَقُولُوا ... إِنّا إِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ

وَ جَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبادِهِ جُزْءاً إِنَّ الْإِنْسانَ لَکَفُورٌ مُبِینٌ

(مشرکان گفتند:ملائکه دختران خدایند)و برای او از بندگانش جزئی قرار دادند.همانا انسان،کفران پیشه آشکار است.

أَمِ اتَّخَذَ مِمّا یَخْلُقُ بَناتٍ وَ أَصْفاکُمْ بِالْبَنِینَ

آیا از آنچه می آفریند دخترانی برگرفته و برای شما پسران را برگزیده است.

وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِما ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ

در حالی که هرگاه یکی از آن مشرکان را به آنچه برای خداوند رحمن پسندیده است مژده دهند چهره اش سیاه گردد و اندوه خود را فرو برد.

نکته ها:

* مراد از عِبادِهِ فرشتگان است که مشرکان آنها را از جنس دختر می دانستند و مراد از جُزْءاً آن است که مشرکان،فرشتگان را همچون فرزند،جزئی از خدا می پنداشتند.

پیام ها:

- نقل عقاید خرافی اگر همراه با پاسخ باشد مانعی ندارد. جَعَلُوا لَهُ ...

- شریک دانستن مخلوق در کارهای خالق،ناسپاسی آشکار است. جَعَلُوا لَهُ ...

لَکَفُورٌ مُبِینٌ

- در گفتگوها می توان بر اساس عقاید خود مردم،با آنان جدال کرد. أَمِ اتَّخَذَ ...

- دختر پنداشتن فرشتگان که معمولاً در نقاشی ها و تصاویر نیز دیده می شود، نوعی خرافه ی شرک آلود است. أَمِ اتَّخَذَ مِمّا یَخْلُقُ بَناتٍ

-چه زشت است که انسان،دختر را برای خود ننگ بداند ولی فرزندان خدا را دختر بشمارد. ضَرَبَ لِلرَّحْمنِ مَثَلاً

- آنان که به واسطه ی شنیدن تولد فرزند دختر،اندوهگین می شوند و گمان دارند که پسر برتر از دختر است،دچار خرافه ای شرک آلودند. إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ ... وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ کَظِیمٌ

- حالات روانی انسان،در جسم او اثر می گذارد. ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا

أَ وَ مَنْ یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَهِ وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ

آیا کسی را که در زیور پرورش یافته و در مجادله بیانش غیر روشن است (شایسته نسبت دادن به خداست؟)

وَ جَعَلُوا الْمَلائِکَهَ الَّذِینَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ

و فرشتگان را که خود بندگانِ(خدای)رحمان هستند،مؤنث پنداشتند.آیا شاهد آفرینش آنها بوده اند؟ گواهی آنان(بر آن همه خرافات)به زودی نوشته می شود و بازخواست خواهند شد.

نکته ها:

* در آیه خواندیم که مشرکان،خالقِ هستی را خداوندِ عزیز علیم می دانستند،این آیه می فرماید:شما که خالق را عزیز علیم می دانید چرا برای او دختران را قرار می دهید که در زینت و زیور پرورش می یابند و در گفتگوها،عواطف و احساساتشان غالب است.در حالی که لازمه ی عزیز بودن،صلابت و قاطعیّت و لازمه ی علم،استدلال و منطق است،نه رفتار عاطفی و احساسی.

پیام ها:

- زینت طلبی و زیورگرایی،برای زنان و دختران امری طبیعی است. یُنَشَّؤُا فِی الْحِلْیَهِ

- زن از جهت عاطفه و احساسات قوی تر از مرد و از جهت برخورد و مجادله

ضعیف تر است. وَ هُوَ فِی الْخِصامِ غَیْرُ مُبِینٍ

- فرشتگان،مخلوق خدا و بندگان او هستند،نه فرزندانش. عِبادُ الرَّحْمنِ

- بر خلاف انسان،فرشتگان زن و مرد ندارند. جَعَلُوا الْمَلائِکَهَ ... إِناثاً

-آنچه را که خود ندیده ایم،گواهی ندهیم. أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ

- همه گواهی ها وگفته ها در نزد خداوند ثبت می شود. سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ

- انسان در برابر عقاید خود مسئول است. یُسْئَلُونَ

-عقاید خرافی را باید به شدّت کوبید. أَمِ اتَّخَذَ مِمّا یَخْلُقُ بَناتٍ - أَ شَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُکْتَبُ شَهادَتُهُمْ وَ یُسْئَلُونَ

وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ

و(مشرکان در توجیه خلاف خود)گفتند:اگر(خدای)رحمن می خواست، ما آنها را نمی پرستیدیم.برای آنان نسبت به این گفتار هیچ گونه آگاهی (و دلیل علمی)نیست وایشان جز از روی حدس وگمان سخنی نمی گویند.

نکته ها:

* یَخْرُصُونَ از خرص به معنای سخنی است که بر اساس حدس و گمان باشد.

* قرآن در سوره ی نحل آیه و انعام آیه ،نیز از قول مشرکان این معنا را بازگو می کند که می گفتند:اگر خدا نمی خواست ما مشرک نبودیم.

پیام ها:

- خلافکاران در صدد توجیه کار خود هستند و خواست خدا را دستاویز قرار می دهند. وَ قالُوا لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ

- مهلت دادن خدا را نشانه رضایت او نپنداریم. لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُمْ

- فرشتگان مورد پرستش مشرکان بودند. عَبَدْناهُمْ

- سخن بدون علم(به خصوص در مسائل اعتقادی)محکوم است. ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ

-هر فرد و جامعه ای از علم تهی شود به سراغ توهّمات و حدسیات می رود.

إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ

أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً مِنْ قَبْلِهِ فَهُمْ بِهِ مُسْتَمْسِکُونَ

آیا پیش از این به آنان کتابی دادیم که ایشان به آن تمسک می جویند.

بَلْ قالُوا إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّهٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ

(چنین نیست)بلکه گویند:ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و با پیروی از آنان هدایت یافته ایم.

پیام ها:

- شرک و خرافه نه پایگاه عقلی دارد، ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ و نه از کتب آسمانی تکیه گاه نقلی. أَمْ آتَیْناهُمْ کِتاباً

- ریشه ی شرک و خرافه،تقلید کورکورانه است. إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّهٍ

- پیروی از آداب و رسوم و عقاید نیاکان اگر مستند به عقل و کتاب آسمانی نباشد محکوم است. إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّهٍ

- گذشتگان و نیاکان که سنّت های غلط را پایه گذاری کرده اند،مسئول نسل های بعد نیز هستند. إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ

-گسترش آداب و رسوم ملی،گاهی انسان بی منطق را به صورت انسانی هدایت یافته نشان می دهد. إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ

- ملّی گرایی،تقلید کورکورانه و تعصّب جاهلی را گسترش می دهد. إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ

وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فِی قَرْیَهٍ مِنْ نَذِیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلی أُمَّهٍ وَ إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ

و بدین گونه ما در هیچ شهر و دیاری پیش از تو هشدار دهنده ای نفرستادیم مگر آنکه ثروتمندان مغرورشان گفتند:ما پدران خود را بر آیینی یافتیم و از آثار آنان پیروی می کنیم.

نکته ها:

* مترف از ترفه به معنای نعمت فراوان است و به کسی گویند که نعمت ها او را مغرور و سرمست کرده باشد.

* در آیه قبل خواندیم که عوام مردم گمان می کنند که راه و روش نیاکان درست است و برای رسیدن به هدایت،از آنها پیروی می کنند. عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ امّا این آیه می فرماید:

برای مترفین،رفاه و ثروت مطرح است،نه رسیدن به هدایت و لذا پیروی از آداب و رسوم نیاکان برای هدایت نیست. عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ

* در قرآن هرگز کلمه بعدک برای پیامبر اسلام به کار نرفته بلکه قبلک بکار رفته و این نشانه آنست که پیامبر اسلام آخرین فرستاده الهی است.

پیام ها:

- تکیه بر روش نیاکان،سنّت منحرفان تاریخ بوده است. وَ کَذلِکَ

- انبیا،مخالفانی از طبقه مرفه داشته اند که بهانه های همگون و مشابهی می گرفتند. ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ ... إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها

- توجّه به مشکلات پیشینیان سبب آرامش انسان می شود. ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ ...

- مهم ترین نقش انبیا هشدار است. مِنْ نَذِیرٍ

-سرمستی از ثروت و رفاه هم موجب طغیان است و هم زمینه ی تقلید و تعصّب های نابجا. قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا ... عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ

- افکار پیشینیان قابل بازنگری و بررسی است و اقتدای مطلق و بی چون و چرا

به آنان،معنا ندارد. إِنّا عَلی آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ

قالَ أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ

(پیامبرشان)گفت:آیا اگر آئینی هدایت بخش تر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید برایتان بیاورم(حاضرید دست از راه نیاکان بردارید)گفتند:ما به آنچه بدان فرستاده شده اید کافریم.

فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ

پس ما از آنان انتقام گرفتیم و بنگر که فرجام تکذیب کنندگان چگونه است.

پیام ها:

- در نهی از منکر ابتدا باید معروف بهتری را عرضه کرد و سپس تقاضای ترک منکر را نمود. جِئْتُکُمْ بِأَهْدی

- یکی از راههای معرّفی مکتب،مقایسه میان تعالیم مکاتب است. جِئْتُکُمْ بِأَهْدی (انبیا در دعوت خود عقل و خرد را مطرح می کردند و مخالفان تقلید و قومیّت گرایی را)

- هدایت برتر ملاک انتخاب است،نه چیز دیگر. جِئْتُکُمْ بِأَهْدی

- با اینکه می دانیم در بت پرستی هدایتی نیست تا دعوت به توحید هدایت برتر باشد،امّا جدال نیکو اقتضا می کند که برای دعوت به حقّ با مخالفان مماشات کرد. بِأَهْدی مِمّا وَجَدْتُمْ

-لجاجت که آمد،قدرت تشخیص برتر را می گیرد. بِأَهْدی مِمّا وَجَدْتُمْ ... کافِرُونَ

- تحجّر و تعصّب،سبب نادیده گرفتن حقایق است. بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ

- پایان کفر و لجاجت نابودی است. فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ

-کیفر الهی،پس از اتمام حجّت است. جِئْتُکُمْ بِأَهْدی ... إِنّا ... کافِرُونَ فَانْتَقَمْنا

- انتقام و خشونت در جای خود با رحمت و رأفت الهی منافاتی ندارد. فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ

- از حوادث تلخ تاریخ عبرت بگیریم. فَانْظُرْ ... عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ

- پایان کار ملاک است،نه جلوه های زودگذر. عاقِبَهُ الْمُکَذِّبِینَ

وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنِی بَراءٌ مِمّا تَعْبُدُونَ

و(به یاد آور)زمانی که ابراهیم به پدر(عمویش آزر)و قوم خود گفت:

همانا من از آنچه شما می پرستید بیزارم.

إِلاَّ الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیَهْدِینِ

مگر(پرستش)کسی که مرا پدید آورد که البتّه او هدایتم خواهد کرد.

وَ جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ

و آن(کلمه توحید)را در میان نسلش کلمه ماندنی قرار داد.باشد که آنان (به توحید)بازگردند.

نکته ها:

* در آیات قبل منطق بت پرستان پیروی از نیاکان بود،این آیات می فرماید:ابراهیم با راه سرپرست خود که عمویش بود،به شدّت مخالفت کرد.

* در اینکه فاعل جعل در وَ جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً کیست،دو احتمال وجود دارد:خداوند یا ابراهیم.هم می توان گفت خدا به پاس ایمان ابراهیم،توحید را در نسل او زنده نگاه داشت و هم می توان گفت ابراهیم فریاد توحید و برائت از شرک را در نسل خود به یادگار گذاشت.

* حضرت علی علیه السلام فرمود:رسول خدا صلی الله علیه و آله از نسل ابراهیم است و ما اهل بیت نیز از نسل ابراهیم و محمّد هستیم.

پیام ها:

- یاد بزرگان و کلمات و حرکات و موضع گیری های قاطع آنان را فراموش نکنیم. وَ إِذْ قالَ

- وابستگی قومی و قبیله ای و حزبی نباید در عقیده و تفکّر ما اثر منفی داشته باشد. قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ

- انسان در برابر بستگان مسئولیّت ویژه دارد و هدایت آنان در اولویّت است.

قالَ إِبْراهِیمُ لِأَبِیهِ

- برائت از شرک یک شعار توحیدی است. إِنَّنِی بَراءٌ مِمّا تَعْبُدُونَ

-آنکه آفرید هدایت هم خواهد کرد. فَطَرَنِی ... سَیَهْدِینِ

- تمام مردم حتّی انبیا به هدایت الهی نیازمندند. سَیَهْدِینِ

- ایمان آغازین کافی نیست،هدایت الهی باید تداوم داشته باشد. سَیَهْدِینِ

-فریاد توحید در تاریخ می ماند،گرچه مخاطب آن روز گوش ندهد. کَلِمَهً باقِیَهً فِی عَقِبِهِ

- خداوند حافظ و نگاهبان آئین توحید در تاریخ است. جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً

- نسل حضرت ابراهیم پرچمدار توحید در طول تاریخ است. جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً فِی عَقِبِهِ

- عملکرد پدران در سرنوشت نسل مؤثّر است. جَعَلَها کَلِمَهً باقِیَهً

بَلْ مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ حَتّی جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ

(من نه تنها مشرکان را هلاک نکردم)بلکه آنان و پدرانشان را کامیاب کردم تا آن که حقّ(قرآن)و پیامبری آشکار به سراغشان آمد.

وَ لَمّا جاءَهُمُ الْحَقُّ قالُوا هذا سِحْرٌ وَ إِنّا بِهِ کافِرُونَ

و چون حقّ به سراغشان آمد،گفتند:این سحر است و ما به آن کفر می ورزیم.

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلی رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ

و گفتند:چرا این قرآن بر مردی بزرگ(از نظر جاه و مال)از دو قریه(مکّه و طائف)نازل نشده است.

نکته ها:

* بعضی کفّار توقّع نابجا داشتند و می گفتند:چون فلانی ثروتمند است پس وحی باید به او نازل می شد،در حالی که برتری مادی دلیل برتری معنوی نیست.

* مکّه و طائف دو شهر مهم اعراب حجاز در عصر بعثت بود.

پیام ها:

- سنّت خداوند کامیاب کردن مؤمن و کافر و مهلت دادن به همه ی مردم است.

مَتَّعْتُ هؤُلاءِ وَ آباءَهُمْ

- برای اتمام حجّت هم کتاب لازم است و هم رهبر. جاءَهُمُ الْحَقُّ وَ رَسُولٌ مُبِینٌ

- قرآن دارای،سخن سراسر حقّ و حقیقت است. جاءَهُمُ الْحَقُّ

- تبلیغ دین و رسالت باید روشن و رسا باشد. رَسُولٌ مُبِینٌ

-تأثیر قرآن بر جان و دل کفّار به حدّی بود که آن را سحر و جادو می خواندند.

هذا سِحْرٌ

- انسان ذاتاً توجیه گر است.کفّار تهمت سحر می زدند تا کفر خود را توجیه کنند. هذا سِحْرٌ وَ إِنّا بِهِ کافِرُونَ

- بهانه گیران هر لحظه حرفی می زنند،یک بار می گویند:قرآن سحر است و یک بار می گویند:چرا قرآن به فلانی نازل نشد. هذا سِحْرٌ ... لَوْ لا نُزِّلَ

-بزرگی،نزد عدّه ای از مردم داشتن مال و عنوان است. رَجُلٍ ... عَظِیمٍ

أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ

آیا آنان رحمت پروردگارت(در مورد تعیین پیامبر)را(میان خود)تقسیم می کنند در حالی که ما معیشت آنان را در زندگی دنیا میانشان تقسیم کرده ایم(تا چه رسد به اعطای مقام والای نبوّت)و درجات بعضی انسان ها را بر برخی دیگر برتری دادیم تا برخی از آنان برخی دیگر را به خدمت گیرند و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان می اندوزند بهتر است.

نکته ها:

* برتری یافتن برخی انسان ها بر دیگران دو گونه است:

- یکی برتری در ساختار جسمی،فکری و استعدادهاست که این امر سبب احساس نیاز به یکدیگر و خدمت به همدیگر است و بدین وسیله جامعه تشکیل می شود.انسان در این برتری نقشی ندارد. رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ

- نوع دیگر،برتری است که خداوند بر اساس تلاش انسان عطا می کند،نظیر آیه: یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ که خداوند کسانی را که به سراغ علم و ایمان رفتند برتری می دهد.

* وقتی معیشت انسان ها در دست خداست،چگونه بعضی انتظار دارند مقام نبوّت با آنان باشد و آنها تصمیم بگیرند که وحی بر چه کسی نازل شود؟

* تفاوت هایی که میان مردم است باید سبب پیوستگی و تعاون و استخدام بعضی توسط بعضی باشد،نه سبب استثمار و فخر فروشی و تحقیر دیگران. سُخْرِیًّا یعنی گروهی از انسان ها گروه دیگر را به کار گیرد و آنها را استخدام کند.

پیام ها:

- انسان باید قدر و جایگاه خود را بداند و پا را از گلیم خود درازتر نکند.

(انتخاب پیامبر در حوزه اراده الهی است،نه توقّع و انتظار مردم) أَ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ

- نبوّت،رحمت خاص الهی است. رَحْمَهِ رَبِّکَ

- کسی از خداوند طلبی ندارد هر چه هست لطف و رحمت اوست. رَحْمَهِ رَبِّکَ

- رزق فقط به دست خداست. نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ

-برتری های جسمی و فکری سبب غرورتان نگردد زیرا همه از خداست.

نَحْنُ قَسَمْنا - رَفَعْنا

- اندیشه جامعه بی طبقه،خیالی بیش نیست.(خدای حکیم خود تفاوت هایی قرار داده تا مردم به یکدیگر احساس نیاز کنند و با کمک به یکدیگر در سایه اجتماع رشد کنند.) رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ

- اجیر شدن و اجیر گرفتن و استخدام بعضی انسان ها توسط بعضی دیگر،امری مجاز و مشروع است. لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا

-جامعه ی پایدار و اقتصاد سالم،وابسته به تعاون و بهره گیری از توان نیروهای مختلف انسانی است. لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا

- رحمت،از شئون ربوبیّت است. رَحْمَهِ رَبِّکَ

- وحی و رسالت را با مادیات مقایسه نکنیم. رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ

- برتری های مادی،شما را از رحمت الهی غافل نکند. وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ

وَ لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّهً واحِدَهً لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍ وَ مَعارِجَ عَلَیْها یَظْهَرُونَ

و اگر نبود که مردم یکسره و یک دست(کافر)می شدند،برای خانه های کسانی که به خدای رحمن کفر می ورزند،سقف هایی از نقره قرار می دادیم و نیز نردبان هایی که بر آنها بالا روند.

نکته ها:

* زرق و برق دنیا به قدری بی ارزش است که خداوند در این آیه می فرماید:ما حاضریم دنیا را در حد وفور به کفّار بدهیم ولی چون عقل مردم در چشم آنهاست،اگر به کفّار بدهیم همه به سوی کفر گرایش پیدا می کنند.

* نه فقط همسان بودن همه ی انسان ها در مسائل اقتصادی و معیشتی مورد اراده ی خداوند نیست،بلکه در مسائل اعتقادی هم نباید امور به سمتی برود که حقّ انتخاب از افراد گرفته و گمان کنیم اگر همه ی مردم جهان یک فکر و یک عقیده شوند،به مطلوب رسیده ایم.

پیام ها:

- در دادن و پس گرفتن نعمت ها باید ظرفیّت جامعه مراعات بشود. لَوْ لا ...

لَجَعَلْنا ...

- امّت واحده ای ارزش دارد که بر اساس ایمان باشد نه کفر. لَوْ لا أَنْ یَکُونَ النّاسُ أُمَّهً واحِدَهً

- ثروت،نشانه ی عزّت در نزد خداوند نیست. لَجَعَلْنا لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍ

وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً وَ سُرُراً عَلَیْها یَتَّکِؤُنَ

و برای خانه هایشان درب های متعدّد و تخت هایی که بر آنها تکیه زنند (قرار می دادیم).

وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمّا مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ

و هر گونه زینتی(برای آنان فراهم می کردیم)ولی اینها همه جز وسیله کامیابی زندگی دنیا نیست،در حالی که آخرت نزد پروردگارت مخصوص اهل تقواست.

پیام ها:

- در دید کفّار ارزش به زینت و زیور و در دید متّقین،ارزش به سعادت اخروی است. وَ لِبُیُوتِهِمْ أَبْواباً ... وَ الْآخِرَهُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقِینَ

- متّقین به جای آنکه در فکر زینت و زیور خانه های خود در دنیا باشند،در فکر آخرتند که همه اینها را خداوند خود فراهم کرده است. لِمَنْ یَکْفُرُ بِالرَّحْمنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفاً مِنْ فِضَّهٍ ... وَ زُخْرُفاً ... وَ الْآخِرَهُ ... لِلْمُتَّقِینَ

- جوار پروردگار و فیض حضور با هیچ چیز قابل مقایسه نیست. عِنْدَ رَبِّکَ

وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ

و هر که از یاد خدای رحمن روی گردان شود شیطانی بر او می گماریم که همراه و دمساز وی گردد.

وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

و آنها(شیاطین)مردم را از راه(حقّ)باز می دارند ولی گمان می کنند که هدایت یافته اند.

نکته ها:

* آیات قبل،سخن از کفّار و غرق شدن در مادیات بود،این آیه یکی از آثار غوطه ور شدن در زر و زیور را بیان می کند.

* یَعْشُ از عشو به معنای آفتی در چشم است که سبب ضعف دید می گردد.این کلمه هرگاه با حرف عن همراه باشد به معنای اعراض کردن است.

* سیاست شیطان گام به گام است: خُطُواتِ

مرحله اول القای وسوسه است. فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ

در مرحله دوم تماس می گیرد. مَسَّهُمْ طائِفٌ

مرحله سوم در قلب فرو می رود. فِی صُدُورِ النّاسِ

مرحله چهارم در روح می ماند. فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ

مرحله پنجم انسان را عضو حزب خود قرار می دهد. حِزْبُ الشَّیْطانِ

مرحله ششم سرپرست انسان می شود. وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا

مرحله هفتم انسان خود یک شیطان می شود. شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ ...

امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید:شیطان در روح انسان تخم گذاری می کند. فباض و فرخ فی صدورهم

* آثار اعراض از یاد خدا

.باز ماندن از راه خیر. لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ

.انحراف فکری که خیال می کند هدایت یافته است. یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

.دیگر موعظه پذیر نیست. وَ إِذا ذُکِّرُوا لا یَذْکُرُونَ

.توبه نمی کند چون خود را کج نمی داند.

.زندگی نکبت بار دارد. وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً

.کسی که در دنیا از دیدن حقّ کور است، یَعْشُ در آخرت نیز کور محشور می شود. مَنْ کانَ فِی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمی

* شیطانِ همراه،ممکن است از دوستان ناباب یا همسر و فرزند یا شریک فاسد باشد.به همین دلیل کلمه شیطان نکره ذکر شده است تا شامل هر نوع شیطانی شود.

* نماز،ذکر رحمن است، أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی قرآن،ذکر رحمن است، نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ پس هر کس از نماز و قرآن اعراض کند دچار سلطه شیطان همراه می شود.

فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ

پیام ها:

- سلطه شیطان در اثر اعمال خود ماست. وَ مَنْ یَعْشُ ... نُقَیِّضْ

- دل یا جای رحمن است یا شیطان. وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً

- کیفر روی گردانی از سرچشمه رحمت،بندگی شیطان سلطه گر است. فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ

- تلاش شیطان برای بازداشتنن انسان از راه حقّ جدّی است. إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ

-بدتر از انحراف عملی،انحراف فکری است. یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ

حَتّی إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ

(همراه بودن شیطان ادامه دارد)تا زمانی که(مجرم در قیامت)نزد ما آید (و به شیطان همدم خود)گوید:ای کاش میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود،چه بد همنشینی بودی.

وَ لَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ

(ولی به آنان گفته می شود)امروز(آرزوی دوری از شیاطین)برای شما سودی ندارد چرا که ظلم کردید،شما(با شیاطین)در عذاب مشترکید.

نکته ها:

* مجرمان در قیامت آرزو می کنند که لااقل در جهنّم از شیاطین دور باشند،ولی قرآن می فرماید:آنها در عذاب هم با شیاطین شریکند و از هم جدا نمی شوند.

پیام ها:

- ندامت ها در دنیا می تواند ثمربخش باشد ولی در آخرت جز حسرت سودی ندارد. یا لَیْتَ ...

- روز قیامت که پرده ها کنار می رود بسیاری محبوب ها منفور و پندارها باطل می شوند. یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ حَتّی إِذا جاءَنا

- در قیامت،شیاطین با آدمیان محشور می شوند. یا لَیْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ

- هم نشینان دنیا،هم نشینان قیامت خواهند بود. فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ ... فَبِئْسَ الْقَرِینُ

-قرین بودن با شیطان در روز قیامت خود نوعی عذاب است. فَبِئْسَ الْقَرِینُ

- اعراض از ذکر خدا که زمینه سلطه شیطان است،ظلم به خویش و انبیاست.

إِذْ ظَلَمْتُمْ

- برخلاف زندان دنیا که سختی زندان عمومی کمتر از انفرادی است،در قیامت عمومی بودن عذاب هیچ سودی ندارد. لَنْ یَنْفَعَکُمُ ... أَنَّکُمْ فِی الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ

أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَ مَنْ کانَ فِی ضَلالٍ مُبِینٍ

(ای پیامبر!)آیا تو می توانی سخن خود را به گوش کران برسانی یا کوران و کسانی را که در گمراهی آشکارند هدایت کنی؟

نکته ها:

* سخن حقّ تنها در زنده دلان خدا ترس مؤثّر است نه دیگران.در قرآن می خوانیم: لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا ،تا به هر زنده دلی هشدار دهد، إِنَّما تُنْذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَ خَشِیَ اَلرَّحْمنَ

تنها کسانی را هشدار می دهد که پیرو ذکر بوده و خداترس می باشند.

پیام ها:

- اگر زمینه پذیرش نباشد حتّی سخن رسول خدا اثری نخواهد داشت. أَ فَأَنْتَ

- پیامبر برای هدایت مردم سوز داشت. أَ فَأَنْتَ تُسْمِعُ ... أَوْ تَهْدِی

- قرین شدن شیطان سبب کری و کوری باطنی می گردد. الصُّمَّ - اَلْعُمْیَ

فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِکَ فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ

پس هرگاه تو را از(میان آنان)ببریم،از آنان انتقام خواهیم گرفت.

أَوْ نُرِیَنَّکَ الَّذِی وَعَدْناهُمْ فَإِنّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ

یا(اگر زنده باشی)عذابی را که به آنان وعده داده ایم به تو نشان می دهیم، پس بدون شک ما بر نابودی آنان مقتدریم.

نکته ها:

* مراد از انتقام الهی،همان کیفر عادلانه اوست،نه کینه و عقده که معمولاً ریشه ی انتقام های بشری است.

پیام ها:

- مرگ وحیات هر انسان،از جمله پیامبران به دست خداست. فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِکَ

- کیفر کافران،یک سنّت الهی است. فَإِنّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ

- کفّار گمان نکنند تا پیامبر هست عذاب نمی شوند یا چون پیامبر از دنیا برود دیگر عذابی در کار نیست. فَإِمّا نَذْهَبَنَّ بِکَ ... أَوْ نُرِیَنَّکَ

- زمان نزول قهر خدا بدست او و حکیمانه است،خواه در زمان پیامبر باشد یا بعد از وفات او. نَذْهَبَنَّ ... أَوْ نُرِیَنَّکَ ... فَإِنّا عَلَیْهِمْ مُقْتَدِرُونَ

فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

پس آنچه را به تو وحی شده محکم بگیر،همانا تو بر راه مستقیم هستی.

وَ إِنَّهُ لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ

و همانا قرآن برای تو و قومت وسیله یادآوری(و عظمت)است و به زودی (درباره آن)از شما سؤال خواهد شد.

نکته ها:

* برای کلمه ذکر دو معنا ذکر شده است:یکی تذکّر و یادآوری و دیگری یاد،عظمت و آوازه نیک.یعنی این قرآن،سبب تذکّر و غفلت زدایی یا سبب یاد تو در تاریخ است و به تو و امت تو عظمت می دهد.

پیام ها:

- کوردلی و سنگدلی مردم نباید در پیامبر اثر کند. فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی

- کسی که در راه مستقیم و متصل به وحی است،باید در کار خود جدی و با نشاط باشد. فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ

- به خاطر عدم پذیرش مردم،در حقّانیّت راه خود شک نکنیم. إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

- پیامبر،معصوم است. إِنَّکَ عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ

وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ

و از رسولانی که قبل از تو فرستاده ایم(از طریق پیروان یا کتابشان) سؤال کن،آیا غیر از خداوند رحمان،معبودان دیگری برای پرستش مردم قرار داده ایم؟

نکته ها:

* در آیات قبل بارها کلمه رحمن به کار رفته است،شاید اشاره به آن باشد که رها کردن سرچشمه رحمت و به سراغ غیر او رفتن شرط انصاف نیست.

پیام ها:

- همه به تذکّر نیازمندیم. لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ

- اول تذکّر به خود بعد مردم. لَذِکْرٌ لَکَ وَ لِقَوْمِکَ

- همه در برابر قرآن مسئولیم. وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ

- توحید اصل مشترک همه ادیان است و پیامبر اسلام استمرار دعوت پیامبران قبلی است. وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ

-پیامبر اسلام بر همه ی پیامبران قبلی اشراف دارد. وَ سْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رُسُلِنا

وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ

نظر خود را درباره «تفسیر سوره الزخرف» در کادر زیر بنویسید :
لطفا شرایط و ضوابط استفاده از سایت آسمونی را مطالعه نمایید

دسته بندی های وب سایت آسمونی

آسمونی شامل بخش های متنوعی است که هر کدام از آنها شامل دنیایی از مقالات و اطلاعات کاربردی می باشند، شما با ورود به هر کدام از دسته بندی های مجله اینترنتی آسمونی می توانید به زیردسته های موجود در آن دسترسی پیدا کنید، برای مثال در دسته فیلم و سینما؛ گزینه هایی مثل نقد فیلم، معرفی فیلم ایرانی، فیلم بین الملل، انیمیشن و کارتون و چندین بخش دیگر قرار دارد، یا بخش سلامت وب سایت شامل بخش هایی همچون روانشناسی، طب سنتی، نکات تغذیه و تناسب اندام می باشد.