واقعا عرفان یعنی چه ؟
امروزه همه مردم با شنیدن نام عرفان به یاد قدرت های جادویی می افتند. بعضی آنها را تکذیب و بعضی تأیید می کنند و عده ای هم بی تفاوت هستند. هر کسی میخواهد از عرفان صحبت کند خود را آماده میکند تا کلمات و جملات سنگین سر هم کند و یا کارهای خارق العاده از خود نشان دهد. در ادامه با آسمونی باشید.
واقعا عرفان یعنی چه؟
عرفان را کسی می فهمد که ابتدا از دنیای درون بهره ای جسته و قدری آنرا درک کرده باشد . کسی که در مورد دنیای معنوی تحقیق و تفحص کرده و از درون خود باخبر است . عرفان راهی است که انسان را به ورای دنیای فیزیکی وظاهری یا به قول عارفان دنیای مجازی می برد. چیزی و جائی بالاتر از فیزیک و عالم ظاهر!. متاسفانه در ذهن همه اینگونه جا افتاده که قدرت عرفان منحصر به افرادی خاص است و هر کس وارد دنیای عرفان شود حتما باید کارهای خارق العاده انجام دهد. ولی عرفان واقعی یعنی از خود رد شدن .از خود گذشتن کار هر کسی نیست. کسی که بتواند از خودش بگذرد میتوان به دیدار خداوند نائل شود. از مال ِ خود ، از فرزند خود ؛ از همسر خود و از زندگیِ خود و نهایتا از وجود نفسانی خود گذشتن کار یک عارف واقعی است . تنها صحبت کردن و موعظه کردن و سخنرانیهای آنچنانی دلیل بر فرزانگی شخص نیست. میزان از خودگذشتگی و عشق ورهایی از تعلقات است که کیفیت زندگی معنوی فرد را مشخص میکند.
عرفان واقعی انسان را به خداوند نزدیک و نزدیکتر می کند تا جائی که بین خود و خدای خود فاصله ای نبیند.
شما می توانید با یک سری تمرینات و ریاضت ها انرژیِ خود را بالا ببرید و توانایهایی بدست آورید قدرت فکر خوانی فرد مقابل خود را پیدا کنید و یا احضار روح کنید و یا خیلی کارهای دیگر که افراد را تحت تاثیر قرار میدهد و این افراد غافل از این هستند که با یکسری تمرینات خاص هر کسی میتواند به ابن قدرتها دست پیدا کند ولی واقعا اینها به چه دردی می خورد درحالیکه هنوز خودتان را نشناخته اید ؟ این قدرتها موقعی به درد شما می خورد که خدای خود را پیدا کرده باشید و این خدای واقعی خودبخود، هم شما و هم دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد ودیگر نیازی به این کارهای بیهوده نیست خودشناسی و خداشناسی است که کار هر کسی نیست و هر کسی لیاقت رسیدن به در جه ای از معرفت که بتواند با خداوند ملاقات کند و به معرفت دست یابد را ندارد. متاسفانه اکثر انسانها که در نا آگاهی و انکار به سر میبرند در آسمانها و پشت کوهها و در دستنیافتنی ترین نقاط به دنبال خداوند میگردند اما دریغ از ذره ای خود شناسی و خداشناسی...
ای قوم به حج رفته کجایید کجایید معشوق همینجاست بیایید بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار در بادیه سرگشته شما در چه هوایید ؟
آن خانه لطیف است نشانهاش بگفتید از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یک دسته گل کو اگر آن را بدیدید یک گوهر جان کو اگر از بهر خدایید ؟
جناب مولانا که یکی از بزرگترین عارفان و عالامان دنیای معرفت در تاریخ بشریت است اینگونه مینگرد که عبادت و حتی زیارت کعبه بدون خودشناسی و نگاه به درون از هیچ کیفیتی برخوردار نیست. مادامیکه تصور کنید خدا در بیرون از شماست و در بیابانها و در آسمانها به دنبال او بگردید مانند کسی هستید که حیران و آواره و آشفته به دنبال گمشده خویش میگردد و آنرا نمیابد. برخی از زیارت کعبه فقط ظاهر آنرا میبينند و به تصور اینکه به زیارت خانه خدا آمده اند خود را میفریبند اما دریغ از ذره ای معنویت و رشد درونی!!!
کعبه سنگی است که راه گم نکنی احرام دگر بند ببین یار کجاست ؟
در واقع عبادت و زیارت ودعا ونیایش و مسجد و کلیسا و خانقاه و.... بدون خودشناسی هیچ کمکی به انسان نمیکند و انسان همواره به دنبال گمشده خویش خواهد گشت و به خیال اینکه خودش را ارضاء کند ناچارا به دنبال ظواهر دنیوی خواهد بود. پول مقام شهرت شهوت زن قدرت ثروت و هزاران هزار ظواهر فریبنده دیگر را برمیگزیند تا شاید با تمسک به آنها بتواند اندکی از فقدان و خلاء گمشده خود را پر کند! اما غافل از اینکه این ظواهر فریبنده دنیوی تنها احساس تعلق و وابستگی انسان را بیشتر میکند و در نهایت حرص طمع آز و نیاز حسادت و بی رحمی, کینه, دیگران را پله ای برای پیشرفت خود قرار دادن و صدها مانع درونی دیگر را با دست خویش بر سر راه خویش قرار میدهد و در نهایت نه به احساس رضایت و شعف درونی و نه به ملاقات خداوند نائل میشود.!!!
عرفان واقعی به شما کمک میکند که خودتان را بشناسید و خودتان را پیدا کنید.
سوالات عرفانی
آیا تا به حال هیچگاه از خودتان سؤال کرده اید که واقعا چه کسی هستید؟ و در این دنیا چه می کنید؟ چرا اینجا متولد شده اید؟ چرا در این خانواده زندگی می کنید ؟ چرا این شغل را دارید؟ چرا همسر شما این شخص است و دیگری نیست ؟
آیا عصبانیت خود را دیده اید؟ و آیا شادی خود را فهمیده اید؟ و می دانید که چه چیزی شما را خوشحال و چه چیزی شما ناراحت میکند؟ و چرا؟
چه کسی در درون شماست که شما را وادار میکند که عملی را انجام دهید؟ چه احساسی دارید و چرا این احساس بر شما غالب شده است؟ چه کسی
هست که میبیند و چه کسی هست که میشنود؟ در درون من چه کسی هست که با من نجوا میکند و الهام میدهد و با من رازها دارد؟ چرا این اتفاقات در زندگی من می افتد؟ و هزاران چرای دیگر....؟ که کسی پاسخ آنرا نمیداند و این نادانی همه گیرشده است و همه اینگونه میانگارند که این نادانی و جهالت درمیان انسانها تبدیل عمری عادی شده است و بعضی ها نام آنها را حکمت و اسرار و غیره میدانند زیرا خود نا آگاهند و پاسخی برای این چراها ندارند.
در خودشناسی واقعی جواب تمام این سؤال ها را پیدا می کنید و این خودشناسی بزرگترین قدرت روحی و معنوی را به شما میدهد.
آیا هیچگاه از خود پرسیده اید که رابطه شما با خداوند چگونه است؟
خداوند به شما چگونه می نگرد ؟ و شما به خدا چگونه ؟
آیا از خود پرسیده اید که قبل از تولد کجا بوده اید ؟ و بعد از مرگ کجا می روید؟ و هزاران سؤال دیگر.
اگر عرفان را بطور واقعی پیدا کنید و بشناسید؛ جواب این سؤالات پیدا می شود در عرفان و مسیر خودشناسی توجه که یک قدرت درونی و روحی است از بیرون به درون معطوف میگردد و در این جستجو کسی را در درون میابید که بسیار عظیم تر و با شکوه تر از آن کسی است که تا به حال دیده بودید و آنگاه وجود درونی شما عوض میشود و این عوض شدن شما واین تغییروعوض کردن خودتان به دست خودتان یعنی تولدی دوباره در درون، یعنی متولد کردن خودتان در خودتان. در این تولد دوباره خویشتن راستین خود را میابید و شما به آرامشی وصف ناپذیر دست پیدا خواهید کرد. آنگاه همه اعمال و رفتار شما از عشق و بخشش سرچشمه میگیرد و دیگر به افکار و عواطف منفی آلوده نیست.
اگر به سراغ عرفان میروید به خودتان نگاه کنید و هر روز خودتان را محک بزنید. اگر آرامش شما بیشتر شده ، درست قدم بر می دارید وگرنه بایستید و به عقب برگردید.
اگر عبادت شما غنی تر شده راهتان درست است.
اگر توانائی خدمت به دیگران را پیدا کرده اید، تردید نکنید که راهتان صحیح است.
اگر مهر و محبت شما زیاد شده، واقعا عرفان را فهمیده اید.
عرفان واقعی شما را پله پله به جلو می برد تا به ملاقات خدا نائل شوید و پله های این نردبان خدمت به بندگان خود شناسی و خدا خودشناسی٬ عبادت٬ نیایش و انجام اعمال معنوی است که در نهایت مهر و محبت، آرامش و صفای باطنی و عشق را به انسان هدیه میکند.
قبلا عرفانی بودم خیلی برایم جالب بود