اگر شما، از آن دسته از آدم هایی هستید که پشت میزتان نشسته اید و درباره ی شروع کسب و کار خودتان رویا بافی می...
اگر شما، از آن دسته از آدم هایی هستید که پشت میزتان نشسته اید و درباره ی شروع کسب و کار خودتان رویا بافی می کنید، این مقاله مخصوص شماست. اگر سر دوراهی گیر کرده اید که آیا واقعا کارم درست است؟
حتما می دانید که راه اندازی یک شرکت شاید کمی نیاز به ریسک داشته باشد، علاوه بر اینکه باید خود را برای تن دادن به سختی ها آماده کنید. اما از طرفی هم شب و روز به این موضوع فکر می کنید. شاید فقط با موقعیت کنونی تان مشکل دارید. شاید همیشه آرزوی این را داشتید که شرکت مشاوره یا فروشگاه خودتان را باز کنید. یا شاید هم فقط نیاز به یک تغییر بزرگ در زندگی تان دارید.
صرف نظر از داستانی که برای خود دارید، 50 نشانه احتمالی هستند، که به شما می گویند آیا واقعا برای شروع کسب و کار خودتان آماده اید یا خیر.
با خواندن این نشانه ها به خودتان کمک کنید تا بفهمید آیا واقعا زمانشرسیده که کسب و کار خودتان را راه بیندازید؟
سرفصل های این مطلب:
به تازگی بحث های بسیاری صورت می گیرد که آیا کارآفرینی ژنتیکی است یا اکتسابی. مهم نیست که موافق کدام یک از این نظریه ها هستید، شاید بتوانید در زندگی گذشته تان نمونه هایی از رفتارهای کارآفرینانه پیدا کنید. شاید برای یک جهش بزرگ و شروع کسب و کار آماده اید؟
حتی اگر شما کارآفرین زاده نشده اید، ممکن است بتوانید در طول زمان، برخی از این صفات را در وجودتان توسعه بدهید. پس اگر نشانه هایی دیدید، شاید بتوانید کاسبی خودتان را راه بیاندازید.
کارآفرینان هیچ گاه از غوطه ی افکارشان بیرون نمی آیند. این هم یک نعمت است هم نوعی لعنت. شاید وقت آن رسیده است که این صفت خود را به نمایش بگذارید. دیگر روزانه مانند یک موش مسابقه ای نباشید و کاری کنید که افکارتان را به مرحله ظهور برساند. برای این نوع افکار، هیچ خروجی بهتر از راه انداختن یک کسب و کار نیست.
اگر ایده یک کسب و کار ذهنتان را مسحور کرده و عاشقش شده اید، شاید بتوانید عملی اش کنید. کارآفرینان و مالکان درباره ی آنچه که می خواهند انجام بدهند، واقعا مشتاق هستند. آن ها هر کاری می کنند تا ایده هایشان از یک محصول یا خدمات را ، برای لذت بردن بقیه جهانیان عرضه کنند.
این مورد به این معنی نیست که شما در اجتماع ناشیانه عمل می کنید یا نمی دانید چگونه درخواست کمک کنید. به این معنی که شما یک شخص مشکل حل کن هستید که سعی می کند بیشتر مشکلات را خودش به تنهایی حل کند. شاید در حال حاضر آنقدر احساس استقلال می کنید که بتوانید یک کاسبی راه بیندازید.
به این معنی که همیشه نیاز ندارید یکی هلتان بدهد. خودتان صبح از خواب برمیخیزید و کارهایی که لازم است را انجام می دهید. این احساس خود انگیختگی ممکن است باعث آغاز و ادامه راه آفریدن یک کسب و کار شود.
راه انداختن یک کاسبی نیاز فراوانی به مهارت های ساماندهی دارد. درست است شاید وقتی یک کسب و کار راه می اندازید، تعدادی متخصص استخدام کنید، مثل حسابدار یا وکیل. اما در شروع کاسبی احتمالا خودتان باید همه این کارها را انجام دهید، کارهای مالی را پیگیری کنید، مسئولیت ها را بپذیرید و ایده هایتان را برای سرمایه گذاران توضیح دهید. شما هیچ کدام از این کار ها را بدون ساماندهی نمی توانید انجام دهید.
اگر شما شدیدا می خواهید که به دیگران توسط فراهم نمودن محصول یا خدماتی کمک کنید، این را به عنوان یکی از نشانه های بارز کارآفرین بودن در نظر بگیرید. این میل شدید باعث می شود که شما بتوانید فراز و فرود های یک کاسبی را پشت سر بگذارید. پس از سالها تجربه می بینم که قویترین شرکت ها، با آرزوی کمک به حل مشکلات جهانیان پدید آمده اند.
شاید این از اعتماد به نفس یا خودپسندی شما سرچشمه می گیرد، اما به هرحال این موضوع را فهمیده اید که می توانید شرکتی بسازید، بهتر از هر شرکتی در همه جای دنیا.
اگر صبح ها از بیدار شدن هراس دارید، پس راضی نیستید. با یک ارتقاء شغلی یا تغییر شغل، ممکن اوضاعتان کمی بهتر شود، اما در اعماق وجودتان مثل فرفره از ساعت 9 تا 5 بعدازظهر چرخیدن، برای تان کسل کننده است. بفهمید که آیا می خواهید رییس خودتان باشید یا اینکه می خواهید کار متفاوتی انجام دهید.
شما یک ایده دارید، اما آن را با هرکسی مطرح می کنید، می گوید که انجام شدنی نیست. در این موقعیت چه کار می کنید؟ این تجربه ممکن است انگیزه ی کافی برای شروع یک کسب و کار را به شما بدهد.
چندین و چند نفر از کارآفرینان موفق و صاحبان کسب و کار فهمیدند که از زندگی چیز بیشتری می خواهند. استیو جابز می دانست که خاص بود. اگر شما هم اینگونه فکر می کنید، ممکن است انسان بزرگی از آب در بیایید.
چه یک شخص غیر قابل کنترل باشید یا کسی که دوست ندارد مورد امرو نهی قرار بگیرد، تعیین گرده اید که همیشه می خواهید رییس باشید.
گزارشات حاکی از آن است که تعداد کارکنان مستقل (فریلنسر ها، پیمانکاران و صاحبان کسب و کار) رو به افزایش است. انتظار می رود این تعداد از 17 میلیون نفر در سال 2013، به 23 میلیون نفر در سال 2017 برسد.
وضعیت اقتصاد جالب نیست و استخدام صنعتی که شما در آن تخصص دارید، متوقف شده است. به جای انتظار کشیدن یا تن دادن به شغلی که کمتر از خواسته ها و مهارت های شماست، بهتر است کاسبی خودتان را راه بیاندازید.
اگر شما مجرد هستید یا فرزند کوچکی ندارید، احتمالا لازم نیست نگران حمایت از دیگران باشید. از این مورد به نحو احسن استفاده کنید، الان وقتی است تا شانس خود را در ماجراجویی های کوچک امتحان کنید.
اگر شما از آن دسته هستید که هرروز که در ترافیک گیر می افتید جانتان به لب می رسد و غرغر می کنید، شاید بهتر است کاسبی خودتان را در منزل راه بیاندازید. خیلی از کسب و کار های موفق از پارکینگ منزل شان شروع کرده اند.
اگر روزی 12 ساعت و هر روز هفته کار می کنید (مثل کسانی که یک کاسبی را شروع می کنند)، پس چرا این اشتیاق تان را برای کاری که دوست دارید نمی گذارید؟
شما از آن دسته اشخاصی هستید که هنگام کاوش در ناشناخته ها رشد می کنید. آغاز کردن یک کاسبی می تواند شما را به راه خودتان هدایت کند. قطعا همچین کاری باعث می شود تا بیشتر از این حوصله تان از شغل کسل کننده ای که از آن خسته شده اید، سر نرود. [نویسنده مقاله جان رمپتون می گوید] من از این دسته انسان ها هستم و به آن افتخار می کنم.
مهم نیست که کجایید و چه کاری انجام می دهید، همیشه احساس می کنید قسمت هایی هستند که نیاز به بهبود دارند. حالا می دانید که شما در نقش یک کارآفرین می توانید پتانسیل های بزرگ را تشخیص بدهید. پس کاسبی تان را آغاز کنید تا هم حسابی پولدار شوید، هم به دیگران کمکی کرده باشید.
اگر می بینید که کارفرمای فعلی شما از پیمانکاران بیرون از محیط کار کمک می گیرد، و می دانید که می توانید کار سپرده شده را بهتر انجام دهید، آستین بالا بزنید و روی خودتان سرمایه گذاری کنید.
شاید بخواهید با کسانی که مانند شما به کارتان نگاه می کنند، تیم خودتان را تشکیل دهید. آن هایی که دوست دارند در این سفر به کشتی شما بپیوندند.
اگر جدا نمی توانید از رییستان دستور بشنوید و خواسته های او را دنبال کنید، برنامه ای برای استفای خود بریزید و شروع کنید که رییس خودتان باشید.
درست است که شروع کردن یک کاسبی نباید فقط به خاطر پول باشد، اما گاهی شما احساس می کنید که می خواهید پشت تان به جایی محکم باشد. قبوض پرداختی تلنبار شده اند و شما باید غذا بخورید. این احساس عجز به تنهایی می تواند انگیزه ی بزرگی باشد که شما را به انجام یک کار بزرک رهنمون کند.
در این اقتصاد دشوار، شاهد هستید که شغل کافی برای هم دانشگاهی ها و همکاران قبلی شما وجود ندارد. اگر به آن ها اعتماد دارید و استعدادها شان را می شناسید، شاید دوست داشته باشید با تشکیل یک شرکت و استخدامشان، به آن ها کمک کنید.
شما مشکل حل کن هستید. لحظه ای که می فهمید یک محصول یا خدمات مسلم در بازار وجود ندارد را تجربه کرده اید. از آن لحظه استفاده کنید تا ایدهای که به شما الهام کرده را به واقعیت تبدیل کنید.
اگر احساس می کنید در محل کار فعلی خودتان محدود شده اید، خودتان را رها کنید و جایی کار کنید که دوست دارید کار کنید: در شرکت خودتان.
شاید شما از 4 نیمه شب تا 9 صبح پویا تر عمل می کنید. به جای اینکه به شما گفته شود کدام ساعات کار کنید و کدام ساعات استراحت یا مرخصی، می توانید خودتان در موردش تصمیم بگیرید.
اگر از اینکه ایده های خلاقانه تان هدر می رود خسته شده اید، شاید وقت آن رسیده که خودتان را با راه انداختن کاسبی که همیشه تصور می کرده اید، نشان دهید.
آیا کسی هستید که هرگاه مردم نیاز به مشورت یا نصیحت دارند، به شما رجوع می کنند؟ و شما این نقش را واقعا دوست دارید؟ داشتن یک کسب و کار به شما فرصتی می دهد تا الهام بخش اطرافیان تان باشید.
فرزندانی دارید و می خواهید بعد از شما چیزی داشته باشند که به آن افتخار کنند. حتی اگر آنها نخواهند که شغل خانوادگی را دنبال کنند، می توانند شاهد سخت کوشی شما باشند و خود را ملزم به جبران آن ببینند.
وقتی یک کسب و کار جدید شروع می کنید، کلی کار سخت انتظارتان را می کشد که همیشه هم لذت بخش نیست. اما اگر برایتان اهمیتی ندارد، چرا این کار ها را به جای کس دیگری، برای خودتان انجام نمی دهید؟
شاید در شغل کنونی تان به حداکثر چیزی که می توانسته اید، رسیده اید و حالا حسابی حوصله تان سر رفته است. اگر کسی هستید که همیشه به دنبال چالش است، این موقعیت خوبی نیست. اما راه اندازی یک کسب و کار جدید چیزی است که کاملا شما را راضی خواهد کرد.
آیا کسی هستید که مسئولیت حل مشکلات را به عهده می گیرید؟ مثلا لوله ی سینک آشپزخانه خراب شده و شما نه تنها آن را تعمیر می کنید بلکه کاری می کنید که بهتر از قبل هم بشود. این نشانه ای است که شما می توانید کاسبی خودتان را داشته باشید.
برخی افراد تشنگی سیری ناپذیری برای یاد گرفتن مهارت ها ودانش جدید دارند. مطمئنا با انجام دادن یک شغل ثابت طی سال ها و سال ها نمی توانید چیز جدیدی یاد بگیرید. اما اگر صاحب یک کسب و کار باشید، این برای شما ممکن می شود.
افرادی هستند که می توانند چندین کار را همزمان با هم انجام دهند. اگر شما هم از آن دسته هستید که زیر فشار چند وظیفگی، کمر خم نمی کنید، راه درستی را انتخاب کرده اید.
به عنوان صاحب یک کسب و کار، ممکن است بعضی اوقات با شکست روبرو شوید. اگر این موضوع شما را تا استخوانتان نمی ترساند، این مورد را هم به عنوان یک نشانه در نظر بگیرید.
یکی از بدترین چیزهایی که در کار برای کسان دیگر وجود دارد، عدم امنیت شغلی و بیکار شدن است. ممکن است کسی شرکت مورد نظر را خریداری کرده و شما را اخراج کند. چرا شغل خودتان را نداشته باشید که امنیت شغلی تان را تضمین کند؟
اگر در یک زمینه نه تنها بازار خوبی وجود دارد، بلکه کسی هم نیست که به طور عمده آن شکاف را پوشش دهد، شاید شما کسی هستید که می توانید تغییر بزرگی انجام دهید.
چه در محل کار کنونی چه در بین فارغ التحصیلان هم دانشگاهی تان با انسان های ماهر و با استعدادی احاطه شده اید که به نظر می رسد در حال تلف شدن هستند. شاید بتوانید با پیشنهاد تقسیم سود و سهام، محیط سرگرم کننده و پیشرفت های احتمالی، آن ها را ترغیب کنید که به استارت آپ شما بپیوندند.
تعلل، ممکن است مهمترین عامل کشنده یک استارت آپ باشد. به چای این پا و آن پا کردن، همین الآن به توپ ایده کسب و کارتان ضربه بزنید.
احتمالا صاحبان کسب و کارهای کوچک از دادن مالیات معاف باشند، یا حداقل شرایط خوبی برای آن ها در نظر گرفته شده باشد. از آن ها استفاده کنید و کاسبی تان را راه بیندازید.
وقتی برای کسان دیگری کار می کنید، خیلی سخت است بتوانید بفهمید نتیجه کار سخت شما در سود کلی شرکت چه تاثیری داشته است. اما وقتی صاحب کسب و کار خودتان باشید، نتایج عملکرد خود را مستقیما می بینید.
گاهی فقط می خواهید بیرون بروید و با بقیه مردم ارتباط برقرار کنید. متاسفانه موقعیت کنونی تان، این فرصت را به شما نمی دهد. اگر شخص مردمی هستید، داشتن کسب و کار خودتان به شما این امکان را می دهد که دلیل خوبی برای ارتباطات خود پیدا کنید.
خیلی طبیعی است که سوال هایی در مورد ارزش های کاری از خودتان بپرسید، از همان سوال هایی که در زندگی شخصی از خودتان می پرسید. اگر فکر می کنید ترفیع هایتان را گرفته اید و به اهدافتان رسیده اید، و ظرفیت بیشتر از این ها را دارید، شاید وقتش رسیده که روی خودتان سرمایه گذاری کنید.
داشتن ایده بزرگ یک چیز است، قادر به برقراری ارتباط با ایده و متقاعد کردن دیگران برای شرکت در آن ایده، یک چیز دیگر. اگر مهارت های رهبری دارید و می توانید اشخاص را جمع کنید و به آن ها انگیزه بدهید، سرمایه گذاری روی خودتان را آغاز کنید.
بعضی مردم دوست دارند با احتیاط پیش بروند. اما شما ماجراجو هستید. هیچ چیزی بیشتر از راه اندازی یک کسب و کار و درگیر شدن با فراز و فرود هایش هیجان انگیز نیست.
اگر شما از آن دسته انسان هایی هستید که همیشه می دانند باید چه کاری انجام دهند، و مهارتش را هم دارند، شاید بهتر باشد این استعدادتان را در مورد چیزی که واقعا هیجان زده تان می کند، به کار بگیرید.
آگاه هستید که منابع بی شمار آنلاینی وجود دارند که به ایجاد و رونق یک کاسبی تازه کار، کمک کنند. لازم به ذکر نیست که این منابع حتی برای کاسبی هایی که کمتر مورد علاقه هستند نیز وجود دارد.
گاهی کارآفرین درونتان بی سر صدا از درون شما را آزار می دهد. سرکشانه از شما می خواهد افسارش را رها کنید. چرا این کار را نمی کنید؟ هنگامی که رهایش کردید تا آنچه دوست دارد را انجام بدهد، از شادتر بودن خودتان شگفت زده خواهید شد.
یک بار توماس ادیسون گفت: “من در تمام عمرم یک روز کاری هم نداشتم، همه اش تفریح بود.” خیلی از انسان های موفق هم شبیه او بوده اند. جای اینکه دائما فکر کنید چه کار کنید که خوشحال باشید، ایمان داشته باشید و ایده استارت آپ خودتان را پیگیری کنید. اگر دنبال رویاهایتان بروید، بقیه چیزها همگی سرجای خودشان قرار می گیرند.
شاید وقتش رسیده که بالاخره انتخاب کنید؟