- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- نقد فیلم
- نگاهی به فیلم خبر خاصی نیست

نگاهی به فیلم خبر خاصی نیست
آسمونی" href="https://asemooni.com/">اختصاصی آسمونی نقد از کاملیا دانا
موضوع اشنایی و ازدواج زوج های جوان همیشه جذاب بوده است و اینکه دو دختر دم بخت که اتفاقا دخترخاله هم هستند ، رقیب عشقی هم بشوند و هر کدام بخواهند، یک مهندس جوان تحصیلکرده را از چنگ هم دربیاورند واین موضوع به اختلاف خانوادگی هم منجر شود ، قابل باور است و این که این دو دخترخاله هر یک به نوعی سرخورده هستند نیز، همینطور.اما اگر قرار است ، موضوع حول محور ، رقابت ها و جدل های این دو دختر خاله باشد ، پس باید این دو شخصیت ویژگی های شخصیتی و خاصی داشته باشند تارقابت و کشمکش انها یک داستان جذاب بیافریند. صرف اینکه اشاره بشود، "ستاره "شخصیت شاد و پرانرژی دارد ، حس شاد و پرانرژی بودن را به مخاطب القا نمی کند یا فقط به صرف نشان دادن یک نمایشگاه نقاشی و گفتن اینکه "انوشه " هنرمند است، حس هنرمندی را منتقل نمی کند. ضمن انکه حضور بازیگران قدرتمندی چون "رضا کیانیان "و رویا تیموریان" توجه مخاطب را به خود جلب می کند و موضوع اصلی داستان تحت شعاع ان ها قرار می گیرد. از طرف دیگر دو نقش کلیدی داستان ، تحت شعاع بازیگر نقش خاله با بازی " افسانه بایگان" قرار دارند که اصولا بازیگری کاریزماتیک است و همانطور که در فیلم به نوعی بر همسر، خواهر ، فرزند و خواهرزاده اش تسلط دارد، بر خود فیلم نیز اثر دارد ، حتی اگر نقشش خاکستری مایل به تیره باشد.
او در این فیلم در نقش زنی بازی می کند که قدرت طلب است و می خواهد بر همه نفوذ داشته باشد ، این شخصیت به خوبی در فیلمنامه پردازش شده و کارگردان نیز توانسته ان را به خوبی ترسیم کند، در سکانس های مختلف نحوه بر خورد این شخصیت را با همسر، فرزندان ، خواهر و خواهرزاده اش مشاهده می شود و اگر قرار بود بیننده شاهد اثر گذاری و کشمکش دو دختر خاله باشند، می بایست نقش ها پررنگ تَر نوشته می شدو تسلط و کاریزما ی انها اگر از بازیگران نسل قبلی بیشتر نبود لااقل به یک اندازه بود.در این میان انتخاب " امیر حسین ارمان" در نقش مهندس جوان تازه از فرنگ بازگشته، یکی از بهترین انتخاب ها برای این نقش است و او نیز بازی بسیار خوبی از خود ارائه داده است، توجه شما را جلب می کنم به اخرین صحنه ای که "مهندس "و "انوشه" در کافه همدیگر را می بینند، جایی که انوشه انتظار دارد ، مهندس از وی خواستگاری کند اما از او می شنود که قرار است با همسر سابقش اشتی کند، ضمن انکه غافلگیری فیلمنامه در اینجا خوب از کار درامده ، بازی زیر پوستی "ارمان "نیز فوق العاده است، مخصوصا اخرین نگاه وی که بر "انوشه "فیکس می شود، نگاهی پر از حسرت.
فیلم دیالوگ های جالبی هم دارد، به عنوان مثال زمانی که "مهندس" از "انوشه "می پرسد ، چرا دختری با تحصیلات و موقعیت وی تنهاست و او در جواب می گوید، این شهر پر از جوان هایی با این شرایط است.فیلم حرف های زیادی برای گفتن دارد، از خراب شدن روابط دوستی یا فامیلی به دلیل رقابت برای ازدواج با یک شخص خاص ، همچنین خودخواهی برخی از افراد که برای به کرسی نشاندن حرف و اهداف خود تا پای اسیب جدی رساندن و حتی مرگ همدیگر هم ایستاده اند.در این فیلم نیز مادر ستاره با وجود انکه می داند ،خواهرش حال مساعدی ندارد، بی ملاحظه با او به جر و بحث می پردازد و در صحنه اخر نیز می بینیم که می خواهد کارهای درمانی وی را پیگیری کند . امثال چنین ادم هایی در جامعه کم نیستند که هم باعث درد می شوند و هم شفا. چنین مناسبات فامیلی متاسفانه در برخی از فامیل ها دیده می شود، با چشم و همچشمی ، رقابت و حسادت ، دخالت های بی جا، متلک گویی و...به خود و اطرافیانشان صدمات اساسی وارد می کنند و این از ضعف های فرهنگی ماست.همچنین یکی دیگر از موضوعاتی که در این فیلم مطرح می شود، برخورد ناشایست برخی اقشار مرفه با زیردستان است که در صحنه های مربوط به خاله ثروتمند با خدمتکار دیده می شود و این نیز از دیگر ضعف های فرهنگی است که باید اصلاح شود.
فیلم می توانست از مانورهای دوربین بیشتری برخوردار باشد تا حس سینمایی بودن را بهتر القا کند، هرچند این فیلم در زمره فیلم های سرگرم کننده به حساب می اید اما حرف هایی هم برای گفتن دارد.