- آسمونی
- مجله اینترنتی
- سبک زندگی
- خانواده و اخلاق
- چگونه می شود اخلاق ناپسند را تهذیب کرد؟
چگونه می شود اخلاق ناپسند را تهذیب کرد؟
اما آیا واقعا نمی شود انسان از بداخلاقی و ترش رویی رهایی پیدا کرده و خود را مثل خوش اخلاق ها کند؟
گروهی از کسانی که عمر خویش به بطالت گذرانده از رسیدن به اهداف عالی انسانی قاصرند معتقدند که تغییر اخلاق و تهذیب نفس از امور محال و غیرممکن است، این گروه برای ادعای خود دو دلیل ذکر کرده اند.
1 - خلق صورت باطنی انسان است و همان طور که نمیتوان صورت ظاهری را تغییر داد تغییر صورت باطنی نیز ممکن نیست.
2 - حسن خلق با ریشه کن شدن غضب و شهوت و حب دنیا و امثال آن حاصل می شود و ریشهکن نمودن این رذائل محال و اشتغال به آن جز تضییع عمر ثمری ندارد.
زیرا مطلوب این است که انسان از حظوظ و بهره های زودگذر دنیا قطع توجه کند و این امری محال است.
این اشکال را می توان به دو گونه جواب داد:
الف: دو جواب کلی ذکر می کنیم که هر کدام از آنها برای رد دو دلیل آنها و اثبات اصل مدعی کافی است.
اول: باید به این گروهی که هیچ چیز را نمی فهمند گفت اگر اخلاق انسان تغییرناپذیر باشد، تمام سفارشات و موعظه های شرعی در این باره بیهوده است و نباید شارع مقدس تا این حد ما را به تهذیب اخلاق تشویق و ترغیب نموده باشد.
دوم: چگونه می توان تهذیب اخلاق و تغییر خود را در مورد انسان انکار کرد، در حالی که به وضوح می بینیم اخلاق حیوانات به آسانی تغییر می کند، برای نمونه ما می بینیم که شکار وحشی با تربیت و مرور زمان اهلی می شود و سگ شکاری در اثر تربیت حرص خوردن شکار را از دست می دهد و اسب چموش مطیع و رام می شود، آیا اینها تغییر اخلاق نیستند و آیا استعداد انسان برای ترقی و تکامل از حیوانات کمتر است؟
ب - اینکه به هر کدام از دو دلیل یک جواب جداگانه بدهیم.
1 - جواب دلیل اول: به طور کلی موجودات جهان بر دو گونه اند اول آنهایی که به صورت متکامل خلق شده اند و انسان همان طور که در آفرینش آنها دخالتی نداشته در تغییر و تبدیل آنها دخالتی ندارد (1) مثل آسمان و ستارگان و اعضاء بدن انسان و غیره.
دوم آنهایی که وجود ناقصی یافته و در کنار همین وجود ناقص استعداد کمال را دارا می باشند و انسان می تواند با کوشش آنها را کامل کند مثل دانه، مثلاً هسته خرما و دانه سیب با سعی انسان تبدیل به درخت خرما و درخت سیب می شوند.
و خلق و خوی انسان از همین قسم موجودات است که اگر کسی به اصلاح آن همت گمارد اصلاحپذیر و قابل کمال است.
2 - جواب دلیل دوم: انسان مکلف به ریشه کن ساختن غضب و شهوت نیست، زیرا اگر قوه شهوت خوردن یا شهوت جنسی نباشد انسان از بین رفته نسلش منقطع می شود، اگر قوه غضب از بین برود انسان هیچ گونه ضرری را از خود دفع نمی کند و در نتیجه هلاک می شود آنچه از بشر خواسته شده این است که این قوا را در حد اعتدال نگه دارد و آنها را در محدوده عقل و شرع اعمال کند، به دلیل اینکه حتی پیامبران خدا که پیشگامان جهاد با نفس هستند از غضب و شهوت خالی نبوده اند.
در قرآن مجید خداوند تعالی درباره گروهی که می خواهد آنها را ستایش کند می فرماید: « وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاس وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسنِینَ؛ و خشم خود را فرو می برند و از مردم در می گذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد»(آیه 134 سوره آل عمران) یعنی یکی از صفات آنان این است که غیظ و غضب خود را کنترل می کنند، در حالی که اگر ریشه کن کردن غرائز مطلوب بود باید می فرمود: و الفاقدین الغیظ = یعنی آنهایی که اصلاً غضب ندارند (2) و تعدیل این غرائز امری است ممکن، چنان که می بینیم گروهی موفق شده اند تا به قله رفیع تهذیب نفس نائل آیند.
طریق وصول
راه به دست آوردن اخلاق حسنه و گام زدن در وادی تهذیب این است که انسان خود را وادار به انجام کارهائی کند که ثمره و نتیجه حسن اخلاق است مثلا شخص بخیل خود را وادار به بذل و بخشش کند، و متکبر رخت تواضع پوشد و آن قدر این کار را ادامه دهد تا به صورت خلق و خوی درآید و خلق اولی خود را از دست بدهد و از انجام این کارها لذت برد، چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمود: جعلت قره عینی فی الصلاه (3).
این اعمال به مرور زمان و طولانی شدن عمر رو به ازدیاد نهاده تا اینکه در نفس انسان ثابت شوند و این همان چیزی است که پیامبران الهی به خاطرش از خدا عمر طولانی می خواستند (4).
گاهی هم اتفاق می افتد که حسن خلق با عنایت الهی به صورت یک کمال فطری در نهاد انسان وجود پیدا می کند و آن به این صورت است که کودکی با عقل کامل و خلق نیکو متولد و قوه غضب و شهوتش را در کنترل داشته باشد.
در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود: خلق نیکو هدیه ای است که خداوند تعالی به مخلوقاتش عطا می کند.
به عبارت دیگر می توان گفت: خلق و خوی نیکو در بعضی به صورت طبیعت و سرشت و در بعضی دیگر به صورت قصد و نیت تعبیه شده.
راوی می پرسد کدام یک از این دو برتر است؟ حضرت می فرماید: کسی که خلق نیکو به صورت طبیعت در او باشد، آفرینشش این گونه است برای حرکت در مسیر دیگر یا روشی غیر از آن قدرت ندارد ولی کسی که خلق نیکو به صورت قصد و نیت در او باشد، برای انجام عبادات و اطاعت خدا باید صبر بسیار داشته باشد، بنابراین، این قسم افضل و برتر است.
پی نوشتها:
1 - منظور این است که آخرین حد کمال آنها همان صورتی است که در بدو آفرینش داشته اند.
2 - در منطق اسلام خالی بودن از هیچ غریزهای کمال نیست، بلکه همان طور که گفته شد کمال این است که تمام غرائز در اختیار عقل انسان باشند، اگر آیه شریفه: اشداء علی الکفار را با آیه شریفه و الکاظمین الغیظ ضمیمه کنیم این مطلب کاملاً روشن می شود، چه اینکه در آیه اول گروهی را می ستاید که بر کفار سختگیری کرده اظهار غضب می کنند و در آیه دوم گروهی را می ستاید که غضب را کنترل می نمایند، بنابراین غضب در هر جا و برای هر چیز کمال نیست، بلکه غضب کردن جایی دارد و غضب نکردن هم جایی.