- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نقد فیلمنامه و شخصیت پردازی در فیلم حمال طلا، نقد از چکاوک شیرازی
نقد فیلمنامه و شخصیت پردازی در فیلم حمال طلا، نقد از چکاوک شیرازی
آسمونی" href="https://asemooni.com/" target="_blank">اختصاصی آسمونی نقد از چکاوک شیرازی
تورج اصلانی که به عنوان مدیر فیلم برداری فعالیت میکرد، با ساخت " حمال طلا" دومین فیلم بلند خود را ساخت. اولین ساخته ی او " جینگو" در سینماهای هنر و تجربه نمایش داده شد.
حمال طلا
رضا لقبش "کیفی "است و این اصطلاح مخصوص افرادی است که طلا جا به جا میکنند حالا یا برای خودشان به عنوان فروشنده ی اصلی یابرای دیگران.او
با چند نفر که قصد ربودن کیفش را دارند درگیر می شود و آنها کیف و طلاهای داخلش را می دزدند. رضا کیفی به صاحب کارش بدهکار می شود و در صدد جبران خسارت بر می آید.
فیلم نکته های مثبت زیادی دارد، اما در بخش فیلم نامه دچار اشکالات فراوان است.
از نکته های خوب فیلم یکی انتخاب موسیقی و دیگری انتخاب داستانی بسیار جدید است که به طلا فروشان و مخراج کاران می پردازد. همچنین انتخاب این شغل باعث استفاده از ادبیات خاص این قشر شده بود که به نوبه ی خود تازه بود.
سومین نکته هم انتخاب بازیگران و نقش آفرینی خود بازیگر بود.
"رضا "با تمام نقاط ضعفش که شامل ناتوانی در بهتر کردن اوضاع مادی اش بود یک آرزو داشت و آن اینکه ابتدا بتواند بدهی هایش را پرداخت کند و بعد هم شاید بتواند همسرش را که جدا شده برگرداند.
اما در یک فیلم نامه ی خوب نباید اولین راهی که به ذهن می رسد را به عنوان راه رسیدن قهرمان اصلی به آرزویش انتخاب کنیم. کاملا درست است که کسی که با طلا سر و کار دارد یا حتی چاه فاضلاب یک مغازه ی مخراج کاری را به امید دستیابی به چند گرم طلا، معامله میکند، ممکن است با شنیدن اینکه الماسی به چاه افتاده وسوسه شود و بخواهد محتویات چاه را تخلیه کند. این راه شاید فیلم ساز را به آرزویش برساند چون به نظر می رسد که "اصلانی" ذات طمعکار و لئیم برخی از انسان ها را با به تصویر کشیدن این که انها حاضر هستند برای به دست آوردن پول به هر کاری دست بزند، به خوبی نشان داده است.
اما برای مخاطب این سوال پیش می آید که "رضا "که تا حالا" لویی" را به قول معروف آدم حساب نمیکرده چگونه ناگهان راضی میشود که به حرفش گوش کند و دست به ریسک بزرگی بزند؟
اتفاقات داستان کاملا بی منطق پیش می آمدند. مثلا انگار "رضا" حتی یک درصد هم احتمال خطا نمیداده که بعد از " قال کاری" تازه متوجه میشود که اشتباه کرده و الماسی در کار نیست.
یا وقتی پا به عرصه ی خرید و فروش سکه می گذارد، انگار که فیلم ساز برای گفتن حرفهایش عجله داشته باشد، پشت سر هم و خیلی سریع همه ی بدبیاری های دنیا با هم بر سر "رضا" و "لویی "می بارد.
در آخر هم با یک تصادف داستان تمام می شود.
ما حتی فرصت همدلی با کاراکترها را هم نداریم .
یکی از کاراکترهایی هم که معلوم بود اصلا راجع به آن فکری نشده و بیشتر جنبه ی دکوری دارد، شخصیت مرد نزول خوار بود که نه نشانی از قدرت داشت و نه نشانی از سلامت، فقط بادیگاردهایش به طرز مضحکی اوضاع را کنترل میکردند.
و یکی دیگر از نقاط ضعف فیلم که باعث می شد فیلم به دست انداز بیفتد کمبود یک رقیب قدرتمند بود که مبارزه ی بین او و قهرماناصلی باعث شود مخاطب " چهار میخه" پای فیلم بماند.
ما فقط میدانیم که طلبکاران آنها را به زندان خواهند انداخت اما هیچ حرکتی که دال بر پیگیری آنها باشد یا ایجاده دلشوره و نگرانی برای قهرمان داستان کند، صورت نگرفت.
وقتی فیلم به حقایقی در مورد ذات انسان اشاره می کرد، جذابیت بیشتری داشت اما در کل آن فیلم جانداری نبود که کسی بعد از دیدنش به دیگری پیشنهاد دهد.