سوره انفال از سوره هاى مدنی بوده و داراى 75 آيه است. دورنما و فشرده مباحث اين سوره نخست اشاره به بخش مهمى از مسائل مالى...
تفسیر سوره الانفال
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ الْأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
(ای پیامبر!)از تو درباره ی انفال(غنائم جنگی و اموال عمومی)می پرسند (که از آن کیست؟)بگو:انفال،از آنِ خدا و پیامبر است.پس،از خداوند پروا کنید و(روابط)میان خودتان را اصلاح کنید و اگر ایمان دارید،از خدا و رسولش اطاعت کنید.
نکته ها:
* در قرآن حدود بار واژه ی سؤال و مشتقّات آن،از جمله بار عبارت یَسْئَلُونَکَ آمده است.
* انفال جمع نَفل ،به معنای زیاده و عطیّه است.چنانکه به زیادتر از نمازهای واجب، نافله گفته می شود و عطای فرزند به حضرت ابراهیم نافله به حساب آمده است. وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ نافِلَهً
* روایات و کتب فقهی،منابع طبیعی و ثروت های عمومی،غنائم جنگی،اموال بی صاحب مثل:زمینی که صاحبش آن را رها کرده،اموال مردگان بی وارث،جنگل ها،درّه ها،نیزارها، زمین های موات،معادن و...از انفال شمرده شده اند.
* چون قبل از اسلام،نحوه ی توزیع غنائم بر اساس تبعیضات بود،پس از جنگ بدر که اوّلین جنگ مسلمانان و همراه با غنائم بسیار بود،در این که غنائم را چه باید کرد و به چه کسانی می رسد و چه کسانی اولویّت دارند،نظرهای مختلفی وجود داشت.سرانجام با سؤال و درخواست مردم از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،خود آن حضرت به تقسیم غنائم پرداخت و بطور عادلانه و یکسان میان مردم تقسیم کرد تا تبعیضات موهوم دوره ی جاهلی را از میان برداشته و از مستضعفان حمایت کند،هر چند برخی،از این برابری رنجیدند.
* گرچه آیات این سوره درباره ی جنگ بدر است و این آیه نیز بیشتر نظر به غنائم جنگی دارد،ولی اختصاص به آن ندارد.
* امام صادق علیه السلام فرمود: انفال به چند سهم تقسیم می شود که یکی از سهام برای خداوند است،سهم خداوند از انفال،زیر نظر رسول خدا مصرف می شود .
* پاداش اصلاح و آشتی میان مردم،از یک سال نماز و روزه ی مستحبّی هم بیشتر است.
امام صادق علیه السلام به شاگرد خود مفضّل فرمود: اگر میان دو نفر از طرفداران ما نزاعی درگرفت،از مال من خرج کن و میان آنان آشتی بده .
* در اسلام،تقویت و تحکیم پیوندها و از بین بردن اسباب تفرقه و نفاق به قدری اهمیّت دارد که در بعضی مراحل نه تنها اصلاح ذات البین واجب است،بلکه از سهم امام نیز می توان برای آن استفاده کرد.
پیام ها:
-سؤال مردم درباره ی انفال و پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان،نشان دهنده ی دخالت اسلام در شئون اقتصادی جامعه است. یَسْئَلُونَکَ ...
-مرجع بیان احکام و مسائل اقتصادی،رهبر الهی است. یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَنْفالِ قُلِ ...
-هدف از جهاد در اسلام،پیروزی حقّ بر باطل است.غنائم،مسأله ی فرعی و اضافی است.( انفال ،به معنای زیاده است.)
-حکومت اسلامی پشتوانه ی اقتصادی می خواهد و انفال،پشتوانه ی نظام اسلامی است. الْأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ
-اسلام برای منابع طبیعی و ثروت های عمومی نیز قانون دارد. الْأَنْفالُ لِلّهِ وَ الرَّسُولِ
-تمام مصارف رسول اللّه،در راستای اهداف الهی است. لِلّهِ وَ الرَّسُولِ
-حفظ اموال عمومی،پاکی و پروا لازم دارد. فَاتَّقُوا اللّهَ (زیرا بیت المال و اموال عمومی،می تواند بستری برای سوءاستفاده باشد.)
-کسی که قصد اصلاح دارد،باید خودش اهل تقوا باشد. فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا
-حفظ وحدت واصلاح میان مردم،بر همگان لازم است. أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ
-مؤمن باید در میدان های اخلاق،جامعه و سیاست،به دستورات الهی عمل کند تا مشروعیّت داشته وبه موفقیّت برسد. فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَیْنِکُمْ وَ أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ
-ایمان تنها در قلب نیست،بلکه جلوه ی خارجی و اطاعت عملی هم می خواهد. أَطِیعُوا ... إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
-ممکن است کسانی در آزمایش جانفشانی و حضور در جبهه قبول شوند، ولی در آزمایش مالی و تقسیم غنائم و انفال مردود گردند. إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ
-جبهه رفتن به تنهایی نشانه ی ایمان کامل نیست،طمع نداشتن به غنائم، حفظ اخوّت و تسلیم بودن در برابر رهبری هم لازم است.(کلّ آیه)
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ اَلَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود،دلهایشان(از عظمت او)لرزان شود و هرگاه آیات خدا بر آنان تلاوت شود،ایمانشان را می افزاید و تنها بر پروردگارشان توکّل می کنند.
آنان که نماز را برپا می دارند و از آنچه به ایشان روزی داده ایم،(به محرومان)انفاق می کنند.
نکته ها:
* خداوند در دومین آیه ی این سوره می فرماید: إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ،یاد خداوند دلهای مؤمنان را مضطرب می کند،ولی در جای دیگر می فرماید: أَلا بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ،با یاد خداوند دلها آرام می گیرد.این دو آیه با هم منافاتی ندارد،زیرا در یک جا ترس از عظمت خداوند است.و در جای دیگر اطمینان داشتن به خداوند.
چنانکه در آیه ای دیگر می خوانیم: اللّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِکْرِ اللّهِ کسانی که از خداوند خشیت دارند و با خواندن یا شنیدن قرآن پوست بدنشان می لرزد،پس از مدّتی آرام شده، دلهایشان نرم می شود.
آری،یاد قهر و عقاب الهی دل مؤمن را می لرزاند و با یاد لطف و مهر الهی،دلش آرام می گیرد،همچون کودکی که از والدین خود،هم می ترسد و هم به آنان دلگرم است.
* وجل ،به حالت اضطراب و خوف و ترس انسان گفته می شود که گاهی به خاطر درک مسئولیّت ها و احتمال عدم انجام وظایف است و گاهی به خاطر درک عظمت مقام و هیبت الهی است.لذا در قرآن می خوانیم: إِنَّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ، تنها بندگان عالم و آگاه،از خداوند خشیت دارند.
پیام ها:
-آنکه با شنیدن ندای اذان و آیات الهی بی تفاوت باشد،باید در کمال ایمان خود شک کند. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ
-ذکر خدا از سوی هرکس که باشد،در مؤمن اثر می گذارد. إِذا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ
-ایمان،با عشق و خشیت درونی همراه است. اَلْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
-ایمان،مراتب ودرجاتی دارد وقابل کاهش وافزایش است. زادَتْهُمْ إِیماناً
-ترسی که ریشه در جهل داشته باشد بد است،ولی ترسی که از معرفت سرچشمه بگیرد پسندیده است. اَلْمُؤْمِنُونَ ... وَجِلَتْ
-هر آیه ی قرآن،حجّت و دلیل و نوری است که می تواند بر ایمان بیافزاید. إِذا تُلِیَتْ ... زادَتْهُمْ إِیماناً
-مؤمن،میان بیم و امید است. الْمُؤْمِنُونَ، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ،یَتَوَکَّلُونَ
-کسی که تنها خداوند را ربّ خود می داند،به او توکّل می کند. عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ
-نشانه ی ایمان کامل آن است که دل مؤمن با یاد خدا خشیت پیدا کند، وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ ،با تلاوت و یادآوری آیات الهی،بر ایمانش افزوده شود، زادَتْهُمْ إِیماناً و توکّل بر خدا کرده، یَتَوَکَّلُونَ نماز را به پا دارد، یُقِیمُونَ و به دیگران نیز کمک می رساند. یُنْفِقُونَ
-رفتار هرکس،برخاسته از انگیزه ها،دیدگاه ها و اعتقادات اوست. إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ ... یُقِیمُونَ ... یُنْفِقُونَ
-اسلام،انفاق بخشی از مال و دارایی را لازم دانسته است،نه تمام آن را. مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (یکی از معانی مِن ،تبعیض است)
-نماز و انفاق شخص مؤمن مقطعی نیست؛بلکه مستمرّ ودائمی است.
یُقِیمُونَ ... یُنْفِقُونَ
-انفاق،باید از مال حلال و روزی الهی باشد. مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ (چون رزق را به خدا نسبت داده است و خداوند رزق حرام نمی دهد)
-مؤمن،دارایی خود را بخشش الهی می داند،نه محصول دست رنج خویش و این عقیده،گذشت و انفاق را بر او آسان می کند. مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ
أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ
آنان همان مؤمنان حقیقی هستند،برای آنان نزد پروردگارشان درجات و آمرزش و روزیِ سخاوتمندانه و نیکو است.
نکته ها:
* رِزْقٌ کَرِیمٌ ،به معنای رزق و روزی دائمی،بی منّت،وسیع و خالص است.
پیام ها:
-ایمان آنگاه کامل است که همراه با خوف الهی،توکّل،نماز وانفاق باشد.آری، ایمان به شعار نیست،به عمل است. أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا
-رمز دریافت درجات الهی،نماز و انفاق است. یُقِیمُونَ ... یُنْفِقُونَ ،لَهُمْ دَرَجاتٌ (یک عمر،برای گرفتن درجه دنیوی می کوشیم،ولی از درجات الهی غافلیم!)
-درجاتی که خداوند عطا می کند،برای بشر دنیوی ناشناخته و بسیار مهم است.
(کلمه ی دَرَجاتٌ ،نکره آمده است)
-چون ایمان مردم قابل کم و زیاد شدن است،درجات الهی هم افزایش یا کاهش می یابد. زادَتْهُمْ إِیماناً ... لَهُمْ دَرَجاتٌ
-درجات الهی،منحصر در بهشت نیست،در همین دنیا و در برزخ هم وجود دارد.( عِنْدَ رَبِّهِمْ مطلق آمده است)
-حتّی مؤمنان حقیقی نیز در معرض لغزش بوده و نیازمند مغفرت الهی می باشند. اَلْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ ... مَغْفِرَهٌ
-تنها ایمان حقیقی،زمینه ی رسیدن انسان به جایگاه ویژه و دریافت مغفرت و نعمت های ویژه ی خداوند است. اَلْمُؤْمِنُونَ ... عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ مَغْفِرَهٌ وَ رِزْقٌ کَرِیمٌ
کَما أَخْرَجَکَ رَبُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ
(ناخشنودی بعضی مسلمانان از تقسیم غنائم)همانند آن(زمانی)است که پروردگارت تو را(برای جنگ بدر،)از خانه ات به حقّ خارج کرد،در حالی که گروهی از مؤمنان(از حضور در جنگ)ناخشنود بودند.
نکته ها:
* همان گونه که به خاطر کمی نفرات و امکانات،جهاد در جمگ بدر برای بعضی دشوار و سنگین بود،اکنون نیز تقسیم غنائم برای بعضی سنگین است،امّا این ناخوشایندی ها، تازگی ندارد و می گذرد.پیامبر خدا باید به فکر مصلحت واقعی و انجام فرمان خدا باشد وگرنه کراهت و ناخوشایندی این و آن همیشه هست.
پیام ها:
-خروج پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه برای جنگ بدر،به فرمان خدا و به تدبیر ایشان بود.
أَخْرَجَکَ رَبُّکَ
-حرکت در مسیر جنگ و جهاد،عامل رشد و تربیت است. أَخْرَجَکَ رَبُّکَ
-در جبهه ها،نقش اصلی با رهبر و فرماندهی است.(گرچه برای جهاد،عدّه ای خارج شدند،ولی آیه حضور پیامبر خدا را مطرح می کند.) أَخْرَجَکَ رَبُّکَ
-مدینه،خانه ی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله است.(خانه ی هر کس،آنجاست که در آن سکونت و یا موقعیّت پیدا می کند،نه فقط زادگاه او.) بَیْتِکَ
-دستورات آسمانی برپایه ی حقّ و برای رسیدن به حقّ است. أَخْرَجَکَ ... بِالْحَقِّ
-کراهت و ناخوشایندی از جهاد،اگر همراه با نافرمانی و تمرّد نباشد و ضربه ای به اطاعت نزند،به اصل ایمان لطمه نمی زند. مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ
-در مسائل اجتماعی و مالی،وجود مخالف و ناراضی طبیعی است،هر چند در جامعه ی ایمانی،شخصی همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مسئول آن باشد. فَرِیقاً مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکارِهُونَ
یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ کَأَنَّما یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ وَ هُمْ یَنْظُرُونَ
آنان درباره ی حقّ(بودنِ جنگ بدر)،پس از آنکه روشن شده بود،با تو مجادله می کنند.(چنان ترسیده اند که)گویی به سوی مرگ رانده می شوند و(نابودی خود را)می نگرند.
نکته ها:
* جدال گروهی از مسلمانان با پیامبر صلی الله علیه و آله،در مسیر جنگ بدر،بر سر این بود که امکانات و نفرات کافی ندارند و تنها برای تصاحب اموال تجّار قریش خارج شده اند،نه برای جنگ با لشکر قریش و با این که این واقعیّت را می دانستند که فرمان خداوند است،ولی از اعتراض خود دست بردار نبودند؛البتّه بعضی هم مانند مقداد می گفتند:ما مثل اصحاب موسی علیه السلام نمی نشینیم که بگوییم:شما بروید بجنگید! بلکه اهل جنگیم و هر چه فرمان دهی می پذیریم.ولی بعضی از روی ترس و این که آمادگی جنگ ندارند،با رسول خدا صلی الله علیه و آله مجادله می کردند و حرکت به سوی جهاد و جنگ بدر را به منزله ی حرکت به سوی مرگ می پنداشتند.ولی حوادث پس از آن و پیروزی در جنگ نشان داد که آنان اشتباه می کرده اند.
* جدال و گفتگویی که برای انکار حقّ باشد مطرود است و آن اقسامی دارد:
الف:گاهی پس از روشن شدن حقّ است. یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ
ب:گاهی از روی علم و آگاهی نیست. فَلِمَ تُحَاجُّونَ فِیما لَیْسَ لَکُمْ بِهِ عِلْمٌ
ج:گاهی برای از بین بردن حقّ است. وَ یُجادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْباطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ
البتّه گاهی بحث و مجادله برای روشن شدن حقّ است که باید به نیکوترین شکل صورت گیرد. وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ
پیام ها:
-بعضی یاران پیامبر صلی الله علیه و آله،مطیع امر آن حضرت نبودند. یُجادِلُونَکَ
-افراد تن پرور و ترسو،برای گریز از فرمان حقّ و جهاد،همیشه دست به جدال و توجیه زده و بهانه جویی می کنند. یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ
-اگر روحیّه ها و انگیزه ها سالم نباشد،دانستن حقّ به تنهایی کارساز نیست.
بَعْدَ ما تَبَیَّنَ
-گاهی انسان چنان سقوط می کند که با شناخت حقّ،باز مخالفت می کند.
یُجادِلُونَکَ فِی الْحَقِّ بَعْدَ ما تَبَیَّنَ
-حرکت سربازان ضعیف الایمان و بی روحیه به جنگ و جهاد،بسیار دشوار و همراه با ترس و دلهره ی فراوان است. یُساقُونَ إِلَی الْمَوْتِ
وَ إِذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ إِحْدَی الطّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ وَ یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ
و(به یاد آورید)زمانی که خداوند شما را وعده می داد که یکی از دو گروه(کاروان تجارتی یا لشکر مسلح دشمن،)از آنِ شما خواهد بود،و شما(به خاطر راحت طلبی و منافع مادّی)دوست داشتید گروه غیر مسلّح(کاروان تجارتی)در اختیارتان قرار گیرد.در حالی که خداوند می خواهد حقّ را با کلمات(و سنّت های)خویش استوار ساخته و ریشه ی کفّار را برکند.(از این رو شما را با تعداد کم و نداشتن آمادگی جنگی در بدر با لشکر قریش درگیر و سرانجام پیروز ساخت.)
نکته ها:
* شوکه از شوک ،به معنای خار و سرنیزه،و سمبل گروه مسلّح است.مراد از غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَهِ ،در اینجا همان کاروان تجاری غیر مسلّح می باشد.
* مراد از کلمات حقّ ،سنّت ها،اوامر الهی و اولیای الهی می باشد.کلمه ی دابِرَ ،به معنای عقب و دنباله ی چیزی می باشد و یَقْطَعَ دابِرَ ،کنایه از ریشه کن ساختن است.
* در ماه رمضان،سال دوم هجری،به پیامبر صلی الله علیه و آله اطلاع دادند که ابوسفیان در رأس یک کاروان تجاری بسیار مهم در راه رسیدن به مدینه می باشد.آن حضرت برای تضعیف قدرت کافران و جبران اموالی که کفّار مکّه از مسلمانان مهاجر مصادره کرده بودند،به همراه نفر آماده ی حمله به آن کاروان تجاری شدند.ابوسفیان سردسته کاروان،پس از با خبر شدن از این تصمیم،کفّار مکّه را خبردار کرد و کاروان را از بیراهه،راهی مکّه کرد.
از آنجا که بسیاری از مشرکان مکّه در آن کاروان سهمی داشتند وهمچنین با زور وتهدید آنان،حدود هزار نفر به سرعت بسیج شدند و به همراه بزرگان و سرشناسان مکّه و با ساز و برگ کامل نظامی به فرماندهی ابوجهل،برای دفاع از گروه چهل نفری تجّار حرکت کردند.
روز هفدهم ماه رمضان،در بیابانی بین مکّه و مدینه،سه گروه حاضر بودند:مسلمانان،سپاه کفر و کاروان تجاری کفّار.
پیامبر پس از اطلاع از حرکت سپاه دشمن،با یاران و اصحاب مشورت کرد،آیا به تعقیب کاروان تجاری بپردازند و یا آنکه با سپاه کفر مقابله کنند؟نظرهای متعدّدی بیان شد،ولی سرانجام تصمیم گرفتند با سپاه کفر مقابله کنند.با آنکه مسلمانان ساز و برگ نظامی چندانی نداشتند و به قصد جنگ ودرگیری مسلحانه بیرون نیامده بودند و تعداد کفّار سه برابر آنان بود،ولی عاقبت با امدادهای غیبی خداوند،بر دشمن پیروز شدند.در این جنگ،ابوجهل وهفتاد کافر دیگر کشته شدند که بیشتر کشته شدگان به دست علی علیه السلام بود و هفتاد نفر اسیر گشتند،در حالی که تنها چهارده نفر از سپاه اسلام به شهادت رسیدند.
پیام ها:
-یادآوری امدادهای الهی،لازم و عامل تقویت ایمان است. وَ إِذْ
-پیروزی،تنها با تعداد نفرات و تجهیزات جنگی نیست،عامل عمده،اراده ی خداوند است. یُرِیدُ اللّهُ آری،اراده خدا،غالب بر عوامل طبیعی است.
-گاهی اراده ی الهی،به دست مؤمنان انجام می شود. یُرِیدُ اللّهُ
-طبع انسان،راحت طلب است. تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ (به خاطر سختی و مشکلات،برنامه های اساسی و اصولی را فدای مسائل ساده و غیر اصولی نکنیم.)
-احقاق حقّ،به وسیله ی کلمات الهی،(اولیا،سنن،قوانین،اوامر،فداکاری، جهاد و عمل به دستورات الهی)است. یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ
-پیروزی حقّ بر باطل،بالاتر از درآمد اقتصادی است. تَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَهِ تَکُونُ لَکُمْ ... یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ
-پیروزی نهایی،با عزّت حقّ و ذلّت باطل خواهد بود. یُرِیدُ اللّهُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ ... وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ
-هدف جهاد اسلامی،احقاق حقّ و انهدام باطل است،نه کشورگشایی و اشغال سرزمین. أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَ الْکافِرِینَ
لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ
تا(خدا)حقّ را استوار وباطل را نابود سازد،هرچند مجرمان خوش نداشته باشند.
نکته ها:
* این آیه،به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و مسلمانان دلداری می دهد که سرانجام حقّ پیروز و باطل نابود می شود.
* بعضی از روایات،مصداق روشن این آیه را زمان ظهور حضرت مهدی علیه السلام دانسته اند،
که با قیام آن حضرت،سلطه ی باطل برطرف شده وحکومت حقّ وعدل بر جهان حاکم می شود.
پیام ها:
-وعده های الهی به خاطر منافع شخصی و مادّی افراد نیست،بلکه برای تحقّق حقّ و محو باطل است. لِیُحِقَّ الْحَقَّ
-حقّ،ماندنی وپابرجاست،وباطل،فانی ورفتنی است. لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ
-ترسی از عصبانیّت و ناخوشایندی دشمن کافر و مجرمان نداشته باشیم، خداوند اراده ی خود را محقّق خواهد ساخت. وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ
إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفِینَ
(به یاد آورید)زمانی که(در جنگ بدر)از پروردگارتان فریادرسی می طلبیدید،پس او دعا و خواسته ی شما را اجابت کرد(و فرمود:)من یاری دهنده شما با فرستادن هزارفرشته ی پیاپی هستم.
نکته ها:
* مُردف از ارداف ،به معنای ردیف و پشت سر هم قرار گرفتن است،یعنی نزول فرشتگان امدادگر پیاپی و ادامه دار است.در آیه ی سوره ی آل عمران،از سه هزار فرشته ی یاری کننده یاد شده بِثَلاثَهِ آلافٍ و در آیه ی بعد،سخن از پنج هزار فرشته ی نشاندار است.این اختلاف رقم ها شاید به میزان مقاومت آنان بوده است.یعنی هر چه مقاومت مسلمانان بیشتر می شد،امداد غیبی خداوند نیز بیشتر می شد.بنابراین مردفین یعنی این هزار فرشته،فرشتگان دیگری را در پی دارند.
با توجّه به آیه ی بعد،فرشتگان تنها برای دلگرمی و تقویت روحیّه ی مؤمنان نازل شدند و وارد جنگ و نبرد با دشمن نشدند و گرنه دیگر فضیلتی برای مجاهدان بدر نمی بود،علاوه بر آنکه نحوه ی کشته شدن هریک از کفّار و اسامی قاتلان آنان نیز در تاریخ آمده است.
* در جنگ بدر،تعداد مسلمانان یک سوم کفّار و ساز و برگ نظامی آنان هم بسیار اندک بود، و به فرموده حضرت علی علیه السلام،تنها سواره ی آنان مقداد بود، همچنین آنان آمادگی روحی هم برای جنگ نداشتند.هنگامی که جمعیّت کفّار و تجهیزات آنان را دیدند،وحشت زده و مضطرب شدند و به خدا پناه آوردند،پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نیز دست به دعا برداشت و فرمود:
الّلهم انجز لی ما وعدتنی،الّلهم ان تهلک هذه العصابه لا تُعبَد فی الارض خدایا! آنچه را وعده داده ای محقّق ساز،خدایا! اگر این گروه مسلمانان کشته شوند،پرستش تو از زمین برچیده می شود.خداوند نیز با نمایاندن امدادهای غیبی خود،دعای آنان را مستجاب کرد و آنان با دلگرمی به مبارزه پرداختند و سرانجام پیروز شدند.
به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله،تمام کشته شدگان کفّار را درون چاهی ریختند و آنگاه حضرت بر سر چاه آمده و تک تک آنان را به اسم صدا زده و فرمودند: آیا شما وعده ی پروردگارتان را حقّ یافتید؟! شما بد مردمانی بودید،زیرا پیامبرتان را تکذیب کردید و مرا از خانه و کاشانه ام بیرون نمودید و با من به جنگ پرداختید،امّا دیگران مرا تصدیق کرده و در میان خود جای دادند و به یاری ام پرداختند! اصحاب گفتند:مگر آنان می شنوند؟حضرت فرمود:شما شنواتر از آنان نیستید،ولی آنان نمی توانند جواب بدهند.آنگاه روبه جسد ابوجهل کرد و فرمود:این از فرعون گستاخ تر بود،زیرا فرعون هنگامی که هلاکت را قطعی دید،موحّد شد،امّا او تا آخرین لحظه دست از بت پرستی برنداشت
پیام ها:
-نعمت ها و امدادهای الهی را در روزهای سخت را فراموش نکنیم،چرا که یاد نعمت های الهی،روحیّه ی شکر و شجاعت را در انسان بالا می برد. إِذْ
-خداوند،بدون دعا هم می تواند عطا کند،ولی دعا،یکی از راههای تربیت الهی است. إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ
-دعا همراه با حضور در جبهه مؤثّر است و دعای رزمندگان مستجاب می شود.
تَسْتَغِیثُونَ ... فَاسْتَجابَ
-دعا،کلید استجابت است. تَسْتَغِیثُونَ ... فَاسْتَجابَ
-فرشتگان،گاهی در زندگی انسان ها تأثیرگذار و مؤثّرند. مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ
-امدادهای غیبی وقتی تحقّق پیدا می کند که آنچه را خداوند در ظاهر به ما داده است،به کار گرفته باشیم. مُمِدُّکُمْ
وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و خداوند،آن(پیروزی و نزول فرشتگان)را جز برای بشارت و اینکه دلهایتان با آنان آرامش یابد قرار نداد و نصرت و پیروزی،جز از سوی خدا نیست،(به قدرت خود و امداد فرشته هم تکیه نکنید.)همانا خداوند،شکست ناپذیر حکیم است.
نکته ها:
* در قرآن بارها نزول فرشتگان امدادگر برای یاری مؤمنان مطرح شده است.حتّی هنگام جان دادن هم خداوند فرشتگان را می فرستد تا با القای حقّ،مؤمن را از وسوسه های شیطان حفظ کند.
در جنگ بدر نیز فرشتگان،برای روحیّه دادن به مؤمنان آمدند و جنگ و برخوردی با دشمن نداشتند،زیرا در تاریخ روشن است که چه کسی به دست چه کسی کشته شد و بیشترین کشته های کافران در آن جنگ،به شمشیر حضرت علی علیه السلام بود.
* در هستی دو نوع القا وجود دارد:
یکی از سوی فرشتگان خدا که آرامش را القا می کنند. إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ خداوند به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم،پس شما مؤمنان را پایدار و ثابت قدم سازید،من در دل کفّار وحشت خواهم افکند.
یکی هم القای ترس و وحشت که از سوی شیطان انجام می شود. إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ سخنان شیطان در هوادارانش تأثیر گذارده و آنان را می ترساند.
پیام ها:
-رزمنده باید روحیّه ی قوی داشته باشد. وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری از عوامل پیروزی،انگیزه و روحیّه ی قوی رزمندگان است.
-هنگامی که حرکتی صحیح و در خط پیامبر باشد،عنایت خداوند و برطرف شدن عوامل ترس و اضطراب حتمی است. وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ إِلاّ بُشْری
-پیروزی مؤمنان،تنها به ابتکار،طرح نظامی،سلاح و نفرات آنان و یا به خاطر فرشتگان نیست،بلکه اصل،اراده و خواست خداوند است. وَ مَا النَّصْرُ إِلاّ مِنْ عِنْدِ اللّهِ چنانکه گاهی به خواست خداوند،گروه اندکی از مؤمنان بر گروه زیادی از دشمنان پیروز می شوند. کَمْ مِنْ فِئَهٍ قَلِیلَهٍ غَلَبَتْ فِئَهً کَثِیرَهً بِإِذْنِ اللّهِ
-امدادهای الهی و یاری رساندن به مؤمنان،بر اساس عزّت وحکمت است. عَزِیزٌ حَکِیمٌ
إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَهً مِنْهُ وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَ لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ وَ یُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدامَ
(به یاد آورید)زمانی که(خداوند)از سوی خود برای آرامش شما،خوابی سبک بر شما مسلّط ساخت واز آسمان بارانی بر شما فرستاد تا شما را با آن پاک کند و پلیدی (وسوسه ی) شیطان را از شما بزداید و دلهای شما را محکم و گام هایتان را با آن استوار سازد.
نکته ها:
* نعاس ،به ابتدای خواب وخواب سبک و گفته می شود،یعنی در حال استراحت آنچنان خواب بر شما مسلّط نشد که دشمن از آن سوء استفاده کرده و بر شما شبیخون بزند.
* لشکر قریش با ساز و برگ جنگی فراوان و آذوقه ی کافی و حتّی زنان خواننده برای تقویت روحیّه ی جنگ جویان،وارد منطقه ی بدر شدند و ابتدا چاه های آب را در اختیار گرفتند؛ولی مسلمانان دچار تزلزل بودند.پیامبر که می دید یارانش ممکن است شب را به آرامی نخوابند و فردا با جسم و روحی خسته در برابر دشمن قرار گیرند، بشارت داد که فرشتگان الهی به یاری آنان خواهند آمد و آنها را دلداری داد به طوری که شب را به آرامی خوابیدند.از طرف دیگر علاوه بر کمبود آب برای تطهیر و رفع تشنگی، مشکل اساسی منطقه ی بدر،وجود شن های نرم و روان بود که پا در آن فرو می رفت،در آن شب باران بارید و مسلمانان دلگرم شدند و زمین زیر پایشان سفت شد.
البتّه ممکن است مراد از ثبات قدم در آیه،همان استقامت و پایداری باشد،نه محکم شدن پاها در زمین باران خورده.هر دو احتمال نیز با هم ممکن است.
* مراد از پاک شدن از پلیدی ممکن است پاک شدن از وسوسه های شیطان و یا پاک شدن از پلیدی جسمانی جنابت باشد،به هر حال باران با توجّه به نیاز شدید مسلمانان،
همه ی این مشکلات را برطرف کرد.
امام صادق علیه السلام فرمود: آب باران بیاشامید که امراض را برطرف می کند،آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند . یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ
پیام ها:
-با اراده و امداد الهی،در برابر دشمن مسلّح و انبوه هم می توان آرامش داشته و آرام خوابید،و اگر خدا نخواهد،در بهترین باغ ها و شرایط،نه خوابی هست و نه آرامشی. إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَهً مِنْهُ
-گاهی استراحت وخواب سبک در جنگ،نعمت بزرگ الهی است،که هم خستگی را بر طرف می کند و هم مجال شبیخون به دشمن نمی دهد. النُّعاسَ أَمَنَهً مِنْهُ
-پاکی ظاهری: لِیُطَهِّرَکُمْ و پاکی باطنی: یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ ،هر یک به تنهایی ارزش است،امّا ارزشمندتر وجود هردو با هم می باشد.
-انتظار خداوند از مجاهد مسلمان،پاکی و داشتن روحیّه ای بالا و مقاوم و ثابت قدم بودن است. لِیُطَهِّرَکُمْ ... لِیَرْبِطَ عَلی قُلُوبِکُمْ
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ
(به یادآور)زمانی که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم،پس شما افراد با ایمان را تقویت کنید،من نیز به زودی در دلهای کافران،رُعب وترس خواهم افکند، پس فرازگردن ها را بزنید وهمه ی سرانگشتانشان را قلم کنید(وقطع کنید تا نتوانند سلاح بردارند).
نکته ها:
* بَنانٍ جمع بَنانَهُ ،سر انگشت دست و پا،یا انگشتان دست و پا می باشد.
* ضربه زدن به سر و گردن کفّار یا زدن سر انگشتان دست و پای آنان،توان رزم و اسلحه به دست گرفتن را از آنان می گیرد و احتمال دارد بیانگر این باشد که اگر دشمن پیاده است،سر او را هدف بگیرد و اگر سواره است،دست و پای او را هدف قرار دهید.
* شاید مراد از فَوْقَ الْأَعْناقِ ،افراد سرشناس و رهبران کفر باشد،مانند: فَقاتِلُوا أَئِمَّهَ الْکُفْرِ که ضربه را بر سران و رهبران دشمن باید وارد کرد.
* از امدادهای الهی در جنگ بدر ایجاد رعب و وحشت در دل لشکریان کفر بود،چنانکه گزارشگران مخفی سپاه اسلام،از اردوگاه دشمن خبر آوردند که دشمن با آن همه امکانات و ساز وبرگ،بسیار ترسیده و بیمناک می باشد،امّا در مقابل سپاه کوچک اسلام،با وجود کمی نفرات و امکانات،روحیّه ای بسیار عالی داشتند.لذا پیامبر ابتدا به آنان پیشنهاد صلح داد و نماینده ای را به میان آنان فرستاد،هرچند عدّه ای با این پیشنهاد موافق بودند،ولی ابوجهل آن را نپذیرفت و آتش جنگ شعله ور شد.
پیام ها:
-خداوند،ارشاد و حمایت مؤمنان را گاهی از طریق فرشتگان انجام می دهد.
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَهِ ...
-فرشتگان از خود قدرتی ندارند،بلکه با حمایت و لطف الهی قدرت می یابند.
إِذْ یُوحِی رَبُّکَ إِلَی الْمَلائِکَهِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا
-خداوند،تشویق به استقامت را از طریق فرشتگان قرار داده،ولی ارعاب کافران را به خود نسبت داده است. فَثَبِّتُوا ،سَأُلْقِی
-خداوند بر اهل ایمان،آرامش و سکینه نازل می کند و بر کافران دلهره و وحشت مستولی می سازد. إِذْ یُوحِی رَبُّکَ ... فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ
-دلها به دست خداوند است،آرامش و اضطراب هم از اوست. إِذْ یُوحِی رَبُّکَ..
فَثَبِّتُوا ... سَأُلْقِی ... اَلرُّعْبَ
-رعب و وحشت،از عوامل شکست کفّار در جنگ بدر بود. سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ
-گرایش ها و انگیزه های انسان،در سرنوشت او و دریافت رحمت و یا عذاب الهی،تأثیر به سزایی دارد. فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا ... فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ
-قدرت و امکانات،به تنهایی عامل آرامش نیست.(در جنگ بدر،مسلمانان با کمی نفرات،آرامش یافتند،امّا دشمنان فراوان و مجهّز،هراسناک شدند.) أَمَنَهً مِنْهُ - اَلرُّعْبَ
-از توان رزمی خود در نبرد،بهترین استفاده را ببرید و ضربه ها را به جاهای حسّاس وارد آورید. فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ
ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشاقِقِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ ذلِکُمْ فَذُوقُوهُ وَ أَنَّ لِلْکافِرِینَ عَذابَ النّارِ
آن(حمایت الهی از مؤمنان و فرمان ضربه بر سرها و سرانگشتان دشمن)،به جهت آن بود که آنان در برابر خدا و پیامبرش گردنکشی کردند،و هر کس با خدا و پیامبرش در افتد و مخالفت کند،خداوند دارای کیفری سخت است.
آن است(کیفر ما در دنیا)،پس بچشید آن را و(بدانید)عذاب دوزخ برای کافران (مهیّا)است.
پیام ها:
-قهر و خشم الهی،نتیجه ی سرکشی و طغیان است و بدون دلیل و بی حساب نیست. ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ...
-مخالفت با رسول خدا،مخالفت با خداوند است. شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ
-از سنّت های خداوند آن است که هر که با حقّ در افتد،نابود شود. وَ مَنْ یُشاقِقِ ... فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ
-کافران،در دنیا گرفتار انتقام و هلاکت می شوند و در آخرت گرفتار عذاب.
فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ - لِلْکافِرِینَ عَذابَ النّارِ
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ
ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با(لشگرکشی و)انبوه کافران برخورد کردید،به آنان پشت نکنید و مگریزید.
نکته ها:
* زَحف ،به معنای غلتیدن و روی زمین کشیدن است،به لشکرکشی و حرکت یک لشکر انبوه هم از این جهت که از دور چنین به نظر می رسد که روی زمین می غلتند و پیش می آیند،زحف گفته می شود.
* امام رضا علیه السلام فرمود: فرار از جهاد،موجب وهن دین،استخفاف رهبر حقّ،جرأت یافتن دشمن و محو مذهب است .
* فضائل حضرت علی علیه السلام آمده است: وی در تمام عمر،حتّی یک بار هم از جبهه و جنگ فرار نکرد . و آن حضرت فرمودند: پسندیده ترین مرگ،شهادت است،سوگند به آن کسی که جان فرزند ابی طالب به دست اوست،برای من کشته شدن با هزار ضربه ی شمشیر،راحت تر و آسان تر از مرگ در بستر است .
پیام ها:
-خداوند از مؤمنان انتظار ویژه ای دارد. یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ...
-تعداد زیاد دشمن،مجوّز فرار از جبهه نمی شود. إِذا لَقِیتُمُ ... زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ
-در هنگام نبرد،فرار از جنگ جایز نیست. إِذا لَقِیتُمُ ... فَلا تُوَلُّوهُمُ
(البتّه فرار،آنگاه ممنوع است که دو گروه،با آمادگی جنگ کنند،ولی اگر دشمن مسلّح غافلگیرانه شبیخون زد و مسلمانان آمادگی نداشتند، عقب نشینی مانعی ندارد.
-جنگ های اسلامی،مکتبی است،نه استعماری و از روی هوا و هوس. اَلَّذِینَ آمَنُوا ... اَلَّذِینَ کَفَرُوا
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلی فِئَهٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ
و جز آنها که کناره گیریشان برای ساز و برگ نبرد مجدّد یا پیوستن به گروه دیگری از مسلمانان باشد،هرکس در روز جنگ پشت به دشمن کند،قطعاً مورد خشم خدا قرار می گیرد و جایگاه او جهنّم است و چه بد سرانجامی است.
نکته ها:
* مُتَحَرِّفاً به معنای خود را کنار کشیدن برای تغییر تاکتیک و خسته و گمراه کردن دشمن و سپس ضربه زدن به اوست و مُتَحَیِّزاً ،پیوستن و جای گرفتن در کنار گروه دیگر است، آنگاه که رزمنده احساس تنهایی و ناتوانی کند.
* عبارتِ باءَ بِغَضَبٍ ،به معنای هموار ساختن و تحمّل غضب است.
* در این آیه،برای پشت کردن به دشمن که حرام است،دو مورد استثنا ذکر شده است:یکی برای جا به جایی تاکتیکی مُتَحَرِّفاً دوم برای پیوستن به گروه دیگری از مسلمانان و حمله ی دسته جمعی مُتَحَیِّزاً .
البتّه در بعضی تفاسیر،موارد دیگری هم ذکر شده است،مانند فرار برای اطلاع رسانی به مسلمانان،یا برای حفظ سنگر مهم تر و موقعیّت بهتر. ولی اینها همه مصداق همان مورد اوّل است.
* فراریان از جبهه،مورد خشم وغضب خدا قرار دارند، وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ ... فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ و از جمله ی کسانی هستند که در هر نماز از آنان برائت می جوییم. غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ البتّه این گناه،قابل توبه و بخشش است.
پیام ها:
-فرار از جبهه،گناه کبیره است و خداوند بر آن وعده ی قهر وعذاب داده است.
وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ ... فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ
-عقب نشینی تاکتیکی،اشکال ندارد. مُتَحَرِّفاً
-در جنگ،خدعه و فریب دادن دشمن جایز است. مُتَحَرِّفاً
-همان گونه که رفتن به جبهه مهمّ است،فرار نکردن هم مهمّ است،گاهی کسانی به جبهه می روند،ولی با فرار،جهنّمی می شوند. وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ ...مَأْواهُ جَهَنَّمُ
-نصرت از سوی خداوند است،ولی بکارگیری فنون و تاکتیک های نظامی و سیاست جنگی هم لازم است. مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً
-جایگاه فراریان از جهاد و غضب شدگان الهی،جهنّم است. مَأْواهُ جَهَنَّمُ (در واقع کسی که از جهاد فرار می کند،به دنبال مأمن و پناهگاهی است،امّا پناهگاهی جز آتش جهنّم نمی یابد.)
-فرار از جنگ،هم ذلّت دنیوی دارد، باءَ بِغَضَبٍ هم عذاب اخروی، مَأْواهُ
جَهَنَّمُ و فراریان عاقبتی بد در پیش دارند. بِئْسَ الْمَصِیرُ
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللّهَ رَمی وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
شما(با نیروی خود)،آنان(کفّار)را نکشتید،بلکه خداوند(با امدادهای غیبی)آنها را به قتل رساند.(ای پیامبر!)آنگاه که تیر اافکندی،تو نیفکندی، بلکه خدا افکند(تا کافران را مرعوب کند)و تا مؤمنان را از سوی خویش به آزمونی نیکو بیازماید،زیرا خداوند،بسیار شنوا و داناست.
نکته ها:
* در روز جنگ بدر،پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود:مشتی خاک و سنگریزه از زمین بردار و به من بده.علی علیه السلام چنین کرد وپیامبربا خواندن دعایی آنها را به سوی دشمن پرتاب کرد و به صورت معجزه آسایی،طوفانی به پا کرد وباعث وحشتی عجیب در دل دشمن شد.
آری،عامل مهم پیروزی در جنگ بدر،اراده و امداد الهی بود،نه نیروی مادّی و قواعد و تاکتیک های نظامی و گرنه لشگری اندک و تنها با یک یا دو اسب سوار،چگونه بر سپاهی انبو
دیدگاه کاربران (0 نظر)