
نقد فیلم تنهای تنهای تنها
کارگردان : احسان عبدی پور
تهیهکننده : ادریس عبدی پور
بازیگران : آرمان هوانسیان، ابراهیم تمهید، عباس جوادی، میثم فرهومند
خلاصه داستان:
پسری در روستای اطراف نیروگاه اتمی بوشهر با پسر روسی از خانواده مهندسهای نیروگاه دوست میشود، شرایط جهانی روز به روز و دقیقه به دقیقه دوستی آنها را تهدید و دستخوش تغییر میکند.
همه چیز دستبهدست هم داده، تا فیلم را به موفقیت برساند، فیلمنامه خوب، کارگردانی قوی، بازیهای دلنشین، و صدا و تصویر قابل قبول. «عبدی پور» میخواهد از زبان «رنجرو» و «الگ»، با لهجه بوشهری و به زبان روسی، بگوید: “آی آدمها! شما را به خدا، به ما، و به دوستیهای ما رحم کنید”. این فیلم میخواهد از زبان دو پسربچه خطاب به قدرتهای جهانی بگوید، که جنگ چیز وحشتناکی است و شما، حق ندارید بر روی مبلهای راحتی اتاقهای خود در آن سر دنیا لم بدهید، و برای به راه انداختن جنگ در یک سوی دیگر دنیا تصمیم بگیرید، و انصاف باید داد که، او این حرف را ساده، بیتکلف و جز در بخشی کوتاه در پایان فیلم، به دور از شعارزدگی گفته است.
کارگردان قصد دارد به مخاطب نشان بدهد که دوستی و عشق، مرز و جغرافیا نمیشناسد، و ربطی به اینجایی یا آنجایی بودن ندارد. «رنجر» و «الگ» را دوست دارد و اصلاً نمیفهمد «کمونیست» یعنی چه، و وقتی که مادرش بر اثر القائات برادرشوهرش ـ که از مهندسان روس نیروگاه زخم خورده استـ از «رنجرو» میپرسد: «راستشو بگو، تو کمونیست شدی؟» «رنجرو» با سادگی معصومانهای میگوید: «نمیدونم، فقط میدونم پشت سرم یه خرده سفت شده» و مادر برای آنکه مطمئن شود پسرکش کمونیست نشده، شروع به سؤال و جواب میکند: «بگو ببینم بعد از اینکه ما مردیم، مارو کجا میبرن؟» و «رنجرو» پاسخ میدهد: «نمیدونم، ولی مطمئنم تو رو میبرن بهشت». مادر ادامه میدهد: «پیامبر ما کیه؟» و وقتی «رنجرو» پاسخ میدهد: «حضرت محمد(ص)» و طنین دلربای صلوات بر محمد و آل محمد را بر زبان ها جاری میسازد. مادر خیالش راحت میشود و خدا را شکر میکند.
تنهای تنهای تنها
رنجرو تا آخر هم نمیفهمد کمونیست یعنی چه و تحریم یکجانبه یعنی چه و… . آنچه او میفهمد، این است که الگ را، که تنهای تنها است و مادرش پس از غرق شدن دخترش دچار اختلال روانی شده و به بیمارستان روانی رفته است، دوست دارد. او نمیفهمد که چرا یک عده باید بتوانند تکلیف همه چیز ـاز جمله رابطهی آنهاـ را تعیین کنند. اینجا است که، فیلم همراهی مخاطب را برمیانگیزد و تماشاگر دوست دارد به او بگوید: «رنجرو، تو تنها نیستی؛ ما هم مثل تو میاندیشیم» بازیهای فیلم «تنهای تنهای تنها» در حد بسیار خوبی است و به همین علت نه تنها لهجهی بوشهری رنجرو، که حتی زبان روسی الگ هم مانع برقراری ارتباط بین بیننده و فیلم نمیشود. سادگی جنوبی رنجرو و گریههای صادقانه الگ، حتی در آنجا که دیالوگهای روسی زیرنویس نمیشوند، پیام را به مخاطب میرساند.
کارگردان همچنین با زیرکی تمام و بیآنکه گرفتار کلیشه و شعار شود، فقر و مشکلات مردم بوشهر را به تصویر میکشد. رنجرو بالن تحقیقاتی نیروگاه اتمی را بشقاب پرنده میانگارد و کمی هم از تخیل خود کمک میگیرد تا لاکپشت را همان موجود فضایی بپندارد، که پس از دیدن رنجرو تغییر قیافه داده است. الگ هم به کمک او میآید و میگوید: «دوستان این موجود فضایی، چند روز دیگر به دنبال او خواهند آمد. اگر تا آن زمان او را سالم نگه داریم، آنها هدیهی بزرگی به ما خواهند داد» و هدیهای که رنجرو میخواهد، فقط و فقط یک آفتابه طلا است، تا پدرش با فروش آن بتواند جهیزیهای برای دخترش ـکه چند سال است نامزد کرده استـ فراهم کند. گرچه این بوشهری رفیقدوست، در ادامه از این آرزو هم دست میکشد و تصمیم میگیرد، که اگر فضاییها آمدند، فقط آرزوی الگ را از آنها بخواهد؛ الگ دلش میخواهد مادرش به خانه برگردد و شبها پیش از رفتن و بستن در اتاق پسرش، به او شب به خیر بگوید.
«عبدی پور» با مهارت تمام از بازیگران بومیاش بازی گرفته، و فضاهایی ساخته که به نظر خیلی واقعی میآیند. او از طنز هم بهخوبی و فراوانی بهره گرفته، و تماشاگر بارها و بارها در طول تماشای فیلم، صدایش را به خنده بلند میکند. البته هر جا هم که اقتضا کند، کارگردان بلد است اشک تماشاگر را نیز دربیاورد.
«تنهای تنهای تنها» را نباید یک تله فیلم سفارشی دانست؛ این فیلم تقریباً هیچیک از عیبهای فیلمهای تلویزیونی و سفارشی را ندارد؛ بلکه آن را باید در شمار فیلمهای خلاقانه مستقلی بهشمار آورد، که بیش از امکانات سختافزاری، به نیرومندی نرمافزاریِ ذهن کارگردان متکی بوده است.
«تنهای تنهای تنها» را باید دید، و بیش از یکبار هم باید دید. میتوان گفت که «عبدی پور» بهخوبی از عهدهی نخستین کار بلندش برآمده و اگر بتواند با همین قوت به کار خود ادامه دهد، به احتمال زیاد در آینده او را در قامت یک کارگردان خلاق و موفق خواهیم دید.
امروز و پس از تماشای فیلم، دستهای فراوانی در تأیید و تشویق «عبدی پور» بههم خوردند. برخی از تماشاگران بر این باور بودند که، کارگردان با این فیلم میتواند موفقیتهای زیادی در جشنوارههای بینالمللی کسب کند، او کارگردان «سینمای صلح» است.
تقریبا مشابه این داستان در دوران نوجوانی برای من اتفاق افتاده بود. حداقل ۸۰ درصد فیلم برای من بیشتر از اینکه فیلم باشه یاد اوری خاطره بود!