شعر "کُردی بپوش, چارقد و شال را ببند"
کُردی بپوش, چارقد و شال را ببند
روبند را کنار بزن, یک دهن بخند !
چوبی بگیر, قلب مرا دستمال کن
تا دختران دهکده هم عاشق ات شوند
زیبا برقص, تا بتکانی دل مرا
تن لرزه هات مثل غزل از بر من اند
خود را بپوش چشم چران هاچه دزدکی
با چشم های هیز تماشات می کنند
این بادهای هرزه که از راه میرسند
گل های روسری تورا می پراکنند .
نویسنده :علی قهرمانی
یک نکته کوچولو : آسمونی ندیدم که آفتاب و مهتاب و ستاره هاش پیدا نیس . اما عزیزان با مطالبشون میشن برای شما آسمونی محترم : یه عالم ستاره , آفتاب و مهتاب . مرسی شب خوش گرسنه ام شما چی ؟
پس جناب قهرمانی از رقص و وزش باد شکر کن که نگاری به این گونه قلبتان را لرزانده و غزل که نه اما سراینده گر از شما نشان داد. به برکت این همه شکر کنید . گرچه من یکی با قافیه و ردیف و... گرایشی ندارم شعر حرف دله که به هر زبان در دنیا آمده و می آید زیبا و لطیف باشد فبها که لاجرم ب ...