
اسم های گیلانی
لیست زیر شامل 300 نام اصیل برای پسران و دختران گیلانی و مازندرانی می باشد
این لیست که گزیدهای مختصر است از نامهای گیلانی [گیلکی درستتر است. چون آقای جکتاجی مجموعهای از نامهای مازندران را گرد آوردهاند] که سه ویژگی در آنها رعایت شده است:
1- نامهای مستند و باستانی مازندران] (نام بزرگان، فرمانروایان، سرداران و...)
2- نامهایی با نمودهای طبیعی (روده، کوهه، پرندهگان، گلها و...)
3- نامهای ترکیبی (با استفاده از پسوندها و پیشوندها یا ترکیب کلمات و...) که بهترین آنها در پایین آمده است.
اسم های پسرانه گیلانی
آ-الف
آرنگ، نام کوهی در اشکورات.
ارغش (ارگاش)، اسم تاریخی، از شاهان باستانی گیلان.
اسفار، اسم تاریخی، از سرداران.
اسفان.
اسوار، اسفار
اشاکید، اسم تاریخی، از شاهان باستانی
اشتاد، اسم تاریخی.
افرا، از درختان چنگلی.
افراشته، شاعر معروف گیلکیسرا.
آلندا، اسم تاریخی، از شاهان باستانی.
امینا، امین (با تلفظ رایج در قدیم)
انوز، اسم تاریخی، از فرمانروایان گیلان.
اُوجا، از درحتان، جواب و پاسخ.
اوخان، پژواک، انعکاس صدا.
ایجگره، فریاد.
ایلشام، اسم تاریخی، از سرداران.
ب
بازان، اسم تاریخی، از سرداران.
باو ، اسم تاریخی، سلسله باوندیان مأخوذ از آن است.
باوند، اسم تاریخی، از شاهان باستانی.
بکران، از سرداران مرداویج زیاری.
بنجاسپ، از سرداران.
بُندار، از سرداران. نام شاعر معروف.
بویه، پدر موسس سلسله البویه.
پ
پادوسبان، اسم تاریخی. سلسله پادوسبانان منسوب به آن است.
پاموج، راهپیما. همپا.
پشنگ، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
پلیام (پلیم)، گیاهی که در اطراف رشت «شوند» گویند.
پوردیل، آدم با دل و جرأت.
پورگیل، اسم تاریخی، از سرداران.
ت
تالجین، اسم تاریخی، از سرداران.
تام، آرام، ساکت.
تجاسب، از فرمانروایان. سلسله تجاسپی مأخوذ از ان است.
تکیدار، اسم تاریخی، از سرداران.
توکا، پرندهای از انواع کاکلیها.
توکالی، قله کوه.
تیدا، اسم تاریخی، از سرداران.
تیرمَزَن، اسم تاریخی.
ج
جانگول، بدنی که چون گل است.
جستان، اسم تاریخی، سلسله جستانیان مأخوذ از ان است.
جوانگول، گل شاداب، جوانی که چون گل است.
جیمرو، سرخرو. آتشینرخ. [جیم در لغت یعنی جرقه و اخگر آتش.]
جیگلی، فریاد. [ژِگِله، در گویش بیهپیشی به معنی جیغ است.]
چ
چارخو، از پرندهگانی که کنار نیزار زندهگی میکنند.
چیران، اسم مکان
چیکا، پرندهای است.
خ
خُجیران، خوبها.
خورزاد، اسم تاریخی، از شاهان پادوسبانی.
خورکیا، اسم تاریخی، از شاهان کیایی.
خورگام، اسم مکان.
خوندش، پژواک، انعکاس صدا. [باید از مصدر خؤندن (خواندن) باشد. خؤندهگی: آواز]
خیلو، اسم تاریخی.
د
دابو، اسم تاریخی، سلسله دابوان یا دابویه مأخوذ از آن است.
دابویه، اسم تاریخی، پسر گاوباره از شاهان باستانی گیلان.
داتا، از شاهان باستانی، معاصر کورش کبیر.
داره، داس مخصوص درو برنج، سلاح همیشهگی دهقانان شمال.
دامون، جنگل
دردان، اسم تاریخی، از سرداران.
دُرفک، یکی از بلندترین کوههای گیلان.
دفراز، تکیهگاه.
دکیه، اسم تاریخی.
دلفک، درفک
دوباج، اسم تاریخی. از فرمانروایان گیلان.
ر
رشاموج، اسم تاریخی، از سرداران.
روخان، رودخانه.
روزمان، اسم تاریخی، از سرداران.
ز
زربین، سرو کوهی.
زرمان، اسم تاریخی، از سرداران.
زرهوا، » »
زریزاد، » »
زمانا، زمان (با تلفظ رایج در قدیم) [البته معادل گیلکی زمان، زمات یا زمِت است که هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد.]
زهار، فریاد
زیار، اسم تاریخی، نام سلسله آلزیار مأخوذ از آن است.
ژ
ژیویر، فریاد.
س
سالوک، اسم تاریخی، از فرمانروایان.
سرخاب، » »
سلیم، از پرندهگان.
سوخرا، اسم تاریخی.
سورخانی، نام رودخانهای بین گیلان و مازندران.
سوریل، اسم تاریخی، از سرداران.
سیالَک، پرسیاوشان، گیاه دارویی.
سیاهگیل، اسم تاریخی.
سیلاک، بارندهگی زیاد.
ش
شاهمیران، اسم تاریخی.
شراگیم، اسم تاریخی.
شرفشاه، شاعر عارف و گیلکیسرای قرن هشتم هجری.
شرمزن، اسم تاریخی.
شروین، اسم تاریخی.
شیراسفار، اسم تاریخی، از سرداران.
شیراسوار، ="شیراسفار.
شیردیل، شجاع با دل شیر.
شیرزیل، اسم تاریخی، قرن چهارم هجری.
شیرَج، اسم تاریخیع از سلسله کاکوان.
شیرود، نام رودی در تنکابن، اسم مکان.
شیرویه، اسم تاریخی.
ف
فاراب، اسم مکان، یکی از بلوک عمارلو.
فرخان، اسم تاریخی.
فرشوازگر، اسم تاریخی، لقب گیلبنگیلانشاه.
فولوق، یک گل آتش.
فیروزان، اسم تاریخی، از فرمانروایان گیلان.
ق
قارن، اسم تاریخی، از ملوک باستانی شمال.
قاینا، قانع، متقاعد.
قهران، اسم تاریخی.
ک
کادوس، اسم تاریخی، از اقوام باستانی گیلان.
کارکیا، اسم تاریخی، از القاب سلسله کیایی. [کی، به معنی بزرگ و فرمانروا بود، کارکیا اضافه مقلوب به معنی کارفرما است که بعدها در گیلان به جای شاه بهکار میرفته است.]
کارن، قارن.
کاسک، اسم تاریخی.
کاکو، اسم تاریخی، سلسله کاکوان یا کاکویه مأخوذ از آن است. اسم کوهی در اطراف سیاهکل.
کاکوان، اسم تاریخی، سلسله کاکوان.
کاکوشاه، اسم تاریخی.
کاکوی (کاکویه)، اسم تاریخی از سلسله کاکوان.
کاکی، اسم تاریخی، از سرداران، پدر ماکان.
کالنجار، اسم تاریخی، نام غریبشاه معروف.
کالی، از شاهان.
کالیجار، از القاب آل بویه.
کامرو، اسم تاریخی، از بزرگان قرن پنجم هجری.
کردویه، اسم تاریخی، از سرداران.
کوبار، باران کوه.
کورتکین، اسم تاریخی، از سرداران.
کورموش، » »
کوشیار، اسم تاریخی، کوشیار دیلمی، منجم معروف و صاحب آوزاه گیلانی.
کوشیج، اسم تاریخی، نام سلسله.
کوکبان، اسم تاریخی، از سرداران.
کیا، اسم تاریخی، نام سلسله کیایی مأخوذ از امیرکیا است. [رجوع کنید به کارکیا]
کیاشر، اسم تاریخی، از امرای موشایی یا کوشیج.
گ
گشتام، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
گورگیل، اسم تاریخی، پسر گیلانشاه.
گوریگیر، اسم تاریخی.
گوکیان، اسم تاریخی، از دیالمه.
گولاز، افتخار، مباهات.
گیل، قوم گیل.
گیلاک، گیلک
گیلانشاه، اسم تاریخی، از شاهان باستانی.
گیلداد، اسم تاریخی.
گیلو، گیل
گیلیده، اسم تاریخی، پدر بویه.
گیلهلو، گیل.
ل
لاهیج، نام لاهیجان مأخوذ از آن است.
لیاشیر، اسم تاریخی، از سرداران.
لیشا، اسم تاریخی، از سرداران.
لیشام، اسم تاریخی، قرن سوم هجری.
لیما، اسم کوهی در حوزه تنکابن.
لونک، اسم مکان، اسم آبشار (نیمه راه سیاهکل-دیلمان) [البته نام درست این آبشار، نه لونک فارسیشده! بلکه لونِیْ Loney میباشد]
م
ماز، نام کوهی میان گیلان و مازندران.
مازیار، اسم تاریخی، سردار معروف و ملی.
ماکان، اسم تاریخی، سردار معروف.
ماکرد، اسم تاریخی.
ماناد، اسم تاریخی، پسر جستان از سلسله جستانیان.
ماناذر، اسم تاریخی.
ماندار، اسم تاریخی، از سرداران.
مرتیا، اسم تاریخی، از سرداران.
مرداویج، اسم تاریخی، از شاهان زیاری.
مرزبان، اسم تاریخی، از شاهان باستانی گیلان [در واقع تمام مناطق گیلکنشین، چه گیلان و چه مازندران]
مشیز، اسم تاریخی، از سرداران.
موتا، از شاهان باستانی گیلان. [سردار سپاه دیلم در مواجهه با هجوم اعراب به سرزمین کاسپیه، که گرچه در آن جنگ کشته شد، اما عراب نیز موفق به فتح سرزمین گیلکان نشدند.]
ن
نسپر، از انواع پرندهگان جنگلی خوشآواز
نوبوله، ساقه جوان درخت.
نودار، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
نومود، برازنده، درخور، جلوه.
نیما، نام کوهی در شمال (یوش مازندران)، نام کوچک علی اسفندیاری (نیما یوشیج) [«نیما یوشیج» نمامی کاملا گِلِکی است. نیم، نام کوهی است در مازندران و یوش نیز نام محل تولد نیما است که با پسوند نسبت «یج» به «یوشیج» (در فارسی: اهل یوشیج) تبدیل شده است.]
نیماکه، بزرگ و ریشسفید. [نیماکه، در گویش بیهپیش، شریک و مورد تعاون نیز معنی میدهد. نیماکهگی: تعاون. شرکت.]
و
والای، تلاطم.
وردان، اسم تاریخی، از سرداران.
ورنا، نام باستانی و کهن گیلان. [در اوستا از سرزمین کاسپی بدین نام یاد شده است.]
وشمگیر، از شاهان زیاری. [صورت گیلکی اصیل این اسم وُشومگیر است. وُشوم، همان بلدرچین فارسی است. وشومگیر، پادشاه معروف آل زیار علاقه فراوانی به شکار این پرنده داشت.]
ولکین، اسم تاریخی.
ونداد، »
ونداسفان، »
وهادان، »
وَهرَز، اسم تاریخی، فاتح یمن در زمان انوشیروان.
وهسودان، از شاهان سلسله جستانی.
ه
هروسندان، اسم تاریخی، از سلسله پادوسبانان.
هزارَسف، اسم تاریخی. [شباهت زیادی با هزاراسپ (دارنده هزاراسب)، لقب ضحاک دارد]
هوسم، اسم مکان، نام قدیم رودسر.
ی
یاور، کمک و همراه در امر کشت و زرع و هر کار دیگر.
یاجین، دندانههای اره و داس.
اسم های دخترانه گیلانی
آ-آلف
آبچین، کاغذهای شفاف و بسیار نازک رنگی.
اَرسو، اشک (غم و شادی)
آکوله، از انواع برنج.
الیزه، اسم مکان، محلی در رودبار.
آمله، دختر اشتاد دیلمی که بنای شهر آمل منسوب به اوست.
آموج، آموخته، خوگرفته.
آمولای، پروانه.
انگاره، تهیه و تدارک.
ایاز، شبنم.
ب
برفانک، پرندهای از انواع سهره.
برفانو، برفانک
برفین، برفانک
بیبی، کرم ابریشم.
بینه، گیاه معطر، نعنا.
پ
پاپلی، پروانه.
پامچال، گل معروف.
پَرزَه، آهو.
پورسو، پرنور.
پیتونَک، پونه، گیاه معطر.
پیندره، گیاه دارویی، پنیرک.
ت
تاگیره، از سبزیهای صحرایی و خورشتی.
تال، از گیاهان شبیه به نیلوفر.
تاله، هوس، میل.
تایه، ابریشم تابیده.
ترمی، مه
تلایه، صبح خیلی زود.
تورنگ، قرقاول.
تونْگْ، النگو، از انواع درختان شمال.
تونگوله (تونگولی)، تلنگر.
تیتی، گل، شکوفه.
تیشین (تیشینا)، مال تو.
چ
چاپلا، کف زدن از روی شادمانی.
چرین، از پرندهگان.
چمپا، از انواع برنج، خوشبو.
چولی، چکاوک.
چیره، چهره، رخسار.
چیری، از انواع سهره.
خ
خوجیر، خوب.
خورتاو، مشرق، زمین رو به آفتاب.
خورتو، »
خورته، »
خوریسو، اسم تاریخی، خواهر امیره ساسان گسکری فرمانروای گیلان. معشوقه و همسر شرفشاه دولایی، شاعر گیلکیسرای قرن 8 ه.ق. نور و اشعه خورشید.
د
دوجین (دوجینا)، دستچین، انتخاب. [الف پایانی دوجین، به احتمال زیاد پسوند نسبت است. «ا» یکی از پسوندهای معروف نسبت در گیلکی است.]
دیلزنش، مطابق میل و دلخواه.
دیلسوج، دلسوز
دیلسوجه، »
دیلمای، زن دیلمانی.
ر
راپا، منتظر.
رافا، »
راکه، چوب نازک و قابل انعطاف، ترکه.
رمش، پرچین اطراف مزارع و باغها.
روجا، ستاره.
ز
زرج، کبک.
زرکا، از انواع مرغان آبی.
زفه، جوانه درختان.
زیبه، از پرندهگان.
س
ساره، ستاره.
سچومه، سیاهچشم.
سَلَمبار، چشمهای گوارا در اشکورات.
سوجان، سوزان.
سونه، توت وحشی.
سیتکا، مرغ مینا.
سیتی، سار.
سیده، اسم تاریخی، زن فخرالدوله بویهای و خواهر شهریاربن قارن.
سیکیه، از پرندهگان صحرایی.
سیمبر، میدان دلگشا و مصفا.
ش
شامار، ملکه، بهترین مادر.
شاناز، اسم تاریخی، شاهزاده خانمی از آلبویه.
شرویندخت، اسم تاریخی.
شوروم، مه صبحگاهی.
شوماهان، اسم تاریخی.
شیشک، ستاره پروین.
ف
فازومّا، نوعی رقص، حرکات زیبای پیش از کشتی گیلهمردی.
فرنگ، سنجاقک.
ک
کاس مار، مادر (دختر) زاغ چشم.
کاکوله، از پرندهگان.
کرماج، نوعی گل پامچال که در اطراف درفک میروید.
کیاتاج، از اسماء تاریخی.
کیشین (کیشینا)، مال که؟
کیشیم، از مرغان دریایی.
گ
گولچیره، گلچهره.
گولناز، نوعی گل، گلی که نازنین و زیباست.
گِئسه، گیسو.
گِئشه، عروس. [عروسک نیز]
گیلا، مخفف گیلان، گیل (دختر)
گیلار، از انواع مرغان دریایی.
گیلان، گیلان
گیلانتاج، تاج سر گیلان.
گیلاندخت، دختر گیلان.
گیلسو (گیلیسو)، روشنایی گیل (دختر)
گیلی، دختر گیلک.
گیلیار (گیلییار)، یار گیل، همسر گیل.
ل
لیجار، نیزار، محل رویش نی.
لیرو، گلی زردرنگ با ساقه بلند و بسیار معطر (اشکورات)
م
مارخو، دوستدار مادر، متکی به مادر.
ماسو، روشنایی ماه.
مانگهدیم، ماهرو، ماهرخ
مرجانی، گل مریم.
مرخه، دانهها و مهرههای رنگی و تزیینی.
مریمگوله، گل مریم.
منگهتاو، مهتاب.
مورجانه، جوانه.
مورواری، مروارید.
میجام، اسم تاریخی، زن ماکان (به روایت ابناسفندیار)
میجان، جان من.
میجنک، مژگان.
میجی، مژگان.
میشیم، بنفشه وحشی.
ملیجه، گنجشک.
ن
نأجه، آرزو.
نازگول، نازگل
نسا (نسو)، جنگل همیشه سایه، سمت رو به سایه. [Nasaa یا Nasum در لغت به معنی جهت جغرافیایی حنوب میباشد.]
نوشْکْ، از پرندهگان کناره مرداب و نیزار.
نیلو، اسم مکان، اشکورات.
نیناکی، مردمک چشم.
نینای، عروسک.
و
وارنبو، از گیاهان معطر و دارویی، بادرنگبویه.
وارش، باران.
واهیلا، بیقرار، بیتاب، رسوا.
وسمار، مادر (دختر) بس است. آخرین دختر باشد.
ووشه، خوشه.
وزگه، جوانه.
ه
هَرای، گریه، فغان.
هیلَک، تکمههای فلزی که زنها به پیراهن خود میدوزند.
ی
یاکند، اسم تاریخی، دختر فرخان کوچک (به روایت ابن اسفندیار)
یالمَند، تیرکمان، قوس قزح.
بسیار عالی،این فرهنگ یازده هزارساله رو باید زنده نگه داشت.گیلان مازندران قدیمی ترین ساکنان ایران امروزی رو داره،ما مگه از بقیه قومها که فقط حرف خالی دارن ،چی کم داریم
گیلانی باید اول به زبان خودش برگرده و فارسی صحبت نکنه بعد متوجه زیبا بودن این نام ها میشه.. . برای کسانی که طب فارسی حرف زدن دارن خب بعله این نام ها بی معنی و مزخرفه . ولی وقتی تاریخت رو بخونی وبدونی اونوقته که به نام گیلانی بودنت افتخار می کنی. ناریکا _ یاکند_ گیشه_ اسفار ...
عالی بود
خوب اما فاقد کاربرد
اسم من گیلانی است واصلا اسم های بالا را دوست ندارم
منم فقط اسم خودمو دوس داشتم لايك برا بچه ها گيلان
قشنگه ولی ااسمهای مازندرانی قشنگتره
من براي خواهرم كه سه ماه ديكه بدنيا مياد دنبال اسمم كمكم كنيد
در سایت جستجو کنید نام های ایرانی
من اصلا از اين جور اسما خوشم نمياد
فقط روجا و گیلدا رو دوست دارم بعضی اسما مزخرف بود
بهتر بود با دقت بیشتری تهیه و تنظیم میشد . از خیلی از اسامی معروف گیلان خبری نبود ...مثل سمام کوه معروف اشکورات
کراسوس و سورنا خیلی قشنگه.
خوبه اماتنوع معانیش کمه.
تا آنجایی که توانستیم آماده نمودیم، خوشحال خواهیم شد شما کاربران گرامی در تکمیل نمودن این بخش کمکمان کنید
ببخشید اشتب شد میخواستم بگم گیلدا
بعضی از اسامی جالب بود،
الناز جان اسمت زیباست دوستش دارم چون الناز خانوما زیبا هستن و باهوش واسم یه ایمیل بزن منتظرتم kami0121
فقط بعضی هاش بی نظیره من از اسم های گیلانی( رجا ، ساره و گیلا )رو خیلی دوست دارم اصلا اسم خودت چیه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من نیهاد کارن دانیار سام آرتان اسامی قشنگی هستش نظر شما چیه؟
اسمهای بسیار زیبایی هست. من نظر کاربران مخالف رو خوندم، خندم گرفت، انقدر که اسامی زهرا و کبری و سکینه و رقیه و از این دست رو خودشون و بچههاشون هست، به اسمهای اصیل ایرانی، عادت ندارند و واکنش نشون میدند . :)))
ایول
فکر میکنی لازمه برای ئفاع از اسم های اصیل ایرانی اسامی مقدس مذهبی رو مسخره کنی؟؟؟!!! واقعا برات متاسفم.
هنوز تو کف اسمای مزخرفش موندم.خیلی خلن کسایکه ای اسمارو واسه بچش بذاره
مسخره نام هایی هستن که فقط مد میشن. اریتا ازینا گازینا ارمیتا و ازین دست مزخرفات. افتخار میکنم به گیلانی بودنم ♥
فرهنگتو دقیقا از کجا آوردی
اسمهای واقعه بدرد نخوئ هستن
هیچم اینطورنیست بعضیهاش واقعاقشنگن