نگاهی به فیلم : باز هم سیب داری؟
تهیه کننده : حمیدرضا آشتیانیپور
فیلمنامه نویس : بایرام فضلی
بازیگران :ذبیح افشار، لیلا موسوی، علی یعقوبی، احمدرضا اکبری، مریم بوبانی، احمد نقده
بایرام فضلی متولد 1347 آذربایجان،فارغالتحصیل رشته سینما از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنراست. فضلی بیشتر به عنوان فیلمبردار در سینمای ایران فعالیت میکند. او تاکنون بیش از 130 فیلم کوتاه و بلند و مستند رافیلمبرداری کردهاست از جمله فیلمهای «تهران انار ندارد»، «خواب تلخ»، «تنها دوبار زندگی میکنیم»، «ماندو»، «خانه مادریم مرداب»، «زندگی در مه»، «گردنبند»،«شاید یک معجزه»، «از تهران تا بهشت»و «شرفناز». او جوایز منعددی هم برای فیلمبرداری این آثار دریافت کرده است.
بازهم سیب داری، اولین فیلم بلندی است که بایرام فضلی کارگردانی کرده است.
از همان لحظات اولیهای که طرحهای خام، بینظم و مغشوش را در ذهنم پرورش میدادم، تلاشم بر غیرعادی و غیرواقعی کردن فضای فیلم بود.یک فضای بیزمان و مکان که در نهایت به یک سری متافور و فرامتن منجر میشود.
تصورم بر این است که وقتی در یک اثر هنری همه چیز بیزمان و مکان و غیر واقعی ارائه میشود، محتوای آن اثر هنری به راحتی تنه میزند، به فرامتن و مفاهیم نشانهای. بنابر این در فیلمنامه این فیلم تمام تلاشم بر این بود که از غیر واقعی و بیزمان و مکان بودن فضاها به یک سری مفاهیم ورای خط روایی داستان برسم.
با اینکه داستان در یک فضای به ظاهر رئال و واقعی اتفاق میافتد ولی در کل داستان و حتی در طراحی دکوپاژ اصرار بر این بود که از یک فضای رئال به یک نوع فضاسازی نامتعارف و سوررئال برسم. یک گروتسک بین خشونت و طنز یا گروتسک بین ترس و طنز.
ساختار دراماتیک در طول فیلم گسترش نیافته و یک ساختار اپیزودیک در فیلمنامه طراحی شده که در نگاه اول ضعف آن به شمار میرود ولی قصد بر این بود که این ساختار اپیزودیک در یک بستر خطی پیش برود و درام در یک لایه منحصر در هر بخش یا اپیزود یا به عبارت ملموستر در هر آبادی موجود در فیلم کامل و دارای آغاز و پایان باشد. شخصیت فیلم هر بار به یک آبادی وارد میشود و بعد از ماجراهایی که در آن آبادی بهوجود میآورد از آنجا میرود و به آبادی دیگر میرسد.
بهجای ساختار کلاسیک مرسوم در فیلمنامه نویسی، تلاشم بر این بود که ساختار شرقی و شکل روایت قصههای مادربزرگ را در یک فیلمنامه تجربه کنم، مانند قصههای هزار و یک شب که شهرزاد قصهگو هر شب یک قصه برای حاکم تعریف میکند و آن قصه در جای خود کامل و دراماتیک هست، هرچند درطول روایت این اثر ادبی خطر کشته شدن به دست حاکم، شهرزاد را تهدید میکند.
سعی کردهام در این فیلمنامه دنیایی ابلهانه ترسیم کنم که مردمانش به شکلی ویژه زندگی میکنند. این ویژگی از یک پسزمینه فولکلوریک سرچشمه میگیرد ولی کاربرد خود را در دنیای امروز پیدا میکند و خود بهخود فضای نمادینی بعوجود میآورد که از واقعیتهای امروزین جوامع پیشرفت نکرده، یا از سیر تحول یک انقلاب در یک کشور جهان سومی – که هر از چندی در یک چرخه متسلسل بهوقوع میپیوندد – اخذ شده.
این نوع فیلمنامهها را میتوان به علت شکل روایت خطیشان در رده فیلمنامههای جادهای قرار داد که در آن موقعیت محوری نقشی اساسی دارد.
فیلمنامه را بیزمان و مکان طراحی کردم تا دستم برای تصویرسازی و ایجاد جلوههای بصری باز باشد .این بیزمان و مکانی به ما این امکان را میداد که گذشته ، حال و آینده را در هم ادغام کنیم و به فرمی نشانهساز و نمادین برسیم. هر چند خلق دنیایی جدید و فضایی خاص به راحتی مقدور نیست.
به نظر من در لایه های زیرین این فیلم نقد هایی به ج.ا و سپاه پاسداران و مسئولان کشور جنگ ایران عراق و فرار مغز ها و ... با زبانی الکن وجود دارد که بایرام فضلی هر چند ناقص ولی سعی دارد بیان کند ... جدای از اینکه محتوای این نقد ها چیست ، کارگردان سعی دارد در دیوانگی حرف بزند .
دانلود