هاوايى فيلمى است با بازى اميرجعفرى و امين حيايى و …
پنجشنبه ٣ اسفند ١٤٠٢
كامليا دانا
هاوايى ، در ظاهر فيلمى است كه مى خواهد داستانگو باشد ، داستان يك قهرمان بوكس كه از وضعيت فعليش راضى نيست و با فريب يك كلاهبردار وضعيتش بدتر مى شود.
لحن فيلم هم كمدى است. اما اين فيلم نه تنها نتوانسته داستان خود را جذاب و براساس اصول داستان گويى سينمايى بيان كند بلكه در خنداندن مخاطب نيز چندان موفق نيست.
معلوم نيست صمد ( بابازى امير جعفرى ) كه ورزشكار است و سن و سالى از وى گذشته چگونه تنها با حرف و وعده و وعيد راهى ديار غربت مى شود و سرنوشت خود را به دست داوود ( امين حيايى ) مى سپارد.
همين اولين ايراد منطقى است كه مى توان به فيلم گرفت، نمى دانم چرا برخى از دست اندر كاران فيلم هاى كمدى فكر مى كنند، چون فيلم كمدى است پس اگر منطق هم نداشته باشد، مخاطبان بايد بپذيرند.
در ثانى چنين موضوع هايى ديگر كليشه شده اند و تكرار ان ها حتى براى مخاطب ساده پسند نيز جذاب نيست.
بهرحال شايد با وجود اين بى منطقى مخاطب بتواند تا قسمت هايى از فيلم را دنبال كند تا ببيند بالاخره عاقبت صمد چه مى شود و مثلا در يكى دو صحنه هم مخاطب غافلگير مى شود كه ان هم غير منطقى است .
صمد فكر مى كند ، مربى بوكس شده است اما در واقع قرار است به يك عده هنگ كونگى رقص بابا كرم درس دهد ، فقط شايد در صحنه اى كه ماكت وى در سردر يك باشگاه ورزشى قرار گرفته مخاطب رودست بخورد بعد از انكه بفهد او در ان باشگاه سرايدار است ، اما اين هم با عقل و منطق منطبق نيست.
بى منطقى و بهم ريختگى فيلم از ازدواج ديويد با طلا ( با بازى ريحانه پارسا)بيشتر مى شود و فيلم به كلى انسجام خود را از دست مى دهد.حتى فيلمبردارى در خارج و استفاده از بازيگران خارجى هم نتوانسته براى فيلم جذابيت درست كند و واقعا مخاطب متعجب مى شود اين هزينه ها براى چيست.
حتى فيلم از طبيعت ان مكان نيز بهره نبرده است ، كمترين كار اين بود كه چند نماى زيبا از طبيعت ان منطقه در فيلم ديده شود .
در همين سينماى ايران بار ها شاهد فيلم هاى كم خرجى بوديم كه چون مضامين متفاوتى داشت و فيلمنامه نسبتا محكم بود توانسته نظر مخاطب و منتقدان را به خود جلب كند.
درست است كه يكى از وظايف رسانه ها سرگرمي است ولى چنين فيلم هايى مانند هاوايى حتى سرگرم كننده هم نيست چون مخاطب امروزي توقع بيشترى از يك فيلم سرگرم كننده دارد.