تابلو های داوینچی و رمز و رازهای های آن ها
بیشتر شخصیت های اصلی تابلو های داوینچی مربوط به زنان است که شباهتهای خاصی بین صورت زنان در بین تابلوهای داوینچی وجود دارد، نقطهی کانونی این شباهتها به طور خاصی لبها و گونههای این زنان است، حتی چشمها نیز بیشتر به صورت رو به پایین کشیده شده و نگاه بیننده را از چشم به لب هدایت میکند. با آسمونی همراه باشید تا با رمز و رازهای شخصیت های داوینچی آشنا شوید.
هنگامی که تکههای پازل را در کنار هم قرار میدهیم جرقه هایی در ذهنمان ایجاد میشود که شاید ساختار ذهنی ما را به هم بریزد. این به هم ریختن برای بعضی خوشایند و برای برخی ناخوشایند و برای بعضی دیگر بی معنی است و به سرعت به ساختار اولیه باز میگردند.
چند وقت پیش خبری مبنی بر یافتن نشانههای جدید از مونالیزای واقعی منتشر شد که بسیاری را متحیر کرد، کاوشگران محل دفن احتمالی الگوی تابلوی «لبخند ژکوند» دواینچی، موفق به کشف دخمه و راه پلهای شدند که آنها را به سمت دومین مقبره دفن شده در صومعه قرون وسطای فلورانس هدایت کرد.
در این مجال و با توجه به بحثهای مختلفی که در مورد آثار داوینچی و رمز و راز آنها شده است، میخواهیم بررسی کلی بر روی زنان تابلوهای داوینچی داشته باشیم. اگر به صورت آماری بررسی کنیم میبینیم که بیشتر شخصیتهای اصلی تابلوهای داوینچی مربوط به زنان میباشد. در این میان آن طور که به نظر آمده است شباهتهای خاصی بین صورت زنان در بین تابلوهای بعد از شام آخر داوینچی وجود دارد. نقطهی کانونی این شباهتها به طور خاصی لبها و گونههای این زنان است. حتی چشمها نیز بیشتر به صورت رو به پایین کشیده شده و نگاه بیننده را از چشم به لب هدایت میکند.
کهن الگوی «فرد رنسانسی»
لئوناردو داوینچی (15 آوریل 1452 – 2 مه 1519) از دانشمندان و هنرمندان ایتالیایی دوره رنسانس است که در رشتههای نقاشی، ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، تندیسگری، و هندسه شخصی برجسته بود.
عدهای از محققان ایتالیایی با تحقیق بر روی بازسازی اثر انگشت وی او را دارای ریشه عربی و اهل خاورمیانه برشمردهاند. داوینچی را کهنالگوی «فرد رنسانسی» دانستهاند. وی فردی بینهایت خلاق و کنجکاو بود. او نظریات خود را در یک سلسله یادداشتهایی که بالغ بر هزاران صفحه میباشند ثبت کرده است. او طرحهای مبتکرانهای را برای ساخت سلاحهایی مانند توپهای بخار، ماشینهای پرنده و ادوات زرهی ارائه کرده بود هرچند که بسیاری از آنها هرگز ساخته نشدند. وی طراح اولیه صدها اثر معماری و همچنین طرح اولیه هواپیما بهشمار میرود. یکی از طرحهای ابتکاری او لباس غواصی و زیر دریایی جنگی است. او همچنین مسلسل، تانک نظامی، ساعتی که به ساعت داوینچی معروف است، کیلومتر شمار و چیزهای دیگر را طراحی یا اختراع کرد.
لئوناردو داوینچی برای طرح های خود بوسیله خط معکوس یادداشتهایی را نوشته است که فقط آنها را در آینه میتوان خواند.
راز و رمز بحث برانگیز داوینچی
راز داوینچی (یا رمز داوینچی یا کُد داوینچی) نام رُمانی کارآگاهی و ماجرایی است از نویسندهٔ آمریکایی، دن براون که از فروش و استقبال گستردهای در سراسر جهان برخوردار بوده است. این رمان در سال 2003 بازار را تسخیر کرد و فروشش حتی از مجموعه هری پاتر نیز پیشی گرفت. تا می2006 بیش از 60 میلیون نسخه از این کتاب به فروش رسیده است و به 44 زبان (از جمله فارسی) ترجمه شده است. محبوبیت و شهرت این کتاب به جایی رسید که شرکتهای مسافرتی در سرتاسر دنیا، تورهایی ایجاد کردهاند که حول وقایع این کتاب میگردد و شرکتهایی مثل شرکت «راوینچیز» مسابقاتی با استفاده از مفاهیم کتاب ایجاد کردهاند!
همزمان، بخصوص بخاطر موضوع جنجالی کتاب، مخالفتهای بسیار مختلفی نیز با آن صورت گرفت. این کتاب شدیداً علیه کلیسای کاتولیک، واتیکان، پاپ و گروه مذهبی اپوس دئی است و از همین رو گروههای مختلف مسیحی و اسلامی علیه آن واکنش نشان دادهاند. این کتاب توسط چند مترجم به فارسی برگردانده شده است. «رمز داوینچی» یا «راز داوینچی» یا «کد داوینچی» هر سه برای ترجمه عنوان کتاب به کار رفتهاند.
ماجرای داستان حول یک تئوری خاص در مورد تاریخ مسیحیت میگردد که پیش از این کتاب نیز در موردش صحبت شده است و تاریخدانانی با آن موافقند. کتاب «خون مقدس، جام مقدس» منبع اصلی براون برای این تئوریها بوده است. طبق این تئوری عیسی مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرده است و صاحب فرزند شده است و کلیسای کاتولیک و واتیکان با اطلاع از این قضایا قصد در پنهان کردن آنها داشتهاند. در ضمن «جام مقدس» نه یک شیئی بلکه خود مریم مجدلیه است.
تئوریهای مختلف دیگری نیز در این کتاب وجود دارند؛ مثلاً این که لئوناردو داوینچی همجنسگرا بوده است و نقاشی معروف «مونالیزا» در واقع پرتره داوینچی از خودش به شکل یک زن است.
داستان کتاب در کشورهای فرانسه و بریتانیا و در بعضی اماکن مشهور این دو کشور اتفاق میافتد. (مثل موزهٔ لوور و صومعهای که به صومعه برهنه موسوم است و همچون نقاشی مشهور داوینچی از آناتومی انسان ژست گرفته و پیغامی رمزی نیز در کنارش نوشته شده است).
پنج ماه پیش از شروع داستان، واتیکان به اسقف آرینگاروسا، رهبری یک فرقة مسیحی تندرو و مبتنی بر ریاضتهای سنگین جسمانی موسوم به اپوس دئی (یعنی: کار خدا) اعلام میکند که میخواهد دست از حمایت از این فرقه بردارد و 20 میلیون یوروی اهدایی فرقه را هم پس خواهد داد. فردی موسوم به استاد که در اصل قصد تخریب وجههٔ کلیسا و اپوس دئی را دارد، به اسقف پیشنهاد میدهد در ازادی 20 میلیون، جام مقدس گمشدهٔ عیسی را در اختیارش بگذارد تا اپوس دئی قدرت و محبوبیت زیادی پیدا کند. ولی در حقیقت با استفاده از یکی از نیروهای اسقف به قتل اعضای دیر صهیون که مخالفان قدیمی کلیسا و حافظان جام مقدس هستند، میپردازد تا خودش بتواند جام را به دست بیاورد.
استاد اعظم دیر صهیون که رئیس موزه لوور است پیش از مرگ، اسرار یافتن جام را به نوه اش (سوفی) منتقل میکند و از او میخواهد از دانشمندی آمریکایی (رابرت لنگدان) که در نمادشناسی مذهبی و دیرینشناسی متبحر است کمک بخواهد. این دو با وجود تعقیب بی امان پلیس و نیروهای استاد، مرحله به مرحله به جام مقدس نزدیک میشوند و در این راه از یک تاریخ دان انگلیسی (تیبنیگ) هم کمک میگیرند که در نهایت معلوم میشود خود استاد است. نهایتا پرنسس سوفی خانواده گمشده اش را پیدا میکند و لنگدان هم جام مقدس را؛ و تازه، همدیگر را هم پیدا میکنند.
در این کتاب (به خصوص در پاورقیهای ترجمه فارسی آن) اطلاعاتی درباره خدای مؤنث، ادیان پگانی، دین یهودی و دیر صهیون وجود دارد.
رازی که داوینچی در “بانوی صخره ها” پنهان کرد
این اثر دو بار توسط کلیسا سفارش داده شد. در واقع در طرح اولیه که توسط داوینچی در سال 1486 کشیده شد تابلو توسط کلیسا به دلیل آنچه که نشانههایی از ضدیت با مسیح درآن دیده میشد رد شده است. در سالهایی که داوینچی از طرف کلیسا این سفارش را دریافت کرد به اندازه کافی به شهرت استفاده از سمبلها و نمادها در تابلوهای خویش رسیده بود، به همین دلیل بود که کلیسا با بدبینی خاصی ایرادهایی از طرح گرفت.
در تابلوی اول کودک سمت چپ که مسیح است در حال عبادت کردن به سمت یک موجود نامریی در سمت راست تابلو است جایی که مریم مقدس دست خود را گویا بر روی سر این موجود نامریی قرار داده است و زنی که در سمت راست تابلو است به نام «انجل اوریل» انگشت خود را به صورتی آورده است که گردن این روح نامریی را قطع کرده است. این صحنه ای است که کلیسا با آن مشکل داشت و داوینچی در تابلوی بعدی به قرار دادن یک صلیب در دستان مسیح و پایین آوردن دست زن سمت راست تابلو و قرار دادن هاله ای بر سر مریم مقدس این مشکل را حل کرد. اما با این وجود پس زمینه تابلو را در سیاهی فرو برد تا اعتراض خود را نشان دهد. همانطور که ادعا شده است داوینچی جزو انجمن سری اخوت بود و اهداف این انجمن به طور کامل مشخص نیست اما تا حد زیادی در تضاد با قسمت ناپاک کلیساست. در حال حاضر نقاشی اولیه در موزه «لوور» پاریس و دومی موزه ملی لندن است.
به هر حال بنا به اعتقاد نماد شناسان، متخصصان کلیسا در هر دو بار فریب خوردند و داوینچی پیام خاص خود را رساند. در واقع آنچه که داوینچی در این تابلو مخالفت خود را با آن ابراز داشته تولد عیسی از مادر باکره است. در هر دو تابلو مریم مقدس بر روی زمین مسطحی نشسته در درونی غاری که شبیه به کلیسایی از کار در میاید. غاری شبیه به کلیسا که جزییات آن از عمل طبیعی تولید مثل شبیه سازی شده است.
شخصیتهای این تابلو مریم باکره در وسط تابلو، یحیی در سمت چپ تابلو و عیسی، کودک سمت راست تابلو است و فرشته ای که در سمت راست تابلو است این نظر تقریبا در اکثر منابع آورده شده ولی عده ای کودک سمت چپ را عیسی میشناسند. نکته بعدی در تابلوی اول است و آن این است که گویا بدنی که برای فرشته تصویر شده بدن مردی است که انگشت خود را به طور خصمانه به سمت مسیح گرفته و فرشته به سوی او لبخند میزند. این حالت انگشت بی شباهت به آنچه در شام آخر میبینیم نیست. این موضوع توسط کلیسا ایراد گرفته شد و در ویرایش بعدی هم بدن مرموز حذف شده و اگر دقت کنید جهت نگاه فرشته عوض شده و دیگر لبخند نمیزند.
پنج نماد مخفی در مونالیزا
«هر آنچه که در بالاست همان است که در پایین است و هر آنچه که در پایین است همان است که در بالاست»
این جمله ای است که در میان دست نوشتههای داوینچی پیدا شده است. همچنین اگر این جمله را در کنار علاقه داوینچی به روش آیینه ای نوشتن بگذاریم احتمالا روش کار محققین برای بررسی رازهای مونالیزا توجیه پذیر میشود.
ابتدا طبق گفته داوینچی که هر آنچه که در بالاست همان است که در پایین است تابلو را سر و ته میکنیم. حالا به بررسی نمادهای مخفی لبخند ژوکوند میپردازیم.
نماد thot (نماد THoTh نماد دیگری است) نماد الههی هوش و نبوغ، اشاره به هوشمندی موجود در فضای کیهانی و طبیعت دارد.
اتحاد بین آسمان و هنر نماد اتحاد بین انسان و خدا میباشد. نماد مسیح که جلوه ای از تجلی خداوند در جسم بشری است.
اگر به تابلو نور بدهیم نماد دیگری ظاهر میشود و آن نماد «لوتوس» یا نیلوفر آبی است. نیلوفر آبی گلی است که از آبهای لجنی در مردابها شکفته میشود و نشان دهندهی تحول در ذات موجودات است. لوتوس در فرهنگ مصری نماد تولدی دوباره است و در ایران نماد صلح و شادی میباشد.
در حالتی دیگر از آینه کردن تابلوی مونالیزا به شکلی میرسیم با چشمانی که در مرکز تقارن ظاهر شده است و نماد رب النوع «هوروس Horus» میباشد، که نمادی مصری است و سری به شکل شاهین دارد و چشمان او نماد خورشید و ماه میباشد.
شکل پرنده مانند سیاهی که در مرکز تابلو ظاهر شده نماد ققنوس است. ققنوس نماد عمر جاوید و حیات دوباره میباشد و اشاره به زندگی دوباره مسیح دارد.
آخرین و مرموزترین شام داوینچی
شام آخر یکی از بحث برانگیزترین دیوارنگارههای لئوناردو داوینچی است. این اثر هنری نشانگر صحنههایی از شام آخر روزهای پایانی عمر مسیح است آنطور که انجیل به آن اشاره کردهاست. این نقاشی بر پایهٔ کتاب یوحنا، باب 13 آیهٔ 21 است آنجا که مسیح میگوید که یکی از 12 حواری اش به وی خیانت خواهد کرد. این نقاشی یکی از مشهورترین و با ارزش ترین نقاشیهای جهان است، که بر خلاف بسیاری از نقاشیهایی از این دست قابل مالکیت شخصی نیست چرا که به آسانی نمیتوان آنرا جابجا کرد.این نقاشی سراسر یک دیوار تالار مستطیل شکلی را میپوشاند که سالن غذاخوری صومعه سانتا ماریا دله گراتسیه در شهر میلان بوده است.
شاید شما هم درباره وضعیت مرموز فردی که در کنار مسیح نشسته است چیزهایی شنیده باشید. بعضیها میگویند او از حواریون نیست بلکه زنی است به نام «مریم مگدالنا» یا «مریم مجدلیه» که روایات او در داستانهای مسیحی و غیر مسیحی بسیار متغیر است اما نقطه مشترک همه آنها این است که به دست مسیح به راه راست هدایت شد.
از طرف دیگر مریم مگدالنا و مادر مسیح یعنی مریم عذرا در کارهای مسیح به نظر میرسد که دارای شباهتهای خاصی هستند و نیز هیچ گاه به صراحت نمیتوان ادعا کرد که داونیچی از شخصیتی به نام مریم مگدالنا استفاده کرده است. به نظر میرسد این شباهتها ما را به سمت موضوع خاص و آن هم «زن» بودن و به طور جزئی «مادر» و یا «الهه» بودن این شخصیت هدایت میکند.
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو شام آخر دچار مشکل بزرگی شد.
میبایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر میکرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدلهای آرمانی اش را پیدا کند. روزی دریک مراسم, تصویر کامل مسیح را در چهرة یکی از جوانان یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرحهایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود؛ اما داوینچی هنوز بری یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود…کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار میآورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند.
نقاش پس از روزها جست و جو, جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند, چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت.
گدا را که درست نمیفهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیده ام! داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟ گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز میخواندم, زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهرة عیسی بشوم! میتوان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.
یکی از آخرین تابلوهای داوینچی، تابلوی لدا و قو است. (Leda and the Swan by Leonardo. c.1505-1510) جالب ترین بخش سری تابلوهای داوینچی شاید همین جا باشد. اگر به توضیح «لدا و قو» توجه کنید متوجه میشوید. هنگامیکه در اساطیر یونان «زئوس» خدای خدایان اسیر زیبایی لدا میشود در هیبت یک قو به زمین فرود میآید و با او عشق بازی میکند. «لدا» دختر پادشاه اسپارت است.
«لدا» زن بسیار زیبایی بود و زئوس هرچه تلاش برای بدست آوردن عشق او کرد موفق نشد. زیوس خود را به شکل یک قو در آورد و این قو آنقدر زیبا بود که لدا عاشق او شد و حاصل آن، «کاستور»، «پولکس»، «هئن» (بانوی زیبای تروا) و «کلایتم نسترا» میباشد. داستان دیگر این است که این قو پسر نپتون است که توسط آشیل خفه شد و نپتون برای جاودانه نگه داشتنش او را به صورت یک قو در آورد و در آسمان جا داد.
حتما شما هم متوجه شباهت داستان لدا و مریم عذرا و همچنین مریم مگدالنا شده اید. شباهت بین صورت چهره با تابلوهای قبلی را هم در نظر بگیرید.
میتوان با نمادها و تصاویر و رازها انسانها را گیج و شگفت زده کرد. میتوان تفسیرها و تحلیلهای مختلف از هر موضوعی داشت. میشود ناخودآگاه به سمت حقیقت یا جهل رفت. اما همیشه باید بدانیم که تمام سرگیجههای فلسفی و رازهای نهفته چیزی جز علم نیست. ساحره و جادوگری که با ترفندهای خود و پیش گوییهای خود ما را شگفت زده میکند مسلما چیزی از ماورا نمیداند و فرستاده الهی نیست بلکه فردی دانشمندتر نسبت به زمان خود است و یا شاید علم را از جایی، مثلا کتابی، یافته و برای فریب مردمان به کار میگیرد. علمیکه شاید خود هم آن را درک نکند به همین سبب در دخمه تاریک خود پنهان می ماند.
داوینچی که یهودی بود آخرزمان وظهورحضرت مهدی و....خبر داشته و اونارو به نوعی درتابلوهاش نشون داه و.....ما که مسلمانیم و...خبرنداریم وحتی حاضربه تحقیق هم نیستیم....جرا؟؟!! زیرا!!!!!
اوجوبه ای بود واسه خودش من کلا از ادمایی که تو دارنو چیزای مخفیشونو به صورت اشکر به نمایش میزارنو مغز کسی قدره درکشو نداره خیلی خوشم میاد یه نوع حسه غرور داره از نقاشی هاش خوشم میاد