- آسمونی
- مجله اینترنتی
- فیلم و سینما
- فیلم ایرانی
- معرفی فیلم دونده به کارگردانی امیر نادری + ناگفته های او در جشنواره جهانی فجر

معرفی فیلم دونده به کارگردانی امیر نادری + ناگفته های او در جشنواره جهانی فجر
دونده فیلمی ایرانی بهکارگردانی امیر نادری و محصول سال 1363 است. برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد فیلم دونده این بخش آسمونی" href="http://asemooni.com">آسمونی را تا پایان مطالعه نمایید چرا که به معرفی فیلم دونده و بازیگران و داستان آن می پردازیم.
معرفی فیلم دونده به کارگردانی امیر نادری + ناگفته های او در جشنواره جهانی فجر
آسمونی : دونده اولین فیلم ایرانیِ ساختهشده پس از انقلاب 1357 است که توانست توجه جهانیان را به سینمای ایران جلب کند.
خلاصهی داستان فیلم دونده
امیرو نوجوان تنهایی است که رؤیایش سفر به آن سوی خلیج فارس و آزادی است. او بطریهای خالی، قوطی و چیزهایی از این دست را از میان زبالهها جمع میکند و میفروشد و با واکسزدن کفش خارجیهای مقیم آبادان روزگار میگذراند. امیرو کمکم به کلاس درس شبانه میرود و الفبا را یاد میگیرد...
عوامل فیلم دونده
- فیلمنامه: بهروز غریبپور و امیر نادری
- بازیگران: مجید نیرومند، موسی ترکیزاده، علیرضا غلامزاده، علی پاسدارزاده، شیرزاد بشکال
- تدوین: بهرام بیضایی
- عکس: مانی پتگر
- تهیهکننده: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
- تاریخ اکران: 1364
- زمان: 94 دقیقه
جوایز فیلم دونده
- برندهی جایزهی بالن طلایی جشنوارهی سهقارهی نانت 1985
- برندهی جایزهی ویژهی جشنوارهی بینالمللی فیلم سنگاپور 1985
- برندهی جایزهی ویژهی هیئتداوران جشنوارهی بینالمللی فیلم کودکان سینه جونیور 2000
ناگفته های امیر نادری در جشنواره جهانی فجر
از اواسطِ ساختنِ تنگسیر شروع شد و پس از آن شدت گرفت. آن گرایش حتی مقداری در تنگسیر هم بود اما به دلیلِ نوع کار (سینمای قصهگو، اقتباس از یک داستانِ مشهور، فیلمِ پر خرج، حضورِ بازیگرِ معروف و دلواپسیِ تهیهکننده و گیشه) نتوانست نمود پیدا کند. پس از آن احساس کردم باید تکلیفم را با خودم روشن کنم. یک راه این بود که فیلمساز حرفهای سینمای تجاری شوم، اما خیلی زود دریافتم که این راهِ من نیست. در «سازدهنی» به مقدارِ بسیار کمی از آنچه که میخواستم رسیدم؛ چون آن را بلافاصله بعد از تنگسیر ساختم و هنوز کند و کاوِ ذهنی من به یافتههای که در پیاش بودم، نینجامیده بود. به همین دلیل دیرتر سراغِ «انتظار» رفتم، فیلمی که در واقع نخستین تجربهام در کارِ ضد قصه و کم دیالوگ بود که بیشتر زبانِ تصویر، و صدای صحنه فیلم را پیش میبرد. (…)
در این میان چند نفر بودند که مرا تکان دادند و به خود آوردند. یکی از آنها آنتونیونی بود که وقتی کشفش کردم، خیلی روی او متمرکز شدم. این موضوع برمیگردد به سالِ 52 که فیلمِ «ماجرا» او را دیدم. نزدیکی فوقالعاده جالبی به این فیلم احساس میکردم. من یک عکاس حرفهای بودم، نقاشی هم میکنم. در آنتونیونی نکتهای وجود داشت که قبلاً در نقاشی هم دیده بودم (نه اینکه بگویم کشف کردم، چون قبل از من صدها نفر به آن رسیده بودند) و آن حضورِ نقاشی امپرسیونیسم در آثارش بود؛ نقاشیِ بزرگانی مانند ونگوک، گوگن، سزان، ماتیس و مونه، که اثر غریبی بر من میگذاشتند. واقعگرایی رامبراند و روبنس و نقاشیهای مجلسی مرا جلب نمیکرد. نقاشی امپرسیونیسم نیز عامل دیگری بود که به من میگفت جایم در کجاست.»