درباره علی پروین واقعیت ها و افسانه های زیادی وجود دارد. با هم بخشی از واقعیتها و افسانه ها را مرور می کنیم.
سرفصل های این مطلب:
هرچند در روزها و هفته های آخر ماجرای هوادار روشندلی که پس از مسابقه پرسپولیس با فریاد : علی پروین؛ مادر....برو! چنان شهرتی پیدا کرد که حتی تماشاگران بازی تیم ملی در استادیوم آزادی خوشمزگی شان گل کرد و بارها و بارها همین شعار را سر دادند! ولی علی پروین در سالهای اخیر خود بهانه را به دست فوتبالی ها داد تا هربار بیشتر از قبل علیه او موضع بگیرند.

پروین بابت یک فحش به مامان نصرت چنان برآشفته شد که مدتی مصاحبه نکرد اما خود او سالهای سال بوقچی هایی داشت که فحشها را با هماهنگی او در استادیوم آزادی سر می دادند و فدایی پروین بودند. در آن سالها فحاشی به مادر رقبا کار بدی نبود اما انگار جنس خون مامان نصرت با سایرین فرق داشت که این قدر به پروین برخورد!

در کارنامه سیاسی علی پروین در سالهای اخیر حمایت از همه نوع شخص سیاسی دیده می شود؛ او حتی این توانایی را دارد که همزمان از اصلاح طلبان و اصولگرایان حمایت کند! می توان ویدئوهای فراوانی یافت که پروین در آنها از ابراهیم رئیسی، قالیباف، کیومرث هاشمی و دهها نفر دیگر برای کاندید شدن در انتخابات مختلف حمایت می کند. تاجایی که چند سال قبل در فضای مجازی از علی پروین با عنوان روسپی سیاسی نام برده شد. دلیل این امر هم مشخص است.
سوابق اقتصادی پروین و پسرش محمد چنان سیاه است که او ناچار است تن به هر کاری بدهد تا مبادا ثروت بادآورده سالهای اخیر این خانواده به باد برود. آخرین هنرنمایی این خانواده اختلاس محمد پروین پسری علی آقا! بود که از آنجایی که پسر پروین بود، هرگز کارش به زندان و....کشیده نشد.

محمد پنجعلی کاپیتان پرسپولیس دل پرخونی از پروین دارد و هر بار با بهانه و بی بهانه در مصاحبه هایش از دهه 60 می گوید:
در هر سفر به شهرستان می دیدیم یک گونی پول از طرف هواداران برای تیم جمع می شود. بعد از بازی اثری از آن پول نمی دیدیم ولی دوستان هر روز ماشین عوض می کردند!
نادرمحمدخانی هم چندی قبل در مصاحبه با شبکه ای فارسی زبان در انگلیس گفت:
آقای پروین نگذار دهانم باز شود و ماجرای یخچال ها را بگویم که چکارشان کردی!
این ها مشتی است از خروارها واقعیت درباره علی آقا!
نمونه ای از هنرنمایی پروین در دوران حضورش در پرسپولیس به سال 1384 برمی گردد. پروین در آن دوران می گفت مدیرفنی یعنی کشک! اما خودش حاضر شد مدیر فنی پرسپولیس شود زیرا به هر قیمتی می خواست در پرسپولیس باشد و در روزگاری که راینز زوبل آلمانی سرمربی پرسپولیس بود، او تنها یک راهکار برای نفوذ در تیم داشت. این که آرش فرزین داماد خود را به عنوان مترجم به پرسپولیس قالب کند! دامادی که یک سانسورچی سرخود بود و حرفهای سرمربی آلمان را آن طور که خودش می خواست ترجمه می کرد! یک سال بعد معلوم شد با نرخ دلار هزار تومانی آن روز، مترجم باشگاه 120 میلیون تومان از پرسپولیس طلب دارد؛ مشخص نشد که کل قرارداد چقدر بوده که فقط میزان طلب فرزین این قدر بوده؟
کمتر از دو دهه بعد که فرزین از دختر پروین طلاق گرفت، در مصاحبه ای گفت:
پدرم گفته بود اگر با این خانواده وصلت کنی خیر نمی بینی و من حرف پدرم را گوش نکردم و خیر از زندگی ندیدم.
فرزین می گفت:
زمانی که پدرم برای پرسپولیس آدم پولسازی بود، از نظر پروین مرد خوبی به شمار می رفت ولی بعد از انقلاب پروین می گفت من به پسر مطرب جماعت دختر نمی دهم. پدرم از نظر او شده بود مطرب!
باقی مطالبی که در زیر می بینید همگی از افسانه هایی است که توسط نویسندگانی چون م.ح. و م.ک سالهاست در رسانه های مختلف منتشر می شوند. م. ح. یک پرسپولیسی دو آتشه است و برای حمایت از تیم خود هر دروغی را تبدیل به داستانی حماسی می کند. این ها را بخوانید ولی جدی نگیرید!
بازار تهران یکی از قدیمیترین محلههایتهران میباشد و علی پروین در یکی از کوچههایهمین بازار قدیمی به دنیا آمده است. کوچهایکه علی پروین در آن چشم به دنیا گشود، «غریبان» نامداشت. البته او در این محل حضور چندانینداشت و به خاطر شغل پدر، اعضای خانوادهاشمحل زندگی را بارها تغییر دادند که آخرین محلدر دوران کم سن سالی علی پروین، محله «دولاب»بود.
علی پروین فرزند ششم خانواده 10 نفری«حاج احمد» به شمار میرفت، اما از نظرخصوصیاتی که داشت، تبدیل به چهره اولخانواده شد. سوم تیرماه سال 1325 روزی بودکه ملی پوش آینده فوتبال ایران; علی پروین چشم به جهانگشود. هر افتخاری که از ذهن شما بگذرد، او بهآن دست یافته است. البته تواناییهای علی پروین فقط بههمین افتخارات ورزشی ختم نمیشود; بلکه ویصاحب خصوصیاتی بوده و هست، که او را ازدیگران متمایز میکند.
در چشم او خیره شدن ودروغ گفتن محال است; چون با لبخند میگوید:«بی خیال».
با دوچرخه خود از دور پیدایش میشود.چشمان سبز او باعث شده تا به او «علی زاغی»بگویند. بچههای محل با دیدن دوچرخه سواریاو در جامیخکوب میشوند. همه اهل محل باچشمان باز و البته دهان بازتر، نظاره گر هنرنماییکودکی 10 ساله هستند. او با دوچرخهاشلبجوی آبی، که عمیق به نظر میرسد، مثل یکبندباز به جلو میراند و آنقدر روی کارش تمرکزدارد که متوجه اطراف نیست. کافی است چرخجلو درون جوی بیفتد فرمان دوچرخه،دندانهای جلوی علی زاغی 10 ساله را بهشکمش بفرستد; یعنی همان بلایی سرش بیاید کهسربرخی از بچههای محل آمد، اما کسی شکستخوردن او را ندیده است.
این بود سرآغازی برمعروفیت علی پروین قصهما. بزرگترهای محل هرگز او را نصیحتنمیکردند; چرا که معتقد بودند «این بچه انرژیفوق العادهای دارد، نگاهش نافذ است و تا کاریرا بلد نباشد، دست به انجام آن نمیزند».
هیچکس نمیتواند ادعا کند این پسر 10 ساله،که بعدها به اسطوره فوتبال ایران و البته یکی از 3نفر اول تاریخ ورزش تبدیل شد، الگویی داشتهاست. خود علی پروین نیز چنین حرفی را تایید میکندو از الگویی فنی، ورزشی سخن به میان نمیآورد.آری الگوی او خودش بود. جالب این که حتیبچههای بزرگتر از علی پروین، در محل دولاب تهران،پروین را الگوی خود میدانستند.
هرکجا پامیگذاشت، دور و برش شلوغ میشد. البته کسیاین کوچولوی خوشبخت را روزها در محلنمیدید. صبح زود سرکار میرفت و غروب بهخانه برمیگشت. وقتی خدا بیامرز احمد پروین،(پدر علی پروین) او را برای یاد گرفتن یک حرفهپیش دوست طلاسازش برد، تنها چند هفته ازسرکار رفتن فرزندش نمیگذشت که استادکاراندیگر، به فکر تصاحب این شاگرد زرنگ افتادند.
نشاندن نگین روی انگشتر، یکی از مراحلسخت حرفهای است که علی پروین آن را بهعنوان شغل خود انتخاب کرده بود. همانطور کهخواندید او در این حرفه خیلی زود به یکاستادکار تبدیل شد و علت اصلی این امر هم،نلرزیدن دست وی بود. پروین با چنان دقتینگین را روی انگشتر مینشاند که تعجب استادش رابرمیانگیخت. علی پروین برای کار حتی از ذرهبین هماستفاده نمیکرد; چون چشمانش به حد کافیتیزبین بود.
با هر یک از دوستان آن روزهای علی پروین که همکلام شوید، به این نتیجه میرسید که علی پروین استعداد بالایی در یادگیری داشته است. به قولمعروف ذهنش همه آنچه را که استاد میگفت،بدون پس و پیش شدن حتی یک «واو» بایگانیمیکرد. به قول دوستانش نیز، علی زاغی اگرادامه تحصیل میداد، به طور حتم به یکی ازمردان درجه یک ایران تبدیل میشد اما چونآن زمان درس و مشق اهمیت این روزها رانداشت و بیشتر مردم به خاطر مشکلات اقتصادیبه دنبال بیرون کشیدن گلیم خود از آب بودند،پروین نیز کار و کاسبی را از سن پایین شروع کرد.
البته فراموش نکنید که حاج احمد پروین مردثروتمندی بود و علی احتیاجی به کارکردن، آنهم در سن پایین نداشت، اما در آن زمان چنینرسم بود که بچهها، به ویژه پسران، از سن پاییندنبال یاد گرفتن حرفهای میرفتند، تا در آیندهگرفتار مشکلات اقتصادی نشوند; به همین دلیلعلی پروین خیلی زود از درس و مدرسه جدا شدو این در حالی اتفاق افتاد که او به خاطر هوشسرشارش تعجب معلمان خود را نیز برانگیخته بود.
اولین بار که با توپ فوتبال آشنا شد، انگار نیمهگمشده خود را یافته بود. وقتی 4 یا 5 ساله بود،قبل از اینکه با توپ بازی کند، به آن خیره میشدو مدت زمان زیادی آن را نگاه میکرد. با یکتوپ میتوانست از کله سحر تا اذان ظهر بازیکند. در ضمن او از همان دوران کودکی کاپیتانبچههای محل بود و کسی اصلا به خود اجازهنمیداد در جایی که علی زاغی حضور داشت،حرف از کاپیتانی بزند.
البته او خود هرگز ادعایکاپیتانی نمیکرد، اما خداوند به او نیرویی دادهبود که همه را به سوی خود جذب میکرد و البتهتواناییهایش نیز سرشار بود; چنانچه همان طورکه میدانید او بعدها کاپیتان بیجانشین سالهایپرافتخار پرسپولیس و تیم ملی شد.
علی پروین، انگار کاپیتان به دنیا آمده بود و روز خداحافظی از فوتبال نیز به همه ثابت کرد کهفوتبال ایران دیگر کاپیتانی مانند او به چشمنخواهد دید. او برای آخرین بار بازوبند کاپیتانیرا در بازی پرسپولیس، دارایی در سال 1366(27 تیرماه) به بازو بست.
بعد از رفتن علی پروین، پرسپولیس، دیگر همچون او رابه خود ندید و البته فوتبال ایران نیز برای همیشهاز ستارهای در حد و اندازههای علی پروینمحروم شد.
برگ کوچکی از خاطرات پروین
-علی پروین مانند هر فوتبالیستی مسیرهای ترقی راطی کرد و از «کیان» به تیم ملی رسید. در این تیمزیر نظر «منصور امیر آصفی» کار میکرد که به تیمملی دعوت شد. در سال 46; زمانی که بازیحساسی با تیم «شهربانی» داشت، توسط«رایکوف» به تیم ملی جوانان دعوت شد. آنزمان ناصر حجازی و ناصر عبداللهی هم ازهمبازیان او بودند.
-علی پروین سپس از کیان به «پیمان» رفت، اما پیمان نیزپس از مدتی منحل شد. او میگوید: یک روز درخانه نشسته بودیم که همایون بهزادی و دکتربرومند به سراغم آمدند و به خاطر آنها باپرسپولیس قرارداد امضا کردم.
-علی الهی اولین مربی علی پروین بود که به خاطررفاقت با برادر بزرگتر پروین (عباس) خواست کهپروین در تیم «عارف» بازی کند. او آن زمان 15سال بیشتر نداشت.
-علی پروین میگوید: بهترین بازی عمرم بااسترالیا در پیکارهای مقدماتی جام جهانی1978 بود که در ورزشگاه آزادی برگزار شد وبازی، با پاس گل من (1 بر صفر) به سود ما تمام شد.
-علی پروین در مدت بازیاش هیچ الگوی خاصیبرای خود در نظر نگرفته بود. زمانی که نوجوانبود، هیچ وقت نمیگفت دوست دارم فلانی شومیا... او میگفت: میخواهم خودم باشم; علیپروین.
-زمانی بود که تیم «کریستال پالاس» انگلیسخواهان علی پروین بود و مبلغ پیشنهادی آن زمان برایشماره 7 ایران، 500 هزار دلار بود. پدرشموافقت خود را اعلام کرد که علی پروین به انگلیسبرود، اما مادر گفت: «تو هنوز بچهای، آنجا دیوانهمیشوی، نمیتوانی دوام بیاوری... در غربتروحیهات به هم میریزد و...» این شد که او ازرفتن به انگلیس منصرف شد.
-اولین اخراج علی پروین مربوط به زمانی استکه در بازیهای محلی در خیابان عارف بازیمیکرد. او در یک مسابقه حساس با تیم عارف بهمصاف تیم پیمان رفت. قضاوت این دیدار همبرعهده رضا غیاثی بود. او فکر کرد چون رضاغیاثی بچه محل اوست، با خشونت او مدارامیکند، اما زمانی که اولین حرکت خشن را انجامداد، توسط رفیق و هم محلیاش (رضا غیاثی) ازمیدان اخراج شد.
دیدگاه کاربران (0 نظر)