- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم گیجگاه، در کوچه باغ خاطرات
نگاهی به فیلم گیجگاه، در کوچه باغ خاطرات
یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳
نویسنده: چکاوک شیرازی
نگاهی به فیلم گیجگاه، در کوچه باغ
خاطرات
برگشت به گذشته ی خاطره انگیز یا همان نوستالژی در دوران ما به دهه ی شصت اختصاص پیدا می کرد، زیرا افرادی که در این دوره ی دهه ی چهل عمرشان را در این سال ها سپری می کنند در دهه ی شصت، متولد شده اند و کودکی شان را با تحریم ها و مشکلات زمان جنگ و بعد از آن گذرانده اند.
اما برای اولین بار فیلمی ساخته شده که در دهه ی هفتاد روایت می شود، همان سال هایی که دهه ی شصتی ها دوران نوجوانی شان را در حالی سپری می کنند که کشور کم کم به سمت آبادانی پیش می رود.
حامد بهداد در نقش «حسن خشنود» در این فیلم بازی می کند و کاراکترش به شدت باورپذیر و جا افتاده است و نشان می دهد که به دقت در مورد جزییات این کاراکتر فکر شده است.
او مردی رزمی کار است در عین حال به ادبیات هم علاقه مند است اما خشونت ورزشی که عشق اول اوست باعث شده به ادبیات هم به روش خودش عشق بورزد. اما این خصوصیات همین طور بی دلیل ارائه نشده اند بلکه به موقع از آن ها استفاده خواهد شد.
نقش مهتاب هم به خوبی ایفا شده ، نقش زنی را که دلش بی قرار عشق است اما حجب و حیا مانع از ابرازش می شود، به بهترین نحو اجرا شده است.
مهتاب که پسری نوجوان دارد به بهانه ی ثبت نام او در کلاس کاراته با خشنود آشنا می شود، کلاسی که تمام مواردی که آن سال ها در باشگاه های ورزشی رعایت می شد، لحاظ شده است. مثلا ارادت قلبی سن سی و شیهان ها به سوسای اویاما که بسیار خالصانه تر از حالا بود، کاملا به تصویر کشیده شده است. آن دو وارد کنش و واکنش هایی می شوند که نه تنها حال و هوای آن دهه را بازمی تاباند بلکه یکی پس از دیگری پیش می آیند و داستان را بسیار روان پیش می برند. در این بین کارشکنی های پسر مهتاب هم دیدنی و جالب توجه است. هم کمدی است هم این که به نوعی مانع و رقیبی در راه عشق حسن و مهتاب به حساب می آید.
کمدی داستان بسیار لطیف و به جا است یعنی از مخاطبش قهقهه نمی گیرد اما به او می فهماند که با صحنه ای خنده دار مواجه است. نمونه اش وقتی است که پدر مهتاب در فضایی سنگین از خشنود می خواهد که اجازه ندهد دخترش همچنان هم مرد زندگی باشد هم زن آن، اما بلافاصله پس از ازدواج آن ها با مشکلاتی که پسر مهتاب بر سرشان می آورد، خشنود شغل و خانه و اتوموبیلش را از دست می دهد و با مهتاب به خانه ی قدیمی او بازمی گردند و مهتاب باز هم نان آور خانه می شود. هر چند که کاراکتر خشنود، شخصیتی ضعیف ندارد و به قیمت ندیده گرفتن پارامترهایی که نشان از مردانگی دارد معاش زندگی اش را تامین می کند. از نمونه ی این پارامترها سبیل اوست که برای بازی در نقشی آن را می تراشد یا او که به راحتی می تواند از خودش دفاع کند مجبور است از بدمن های قصه کتک مفصلی بخورد.
در داستان اصلی خرده پیرنگی هم وجود دارد و آن حضور مرتضی همسر سابق مهتاب است که در زندان به سر می برد و مردی به نام شاهرخ که مدام مهتاب را زیرنظر دارد و منتظر است تا ردی از مرتضی ترسو پیدا کند و در کنار هم قرار گرفتن این ها و تعاملشان با خشنود، از او کاراکتر کامل تری می سازد. شاید به نظر بیاید که حضور کاراکتر شاهرخ با بازی خوب بهرنگ علوی، لزومی ندارد اما رسیدن به نقطه ی اوج شخصیت خشنود بدون حضور شاهرخ و مرتضی میسر نمی شود.
فیلم با دقت زیاد ساخته شده و علاوه بر رعایت فیلم نامه، مسائل اجتماعی آن روزها را هم ترسیم کرده است. یکی از آن ها داشتن موبایل است که در آن دوره اگر کسی موبایل داشت تبدیل به آدمی خاص و ویژه و محترم می شد و این حال را خواهر مهتاب کاملا بازتابانده است. فیلم حاوی نکات ریزی از این دست است باعث می شود دلمان برای نوجوانیمان تنگ شود.